حقیقت ، محمد ولی: آیا ترامپ با ارایه استراتژی به‌اصطلاح جدیدش واقعاً می‌خواهد بحران در افغانستان خاتمه یابد؟

پیشینه تاریخی سیاست امریکا نسبت به افغانستان و پاکستان هیچ‌گاهی بسود افغانستان نبوده است. نکسن یکی از روسای جمهور امریکا استراتژی خودش را در مورد آسیا چنین فورمولبندی کرده بود: «تلاش برای حضور سیاسی و نظامی در امور آسیا... پیشبرد جنگ به‌وسیله دیگران. کمک تسلیحاتی...

 ازین رو واشنگتن به ارسال و اعطای کمک‌ها به پاکستان ادامه می‌دهد.»

 بر طبق این دکترین که جنگ محور اصلی آن را تشکیل می‌دهد پاکستان به حیث استراتژیکی‌ترین منطقه آسیا برای سرمایه‌گذاری نظامی، سیاسی و عقیدتی بر گزیده شد تا علیه حریف جهانی امریکا (اتحاد شوروی وقت) بکار گرفته شود. پاکستان در استفاده ازین سرمایه‌گذاری بر علیه همسایه‌های شرقی و غربی‌اش دست باز داشت و به‌قدر کافی از آن بهره گرفته به کمک امریکا افغانستان را به سرزمین سوخته و تله خاکستر مبدل کرد و بر طبق دکترین نکسن «پیشبرد جنگ به‌وسیله دیگران» در جنگ علیه شوروی وقت بامهارت توانست یک بسیج عمومی را به اشتراک جانیان رها شده از زندان‌های عرب پنجابی‌ها، ایغورهای چین، افغان‌های مهاجر در پاکستان، ازبک‌ها و چیچینی ها راه اندازد و «سی ای ای» بزرگ‌ترین عملیات مخفی را بعد از جنگ ویتنام از طریق پاکستان علیه افغانستان پیش ببرد.

 امریکا در سیاست آسیایی‌اش درین منطقه پیوسته جانب‌دار پاکستان بوده از آن حمایت می‌کرد.

 دیدگاه مراجع نظامی-استخباراتی امریکا در مورد افغانستان، پاکستان و هند یکسان نبود زیرا سیاست آن کشور در نظام بین‌الملل آن وقت در پی رجحانات بود و نسبت به هر سه کشور در تفاوت قرار داشت.

 افغانستان و هند هردو پیرو سیاست عدم انسلاک بودند اما پاکستان به هر پلان امریکا از عضویت در پیمان‌های نظامی تا وسیله شدن برای محاصره شوروی تن داد در حالی که هند و افغانستان نسبت تعقیب سیاست بی‌طرفی مقهور امریکا بودند.

 مراجعات دولت افغانستان به‌سوی امریکا در گرفتن کمک‌های مالی و نظامی با عکس‌العمل مناسب امریکا مواجه نشد زیرا امریکا ارایه کمک‌ها را به‌شرط تن دهی به سیاست پاکستان در منطقه و انصراف از مسأله پشتونستان موکول می‌کرد. دیدگاه امریکا نسبت به افغانستان مبنای حسن روابط میان دولتین را نداشته بلکه مجاری سیاسی، دیپلوماتیک و استخباراتی آن کشور از دو مجرا به افغانستان می‌نگریستند یکی ضربه به اتحاد شوروی و دوم عدم برتری روابط و همکاری با افغانستان نسبت به پاکستان.

 شدت جذبه و احساسات مراجع امریکایی برای ضربه بر اتحاد شوروی باعث حمایت از تروریسم و تقویت نقش پاکستان در پرورش تروریست‌ها گردید که حالا امریکا ظاهراً در جنگ با آن دست پرورده‌اش کشور ما را زیروزبر می‌کند.

 در جریان سه دهه گذشته سه وسیله بدست امریکا در سه شرایط جداگانه عمل می‌کرد: زمان اتحاد شوروی و هجوم نظامی آن به افغانستان مجاهدین، بعد از سقوط شوروی و جریان هرج‌ومرج در آنجا طالبان و در دهه احیای مجدد روسیه به حیث رقیب امریکا داعش.

 مهارت تبلیغاتی مراجع امریکایی می‌تواند ذهنیت عامه جه در آن را طوری تحت تأثیر می‌آورد که اهداف اصلی آن در پرده ابهام قرار گیرد وجهان فکر کند که امریکا نه برای اهداف خاص بلکه برای صلح جهانی و آرامش کشورهای متحدش می‌جنگد ازین جهت وسایلی را بکار می‌گیرد که خود میافریند، خود بد نام می‌سازد و بعد از بکار گیری هر وسیله معین برای زمان معین و اهداف معین خود به نابودی آن اقدام می‌کند مانند القاعده و داعش در شرق میانه مجاهد و طالب در افغانستان و حالا خموشی تبلیغاتی در برابر داعش در سرحدات افغانستان.

 جنگی را که امریکا در افغانستان آغاز کرد ظاهراً چهار هدف را رویکش آن ساخت:

 ۱-محو دم و دستگاه القاعده.

 ۲-استقرار اوضاع و تأمین صلح.

 ۳-بار سازی اقتصادی و سیاسی.

 ۴-مبارزه با مواد مخدر.

 گذشت زمان ۱۶ سال ناکامی امریکا را در هر چهار عرصه نشان داد. محو القاعده را زیر نام مبارزه با تروریسم پلان کرد در حالی که حالا گپ به انکشاف فعالیت تروریستی در وجود ۲۰ باند رسیده سراسر افغانستان را زیر تهدید قرار داده است.

 باز سازی اقتصادی و سیاسی بجای نرسیده ترمپ درین استراتژی آن را به‌کلی رد کرد.

 راه استقرار اوضاع و تأمین صلح را محو قوماندان سالاری تعین کرده بودند که اثری از آن دیده نمی‌شود بلکه پس از ۱۶ سال حضور امریکا و ناتو در کشور جنگ‌سالاران سابق دولت را تهدید به سقوط کرده تلویحاً امریکا را هوشدار می‌دهند.

 مواد مخدر و کارزار آن به حدی انکشاف یافت که بر طبق آمار ملل متحد حالا سه ملیون نفر از دهقان عادی تا سر باندهای مافیایی درین عرصه مصروف کار بوده سه ملیون انسان دیگر مبتلا به اعتیاد آن شده‌اند طبق آمار منتشر شده سالانه ۱۷۸ میلیارد دالر از طریق مافیای مواد مخدر به برخی ممالک غربی و امریکا سرازیر شده صرف حدود ۵ میلیارد آن زیر نام پول مالیه دهندگان به افغانستان برای پیشبرد جنگ داده می‌شود.

 پس امریکا برای اجرای کدام نقش مثبت در افغانستان وارد این کشور نشده بلکه هدف اصلی آن در ورای سرحدات افغانستان قرار دارد. روز نامه لیبراسیون چاپ فرانسه هدف امریکا را چنین شرح داد: «جنگ امریکا بر ضد افغانستان سال‌ها پیش تدارک دیده شده بود و حوادث ۱۱ سپتامبر فرصتی طلایی برای امریکا بود تا به بهانه آن در آسیای میانه حضور پیدا کند و از ثروت‌های فراوان و منابع نفت و گاز دریای خزر بهره‌مند گردد، امری که امریکا را به‌طور کلی از اتکا به نفت کشورهای اوپک بی‌نیاز می‌سازد.»

 حالا ترمپ از غارت منابع گران‌بهای زیر زمینی افغانستان نیز پرده بر می‌دارد.

 از تسلسل دکترین‌ها بر میاید که استراتژی واحد برای آسیا قبلاً وجود داشته، وسایل و ابزار تحقق آن نیز معین بوده با تغیر اوضاع در نظام بین‌الملل پهنه تطبیقی آن وسعت یافته افغانستان را نیز شامل گردیده است.

 استراتژی ترمپ با نوعی بهم اندازی کشورهای منطقه ممالک رقیب را در برابر هم در تقابل بیشتر قرار می‌دهد.

 در روشنی پیشینه دکترین حضور امریکا در آسیا می‌توان به استراتژی ترمپ خوش‌بین بود؟

 بحث‌های ژورنالیستی که از طریق مطبوعات به خورد مردم داده می‌شود به تغیر سکوی اتکای امریکا از پاکستان به هند و افغانستان تأکید بیشتر صورت می‌گیرد، درصورتی‌که نیت واقعی ترمپ از اتکا به پاکستان برای اثر گذاری نظامی - سیاسی بر جنوب آسیا به هند و افغانستان میلان نماید این دو کشور خواهند خواست نقش پاکستان را برای امریکا بازی کنند؟

 سیاست امریکا از گذشته‌ها برای آسیا اتکا به جنگ بوده و در استراتژی ترمپ با تفاوت کلمات جا دارد. یک تفاوت موجود است که جنگ به‌وسیله دیگران در پهلوی حضور نظامی فعال امریکا پیش برده می‌شود جنگ به‌وسیله دیگران در چهره تروریسم، ویرانگری و براندازی هر آنچه مانع راه امریکا باشد عرض وجود کرده پاکستان مجری آن گردید. پس از ۷۰ سال سرمایه گذاری بالای پاکستان جهت تشدید فعالیت‌های استخباراتی، نهادینه سازی تفکر بنیاد گرایی پرورش و بکار گیری تروریسم زمان برای تغیر امریکا ازین سیاست در مقطع موجود آغاز تضادهای جدید منافع قدرت‌های بزرگ کافی بوده می‌تواند؟

 آیا هند و افغانستان حاضر خواهند شد محمل بار تروریسم در منطقه گردند تا منافع امریکا در استراتژی ترمپ ازین طریق در آسیای میانه، جنوب آسیا، ضربه برچین و روسیه را عملی سازند؟

 مصیبت تروریسم که در سال‌های آخر جنگ سرد به حیث یک بلای خفته از عمق به سطح آمد با یک قطبی شدن جهان برای همه هویدا گردید و به حدی تقویت شد که حالا مثل شتر بی‌لگام بنیاد گذاران، پرورش دهندگان و حمایه گرانش را گاه‌گاهی لگد میزند.

 دولت باثبات هند به‌هیچ‌وجه سرزمینش را به پاکستان زمان جنگ سرد برای امریکا مبدل نخواهد کرد. افغان‌های زجر کشیده از مظالم تروریسم ولو که امریکایی‌های افغانی الاصل در رأس هرم قدرت حفظ شوند شیمه تحمل این سیاست را نخواهند داشت و در برابر آن باید مقاومت کنند.

 پس پاکستان گزینه مستعد برای امریکا باقی خواهد ماند تا بعد از هرج و مرج های جاری در سیاست خارجی امریکا مقامش را با برخی تعدیلات احیا کند و امریکا هم این یار قدیم و اسپ زین شده ا ش را در فعالیت سیاست استخباراتی‌اش فعال‌تر نگهدارد.

 ازین جهت شاید اضافه روی در خوش‌بینی نسبت به این سیاست قبل از وقت باشد. تا گرد و غبار برخواسته از تروریسم از دامن سیاست امریکا فرو نه نشسته است خوش‌بینی یا بد بینی قبل از وقت باعث اشتباه در اتخاذ یک سیاست معین و مفید خواهد شد.

 امریکا آقایی یگانه بر جنوب آسیا را می‌خواهد هر وسیله‌ای که به این آقایی خدمت کند آن را برمی‌گزیند.

 استراتژی که در امتداد بحران ۱۶ ساله توأم با ناکامی وضع شده باشد و ابزار از القاعده و طالب به داعش استحاله دهد نمی‌تواند خاتمه دهنده جنگ و بحران در افغانستان باشد.