غرورم گم‌شده و مُرد وقتی

گل احساس مــن پژمـرد وقتی

بدست باد و طوفان داد آنوقت

مرا از آن حــوالــی برد وقتی.

به این غمهای دنیا غصه خوردم

به امروز و به فردا غصه خوردم

شنیدم تا که غمهای شما را

برای همه یکجا غصه خوردم.

قبلاً تنظیم‌های به‌اصطلاح اسلامی به‌وسیله سلاح بر یکدیگر حمله می‌کردند و همیشه در جنگ بودند و به دنبال برتری‌جوئی بر یکدیگر، جای شکر است که امروز همین تنظیم‌ها در حالتی قرار دارند که از طریق رسانه‌ها باهمدیگر داخل جنگ شده‌اند زیرا همه می‌دانند که هر تلویزیون و رادیو مربوط به یک رهبر جهادی بوده و از طرف یک ملک خارجی تمویل می‌گردد و تا اکنون موفق به یک همآهنگی فی‌مابین شان نگردیده‌اند و در حال جنگ و بدگوئی یکدیگر و تبارز نسبت به یکدیگراند.

به نام دموکراسی هم در تاریخ جنایت‌ها کرده‌اند. دموکراسی هراندازه هم که ارزش‌هایی ستودنی داشته باشد، که دارد بازهم به نام او جنایت کرده‌اند. بازهم نامِ نیک آن را تیره کرده‌اند. دموکراسی‌های صادراتی مصادیق آشکار و بارز بدنام کردن دموکراسی و ستم کردن به نام دموکراسی است. دموکراسی‌خواهان یا آن‌ها که ارزش‌های دموکراسی را می‌ستایند، وظیفه دارند که در عین حفظ باور و اعتقادشان به دموکراسی، این‌ها را که به نام دموکراسی انجام می‌دهد محکوم کنند و از این جنایت‌ها یا لغزش‌ها تبرا بجویند آن هم به آشکارترین و صریح‌ترین وجهی.

به نام سکولاریسم هم جنایت شده است. تاریخ خون‌بارترین جنگ‌ تاریخ بشر، مشحون است از باور به سکولاریسم. به نام سکولاریسم هم که خود از دستاوردهای فرخنده‌ی خرد بشری می‌تواند به شمار آید، جنایت‌ها شده است و هیچ بعید نیست بازهم این جنایت‌ها رخ بدهد. پس آن‌ها که سری بر آستان سکولاریسم می‌سایند، وظیفه دارند جنایت‌هایی را که به نام سکولاریسم شده محکوم کنند و از آن‌ها تبرا بجویند بی‌هیچ مجامله و تعارفی.

همین قصه را درباره‌ی مرد وزن داریم. کم نبوده‌اند کسانی که به نام زن یا به نام مرد، همین خطاها را کرده‌اند. مسؤولیت اخلاقی ما اقتضا می‌کند جایی که چیزی به نام ما می‌‌گویند و می‌کنند، چندان که در وسعِ ما می‌گنجد در رفع این تهمت از خویش بکوشیم و نگذاریم به جفا یا خطا، چیزی به نام ما تمام شود. طبعاً جایی که درنگ می‌‌کنیم یا لب فرومی‌بندیم، جهان را این گمان در حق ما تقویت می‌شود که چه‌بسا فلان در این خطا و جنایت دستی دارد و این گمان هم گمان بی‌جایی نیست. در کشور ما متأسفانه بهر نام و عنوانی استفاده غلط صورت می‌گیرد و بیاید درین جا مروری نمایم به استفاده‌های ابزاری تلویزیون‌های که بنام دموکراسی در کشور اسلامی که صرف در نوشته‌ها و تبلیغات و در روی جلد پاسپورت اسلام حک شده است، مروری کوتاهی نمایم.

حکومت طالبان در کشور کمتر رسانه صوتی‏، تصویری و نوشتاری به‌جز رادیو و تلویزیون ملی و رادیو شریعت در زمان طالبان که محتوای آن را تنها برنامه‌های دینی و مذهبی تشکیل می‌داد، فعالیت داشتند؛ اما پس از فروپاشی حکومت طالبان و روی کار آمدن دولت جدید رسانه‌های صوتی و تصویری متعددی در پرتو آزادی بیان و دموکراسی توسط اشخاص و گروه‌های مختلف پا به عرصه وجود گذاشته و به فعالیت آغاز نمودند؛ اما از اوان تأسیس این رسانه‌ها دیده شد که برخلاف قانون اساسی کشور و با بهانه قرار دادن آزادی بیان و دموکراسی به پخش برنامه‌هایی پرداختند که بافرهنگ، آداب و رسوم اسلامی مردم منافات داشت. این روند زمانی جلوه‌ آشکارتری به خود گرفت که از سوی مسئولین دولتی هیچ گونه عکس‌العملی برای جلوگیری از آن دیده نشد و امروز ما شاهد آن هستیم که محتوای برنامه‌های تلویزیون‌ها رادیوهای فعال در کشور نه تنها در راستای ترویج و غنا‌مندی فرهنگی ما نیست که سعی درکم رنگ کردن فرهنگ و عنعنات پسندیده مردم دارند؛ اما آیا این عملکرد تلویزیون‌های داخلی کشور مورد پسند مردمی که سخت پابند به باورهای فرهنگی و دینی خود هستند واقع شده یا خیر؟

پس از روی کار آمدن دولت ‏، رسانه‌های تصویری، صوتی و چاپی به‌سرعت رشد کرد که مردم از این بابت بسیار خشنود بودند اما باگذشت مدت زمان کوتاهی این خوشحالی به یاس، ناامیدی و اعتراض تبدیل شد که دلیل عمده آن پخش برنامه‌های مبتذل و فاسد از سوی تلویزیون‌ها و رادیوهاست. مردم انتظار داشتن در سایه دموکراسی و آزادی بیان این رسانه‌ها به ترویج و گسترش منافع ملی‏، دین مقدس اسلام، فرهنگ و رسوم کشور بپردازند ولی متأسفانه نه تنها این موارد اندکی مد نظر آن‌ها نبود بلکه به ترویج بی‌بندوباری، فساد اخلاقی و رواج کردن مد و لباس‌های غربی پرداختند.

تلویزیون‌های خصوصی و ملی آن‌چنان که باید در رشد علم، فرهنگ و داشته‌های ملی جوانان عمل نکردند و تنها برنامه‌هایی را نشر نمودند که بی‌بندوباری میان جوانان را رایج نمود. اسلام هم با آزادی مخالف نیست ولی نه آزادی بیان و دموکراسی از نوع غربی که در کشور در حال پیاده شدن است که با خود فرهنگ بیگانه بی‌بندوباری غرب را به ارمغان آورده است. تلویزیون‌های ما به‌جای این که برنامه‌های علمی‏، فرهنگی و سرگرمی‌های جالب و مثبت نشر کنند به پخش رقص و آواز غربی، فیلم‌ها و سریال‌های هندی و سریال‌های ترکی ... می‌پردازند.

تلویزیون‌ها هرکدام شان به نفعِ یک حزب یا کشور تبلیغ می‌کنند. برخلاف منافع ملی مردم عمل می‌کنند ملت را به گمراهی می‌کشانند تفرقه ایجاد می‌کنند کدام و برخلاف منافع کشور برنامه‌ها را نشر می‌کنند کسی نیست که جلو این بی‌بند باری راه بگیرد. قبلاً تنظیم‌های به‌اصطلاح اسلامی به‌وسیله سلاح بر یکدیگر حمله می‌کردند و همیشه در جنگ بودند و به دنبال برتری‌جوئی بر یکدیگر، جای شکراست که امروز همین تنظیم‌ها در حالتی قرار دارند که از طریق رسانه‌ها باهمدیگر داخل جنگ شده‌اند زیرا همه می‌دانند که هر تلویزیون و رادیو مربوط به یک رهبر جهادی بوده و از طرف یک ملک خارجی تمویل می‌گردد و تا اکنون موفق به یک همآهنگی فی‌مابین شان نگردیده‌اند و در حال جنگ و بدگوئی یکدیگر و تبارز نسبت به یکدیگراند، امید آن وجود دارد که ازین حالت نیز خسته شده باهم هماهنگ شده و روزی باشد که منطقاً باهم دریک توافق قرارگرفته نشرات شان و داشته‌های آن به سود کشور بی انجامد.