شیعه‌ها، سنی‌ها، طالبان، داعشیان، سپاه قدس، سپاه نا قدس؛ آن همه نام‌های پر فر و شأن عربی النصر، الجهاد، لشکر مهدی، لشکر عمر خطاب، لشکر ال این، لشکر ال آن فدائیان ال این و فدائیان ال آن؛ مسیحی پاک، یهود پاک، هندوی پایبند و رام آتشین مزاج شان با آن، حتی راکت‌های قایم و قدس و غوث الاعظم و غوث کوچک، فرقه‌های راهب، مغ و مونک؛ همه درس خوانده و کتاب آموخته، فیلسوفان و اساتید، پیران و قایدان،... .

جاهلان نخوانده و نیاموخته‌اند؟

نه عزیز؛ همه از پیران و استادان و مربیان فرقه و مذهب خویش خوب آموزش دیده‌ایم. ولی این همه پیر و پیشوا چه به مردم یاد می‌دهند و این مردم چرا مذهب‌ها دارند؟

کودک شیعه تا مکتبی می‌شود، می‌داند سنی‌ها کافر اند و کودک سنی هم می‌داند شیعه‌ها کافران بزرگ‌اند. شیعه‌ها هم در درون خود مشرک و مؤمن‌ها دارند و سنی‌ها هم. آنان در برابر یک دیگر چه خط و نشان می‌کشند؟

شیعه و سنی هنوز چیزی نخوانده، مکمل آموزش نفرت و انزوا دیده، دشمن‌هایش را که با او در زیر یک سقف نشسته‌اند می‌شناسد. اگر دل شان که خواست، آزاد هم باشند، چه بر یکدگر خواهند آورد؟

مکتب که رفت، همراه با پرستش‌هایی که تا کنون یاد گرفته و قربان‌های زیاد شده، فدایت شوم علی، فدایت شوم یار دُره دار؛ یا امام شهید، یا غئٍ الاعظم و اینک یا بن لادن و یا این، یا آن‌ها؛ تازه یادش می‌دهند که از که بترسند، از که دوری جویند، از که بخواهند، از که نخواهند، نان که حلال است، از که حرام. سنی‌های خوردسال در هنگام کودکی ما می‌دانستند وقتی به سنی‌ها نان بدهیم، بر آن می‌شاشیم؛ ولی خود ما نمی‌دانستیم و ندیده بودیم. برعکس ما می‌دانستیم پیر و پیشوایان، قهرمان و محبوب و معشوقان آن‌ها، همان‌ها که برای آنان پون جان عزیز و مقدس‌اند؛ محبوب و معشوقان ما را یا به چشم بد می‌دیدند، یا باغ شان را دزدیده‌اند یا آنان را یکایک کشته‌اند.

ما و بچه‌ها و دخترهای دیگر شیعه و سنی چه می‌آموختیم؟؟؟ از که نفرت داشتیم و به که عشق می‌ورزیدیم؟ در مکتب چقدر دشمن و دوست به ما شناختانده شد؟ چه تعداد پرستش‌ها و وفا داری‌ها بر اعمال شاقه‌ای که تا هفت سالگی داشتیم افزودند؟

پادشاه که بود؟ امام که بود؟ حضرت و پیر و آغا و شیخ‌ها که بودند و چه درس می‌دادند؟

حالا هم ما افغان‌ها تقریباً همه می‌دانیم پاکستان و ایران و روسیه و امریکا و انگلیس و یهود و هندو و سنی و شیعه و نصرا و یهودی و هر زنده جانی غیر از این چند هزار رقیب که هم کیش و فرقه گفته جمع می‌شویم، دشمنان مایند.

حالا ما را که آدم بسازد؟؟؟

که به ما بیاموزد نخستین فرض ما حفاظت از تن و جانِ خود و خانواده از خطر است. جان و تنِ پیچیده، نعمت خلقت، مجموعه کمال و هزاران استعداد و هنر خود را که به‌حکم همان مذهب امانت خداست، از شر آفات نگهداریم. این دگر چه هوشی است که می‌فرماید برعکس، برو در مسجد و به یاد آن معشوقان، یکهزار و چهار صد و چندمین روز چهل کشته شدن شان را از لج و کینه با دشمنان آنان افراد مقدس، که تصادفاً معشوقان و قهرمانان، پیران و پیشوایان بقیه جانداران دور و بر مایند لعن‌ها بگوییم، نفرت و کینه شدید بورزیم و اگر ممکن شد، مردی پیدا خواهد شد تا بیاید و ما را با خود یکجا ترقانده، مستقیم به بهشت ببرد؟؟ بلی؟

* * *

حیف از کودکانی چه باید می‌شدند ولی برای رضایت لجوجانه اشرار واقعی، آخوند و حجت و آیت‌ها، اوستادها و کاکه‌ها و ملک‌ها و کلانترها و کربلای و زوار، امروز جان شیرین خود را ندانسته از دست دادند.

اشرار و جاهلان حقیقی که درس نفرت می‌دهند؛ اشرار حقیقی: ملأ و مولوی؛ شیخ و حجت و آیات و سیاسیون مذهبی، برگزار کنندگان سینه زنی و هزار و چندمین روز چهل، همه پر از نفرت و کینه و دشمنی و خصومت و و همه هستند که درس‌های نفرت و کینه، کشتن کشتن، خون ریختن و باز هم ریختن، سینه و زنجیر زدن را به ما آموزش داده‌اند.

ما را جاهل نگویید؛ ما آموزش دیده‌ایم، من خود ترقان آموزش دیده‌ام، من شام روز ترکیده و شهید و تکه تکه شده همه خوب آموزش دیده بودیم. حتی آن کودکان.

اشرار و جاهلانی را دریابید که در سیاست و دولت و مؤسسات شریک تان است.

آنان را دریابید که با عمامه و چپن، لنگی و چلتار هر روز بازهم درس همین شرارت‌ها را می‌دهند. قاتلان را نگیرید، برانگیزندگان را دریابید.

حیف از کودکانی که اولاد چنان پدر و مادر فریب خورده‌ای پر از کین و نفرت بودند که آن بی‌گناهان، گل‌های ناشگفته را به قتلگاه بردند.

ولی آیا با این همه لج و تعمد حق دارند بر این کشته‌های بزمِ آراستۀ فر بانی عزا گیری کنند. با چه روی از دولت و مردم بخواهند که اگر ما با این لجبازی خود در مسجد، در تکیه خانه، هنگام زیارت و نفرت و اطاعت از عشق‌های ملایان و حجت و آیت‌های لجوج، انسان‌های باهنر، پر آینده و مژده را، از کودک و جوان، بازهم کشتۀ چنین لج بازی‌های جاهلان و اشرار واقعی، صاحبان مذاهب و فرقه‌ها کنیم، همه مردم برای ما لجبازان غم شریکی کنند.

وقتی با انتخاب برای کشته شدن و کشتن و یا نفرت ورزی می‌روی؛ برو به جهنم. ترکیده و هم ترکاننده.

ولی حق نداشتید کودکان را نیز به قتلگاه ببرید.

حیف از آن قربانیان معصوم.