سال گذشته مطلبی را در سایت بی‌بی‌سی خواندم زیر عنوان زهرمار؛ از کشتن دشمنان تا درمان بیماران

سمیه رستمیان پژوهشگر دانشگاه لیدن، هلند

·            ۱۷ مارس ۱۶-۲۰۱۵ اسفند ۱۳۹۲

 

((مار افسونگری بی‌همتا است، موجودی که در عین نفرین ابدی، موردستایش قرارگرفته، در مورد آن داستان‌ها نوشته‌شده و منشأ افسانه‌های بی‌شمار و اسطوره‌های وهم‌آلود بوده است. آنچه مار را از قدیم‌الایام برای آدمیان جذاب کرده، خط‌وخال‌های رنگی، پیچش مسحورکننده و صدالبته زهر کشنده آن است.))

 بالاخره اینکه دانشمندان علم پزشکی مریض‌های مبتلا به سرطان را با زهرمار مداوا می‌کنند...گذشته از این بحث‌ها واقعیت امر این است که اکثریت انسان‌ها مار را دشمن خود می‌دانند و چه‌بسا انسان‌ها که با شیفتگی و فریب خط خال، مورد حمله مار قرار گرفتند و جان‌های شیرین شان را از دست دادند و اما اینکه دانشمندان پزشکی زهرمار را برای تداوی مریض‌های سرطان بکار میرند بازهم قابل تأمل است وآن اینکه مار به رضای خدا زهرش را برای مریض‌های مبتلا به سرطان نمی‌دهد و این انسان است که زهر را با تکنیک و فشار از حلق مار بیرون می‌آورد و از آن برای تداوی مریضان استفاده می‌کند و یا به عباره دیگر این بیچاره گی و درد جان سوز مریضی است که انسان بیچاره را محتاج زهر دشمن زندگی‌اش ساخته است، وضعیت کنونی مردم افغانستان و طرح آمدن حکمتیار به کابل دقیقاً همان داستان زهرمار و مریض‌های سرطان را دارد وگرنه مردم افغانستان با مار افعی خطرناک به نام گلب الدین به‌خوبی آشنایی دارند، بیست سال قبل این ما ر خوش خط‌وخال، شش هزار بار مردم ما را چنان گزید ن کرد که دردش را بعد از بیست سال، هنوز احساس می‌کنند، شلیک و فیر شش هزار موشک بر فراز شهر کابل، به‌منزله شش هزار بار گزیدنی بود که سرنوشت مردم ما را به قهقرا کشانید، هرآن چه این ملت در این مدت می‌کشد، از انفجار و انتحار و اختطاف و کشتارهای وحشیانه طالبان حضور سازمان القاعده ولادت نامبارک داعش، تا اشغال و تهاجم ایالات متحده آمریکا و ناتو و بی‌عزتی و بدنامی مردم ما در سطح جهان، و هزاران هزار درد ناگفته و داستان‌های ناشنیده، همه و همه نتیجه همان گزیدن‌هایی است که جناب افعی بنام حکمتیار بیست سال قبل، در حق مردم ما انجام داد ولی خیانت ها و کثافت کاری‌های حامد کرزی و باند سیاهش با فریب و تزویر و شیطنت غنی احمد زی همراه با دسیسه کاری مشتی فاشیست و تمامیت خواه، چنان درد مردم ما را لاعلاج گردانید، که گردانندگان بازی و اربابان قدرت، از درماندگی و ناچاری به دنبال همان افعی پیر شصت‌وهفت‌ساله بنام حکمتیار افتیدند، که اگر شود با چند قطره زهرش سرطان مزمن و خطرناک مملکت افغان را معالجه کنند، سازمان استخباراتی پاکستان با همکاری و حمایت بازی گران بزرگ ازجمله ایالات متحده آمریکا و انگلیس، روند سیاسی کشور ما را قسمی طراحی کردند که در نهایت راهی غیرازاین برای مردم ما باقی نمانده باشد، ترورهای سازمان یافته شخصیت‌های مردمی و غیر وابسته به پاکستان مانند مصطفی کاظمی استاد برهان الدین ربانی جنرال داود و مولانا عبدالرحمن سید خیلی و تعداد دیگر که خار چشم ای اس آی بشمار می‌رفتند، زمینه را برای ورود مار زنگی گلب الدین حکمتیار مساعد گردانید و حتی می‌توان گفت که مرگ نامشخص و مشکوک امیر الحمقاء و الجاهلین ملأ عمر آخوند، رهبر طالبان، توسط ای اس آی، بازهم در راستای به قدرت رسانیدن افعی خوش خط‌وخال بنام حکمتیار انجام گرفته است و چنین می‌نماید که با پایان بازی تابلوی لشکر وحشی وبی هویت طالبان از سربازان ملأ عمر مجاهد، به حکمتیار مجاهد تعویذ می‌شوند و مخلصین ملأ عمر با قطع حمایت ای اس آی، همگان توسط نیروهای اردوی ملی افغانستان کشته و برای خدمت نزد امیرالمؤمنین راهی باغ‌های پر از میوه و حور و غلمان در جنات نعیم می‌شوند.

 و اما حکمتیار پیر که با مدیریت و رهبری سازمان یافته دقیق آی اس آی وارد کشور می‌شود، به‌مانند مار افعی با ظاهرِ خوش خط‌وخال و افسون گیرا و حرکات جالب درد دیده مردم ما جلوه گری می‌کند، بخصوص که افسون جناب حکمتیار آیاتی از متن قرآن و احادیث رسول الله انتخاب شده است و مردم مسلمان به‌راحتی با تلاوت و شنیدن آن آیات سر به سجده می‌گذارند و همه دار و ندار خود را برایش قربان می‌کنند این همان افسونی است که ملت مسلمان و ساده اندیش افغانستان در دوران جهاد فریبش را خوردند و افسون گران تربیت شده سند و پنجاب با فریب و تزویر فرزندان بی‌گناه و ساده لوح کشور را به قربانگاه‌های وحشتناک گسیل نمودند و نام شان را شهدا اسلام گذاشتند، درحالی‌که فرزندان و جگر گوشه‌های این افسون گران هیچ کدام به میدان جنگ پا نگذاشتند و هرکدام زنده و سلامت در پاریس و لندن و کانادا و سعودی ...به عیش و نوش مصروف هستند. و می‌ترسم که این بار باز هم همان افسون تکرار شود و بنام دفاع از اسلام وطن و مردم، باز هم جان‌های دیگری گرفته شود ...!

 و اما جند نکته هم با جناب حکمتیار! حالا که از توجه ارباب بزرگ و ولی امر (برادران مسلمان) سازمان آی اس آی بخت جناب عالی در حالت صعود قرارگرفته درحالی‌که بخت مردم ما هرروز قوس نزولی را می‌پیماید، علی الرغم نفرت و انزجاری که مردم زجرکشیده افغانستان از شما دارند، باز هم زمزمه‌های ناخوش آیند ورود جناب عالی به افغانستان به واقعیت می‌انجامد، به‌صراحت باید گفت که اگر کار دست مردم ما بود و مردم بیچاره ما اراده سیاسی از خود می‌داشتند، همان سالیان بعد از شش هزار موشک، و ویرانی شهر کابل، عدالت را تطبیق می‌کردند و بافرمان قصاص مطابق به دستور قرآن، کتابی که شما خود را مؤمن‌تر از همه برایش قلمداد می‌کنید، سر مبارک را از تن شما جدا می‌کردند و امروز دیگر خبری از حکمت وبی حکمت در این دنیا نمی‌بود ولی از آنجا که مردم ما در اسارت مشتی وطن فروش بی جدان و پست قرارگرفته‌اند و در سرنوشت خود اختیاری ندارند، مسئله تشریف آوری شما بعد از این همه جنایت و خباثتی که در حق این مردم انجام داده‌اید، مطرح می‌شود، هنوز ساختمان‌های ویران شده توسط موشک‌های شما در قسمت‌های از شهر کابل پا برجاست، اینکه شما با کدام چشم و دیده به آن ویرانه‌ها نگاه می‌کنید مربوط به شما می‌شود و واقعاً جرأت و دیده حکمت یاری می‌خواهد، که اگر خدای ناخواسته من جای شما بودم رفتن به گورستان را هزار بار به آمدن به کابل ترجیح می‌دادم ولی باز هم خدا را شکر که نیستم، حالا بهتر است جناب عالی با فرصت پیش آمده طلائی و جبران گذشته سیاه و تاریکی که در تاریخ کشور دارید، اندکی به خود آیید و بجای تهدید به کشتن و بستن و انتقام کَشی از مخالفین سیاسی خود که در پیام عیدی چند سال قبل خود خویش مرحمت داشتید:

 به روز شده:  ۱۳:۵۱ گرينويچ - چهارشنبه ۰۷ اوت ۱۶-۲۰۱۳ مرداد ۱۳۹۲- BBC

 گلبدین حکمتیار، رهبر یکی از گروه‌های مسلح مخالف دولت افغانستان است.

 گلبدین حکمتیار، رهبر حزب اسلامی افغانستان در پیامی به مناسبت عید فطر گفته است که نیروهای خارجی در افغانستان با حمایت از "اقلیت‌ها" تلاش دارند افغانستان را تجزیه کنند و "شرایط را برای دوام جنگ در افغانستان مساعد سازند."

 آقای حکمتیار گفته است که "اکنون بامیان و دایکندی مانند بلخ حیثیت‌ ایالت‌های مستقل را دارند." در این نامه او کاخ ریاست جمهوری افغانستان را متهم کرده است که زیر فشار "دلار دولت ایران و برنامه‌های آمریکا" دایکندی را ولایت بسازد و اختیار تمام نهادهای ملکی و نظامی ولایات مرکزی را به "هزاره‌ها و شیعه‌ها" بسپارد.

 گلبدین حکمتیار در ادامه پیام خود به اختلافات ارضی اشاره می‌کند که میان کوچی‌ها و شماری از هزاره‌ها در ولایت وردک بروز کرد. او می‌گوید:" گروه های تحت حمایت آمریکایی‌ها را تشویق کردند تا زمین‌های پشتونها را غصب کنند، به کوچی‌ها اجازه نمی‌دهند که به مناطق خود و چراگا‌های خود بروند."

 آقای حکمتیار به هزاره‌ها هشدار می‌دهد که "آنروز فرا خواهد رسید که مردم مظلوم افغانستان برای احقاق حقوق غصب شده شان کمر ببندند و در آن زمان در هیچ گوشه کشور پناه‌گاهی برای خود نخواهند یافت. بعضی از آنها به ایران فرار خواهند کرد و ایران هم با آنها سلوک وحشیانه و بیرحمانه خواهد کرد."

  بهتر است این بار از خدا بترسید از جهانیان شرم کنید و در فکر و تصمیم و نیت خود تجدید نظر کنید، بخصوص که این بار شما را اشرف غنی و پیر گیلانی و حنیف اتمر و باند سیاه افغان ملت به کابل می‌آورد، حتماً میدانید که مسئله گرایش‌های قومی زبانی در مملکت ما زبانه می‌کشد و افرادی متعصب برای بهره برداری از وضعیت نامطلوب بهره برداری می‌کند نکند که این بار در تور افغان ملتی‌ها بافتید و آتشی جدید خانمان سوز توسط شما برافروخته شود، به یاد دارید روزگاری را که شما خان عبدالغفار خان و خان ولی رهبر پشتون‌های سرحدی را تکفیر می‌کردید و عصیبت قومی زبانی را شرک به خدا و خروج از اسلام می‌دانستید شما بودید که باافتخار دختران جگرگوشه خو را به همفکران تاجک تبار غیر پشتون دادید همین اکنون دو داماد شما بنام‌های جریر پنجشیری و اهل سرزمین شمالی هستند نکند که در آخر رابط خانوادگی شما روی قومیت تاجک و پشتون برهم خورد و خسران عظیم نصیب تا ن شود بیایید این بار بجای شقاوت فضیلت را پیشه کنید و در راه خدمت به خلق و مردم بیچاره و مظلوم مملکت بدنام شده افغانستان تلاش کنید، تا اگر بتوانید برگه از کردار نیک و خدمت به محرومین و مستضعفین را در کارنامه زندگی خود ثبت نمایید، و اگر عمل کرد شما در مملکت صادقانه باشد ممکن است مردم افغانستان در رابط با جرائم جان‌سوز شما درگذشته تجدید نظر کند وگرنه باید بدانید که دوستان وهم خویان قدرت من شما در تاریخ در چاه نفرت و انزجارشان مدفون شدند و دیگر از آن دبدبه و شوکت شیطانی‌شان خبری نیست سرنوشت قذافی و صدام حسین که از دوستان شما به‌حساب می‌رفتند می‌تواند برای شما عبرت خوبی باشد.

 

فاعتبروا يا أولي الأبصار