بی‌باکانه، صداقتمندانه  و از روی خلوص

بدون تردید، درد مردمم و وطنم را می‌نویسم

در برابر دشنه‌های جنگ سالاران وطن‌فروش

می‌ایستم و می‌دانم که با قلمم گورم را می‌کنم

اما من ادامه می‌دهم و خوب می‌دانم!

زیرا اکثر اندیشمندان آزاده

و همه و آزادی خواهان بااحساس

با تیشه قلم، گور خود را حفر کردند.

سیاف در جنگ‌ها داخلی افغانستان در ساله‌ای 1371-1374 مهم ترﯾن نقش را داشته است طوری که وی و شرکایی جنایتکارش - غرب کابل را به ﯾک وﯾرانه تبدﯾل نموده و هزاران غیرنظامی به دستور آنان قتل‌عام شده است وﯼ به دلیل شعله‌ورتر کردن جنگ‌های داخلی در افغانستان در سال‌های 1371-1374 از سوی دیده‌بان حقوق بشر به جناﯾت جنگﯽ و نقض حقوق بشر متهم گردﯾد، که متأسفانه هنوز محکمه در این خصوص تشکیل نشده است.

رسول سیاف، یکی از قصابان فاجعه خونینی افشار، در حمله و تجاوز به افشار به عساکرش گفته بود: «سربریده سخن ندارد، هزاره‌ی خوب هزاره‌ی مرده است.

سیاف درزمان امین به زندان افتید و پس از رهایی از زندان پلچرخی در سال 1358 هجری خورشیدی، به پاکستان رفت و به تنظیم‌های جهادی پیوست.  سیاف مدتی را در تنظیم جمعیت فعالیت کرد، سپس راه خود را از این حزب جدا کرد و حزبی را به نام اتحاد اسلامی اساس گذاشت که خود رهبری آن را به عهده داشت.  

سیاف از آن جایی که تعلیم دینی‌اش را در کشورهای اسلامی به پایان رسانده بود از حمایت خاص این کشورها و به ویژه عربستان سعودی برخوردار بود. وی در سال 1371، همراه با دیگر تنظیم‌های جهادی وارد کشور شد و به مهم ترین حامی دولت به رهبری برهان‌الدین ربانی تبدل شد.  در سال‌های 1371 تا 1374 در درگیری های میان گروهی کابل نقش اساسی داشت و نبردهای حزب تحت فرمان او با حزب وحدت در غرب کابل شهرت فراوان دارد. این دو حزب در آن سال‌ها جنگ های خونینی باهم داشتند که منجر به کشته و مجروح شدن صدها تن از افراد غیرنظامی شد و غرب کابل هم به ویرانه تبدیل شد  . سیاف بارها به دلیل حضورش در جنگ های داخلی افغانستان از جانب سازمان دیده‌بان حقوق بشر به جنایات جنگی متهم شده است. همانطوری که میدانیم نیروهای سیاف و جنایتکاران دیگر در افشار سیلو جنایت و وحشت نابخشودنی مرتکب شده‌اند. رسول سیاف، یکی از قصابان این فاجعه هولناک، در حمله و تجاوز به افشار به عساکرش گفته بود: سربریده سخن ندارد، هزاره‌ی خوب هزاره‌ی مرده است.

بزرگ‌ترین جنایاتی که در دوره جنگ‌های داخلی در افغانستان آن هم در شهر پرنفوس کابل به شکل عمدی، آگاهانه و سیستماتیک توسط جنایات کاران صورت گرفته یکی هم، قتل‌عام مردم افشار بود که در آن یک شهر انسان فقط به جرم هزاره بودن نابود گشتند. این جنایت توسط جنایتکاران جنگ‌های داخلی از جمله عبدالرب رسول سیاف، احمدشاه مسعود، ملأ مارشال فهیم، شیخ محسنی، سید حسین انوری،  یونس قانونی، دبل عبدالله و … صورت گرفت.

بزرگ ترین جنایت را این افراد در تاریخ افغانستان و جهان به نام شان ثبت کردند که شامل تجاوز به زنان در برابر مردان خانواده، کشتن مردان خانواده در برابر زنان، به برده‌گی گرفتن دختران و زنان، کشتار مردم در اماکن همگانی از جمله در تکیه خانه افشار، بی‌حرمتی به اجساد مردگان، قتل و تجاوز به جرم هزاره بودن، بود.

جنایت به چگونگی و کیفیت عمل جنایت‌کار مرتبط است نه به کمیت جنایت. مهم این است که جنایت برای چه صورت گرفته است و جنایت‌کار چه هدفی از جنایت اش داشته است. هم در آموزش دینی اسلام و هم در حقوق بشر، نفس یک آدم، نمونه ای از تمام بشریت و عالم در نظر گرفته شده است. هنگامی که یک شخص را می کشند در حقیقت همه بشریت را کشته اند.  جنایت افشار، یکی از جنایات ضد بشری در تاریخ بشریت است. زیرا این جنایت از طرف احمدشاه مسعود، برهان‌الدین ربانی، عبدالرب رسول سیاف، شیخ آصف محسنی و دیگران به هدف محو نابودی که گروه اتنیکی صورت گرفته است. در این تراژیدی یک شهر انسان به جرم هزاره بودن قتل‌عام شده‌اند ونیت جنایت‌کاران، از این جنایت، نسل‌کشی بوده است.

مهاجمان سنگ دل پس از تسلط بر افشار برای قتل و غارت و جنایت وارد کوچه‌های افشار شده و پس از هجوم به خانه‌ها و منازل مردم دست به کشتن افراد جوان زدند و آن‌ها را در منازل‌شان به شهادت رساندند و حتی زنان را به اسارت گرفته و مردان را در کوچه‌ها و خیابان‌ها شهید کردند. اینان تا چند روز متوالی به کشتار، قتل و غارت و تجاوز و تخریب منازل ادامه دادند. و وحشیانه داخل منازل شده و از هیچ جنایتی دریغ نکردند. جنایاتی که در افشار ارتکاب یافت مصداق بارز جنایت به مفهوم حقوقی بر اساس قوانین ملی و بین‌المللی است. اقتضای عدالت و نظم جامعه ایجاب می‌کند که مرتکبین جنایت مجازات شوند. اما در افغانستان گرچه بزرگ‌ترین جنایات تاریخ بشریت انجام گرفته است، به همان مقیاس جنایتکاران نه تنها مجازات نشده بلکه به مناصب بالای دولتی و حکومتی گماشته شده و همچنان جنایت می‌کنند. این امر اما به معنای مخدوش شدن اصل مجازات جنایتکاران نیست. محاکم داخلی امروز نه توان و نه اراده لازم برای محاکمه این جنایتکاران را دارد زیرا خود از جنایتکاران تشکیل شده است.

مشکل دیگری فعلی غصب زمین های دولتی و مردمی از سوی زورمندان محلی در کابل و سایر ولایات کشور، از بارزترین مظاهر فساد در کشور است و به نظرمی رسد دولت نیز توانایی چندانی برای مبارزه با این معضل عظیم اجتماعی و اقتصادی ندارد.  مردم بر این باوراند که غاصبان با وزارتخانه‌های دولتی و نمایندگان مجلس،‌ پیوند دارند و این امر، مانع از اعمال قانون و سلطه دولت بر آن‌ها می‌شود. تا اکنون میلیون‌ها جریب زمین در سراسر کشور، به صورت غیرقانونی در اختیار زورمندان است و اکثر این چپاولگران و زورگیران از نزدیکان مقام های حکومتی و قوماندانان جهادی جمعیتی، شورای نظارواتحاد سیاف اند که بازورسلاح وکشتن وبردن وبستن سخن میگویند.

سیاف در دوران حاکمیت مصلحت گراوبی کفایت کرزی درپهلوی دیگراستفاده جوی ها در چور و چپاول زمین های شخصی و دولتی نیز کوتاهی نکرده است. رسول سیاف و تفنگداران ظالمش بیشترین زمین ها را در کابل و اطراف آن غصب نموده اند. سیاف و جنگسالارانش چون ممتاز، حاجى شیرعلم، آمرعبدالستار، اکیی، قوماندان داکترعبدالله... هرکدام هزاران جریب زمین غصب شده در اختیاردارند. ازچندین سال بدینسو اعتراضات مردم «شش گذر» ولسوالی پغمان علیه سیاف بلند است که می‌گویند باند سیاف حدود ده هزار جریب زمین را که ملکیت آنان می‌باشد به زورتصاحب نموده است. تظاهرات مردم پغمان علیه سیاف تا حال چندین بار به خونریزی و کشته شدن مردم بیچاره منجر گردیده است. بخشی از این زمین های دعوای در ساحه چانغر در کنار شاهراه کابل ـ کندهار موقعیت دارند. سیاف و حواریونش هزاران جریب زمین دشت چمتله را به زور تصاحب شده به قیمت هنگفت بالای مردم به فروش رسانیدند.

قضیه دیگر زمین دزدی در ولسوالی کلکان کابل هم‌اکنون جنجال‌های شدیدی را دامن زده است سیاف و همرهانش دست دارد. داوود کلکانی عضو پارلمان که از سفره نشینان سیاف است در همدستی با قوماندان ممتاز (برادرزاده سیاف) حدود یکهزار جریب زمین ساحه آقاسرای و شیخوی این ولسوالی را تصاحب نموده اند و به زور تفنگ این زمین را در چنگ شان نگهداشته اند. حتی این دزدان بین خود در اثر اختلافاتی درگیر شده‌اند. جالب اینست که این  زورگیران تفنگدار مالکیت مردم رابا استفاده از مقام دولتی قباله های تقلبی ساخته اند.

چندی قبل تلویزیون خصوصی لمر، مصاحبه ای داشت با یکی از سران جهاد - عبدالرب رسول سیاف نماینده در پارلمان. اودر ابتدا حاکم به نظر می رسید، اما وقتی صحبت به جنایتکاران ومحاکمۀ شان رسید، دست وپاچه ووارخطا وبه خواندن آیات متوسل شد. ازآنجایی که این ریاکاران دین همه چیز را از زیر عینک فریبکاری دینی می بینند، به این لحاظ اظهار نمود که فهم قانون اساسی به فهم دین ضرورت دارد  امر خدا است که اگر مسلمانان باهم درگیر شدند، شما بین آن‌ها صلح کنید، خداوند از ما می خواهد. این جنایتکاران قرن چرا درآن سال‌هایی که برقدرت لمیده وطیاره بست دشمنی دیروزی شان (روسها) پول میفرستاد واینان خون می ریختند، بین خود صلح نکردند؟ آیا درآن وقت خداواند از ایشان تقاضای صلح ننمود؟ وقتی مردم درآتش جنگ های خاینانه می سوختند، امر خداوند کجا بود؟ جنگ را دیگران دامن زدند و هنوز هم خواهان جور آمد بین ما نیستند اما بلافاصله متوجه می‌شود و می گوید: ما آنقدر گنس و گول نبودیم که دیگران از ما استفاده کنند! کسانی که این فیصله را رد می‌کنند، سر این ملت دل شان یخ نکرده است، باز می خواهند این ملت به خاک و خون بغلتد. مردم که یک بار بدست گرگ صفتان تشنه به خاک و خون غلتید، این کدام افراد اند (جز ویرانگران سه دهۀ اخیر) که دل شان به این ملت یخ نکرده است؟

 مزدوری ومزدورمنشی تنظیم‌های بنیادگراها برهیچکس پوشیده نیست. از غلامی به آی اس آی تا نوکری عربستان سعودی، سی آی ای، ایران، فرانسه وتاجکستان وکشورهای دیگر.

سیاف گفت: من پیش ملت یک مجاهد هستم وگروهی را رهبری کردم. تو درنزد ملت یک جنایتکار وقاتل هزاران انسان بی گناه هستی، تو یک جاسوس حلقه به گوش آی اس آی، عربستان سعودی و ... هستی.  سیاف! تو همان گروهی را رهبری کردی که این ملت را به روز سیاه نشاند، همان گروهی که دختران افغان را پیش پای عرب ها انداخت، همان گروهی که خون مردم مظلوم هزاره را مباح می دانست وهرهزاره را به نام حزب وحدت، سرمی برید، توهمانی که اکنون هم زمین های مردم پغمان را قبضه نموده اید. وی گفت، وقتی از زندان برآمدم، یک عصا چوب در دستم نبود. به این می گویند اعتراف جانانه. اما این ملیون ها دالر، آرگاه و بارگاه، نوکروچاکر وموتر و زمین را از کجا کرداید؟
وقتی ازسیاف پرسیده شد که چرا درآن وقت مانع از جنگ نشدید، در جواب گفت: تنها خدا است که هر چیزی را بخواهد کرده می تواند. به تعبیر سیاف، پس این خدا بود که جنگ ها را در کابل شعله ور نمود، خانه‌های مردم را ویران کرد، زنان را بی سرپرست وکودکان را آواره نمود، برفرق مردم میخ می کوبید، آنان را زنده زنده در کانتینرها کباب نمود، برعفت زنان تجاوز نمود، دردهه هفتاد (تنظیم‌های اتحاد، محاذ، جمعیت، شورای نظار، حزب اسلامی، حزب اسلامی خالص، حرکت های مولوی محمد نبی محمدی وشیخ آصف محسنی  و... جفای بزرگی رابرملت رواداشتند).

رسول سیاف، درادامه ی جنایت های خود، بعد از سقوط طالبان، درحمایت های کرزی قرارداشته، با کمک و مشوره ی افراد تجارتی خود، دست به غصب گسترده ی زمین زده است. باغصب زمین ها، گروه اقتصادی سیاف، ساختن مارکیت وبازار، تعمیرهای مجلل با قصر و باغ و...ساخته اند. غصب این زمین ها از دو استقامت درشهر کابل و اطراف آن صورت گرفته است. استقامت اول از کوتل خیرخانه آغاز و به چمتله، پغمان الی ارغندی می رسد. استقامت دوم نیز وزیر اکبرخان، باغ بالا، خوشحال مینه، بازار کمپنی، قلعه حیدر خان الی ارغندی می باشد. درمرکز شهر کابل نیز، سیاف و گروه اقتصادی وی تعمیرات و زمین هایی را غصب و یا با پول بدست آورده از این تجارت خریداری کرده است. سیاف از حمایت های بی دریغ ریس دولت برخوردار است.

شکایت های زیادی ازغصب اموال و دارایی های مردم وجوددارد، اما تاکنون هیچ اقدامی برای مهارنامبرده صورت نگرفته است. تنها در ماه مارچ دوهزاروهفت میلادی نیروهای آمریکایی به خانه ی سیاف در پغمان یورش بردند که علت آن بیشتر مسایل امنیتی و ارتباطات احتمالی وی با تروریزم بوده است. پس از این حادثه، کرزی بارها ازسیاف بدلیل حمله ی نیروهای آمریکایی پوزش خواسته و قول داده که چنین مواردی دیگرتکرار نشود. پس از آن سیاف مجال بیشتری برای فعالیت های تجارتی غیر مشروع یافته است. مردم در پغمان بارها نسبت به غصب زمین هایشان و همچنین زندانی شدن وابستگانشان درزندان شخصی سیاف به دفتر رییس جمهورشکایت و مقابل پارلمان مظاهره کردند اما با هرعریضه و مظاهره، تهدید ها از جانب سیاف و افرادش علیه آنان بیشتر شد. سارنوالی ومحاکم  کشور هیچگاه دوسیه ی های غصب توسط سیاف را روی دست نگرفته و همیشه ازوی به عنوان استاد سیاف، با نیکی یاد می‌کند.

سیاف پس از حکومت موقت و انتقالی عمدتا از حامیان دیروز خود در تنظیم‌های جهادی جدا شد و ازکرزی، حمایت کرده است.  در دومین دوره انتخابات ریاست جمهوری نیزسیاف ازکرزی حمایت کرده است. با وجود درخواست های مکرر، او حاضر نشد که به جبهه ملی بپوندد. در همین حال چند روز قبل طی جلسه ای در منزل فهیم سیاف نامزدی خود را اعلام كرده و فهیم معاون اول و محقق معاون دوم وی معرفی گردید كه بعدا توسط محقق تكذیب شد.

کسی که هزاران تن از مردم مظلوم ما را به شهادت رسانیده، شهر ها، قرا و قصبات ما را ویران نموده، مال و دارایی مردم ما را به غارت برده است، وحشت را بر فضای کشور حاکم نموده، بر فرق مردم میخ کوبیدند، امروز با چنین پر رویی خود را کاندید ریاست جمهوری مینماید . سیاف وهمراهان جهادی اش باید سال‌ها قبل به اتهام خیاانت وجنایت محاکمه  میگردید ومتاسفانه امروز ادعای رهبری حاکمیت ملی را دارد؟ دزدان، جنایتکاران جنگی، قطاع الطریقان، آدمکشان، قاچاقبران مواد مخدر، غارت گران و همه گردم هم جمع شده‌اند تا از آخرین فرصت در دوهزاروچهارده برای ابقای سلطه جهل و وحشت بالای مردم مظلوم استفاده نمایند.

درفرحام همه تفنگداران جنگ سالاربقا و نفع خویش را در ایجاد انارشیزم و برهم خوردگی وضع اجتماعی دیده، از همین جهت پیوسته در صدد بی ثبات نگهداشتن اوضاع تلاش های مذبوهانه مینماید و سود خویش را فقط و فقط در حنگ و تفنگ می بینند آ نها به منظوراغوا و سرکوب مردم، در تمام عرصه ها دست به اقدامات خائنانه و ماجراجویانه میزنند. نیروهای ئتلاف و دولت پروسه بنام جمع آوری سلاح را روی دست گرفتند که میلیون‌ها دالر را به باد فنا دادند، ولی در ظاهر ارقام های ارایه می گردد که امید واری های کاذبی را به مرد م نوید میدهد.  اما کشتن، بستن، بردن، اختطاف، زورگویی، قاچاق وحشت، بربریت، جنگ های ذات البینی و مردم آزاری با گذشت هر روز وسعت بی سا بقه پیدا می نما ید.  چنین است که سیاف وسران ماجراجووقدرت طلب شورای نظار قبلی باچنگ ودندان به جان وطن افتیده اند وتامانند لاشخواران ازاستخوان باقی مانده آن تغذیه نمایند.