گلبدین و احمد شاه مسعود

 

یکی از دوستان فیس‌بوکی، بنده را در رابط با صلح با گلب الدین، چنین مورد سؤال قرار داده است:

«جناب مولوی

نمی‌دانم شما به کدام دلیلی تا این حد با آمدن حکمتیار در افغانستان حساسیت نشان می‌دهید این کارتان مقام معنوی تخلص شما را که از پدر بزرگوارتان گرفته‌اید پایین می‌آورد.

اختلافات سیاسی بین رهبران مقطعی بوده و باز کنار آمده‌اند اختلافات شهید مسعود عزیز ما هم یکی ازین ها بود...»

این سؤال بسیار بجا و درست و منطقی است، تعدادی میگویند دوستم توانست به پروسه صلح بپیوندد، افرادی مهم و سرشناس از حزب دموکراتیک خلق افغانستان، توانستند به صلح و اشتراک در دولت بپیوندند، مخالفتی صورت نگرفت ولی چرا گلب الدین این قدر مورد توجه قرار گرفته است و با آمدنش مخالفت می‌شود. ...

برای روشن شدن این موضوع ضررت است اندکی به گذشته برگردیم،  در زمان حکومت محمد داود خان بعد از سال ۱۳۵۲ وقتی انجنیر حبیب الرحمن اعدام شد و بقیه رهبران اخوان مجبور شدند کابل را ترک کنند و به پاکستان پناهنده شدند، دولت پاکستان از آن وضعیت پیش آمده در کابل، خوشحال شد و آغوش خود را برای فراریان و یا مهاجران اخوانی باز نمود، وضعیت سیاسی کابل اسلام آباد که از سالیان سال غیردوستانه و پرتنش بود، که با به قدرت رسیدن سردار محمد داوود خان که دهل حمایت از پشتونستان را سخت‌تر می‌کوبید و با فریاد (دا پشتونستان زمونژ) متشنج‌تر گردید، اسلام آباد برای گوشمالی محمد داوود در کابل شورش مسلحانه را در افغانستان تدارک می‌دیدید که باید با همکاری اخوانی‌ها در افغانستان انجام می‌شد، در آن زمان برهان الدین ربانی گلب الدین حکمتیار به‌عنوان رهبران نهضت اسلامی (اخوانی‌ها) در پاکستان به سر می‌بردند، خواست پاکستان برای انجام عملیات نظامی در افغانستان مورد تأیید گلب الدین حکمتیار و مخالفت شدید برهان الدین ربانی واقع شد، استاد برهان الدین ربانی می‌گفت جنگ در برابر دولت راه حل نیست، با آغاز جنگ مشکلات نهضت بیشتر می‌شود، اصلاً نهضت اسلامی نباید آله دست سازمان استخباراتی یک کشور بیگانه قرار گیرد و ما نباید در راستای منافع پاکستان قرار بگیریم، مردم افغانستان هنوز ما را درست نمی‌شناسند، و ما برای مدت زیاد هنوز نیازمند مبارزه فرهنگی در مملکت می‌باشیم... جالب است که در آن زمان جماعت اسلامی پاکستان و شخص جناب مولانا ابوالاعلی مودودی که نزدیک‌ترین گروه به اخوانی‌ها محسوب می‌شد، با قاطعیت تام از برهان الدین ربانی حمایت می‌کرد و اعلام جنگ در برابر سردار محمد داوود خان را آ غاز مصیبت مردم افغانستان قلم داد می‌نمود، ولی گلب الدین حکمتیار می‌گفت داوود خان در اختیار کمونیست‌ها  بخصوص شخص ببرک کارمل قرار دارد و دشمنی  کارمل با اخوانی‌ها موجب می‌شود که تعداد زیاد از برادران اخوانی با دسیسه کارمل، توسط حکومت داوود خان دستگیر و زندانی شوند، با توجه به رقابت شدید بین اخوانی‌ها و کمونیست‌ها و احساسات تند و تلخ ایدیولوژیکی هر دو طرف در آن زمان، جنگ طلبی و یا جهاد علیه داوود خان و کمونیست‌ها که از جانب حکمتیار سر داده می‌شد طرفداران زیادی داشت، و یا به عباره دیگر صدای مخالفت برهان الدین ربانی با آغاز جنگ تا سالیان زیادی در پشاور خفه شده بود و حتی بعد انجام عملیات نظامی سال 1354 علیه داوود خان، اکثر اعضا و هواداران نهضت اسلامی در داخل افغانستان، از آن جه که در پشاور می‌گذشت بی خیر بودند (خواندن مقاله، شبی که ایمانم را از دست دادم، در گوگل) شما را در این مورد کمک می‌کند.

این که دوست عزیز می‌فرماید، اختلاف رهبران مقطعی بوده است، نه خیر مقطعی نبوده و نیست، استراتژیک است، ریشه چهل و پنج ساله دارد، مسئله آزادی و استقلال یک فکر یک حرکت یک جریان سیاسی و در نهایت سرنوشت یک ملت یک کشور بنام افغانستان مطرح بوده و است، مسئله این که اخوانی‌ها در افغانستان تحت نظر پاکستان عمل کنند و یا مستقل باشند، خیر و شر و جنگ و صلح و در نهایت دوست و دشمن خود را خودشان انتخاب کنند و یا برای هر کدام از موارد ذکر شده از پاکستان دستور بگیرند، به‌خوبی واضح است که این قضایا مقطعی نبوده و نمی‌تواند باشد، چهل‌وپنج سال قبل در نتیجه همان اختلافات و تهدیدهای جانی گلب الدین حکمتیار، برهان الدین ربانی مجبور به ترک پاکستان گردید، اختلاف مسعود شهید با گلب الدین باز هم ریشه در همان روزهای آغازین چهل و پنج سال قبل دارد، وقتی عملیات سال 1354 اخوانی‌ها در دره پنجشیر شکست خورد و تعدادی از بهترین فرزندان آن نهضت کشته و اسیر شدند، محدود کسانی که جان به‌سلامت بردند (که بر اساس نقشه طراحی شده آی اس آی و گلب الدین حکمتیار باید نمی‌بردند)، راهی پشاور شدند آقایان جناب انجنیر محمد اسحاق و شهید مسعود و شهید انجنیر کفایت الله و تعدادی دیگر، که بعد از ورد به پشاور، حکمتیار را در رابط با عملیات ناموفق در کابل و کشته و اسیر شدند تعدادی از اعضای بلند پایه نهضت، مورد سؤال قرار  دادند، جناب شان پاسخی برای گفتن نداشت، آنچه می‌گفت این بود که خداوند برای شما با شرکت در جهاد اجر فراوان داده است و برای شهدا نهضت جنت الفردوس و جنات النعیم، که شما نباید با وسوسه شیطان و طرح سؤالات وسواس‌آمیز اجر خود را از دست دهید!

برادر عزیز، جنگ آی اس آِی، سازمان جهنمی پاکستان برای قیمومیت و اشغال غیررسمی این مملکت از همان سال ۱۳۵۲ آ غاز گردید و تا کنون ادامه دارد، این که گلب الدین اولین حکومت مجاهدین به رهبری صبغت الله مجددی را به بهانه حضور ملیشاهای دوستم موشک باران می‌کند، چندین هزار انسان بی‌گناه بیچاره را کشته و زخمی می‌کند، و باز هم برای مقابله و جنگ علیه ربانی و مسعود با دو ستم یکجا می‌شود و با عبدالعلی مزاری یکجا می‌شود شورای هم آهنگی درست می‌کند، طالبان پیدا می‌شوند، القاعده و اسامه بن لادن در مملکت خانه می‌کند و تا به امروز که آمریکا تشریف می‌آورد و هزاران هزار انسان بی‌گناه این ملک کشته می‌شود و در نهایت در شاه شهید کابل با عملیات انتحاری گلب الدین پنج صد کشته و زخمی به خاک و خون می‌افتد، از شر این شجره خبیثه است که ملک و ناموس وطن و اسلام و قران را به رسوایی کشید، آبروی جهاد، و مجاهدین را در کل عالم به باد فنا داد، حالا می‌خواهد تشریف بیا ورد و یکه راست راهی پنجشیر شود، و امین کریم و یا کذاب حجیم هم خواب می‌بیند که مجاهدین پنجشیر از جناب حکمتیار صاحب می‌خواهند که برای همیش در این دره که سنگ و چوبش زخم مسعود را در سینه دارد، و بر گلب الدین نفرین می‌فرستد، سکان گزیند واقعاً این بی‌حیایی چشم و دیده گلب الدینی و حزبی می‌خواهد، اگر انسانی زره حیا داشته باشد این جنین جرئتی را هرگز نمی‌کند!

و اما چرا پنجشیر؟

 ضرب‌المثل معروف است که وقتی شما کسی را بد می‌بینید طبیعتاً او هم شما را بد می‌بیند، و یا برعکس، در نتیجه ظلم خیانت، تهمت و توطئه‌های گوناگون گلب الدین، در مدت بیش از سی سال، مردم پنجشیر جناب گلب الدین را بسیار بد می‌بینند، نفرت گلب الدین در پنجشیر نفرت سرتاسری است، پیر مردان، پیره‌زنان جوانان و نوجوانان علما و صوفی‌ها یکسره گلب الدین را نفرین می‌کنند، چند سال قبل پیر مردی می‌گفت او برادر به خدا آدم‌ها چی به خدا حیوانات پنجشیر حتی همین خرهای قشلاق ما هم گلب الدین را بد می‌بیند، آیا او نمی‌داند که نظر مردم پنجشیر در باره‌اش این چنین است؟ جناب گلب الدین می‌داند و خوب هم می‌داند، زیرا در تمام عمرش ضد پنجشیری بودن برای او معیار دوستی و صداقت معیار مسلمان بودن و مجاهد بودن بوده است، حالا با چنین وضعیتی وی چرا خواب پنجشیر می‌بیند؟ آیا او آ دم شده است، و آدم شدن وی از ممکنات است؟ آیا پزشکان و متخصصین انگلیسی و پنجابی ژن شرارت و شقاوت را از وجود او کشید ه اند؟ اگر این چنین شده، ضرورت به تائید متخصص دوره گذار و آزمایش درجایی غیر از پنجشیر دارد!

وی خواب پنجشیر می‌بیند برای اینکه پنجشیر نماد از مقاومت در برابر پنجاب و سند و آ ی آس بوده است، شما وقتی سنگر در بلند اوقفعه کوه را فتح کنید بقیه مناطق بدون جنگ دست‌های شان را بالا می‌گیرند و سر تسلیم فرود می‌آورند، وقتی گلب الدین پنجشیر می‌آید، بدخشان تخار مزار و هرات و بامیان با دست‌های بلند مرحبا میگویند، مطلب مهم‌تر اینکه رفتن گلب الدین به پنجشیر مقطعی نیست، در مدت چهل سال گذشته آی اس آی نتوانست بین مردم پنجشیر نفاق و خانه جنگی ایجاد کند با زور پنجشیر را اشغال نماید ولی حالا که سردار و قهرمان آزاده مردم پنجشیر، مسعود شهید در خواب تا به قیامت فرو رفته است، برهان الدین ربانی داوود تخاری مولوی سید خیلی و ده‌ها و صدها نیروی جوان و مدافع این ملک با توطئه اشرف غنی و حنیف اتمر و پیر گیلانی، ترور شدند و کشته شدند و می‌شوند، ای اس آی تشخیص داده است که زمان خوبی برای ورود گلب الدین به افغانستان و پنجشیر است، آی اس آی و گلب الدین، با شیطنت و خباثتی که دارند می‌خواهند در داخل پنجشیر مردمش را به جان هم اندازد و بعداً با دسیسه و نیرنگ در دراز مدت، مردمش را، از زادگاه شان، بیرون کنند تا دیگر در آینده این سرزمین تیری به قلب نوکران و ملیشاهای آی اس آی از کوه پایه‌های این دره شلیک نشود، ولی به جرأت می‌توان گفت که کور خوانده‌اند زیرا امروز با گذشته‌های دور بسیار فرق می‌کند امروز نه تنها مردم پنجشیر که همه مردم افغانستان زن‌ها مردها جوانان همه با ساز و کار معامله گران آشنا هستند به‌خوبی می‌دانند که توطئه‌ها از کجا شروع می‌شود و چگونه به اجرا در می‌آید. به حمد الله امروز ترفند امارت و خلافت گذشته است روزی که خواب‌های مجددی و کریم امین و افیون پیر گیلانی فاسد کارگر بافتد، گذشته است، امروز عقلانیت برای نجات انسانیت وارد میدان شده افسون و شعبده بازی سند و پنجاب دیگر کارگر نیست، جناب گلب الدین حکمتیار امیر حزب اسلامی افغانستان! چه کنم که دردت را درمانی نیست، خدا و مردم تو را نفرین می‌کنند و آنچه تو را علاج خواهند کرد مرگ است و تو باید به سراغ و فکر مرگ باشی تا خواب رفتن و اقامت به دره پنجشیر!