حقیقت عالم افتخار مناظره پیرامونِ «حزب فراقومی و فرامذهبی مردم معاصر افغانستان»

از نشر ویرایش دوم گفتار سیاسی این جانب که اساساً پایانه و نتیجه گیری از مباحث عدیده کتاب «جنگ صلیبی یا جهاد فی سبیل الله!» می‌باشد؛ سه هفته می‌گذرد. بنا بر حساسیت ویژه اندرونی‌های این گفتار؛ چنانکه انتظار می‌رفت؛ نقدها و تبصره‌ها و پیام‌های نسبتاً زیادی یا به آدرس خودم و یا هم به آدرس دوستان و هواداران اندیشه‌های این کمترین؛ در جاهای مختلف جهان مواصلت کرده و یا طی صحبت‌ها و چت‌ها ابراز شده است.

حتی دقت شماری از بزرگان به حدی بوده که تعداد اندک اغلاط تایپی متن را هم متوجه گشته، جدی گرفته و خاطرنشان فرموده‌اند.

از آن جمله محترم دوکتور س.ج. طی ایمیل؛ چنین لطف نموده‌اند:

«باسلام واحترامات

مقاله خیلی عالیست

لطفن غلطی تایپی مسکینو را به مسکیتو تبدیل کنید زیرا در انگلیسی پشه را Mosquito میگویند.

شاد و مسرور باشید»

جناب محترم دیگری که نام ارزشمند شان را ننوشته اند و ایمیل شان با حروف مقطعه می‌باشد؛ در الفبای پنگلیش "حزب مطروحه را یک کورپریشن اقتصادی خوانده اند که نه تنها به پایگاه سیاسی تبدیل نخواهد شد بلکه مانند سیستم مافیایی ـ انجویی زمان کرزی؛ به جهت فساد و استثمارگری و غصب و چور و چپاول میلان چاره ناپذیر خواهد داشت و به عوضِ متحد و متفق ساختن مردم و جامعه؛ مصروف رقابت های خصمانه و بیرحمانه در درون خود گردیده رفته رفته مردم را شُکر گذار کفن کش های قدیم جهادی و انجویی خواهد ساخت.

به نظر ایشان؛ حزب سیاسی باید از هر قسم درگیر شدن با تشبثات اقتصادی؛ پرهیز داشته و تجار و سرمایه داران کلان و نسبتاً کلان و اشراف فئودال و بیروکرات های مشهور بالفساد را در صفوف و رهبری خود راه ندهد."

از جملهء سایر نظرات و نقدها؛ به آنچه توسط عزیز گرانمایه دیگر؛ فشرده ساخته شده است؛ نیز توجه بفرمائید:

* * *

«درود و به آرزوی موفقیت برای شما!

 من بخش اول مقاله ی اخیر شما را زیر نام " اشکی به عزای ملی و فکری به نجات و رهایی" با شور و شعف مطالعه نموده بودم. راستش که خوب کیف هم کردم. جذابیت خوانش این نگارش آن قدر دلپذیر بود که نمی شد آن را ناتمام گذاشت. یکسره باید تا پایان دامه داد. واقعا حوادث سالهای هشتاد در بخش «پسگفتار و نتیجه معادلات- جنگ جهانی چهارم و به ویژه برنامه ی «موسکیتو»(پشه ملاریا) در کتاب آقای کنت دومارانش رئیس سابق سازمان جاسوسی ی فرانسه؛ زیر عنوان «جنگ چهارم جهانی ...»، نی تنها سند محکمی بر ادامه ی جنایات ضد بشری طی چهار دهه ی اخیر شمرده می شود، بل امروز هم ابعاد پیچیده و گسترده تری را به خود کسب کرده است. شوربختانه که تا کنون هم مصایب مهلک آن کوله بار جنایت ضد بشری را مردم مان به دوش می کشند. و امروز هم ما شاهد آنیم که این ویروس مزمن و خطرناک تر از سلاح های مدرن معاصر که به وسیله ی آقای کنت دومارانش برای حصول و تحقق اهداف پلید امپریالیستی اختراع شده بوده، ابعاد جهانی به خود گرفته است.

در بخش دوم مقاله که یکی از جذاب ترین عنوانهای پرکشش را داشت "حزب فراقومی و فرامذهبی مردم معاصر افغانستان "، به درون هر خواننده  شور و هیجان و هلهله ای را ایجاد کرده و چنگ می زد.

راستش من قبل ازینکه به خواندن آن آغاز کنم، به دوستانی هم توصیه کردم تا به خواندن آن پرداخته برداشت ها و  نظریاتی در مورد ارایه دارند، که این کار را هم کردند.

درینجا من بصورت مختصر و موجز واکنش های ایشان را ردیف ساخته و خدمت شما تقدیم میدارم.

- عنوان دوم مقاله «" حزب فراقومی و فرامذهبی مردم معاصر افغانستان " » بسیار جالب بود

- اما در مورد ایجاد یک حزب، ارایه ی مدارک چند دهه قبل (مجاهدین و نظریات اونها) ضروری نبود.

- درین مقاله مشخص باید روی مطالب زیر تماس گرفته می شد و نتیجه گیری ازان به عمل می آمد:...؟

- این مقاله با این عنوان یک مقال مستقل و مشخص در مورد ضرورت تشکیل یک حزب سراسری میبود و بس. از مداخلات و برنامه های استخباراتی در کشور طی بیشتر از سه دهه، هماره کتابها و مدارکی به نشر رسیده است که درین مقاله با این عنوان جای آن اضافی به نظر می رسید.

- ضرورت ایجاد و تشکیل یک حزب- هدف از تعدد احزاب بعد از حضور غرب در کشور (بیشتر از صد حزب)، نقش این احزاب، موثریت این احزاب...

- تصریح و تشریح ناکامی تپ و تلاش کادر ها و فعالین  ح.د.خ. ا. و حزب وطن در جزایر عدیده، از سالهای 1990 که تاکنون هم ادامه دارد. وقتی به اصطلاح روشنفکران چپی نتوانند در یک حزب کنار هم آیند، تشکیل یک حزب سراسری ایکه شما در مورد آن اشاره کرده اید، میسر خواهد بود؟

- از نظر شما شکست ایدیولوژی چپ، و تجارب و اندوخته های نوین در عرصه ی جهانی طی چند دهه اخیر چه  یاد داشتنی های موثر را بر ما القاء می کند؟

- از برداشت و منظر شما چونانی که در مقاله بر آن اشاره شده است " به جای معجزه، یک حزب بزرگ تمام مردمی و دارای وسیعترین و بهترین بینش ها و انگیزش ها "، بهترین بینش ها و انگیزش ها کدامه اند؟

- میکانیزم تشکیل این حزب؟

- عناصر متشکله و ترکیب برای تشکیل این حزب کدام ها اند.  پلاتفرم و برنامه؟

- از کجا، کی ها، چطور برای این کار بزرگ دست به کار خواهند شد؟

- آیا چنین حزبی که اهداف آن در مقاله تشریح شده است، بیشتر فانتازی و آرمانی به نظر نمی رسد؟

- امروز بیشتر از تشکیل یک حزب سراسری، که ایجاد و تشکیل آن سخت دشوار است، نیاز به ایتلاف  ها که کار آن سهلتر است، دیده نمی شود؟

این بود نظریات دوستان که خدمت شما تقدیم است.»

* * *

 دامنهء این مناظره همچنان؛ باز بوده و سهمگیری شما بر له یا علیه تیزیس های مندرج در گفتار یاد شده که هم اکنون وسیعاً درج صفحات نخستین سایت های متعدد افغانی در انترنیت می‌باشد؛ توقع برده میشود. در حال حاضر؛ اینجانب نیاز به کدام جوابیه بخصوصی را نمی بینم و فکر میکنم اصل دکتورین مطروحه و مفردات آن؛ خیلی ها گویا و روشن استند.

قسم نمونه با بهره گیری از یک تمثیل سخت مشهور مثنوی مولوی؛ در رابطه به چگونگی شناخت «فیل در تاریکی» نتیجه گیری شده است که:

"افغانستانی های عوام نه که نیمچه ملا ها و نیمچه روشنفکران دهه های چهل و پنجاه و شصت و هفتاد افغانستان عمدتاً چنین بودند و در شناخت فیل های ابرقدرت شرقی و غربی یعنی طرفین جنگ سرد (جنگ سوم جهانی) به سرنوشت مردمان همین داستان اساطیری گرفتار آمدند و بدبختانه هنوز که هنوز است تفاوت خیلی سازنده در شناخت و معرفت آنان از فیل های دنیای بشری و اندام های دور و نزدیک آن؛ به میان نیامده است.

از اینجاست که هم گرفتار افراطیگری های چپ گرایانه و انقلابیگری های نابهنگام و ناصواب و هم اسیر افراطیت های راستگرایانه و تعابیر مذهبی سیاست و موضوعات اداره و حکومت گشتند و متناسباً به وسیله طرفین جهانی و منطقوی ی جنگ سرد ـ یا جنگ سوم جهانی ـ تحمیق و تطمیع و مورد استعمال جنگی اجیرانه و تروریستی قرار گرفتند.

البته اقامه قضاوت دقیق در مورد نیک و بد یا بد و بدتر جریانات چپی و راستی اینجا مقدور و ممکن نیست ولی به طور یک کل؛ هردو جانب؛ صرف نظر از نیک و بد عزایم و آرمانهای شان؛ به ناگزیر در شناخت جامعه و جهان به شدت ناتوان از آب درآمده و به همان نسبت؛ موجب خطاهایی مرگبار و تبه کارانه و جنایتکارانه گردیدند.

از این جمله چسپیدن متعصبانه و متشددانه بر ترمینولوژی غلط اندر غلط «جهاد» و «اسلامی»؛ که صرف نظر از دیروز؛ همین امروز به آی ایس آی پاکستان، طالبان و دار و دسته های تروریستی القاعده و داعش و بوکوحرام و همانند ها مشروعیت دینی و شرعی ارزانی میدارد؛ از نظر دین؛ گناه کبیره و از نظر عرف و عمل؛ جنایت علیه عقل سلیم و صلح و امنیت انسانی است!

شخصیت ها و تشکل های سیاسی که نتوانند با انتقاد از خود و اعتلای دانایی و تجزیه و تحلیل و اجتهاد و استنتاج خردمندانه از گذشته و حال؛ چنین مغالطه شوم و وخیم را به دور اندازند؛ اصلاً و ابداً به درد سیاست نجات بخش و سازنده مردمی نمیخورند و نقطه عزیمتی به جز همانجا که القاعده و طالب و داعش و بوکوحرام... واقع می‌باشد؛ ندارند."

یا:

"حزب مردم معاصر افغانستان که میتواند هر نام مناسب و انگیزنده ای داشته باشد؛ بدین معناست؛ که خرد دسته جمعی همین مردم است؛ هدف اساسی حزب مانند هر حزب سیاسی ی دیگر؛ گرفتن قدرت سیاسی و حکومت است. ولی در این امر عجلهِ کودتایی و انقلابی ندارد.

حتی برای هدف اصلی؛ الزامی است که حزب دولتمردان و دولتزنان را به حد کافی و در عالیترین سطوح تربیت کند. برای این مأمول علاوه بر جلسات معمول و دورانی حزبی و محیط سرشار از سواد بالای سیاسی و فرهنگی آن؛ وسایل اطلاعات جمعی، ویب سایت ها، کتابخانه ها، رادیو تلویزیون ها، انستیتوت های تخصصی عالی ... دایر خواهد بود و عندالزوم کادر ها به خاطر نیل به حد بالای دانش های عصر به پوهنتون ها و اکادمی های داخلی و خارجی فرستاده خواهند شد.

حزب مردم معاصر افغانستان پیش از هر امر دیگر میداند که به مردم دارای بنیهِ اقتصاد ضعیف و حتی اکثراً بیکار و درمانده تعلق دارد و بر آنها متکی است. در همین حال کشور در مجموع محتاج و مستاصل می باشد؛ بدین جهت حزب سعی میکند شبکه گسترده ای از تشبثات اقتصادی را در جنب خود و تحت رهبری (و نه مدیریت) خود مورد مساعدت چندین جانبه قرار دهد.

هر گونه کار و تشبث ممکن و در هر سطح؛ با استفاده معقول و پاک از همه منابع میسر مالی و امکانات فنی و علمی داخلی و خارجی!

حزب مردم معاصر افغانستان؛ از لحاظ طبقاتی حزب طبقه متوسط افغانستان است که طبقه کارگران یدی و فکری را هم در بر میگیرد ولی عجالتاً کار آفرینان و سرمایه گذاران صنعتی و تجاری و زراعی هستهء اساسی آن را می سازند. بدینگونه حزب الگو های یک طبقهِ متوسط معاصر ایده آل کشور جهان سومی را مستقیماً در صفوف خویش خواهد پرورانید. حتی در شرایطی که حزب مسئول دولت گردد؛ مؤسسات و بازار های زیر رهبری حزب تغییر موقعیت و خاصیت نخواهند داد. حزب در نخستین فرصت ها با مطالعه و بهره گیری از همهِ امکانات مشروع داخلی و خارجی هستهِ یک صندوق اقتصادی را پدید آورده انکشاف خواهد داد که با اصول و ضوابط مردمی ترین بانک ها و شاید هم مبتکرانه تر مدیریت خواهد شد.

در نتیجه جز تعدادی محدود افراد پروفیشنل و محقق و معلم؛ متباقی اعضا و هواداران حزب همه شرکای فعال اقتصادی و مالی در بخش تحت رهبری شورای عالی اقتصادی حزب خواهند بود و مستیقماً در کار و تولید و رهبری و بهبود تولیدات عمومی حصه خواهند گرفت. و درین جهت علاوه بر همه دانش های معاصر؛ تجارب عظیم اقتصادی و تولیدی جاپان، چین، کوریا، اندونیزیا، هند و سایر مردمان؛ هوشیارانه مورد بهره برداری قرار خواهد گرفت و فرموده حضرت زکریای رازی متحقق خواهد گشت که:

آنانکه از تجارب خود می آموزند خردمندان اند؛ آنان که از تجارب دیگران می آموزند سعادت مندان اند!

و بر عکس؛ این ننگ که:

آنان که نه از تجارب خود می آموزند و نه از تجارب دیگران؛ ابلهانند! از محیط زیر رهبری حزب مردم معاصر افغانستان زایل خواهد شد.

حزب از طریق مطالعات و مبادلات تجارب و اطلاعات، تشبثات و امور تولیدی کاملاً جدید را وارد اقتصاد عمومی کشور خواهد کرد.

مثلاً ترویج کشت و برداشت حاصل از بتهِ یتروفا که بایو دیزل حاصل دارد؛ در اراضی ی نامرغوب و کم آب ثمر میدهد و هر مزرعهِ آن حیثیت یک چاه نفت را دارد و همانندها.

بدینگونه در بخش های صنعت، طبابت، امور خدمات عامه و خلاصه هر ساحهِ تولیدی و خدماتی.

حزب تلاش خواهد کرد بهترین مکاتب و پوهنتون ها را برای اتباع کشور راه اندازی و در رقابت ظریف علمی ـ فرهنگی سهم هرچه نیرومند تر بگیرد.

در عرصه روابط بین المللی حزب مردم معاصر افغانستان؛ تا به دست گرفتن زمام دولت؛ دست زیر الاشه نمی نشیند. با تمامی احزاب و مؤسسات و سازمان های بشری مناسبات خواهد داشت و حتی با دولت ها و پارلمان های جهان و مؤسساتی مانند ملل متحد؛ همکاری و مناسبات تنگاتنگ بر قرار خواهد کرد؛ ولی هیچگاه موقعیت خود به حیث حزب را؛ فراموش نخواهد کرد و در داخل کشور نیز حینی که در قدرت نیست حیثیت دولت موازی به خود نخواهد گرفت.

بدینگونه حزب مردم معاصر افغانستان؛ باشگاه شور انگیز کار و تولید خلاقانه و ابتکاری، آموزش سواد و علم و هنر، تبارز همه گونه استعداد های خفته و نهفته و حتی سرکوفته خواهد بود و الگو ها و نمونه مثال های زنده گانی ی پاک و پُرشور و غـنـی و زیبای فردی و دسته جمعی را تکوین و عرضه خواهد داشت.

ناگفته نماند که حزب مردم معاصر افغانستان؛ رهبر کبیر و شاگرد وفادار ندارد؛ با کیش شخصیت در آن؛ به مثابهِ آفت سرطانی مبارزه بی امان همیشه گی خواهد شد و ممکن است در تصامیم دسته جمعی مسجل گردد که رئیس حزب هیچگاه همزمان رئیس دولت نشود.

به طور کلی تمامی تجارب مثبت و منفی احزاب سیاسی جهان و کشور مطالعه و خطوط قرمز در هر ساحه مشخص خواهد شد. نصب العین حزب مخصوصاً در گسترهِ اقتصادی علاوه بر نان و آب اعضا و هواداران آن؛ فایق آمدن بر فساد مافیا های اقتصادی و بانکی و بازاری و دولتی و انجویی در کشور است که متأسفانه اکنون دومین کشور از لحاظ فساد در جهان را می سازد و گند این فساد چنان فراگیر شده که اینک بعضی ها جرئت میکنند؛ حتی مردم افغانستان را فاسد ترین ملت جهان بنامند.

جای امیداری است که خواننده تصوری در حد یک طرح و ایدهء کلی تازه در زمینه به دست آورده باشد. البته اصول و موازین و روش ها و استراتیژی ها و تاکتیک های یک حزب سراسری مردم معاصر افغانستان در این حد و سطح؛ طئ این چند سطر عجولانه توضیح و روشن شده نمی تواند."
  
* * *

متهعد میشوم که در پی اکتساب نظرات و مشوره ها و نقدهای بیشتر؛ پیرامون حزب و جبهه و ترجیحات یکی بر دیگر؛ به اقتضای ستراتیژی ها و تاکتیک ها و غایات و اوضاع و احوال؛ عرایض دامنه دار تری خدمت هموطنان تقدیم خواهم کرد.

در اینجا با عرض سپاس ویژه؛ یاد آور میشوم که طی دوره زمانی بیشتر از یکسال گذشته؛ عزیزانی ۱۰۰۰، ۲۰۰، ۱۰۰ دالر امریکایی و ۴۰۰ دالر کانادایی به بنیاد روشنگری «گوهر اصیل آدمی» مساعدت های پولی فرستاده و با بزرگواری خواسته اند که از ایشان نام گرفته یاد آوری نشود.

* * *

هموطنان!

بیدار تر و آگاه تر و منسجم تر و متحد تر شوید!

و بر این ننگ پایان دهید که در جهان پیچیده است:

«افغانها اتفاق کرده اند که اتفاق نکنند»!