نبود رهبران با اندیشه ملی، ترقی‌خواه، مستقل، ضد نفوذ و تحمیل اراده نامشروع بیگانگان، دفاع از حق خود ارادیت مبتنی بر حاکمیت ملی، تمامیت ارضی، ملت افغانستان را در فقر، محرومیت و حسرت از این ارزش‌های بالا قرار داده است.

 آغاز و تداوم جنگ در بیش از چهل سال اخیر چهره‌ها، گروه‌های تنظیمی تشیع و تسنن، حلقات تکنوکرات‌ها و سائر گروهای سیاسی را در مقاطع زمانی روی صحنه آورده است که هرکدام نه تنها تعهداتی بر بیگانگان داشته‌اند، علاوتن، در اتکا با آن‌ها تمویل گردیده بخشی از جنگ را پیش برده و موازی بر آن زمینه نفوذ و سرمایه گزاری سیاسی و استخباراتی آن‌ها را در کشور و سرزمین خود میسر گردانیده‌اند. وقتی ما از بیگانگان حرف می‌زنیم، هدف ما قبول کدام استثنأ هم نیست. این واقعیت‌های تلخ و آسیب پذیر برای آبرو، عزت و افتخار و بالاخره همان «غیرت افغانی» بوده‌اند. همچنان این اتکا، اعتماد و خوش‌باوری نشان داده است که ما روی توآمیت های مبتنی بر مذهب، زبان، قوم، اندیشه سیاسی و بالاخره اعتماد بی‌حد بر آن بیگانگان که صرفن جلایش پر ذوق و برق حقوق بشر، لیبرالیزم و ده‌ها مظاهر دیگر را شعار داده بعضی از ماها را طعمه و جادو نموده، اتکا کرده همه دار و ندار خویش را در اختیار دیگران گذاشته‌ایم.

 به یک جمله کوتاه تجارب، دیده‌ها و نتیجه گیری‌های بیش از چهل سال گذشته فکر و اندیشه مرا به همه ارزش‌ها، مفاهیم و بدیل‌های مؤثر متمرکز می‌سازد که در سال‌های دهه شصت، هفتاد و هشتاد سؤال و ضرورت عمده زمان بود یعنی «جریانات و مبارزات ضد استعماری، تبارز شخصیت‌های مبارز و بی‌بدیل ملی، جبهات ملی ضد استعمار و تشکیل دولت‌های ملی‌اند که من در حسرت آن‌ها می‌اندیشم. بدون شک آن دوران با این دوران معاصر کنونی از لحاظ شکل متفاوت‌اند ولی ازلحاظ محتوا عین مظاهر دوره استعمار در حالت تکرار قرار دارند. اجانب منطقوی و قدرت‌های بزرگ در همان دوره مبارزات بزرگ ضد استعماری پیوسته همه تلاش و توطئه‌ها را بکار می‌گرفتند تا حکومت‌های ضد مردمی، وابسته، ضد ملی و وفاق ملی، دیکتاتوری خشن که به هیچ صورتی نمی‌توانستند ممثل اراده مستقل و ملی مردم یک سرزمین باشند، را در اریکه قدرت بنشانند. ولی امروز شیوه کار و چال و نیرنگ تغیر نموده، » چپ اشاره می‌دهند ولی راست قدم می‌گذارند».

 مطالب زیرین فاکت‌های زنده و در حالت وقوع در کشور عزیز و مظلوم ما بیان و تبلور همان مطالب‌اند که در فوق بدان‌ها اشاره گردیده است.

 اتمسفیر شکل داده شده در ورای مذاکرات صلح تحت افشار و در حالت ترکیدن قرار دارد. با روندهای به‌اصطلاح گنگ ولی قابل پیش‌بینی معاملات که در حال شکل‌گیری‌اند، مذاکرات صلح را به پروسه زور، تشدید جنگ، اکت و نمایش قدرت، چال و نیرنگ و قابودادن مهره‌های کفتار نما در به دست آورده سهم خود مبدل ساخته است.

 مسأله ختم جنگ و آتش بس، به حیث حق اصلی و اولی ملت و اکثریت قاطع و مظلوم کشور عملن زیر پا گردیده است. اکنون نمی‌توان این پروسه را «بین‌الافغانی» خواند، بل بین المنافع، بین المعاملات و بین المعادلات، نه بین دو طرف بلکه بین طرف‌های متعدد نامید.

 فکتورهای فشار، نمایش و اکت قدرت:

 ۱– طالبان در این اواخر و با این واقعیت انکار ناپذیر که در جنگ رویاروی با نیروهای دولتی موفقیت ندارند، با گذاشتن ماین های کنار جاده بیشترین تلفات را بر مردمان بی‌دفاع ملکی وارد می‌نمایند، گویا با عقده‌مندی و خصومت قصد از مردم مظلوم و بی‌دفاع، شامل اطفال، زنان می‌کشند، ترورهای سیاسی در شهرها را وسعت داده، با این شیوه عار و شرم گونه اکت و نمایش قدرت می‌نماید.

 این همان طالبان‌اند که به حیث بی‌شرم‌ترین گروه‌های فاقد وجدان انسانی حتی چشمان یک مادر صاحب پنج طفل را به خاطر خدمت در پولیس ملی با چاقو می‌کشند و وی را از مادر بودن برای اطفال محروم می‌سازند، بلی همان طالبان که طفل ده ساله را به خاطر یک احساس طفلانه اش که زردآلو به نظامیان می‌برد، با مرمی به قتل می‌رسانند، فقط یک طفل معصوم و بی‌خبر از دنیا را! و بالاخره همان عقب مانده‌ها و بی‌فرهنگ‌ترین‌های اند که قصد و عقده از وسایل موسیقی می‌کشند و رهبران شان با معاشات چندین ده هزار دالری زن‌های به خود نکاح شده را در منازل مفشن در دوحه قطار کرده‌اند.

 نماینده دولت آمریکا «کلاه بردار» خلیلزاد جنایات ضد بشری و جنگی طالبان، کشیدن چشمان یک زن، قتل یک طفل ده ساله به جرم احساس طفلانه را محکوم نه بلکه «عجیب!» می‌داند. همین است دفاع از حقوق بشر آمریکائی برای یک ملت مظلوم بنام افغانستان.

 ۲– بقایای حزب اسلامی راکت پران، تروریست و قاتل، آقای حکمت یار با یک نمایش و اکت دارد حوادث و نمایشات خشن سال‌های شصت و هفتاد را تازه می‌سازد و با همان تلوار زنگ زده روشنفکران ترقی‌خواه و ملی‌اندیش را کافر، ملحد و کمونیست خطاب می‌کند و خود از قصر زرین و آهنین فتوای جلوگیری از یک حرکت کاملن قانونی و مدنی می‌دهد. او با یک تیر دو فاخته شکار می‌کند یعنی مقاومت در برابر شکل گیری اندیشه و قوت نیروهای ترقی خواه و روشنگر و از جانب دیگر نمایش قدرت و دادن اشاره به معامله با طالبان، در همان خط انگلیسی و ابلیسی، شریعت دیوبندی و حفظ جهل و تاریکی.

 ۳– فعالیت‌های دپلوماتیک عبدالله عبدالله، اظهارات مقامات پاکستان و صحبت اخیر آقای خرم، مشاور سابق حامد کرزی توافق سیاسی، بدون بحث آتش بس، توسط طالبان و آمریکائی‌ها بوی و شمال ایجاد یک حکومت شوم و زشت موقت به رهبری حامد کرزی را به مشام می‌رساند.

 حامد کرزی که وی را به‌یقین می‌توان به حیث پدر فساد، چور و شکل گیری رنجبرهای مافیائی در افغانستان نامید، یکجا با عبدالله عبدالله مهره‌های اصلی حفظ و نفوذ سیطره سیاسی و اقتصادی ایالات متحده آمریکا اند که جامعه مظلوم افغانستان را در یک سیر کل یا دایره قرار داده‌اند که باید در هر بیست سال به‌عین نقطه بحران سیاسی برسد که قرار داشت. در نتیجه منافع آمریکا در وجود همین تیم‌های وابسته و به‌ظاهر دموکرات حفظ و تداوم میابد. به بیان دیگر ملت باید فقیر بماند، استخبارات پاکستان برد نماید، منافع دایمی آمریکا تضمین گردد ولی دولت ملی و با اراده مردم هیچ‌گاه عرض وجود نکند و بر دارائی‌های زیرزمینی خود اختیار و تسلط نداشته باشد.

در احوال بغرنج، شکننده و معامله سیاه با سیا این توقع برحق و مشروع خواهد بود که آقایان عبدالله عبدالله، اتمر و کرزی به‌مانند آقای محب محب موضع خود برای حفظ حیثیت و وجاهت دولت به حیث موسسه حقوقی و سیاسی ممثل حاکمیت ملی را در برابر معامله طالبان- آمریکا روشن ساخته از «خود برآمد» های سیاسی پرهیز نمایند.

 افغانستان ضرورت به رهبران ملی دارای اندیشه ملی، وطن‌پرستانه، پاک طینت، صادق و ممثل اراده و حق خود ارادیت ملی دارد یعنی:

 رهبران امروز و فردا متوجه باشند که به خاطر ملت کثیر القومی و با زبان‌ها و مذاهب مختلف و برای خدمت به همه ملت مسئولیت وجدانی و وطنی دارند. باید ایده‌های ملی و فراقومی را در زبان، عمل و وجدان انسانی تبارز داده، بدان متعهد باشند. هیچ پشتونیزم و یا و تاجیک‌گرائی قومی در وجود تجاران قوم و دلالان دین که مظهر تفوق، افتراق، تبعیض، قومگرائی و ده‌ها معضلات ناشی از آن‌ها اند، چلش در بازار وفاق ملی، اندیشه ملی، وطن‌پرستی و ایده‌های نوین شکل گرفته در بین جوانان وطن ندارند و کس‌مخر اند.

 رهبران کنونی و آینده باید صاحب اندیشه ملی و در برابر هر گونه تفوق و تمایز موضع روشن، مصمم و با اراده قاطع را از خود و تیم کاری خود تبارز دهند و بر کلتور، زبان، تاریخ و فرهنگ تمام اقوام ساکن کشور احترام نموده خود را متعهد و مسئول انکشاف همه ارزش‌های فرهنگ پر افتخار ملی بدانند.

 با غرور ملی باشند. ممثل با اراده و خلل ناپذیر منافع و ارزش‌های ملی و ارزش‌های تحول، ترقی، انکشاف و حقوق انسانی هر منطقه کشور بوده این حقوق را از نفوذ و فشار عقب گرایی، جهل و تاریکی پرستی محافظت نمایند.

 با چهره‌ها و نهادهای مدافع کهنه پرستی، دامن زدن نفاق تعصب قومی، زبانی، مذهبی و جنسیتی با قاطعیت موضع گرفته اقدامات قانونی عدلی و قضائی را، به‌موقع، در عمل تطبیق نماید.

 با زورمندان و مهره‌های مافیای مواد مخدر، بخصوص آن‌های که در زیر چتر مصئون طالبان، تروریزم، دولت‌های همسایه، آمریکا و انگریز، با قوت و بدون ترس و سازش، برخورد نماید.

 در صورت حوصله مندی خواننده محترم می‌توان به دو مقاله مرتبط به این خامه که قبلن به نشر رسیده اند، را نیز به خوانش گرفت.:

 بصیر دهزاد: بحران سیاسی کنونی افغانستان و ضرورت طرح اندیشه ملی

 حقوق بشر و مفاهیم هویت، زبان و اتنیک در افغانستان