تغییرات تدریجی راهبرد واشنگتن در قبال جنگ در افغانستان حتا درزمان اداره رئیس جمهور اوباما مشهود بود، بروز تیره گی روابط سیاسی با کابل، کاهش درهزینه های نظامی غرب، بی تفاوتی آشکارایالات متحده نسبت به حملات پیهم توپخانه ئی وراکتی پاکستان درولایات شرقی افغانستان، هکذا عدم مشارکت مؤثرنظامیان ایالات متحده مستقر در افغانستان درعملیات برضد جنگجویان مخالف مسلح بخش قابل توجهی این تغییرات راهبردی ایالات متحده بود که پیامدهای ناگواری درمیادین جنگ با مخالفان مسلح ازخود بجا گذاشت.

 

افزون برین مداخلات بی رویه واشنگتن درتصمیم گیریها درهمه سطوح وبویژه درامورانتخابات سال (۲۰۱۴) باعث ایجاد یک اداره توأم با منازعات متداوم قدرت شد، ساختاری بیمارگونه ای بنام وحدت ملی که بنیاد حقوقی نداشته وازسوی واشنگتن که بخوبی ازعدم موفقیت چنین اداره نا مشروع اطمینان داشت برطرفین منازعه انتخاباتی تحمیل شد. حکومت وحدت ملی بمثابه یک عنصربیگانه درسیستم های سیاسی متعارف وساختارفراترازقانون، درپنج سال زمامداری دوقلوی، درایجاد یکدولت متحد، پاسخگووموفق درامرمبارزه با اهرمهای قدرتمند فساد، قانون گریزی و اقدامات فراقانونی که بخش قابل ملاحظه ای آن ازحکومت قبلی به میراث گذاشته شده بود نه تنها موفق نگردید بلکه درعمل اداره سیاسی وامنیتی کشوربه بن بست مواجه گردید.

 

با بقدرت رسیدن ترامپ، اداره واشنگتن به حضورنظامی منفعل وتعقیب سیاست بلاتکلیفی در قبال وضع روبه وخامت درکشورما ادامه داده وبا نقض آشکارمفاد معاهده امنیتی ودفاعی فی مابین دوکشورچون نظاره گراوضاع باقی ماند ودرهمین فرصت معین خلای امنیتی، افغانستان شاهد تشدید مضاعف مداخلات کشورهای پیرامون وگسترش حملات خونین رزمندگان طالب وسایرشبه نظامیان وابسته به شبکه های متعدد تروریستی گردید وبوضوح مشخص شد که همکاران راهبردی درواشنگتن با نگاه دیگری به تحولات اطراف افغانستان نگرسته لذا چشم پوشی دوستان کابل ازگسترش فزاینده وخامت اوضاع امنیتی درین کشورموجب شد که گروه طالبان بیک طرف مطرح ومؤثردرمعادله قدرت مبدل گردد.

 

گرچه حکومت ترامپ با اعلام راهبرد جدید امنیتی درپیوند به جنوب آسیا وافغانستان ظاهرأ رویکرد تشدید نبرد با گروهای مخالف مسلح دولت افغانستان وپالیسی اعمال فشاربیشتربرضد رژیم اسلام آباد را بمثابه کشورحامی جنگ ودهشت افگنی درپیش گرفت واما اتخاذ اقدامات ازینگونه جزء گسترش میزان مداخلات خارجی درراستای اعطای کمک های فزونترنظامی به مبارزان مسلح، توسعه ابعاد جنگ وبی ثباتی نتایج دیگری درپی نداشت. هکذا درهفده سال گذشته اداره واشنگتن که کنترول زمین وفضای افغانستان رادردست داشت با تمرکزنبرد درداخل مرزهای ملی هرگزبه اقدام مقتضی ضد دهشت افگنی درمکانهای امن شبکه های تروریستی درخاک پاکستان مبادرت نه ورزید وبه سیاست سازش، مسامحه واحترام با حامیان جنگ اداده داد، همچنان روند جاری گفتگوها پیرامون صلح با جنبش مسلح طالبان که عمدتأ درکشورهای حامی این گروه تدویریافت، امارات متحده عربی وریاض ازشرکت درآن بعلت محل برگزاری دردوحه قطراجتناب ورزیدند که اقدامات ازینگونه بازتاب آشکارابعاد وسیع مداخلات خارجی وهکذا تعدد پهلوهای نیمه پنهان بیرونی دربحران جاری افغانستان بوده است که علی الرغم حضورسیاسی ونظامی غرب درکشورما هرگزازسوی پارتنرهای به اصطلاح راهبردی کابل وازجانب سازمان ملل متحد ومؤسسات مسوول بین المللی بمثابه اقدامات متناقض اصول پذیرفته شده جهانی تقبیح و نکوهش نگردید.

 

افزون برین چنانچه درفوق تذکاریافت، غرب پیوسته به حمایت ازیک اداره فاسد درکابل ادامه داده وگستردگی فساد دراموراداری، مالی وسیاسی سبب شد که اصول مردمسالاری وخدمتگذاری جای خود را بیک سیستم منحط وغیر قابل اعتماد تهی نماید، بروکراسی، رشوت، اختلاس وتضعییع گسترده قانون عملأ به ایجاد یک ساختارضد ملی مافیائی منجرواعمال قدرت به شیوه نیپتوکراسی یا اقتدار خانوادگی درتمام بدنه های قدرت اعم ازمرکزی وقدرت محلی نهادینه گردید که زیرچترحمایتی غرب تداوم یافت لذا وجود فساد فراساینده، منازعه مستدام برسرحفظ قدرت ویا کسب قدرت باعث گردید که بخش بزرگی ازمنابع مالی واقتصادی کمک های جامعه بین المللی به هدررفته وافغانستان بعلت چنین سیاسیون قدرت سالارهیچ گاهی نتواند تا ازورشکستگی ووابستگی به بیگانگان نجات یابد.

 

بنابرین تداوم و پیگیری چنین یک سیاستی درپیوند به تراژیدی افغانستان، باعث گردید تا رهبری ایالات متحده شکست راهبردی آن کشورراکه ازبازیهای دوگانه اش وضعف نهادهای ملی وحاکمان کابل ناشی میگردد با اتخاذ رویکرد مذاکره و مصالحه با شورشیانی جبران نماید که هجده سال قبل ازامروزبه اتهام همکاری با سازمان های تروریستی با تهاجم مسلحانه به حاکمیت شان درکابل خاتمه بخشید. اکنون که واشنگتن با اعطای امتیازات بزرگ به پاکستان کشورحامی جنگ برضد میهن ما که طی چندین دهه بخاطردستیابی بدان درمحورراهبردعظمت طلبانه اش دروجود گروه های مخوف رادیکال دینی جنگید، قصد ختم منازعه جاری را ازمجرای واگذاری افغانستان به طاقتهای منطقوی بویژه پاکستان دارد، درس بزرگ تاریخی است که یکباردیگربا تمام پیامدها وتبعات آن درکشوری تکرارمیشود که تمام گذ‍شته تاریخی اش مشحون ازمبارزات قهرمانه درراه آزادی ملی است وآموزه تاریخی خواهد بود برای نسلهای کنونی وفردا که هیچ ملتی دروابستگی وبا اتکا به بیگانگان صاحب سرنوشت وسرزمین که درآن زیست دارد نه خواهد بود.