من به محکمه وجدان بشریت آگاه مراجعه مینمایم!

باز هم لاطایلات، یاوه سرایی و هذیان گویی! ياوه مى گويم عقلم زايل است

از بزرگی خوانده بودم که: «تکرار سخنان سخیف، مبین وقاحت و سفاهت گوینده آن است.»

دهن گشوده بخاری برسم بی‌ادبان

سخن به جایی رسیده که «بوت» می‌خواهد

از آنجایي كه ياوه‌گويى جز عادت آقای جوبایدن است؛ باز هم و در تازه‌ترین مورد نیش «گژدم» کین او، متوجه سرزمین حماسه و فاجعه که بزرگترین قربانی اهداف سیرناپذیر جهان‌خواری شان می باشد، گردیده است. او در سخنرانی‌ در ایالت کالفورنیا، در سوم نوامبر، ضمن اشاره به سفرهایش به افغانستان، دوبار از واژهٔ «خدا رها کرده» یا «متروکه godforsaken» را کار برد و اضافه نمود که «بسیاری از شما به افغانستان سفر کرده‌اید. من به هر بخش آن رفته‌ام. جاییست خدا رها کرده، جاییست خدا رهاکرده.»

اظهارات قبلى آقاى جوبايدن در مورد افغانستان و برخورد با افغانان، گوياى اين حقيقت است كه: از اولين سفر بحيث سناتور و در سفرهاى بعدى منحيث معاون رئيس جمهور، در اظهار نظر او سفاهت و سخافت فراوان ديده شده است كه داستان‌هاى آنرا مي‌توانيم در كتاب‌هاى خاطرات آقايان داكتر خليل زاد و داكتر سپنتا مطالعه نماييم.

آقای بایدن سال قبل گفته بود: «بخاطر خروج از افغانستان که مورد انتقاد قرار گرفته است، عذرخواهی نخواهد کرد.» این سخن از لحاظ اهل حقوق در واقع اعتراف «بجرم» پنداشته می‌شود.

سال‌ها قبل مطبوعات بين‌المللى از ارشادات خصمانه و قیم‌مآبانه اين آقا در مورد افغانستان چنين نقل كرده اند: «من کاملاً مخالف مفکورۀ ملت سازی در افغانستان بودم، هیچ امکان متحد ساختن کشور افغانستان وجود ندارد، تنها کاری که بایست انجام بدهیم رسیدگی به تروریزم در آن منطقه است.»

البته سلف او آقای دونالد ترامپ نیز در سال (۲۰۱۸ م) از واژهٔ تحقیر‌آمیزی در مورد کشورما استفاده کرد و از نابودی افغانستان طی یک هفته صحبت نمود. (این قلم در هردو مورد در وقت و زمان آن به دفاع از افغانستان و مردم آن پرداخته است)

آقای بایدن:

چرا از جهل بر ما می‌دوانی! و یا از جهل به حمله می شتابی! و بر زخم‌های خونین ما که خود ایجاد کرده اید، نمک پاشی می‌نمایید.

هیهات! افسوس و صد افسوس! که در روزگار ما، واژۀ شرم در قصر سپید وجود ندارد و در غیر آن، چگونه یکی از قاتلان و عاملان تباهی افغانستان با چنین بی‌آزرمی به تحقیر و توهین ما تبختر نماید. مصداق حال او کلام حضرت ابوالمعانی بیدل است:

سر کشید بیدل امروز از بنای اعتبار

آنقدر پستی که نتوان از دنائت عار کرد

عجب روزگار «نازنین» است!

مونږ پور او غرامت غواړو، او هغه نور غواری!

چگونه رهبر بزرگترین امپراطوری جهان، عظیم‌ترین خیانت و بزرگترین شکست اخلاقی خود را با زیر پا نمودن تمام ارزش‌های بنیادگذاران دیموکراسی مبتنی بر سیکولاریسم ایالات متحده امریکا، بخدا حواله می‌دهد و با آبروی مظلوم‌ترین خلق خدا که خود مسبب تراژیدی شان است، بخاطر منافع انخاباتی، بازی می‌نماید.

بحق گفته اند که: «وجدان قطب نمای انسان های با وجدان است» در غیر آن باید آقای بایدن می‌دانست که: تحقیر دیگران مبین حقارت معنوی فاعل آن است. تبختر به تحقیر دیگران و کسب «امتیاز» بخاطر آن، حکایه از نوعی اختلال روانی شخصیت می‌نماید که در روانشناسی آنرا شخصیت پارانویید و اسکیزو تایپال می‌گویند. بسیار ضرور است تا آقای بایدن به عوض تسلط بر جهان بر ذهن و عقل خود مسلط گردد و در غیر آن همچون شخص سفیه و معتوه، عدیم‌الاهلیت تعریف و از وظایف رسمی معذور گردد.

آقای بایدن که بخاطر فریب خلق‌الله در امریکا، دعوی خدا پرستی می‌نماید، با تعالیم کتاب انجیل بیگانه است که ارشاد می‌دارد: «دروغ و ریا کاری نکنید. داوری نکنید، تا بر شما داوری نشود».

آقای بایدن: مگر نه شنیده یی که «تاختن به آبروی دیگران، نشانه فرو مایه‌گی است.»

در فرهنگ و ادبیات پربار و با سابقه افغانستان سخنان حکیمانه فراوان است از جمله: بر مبناى حكمت نهفته در اندرز بزرگان ما که در برابر چنین ابله‌گی‌ها خاموشى را شایسته و بهترين جواب می‌داند.

اما و از آنجایی که پای حق دفاع مشروع و آنهم از حقوق یک ملت بزرگ مطرح است، برخود بمثابه یک شاگرد حقوق و مدعی‌العموم مظلومترین خلق خدا، رسالت خود می‌دانم که: متکی بر ارزش‌های والای انسانی مندرج در میثاق‌های بین المللی که در قوانین داخلی کشورها مسجل گردیده است، علیه شما اعلام جرم نمایم و محاکمۀ تانرا تقاضا نمایم. البته هم‌زمان به تاسی از ارشاد افصح‌المتکلمین حضرت سعدی: «به وقت ضرورت آن به که در سخن کوشی» بحیث یک روشنگر افغان، اراجیف و لاطایلات شما را افشا نمایم، تا جهانیان آگاه باشند که: اهانتی را که آقای بایدن به کشور و مردم ما مرتکب شده شامل خوار شمردن، سبک ساختن بخاطر تضعیف افغانستان است که دایره وسیع از مسایل و توهین به عقاید مردم و شئونات ملی کشور نیز می‌گردد.

هرگونه ایجاد تنفر که محرک خشونت دینی، قومی و ملی گردد، جرم پنداشته می‌شود. آقای بایدن باید آگاه باشد که در ایجاد بحران جاری جهان و گسترش افراطیت و خشونت، تحقیر ملت ها و عقاید شان، نیز در جمع عوامل قابل بررسی است.

جلالت‌مآب انتینیوگوترش سر منشی سازمان ملل متحد، تشویش خود را چنین بیان نموده بود: «سخنان نفرت انگیز، حمله مستقیم به ارزش‌های بنیادی حقوق بشری و کرامت انسانی می باشد.»

از نخستین قوانین و همان کد معروف حمورابی در یونان و تا روم و جهان معاصر، تعرض، تحقیر، بد اندیشی و سخنان مستهجن و قبیح، مردود و مطرود پنداشته شده است و به همین خاطر عقلانیت و آداب سیاسی موارد است که آزادی بیان را مشروط می‌سازد. در بند دوم ماده بیست میثاق جهانی حقوق مدنی و سیاسی می‌خوانیم که:

«ترغیب تنفر و کینه که باعث تبعیض و خشونت نژادی و ملی گردد، بموجب قانون ممنوع است.» اظهارات اخیر آقای بایدن در تناقض با حق، عدالت و کرامت بشری، ناقض ارزش‌های مندرج در اعلامیه جهانی حقوق بشر است که «شناسایی حیثیت و کرامت ذاتی تمام اعضای خانواده بشری را ... اساس آزادی، عدالت و صلح در جهان میداند». نادیده انگاشتن این معیارهای قبول شده جهانی، جهان ما را بطرف «قانون جنگل» و حتی بسوی «جنگل بدون قانون» کشانیده است که سرانجام آن همانا جهان «هاپزی ـــــــ توماس هاپس» و بازگشت به وضع اولیه است که در کتاب لویاتان تشریح گردیده است. (زور حق است و ماهی‌های کلان حق دارند، ماهی های خورد را بخورند)

آقای بایدن:

بسیار ضرور است تا به قول وطنی ما متوجه «خدازدگی» و شرمندگی تاریخی خود باشید که با خیانت به افغانستان، بزررگترین شکست اخلاقی را بنام دولت و تاریخ کشورتان رقم زده اید.

ما بخوبی می‌دانیم که ایالات متحده امریکا، افزون بر اینکه یک امپراطوری و قدرت قهار امپریالیستی است، یک تمدن بزرگ نیز می‌باشد. بر همین بنیاد به مردم آگاه، جامعه مدنی و محافل علمی و فرهنگی آن کشور خطاب می‌نماییم که جامعه خود را از شر و شرم بایدن‌ها، ترامپ‌ها و ... که به اعلامیه استقلال امریکا و مجسمه آزادی پشت کرده اند، خلاص نمایید.

و حرف آخر اینکه:

جواب به آقای بایدن و سایر سبکسران خام اندیش به مفهوم آن نیست که از مسئولیت‌های خود طفره برویم:

مقصر اصلی این همه طعنه و پیغور دشمنان تاریخی افغانستان خود ما هستیم. باید یخن خود را بگیریم و بدور از شعارزدگی، به اتکای خرد و عقلانیت سیاسی، دلایل شکست‌های متواتر و سقوط تاریخی خود را درک نماییم و با چنگ زدن به مصالح علیای کشور، راه نجات، آزادی و استقلال واقعی را که در گرو وحدت و وفاق واقعی ملی است، تشخیص و بخاطر آن صادقانه تلاش نماییم.

 

با حرمت