کشتن و کشته شدن برای گمان، باور یا ایمان

از جان گذشتن برای ثمر اجتماعی و مردم

کشتن یا کشته شدن در راه منفعت خود

آیا درک سبب و دلیل این سه نوع مرگ به دست بشر مشکل است که همه را شهید می‌شماریم؟

از فاجعه تصادف و طبیعت تا کنون خلاصی ناممکن به نظر می‌خورد.

تنها مرگ قابل درک در میان این چند گونه از جهان رفتن، دومی است، برای ثمر مردم و اجتماع؛ و این انتخاب فرد است. گاهی، مثل تلاش کنونی مردم برای عدالت، بی گذشتن از چیزی، حتی جان فرد انسان دوست ممکن نیست.

اما درک مرگ به خاطر باور مذهبی، فرقه‌ای و حتی دینی به‌گونه‌ای که به گفته یک دوست اندیشمند، «از مسجد به مسجد» واقع می‌شود، کشتن یا کشته شدن در راه منفعت است. منفعت آن که از جهان می‌رود نیست، منفعت دیگران است که هیچ مشکلی با از میان رفتن ملت‌ها ندارند، چه رسد به صد و دو صد نفری که از بذر کاشتۀ آنان جان می‌بازند و گمان می‌کنند شهید می‌شوند یا شهید شده‌اند.

ملأیی در این سو، ملأیی در آن سو.

این ملأ به تاری بسته است که تا یک پایتخت و مرکز مذهبی یا استخباراتی‌اش می‌رود و آن ملأ به تاری که به مرکز مذهبی یا استخبارات پایتخت دیگری می‌رود. این دو دسته ملأ و جوخه‌های بزرگ مرگ شان اکنون تا بمب اتوم در اختیار دارند. در این تارها که ملأ بسته است، نیمی از دولت‌های جهان و لشکرشان در این‌سوی بازی و نیم دیگر در آن‌سوی بازی بر یک دیگر رجز می‌خوانند و تفنگ‌ها، و سربازان خاص شان آدم می‌کشد. بسیار انسان‌ها را خود مردم می‌کشند که به آن تار بسته‌اند و یا فریب خورده، ناگزیر اند.

این منفعت نیز، چنان عیان است که هیچ فردی محتاج دلیل برای بیانش نیست، رفتن در این راه بی عصا بر کور روشن است زیرا حقایق در روشنی روز و در زیر نور آفتاب عیان است ولی در چشم بسته به ذهن گمان زده ما پنهان.

کارتون از عتیق الله شاهد
کارتون از عتیق الله شاهد

تنها یک منفعت در این نوع کشتن نیست؛ ده‌ها منفعت در این گونه انسان کشتن وجود دارد و یکی از آن هم به نفع آدمی نیست که جان عزیزش را در این معرکۀ منافع از دست می‌دهد. شاید هم از ده‌ها منافع بیشتر. چه می‌دانیم؟ ولی می‌دانیم زیاد اند:

*         هر مرمی که در یک کشور جهان سوم از میل تفنگ بیرون می‌شود. ماشین‌های بانک‌ها در حساب‌هایی چند سنت می‌اندازد. این حساب‌ها اکنون شاید روزانه - بنا بر خرج مرمی در جهان- سر به چند صد ملیون در یک روز برسد. اگر انتحاری باشد؛ مواد منفجره ماشین بانک را به کار می‌اندازد، واسکت که نود و نه درصد پاکستانی‌اند، ماشین‌هایی را در پاکستان به کار می‌اندازد و از هر کشور در آن واسکت سهمی هست. معاش‌ها، خرج‌ها، و هر گام این حادثات ماشینی را در بانکی به کار می‌اندازد.

*    دشمن نباشد، نظام‌ها به هم می‌ریزند. مذهب‌ها می‌میرند، مدارس بسته می‌شوند، کارخانه‌ها از کار می‌افتند، مساجد از میان می‌روند، شهرها تغییر می‌کنند و توده نفس آزاد می‌کشد. بنا بر آن، تا کشتن است، هر نوع دشمن به میان می‌آید. اجتماع با همین تار اداره می‌گردد؛ و چه تعداد انسان دیگر که از همین کشتن‌ها نان می‌خورند...

*       در هر دو سو ملأ خوش است.

ملأیی که می‌گوید بکش، ملأیی که می‌گوید کشتند، ملأیی که می‌خواهد فرقه داشته باشد، مرید و مقتدی داشته باشد، همه خوش؛ ملأیی که از منابع مذهبی معاش و مقرری می‌گیرند، خوش؛ ملأیی که در دولت‌ها - اکنون - قرار گرفته‌اند، خوش؛ ملأیی که از سازمان‌ها مستمری می‌گیرند، خوش؛ ملأیی که می‌خواهد مردم گریه کند، خوش؛ ملأیی که رهبرتر، خوش‌تر؛ ملایان که یکجا خوش می‌شوند هر سو هزار؛ ملای فاتحه خوان، خوش؛ ملای نذر خور، خوش؛ ملأیی که پیش می‌شود و دیگران از دنبالش، خوش؛ ملأیی که قرار است مشتهد شود، خوش؛ ملأیی که مولوی شدنی است، خوش. خانواده شهید، المناک، ملأهای که در آن الم حلوا می‌خورند، خوش؛ ملأهای منبری، خوش، ملأهای سیاسی، خوشِ خوش؛ ملأهای بزرگ چون آیت الله العظمی خامنه‌ای، مولانا قاضی حسین خوش، مولوی طالب خوش، حجت الاسلام مظلومان و شهدا خوش؛ هر ملأ در هر دو سو برای موعظه خوش.

یکی دستۀ تبری شکستانده خوش؛

دیگری تبرش دسته شده، خوش...

و خوشی‌ها بی‌قیاس‌اند.

این کشته، کشتۀ باور خودش است، کشته انتخابش، کشتۀ لجاجت، بی‌خبری، پیروی از ملأ و خان و کلانتر و زوار؛ پیروی از پیر و آخندزاده، پاچا صاحبان و حضرات. این کشته‌ها برای شکستن کمر توده‌ها خونشان می‌ریزد. کشتۀ بمبارد ایران و پاکستان و روس و امریکا و انگلیس و آلمان نیست؛ کشته رجز خوانی ملأیی در این‌سو و آن‌سو است و خونش مذهب‌ها را زنده و متمول نگه می‌دارد و ماشین بانک‌ها را می‌چرخاند. این کشته ضایعه انسانی است، اما شهادت نتواند بود. در این فداکاری نه راه خدا را می‌روی و نه خلق راه خلق او را. این فداکاری من و تو برای خوشی و بقای مذاهب است.

زنده باد مذهب، مرده باد پیرو...

این کشته را با کشته شدگان راه روشنایی، کشته شدگان ضد فاشیزم، کشته شدگان ضد تجاوز، کشته شدگان ضد استبداد، کشته شدگان ضد جهانخواری نمی‌توان قیاس کرد. آن انتخاب معنوی است؛ این انتخاب، گذاردن خشتی در قصر بهشت گمان‌ها و باز مادی. این کشته شدن و کشتن منفعت شخصی دارد. کسانی که فرزند خود را در این کشتار به قتلگاه می‌برند، قاتل فرزندان بینوا و مظلوم خود هستند؛ و این‌ها هم خود ترکان‌اند.

اکنون اگر شما خواننده مذهبی و نشئۀ مراسم و شعایر هستید، منتظر لعنت تان هستم.

در این شرم، از ارگ کابل، ماسکو، لندن و هر پایتخت رنگین جهان شامل‌اند. آنان همه این کشتار را با همدستی ممکن می‌سازند.

ما را که از شر مساجد و ملایان آزاد تواند کرد؟ اشرف غنی خان و عبدالله خان؟؟؟

ملأ را ما خود بر فرق سر خود نشانده‌ایم تا خون ما را بمکند و بریزند و در میان عیش و عشرت کنند. این‌ها همه نوبت ملأ است...