توانا بود هر که دانا بود               ز دانش دل پیر برنا بود


الیوم شنبه ۱۶/۳/۱۳۹۴ شش یوم از اعتصاب معلمین در شهر کابل سپری می‌شود در یک تعداد مکاتب شهر کابل آموزگاران به نسبت عدم انجام تعهدات محمد اشرف غنی با آن‌ها داده بود به اعتصاب خویش هنوز هم ادامه داده آموزگاران میگویند که آنان نه از بهر مسائل سیاسی بلکه از برای رسیدگی به مشکلات شان از سوی حکومت به صنف های درسی حاضر نمی‌شوند و از حکومت که به صدای خسته‌ای معلم را بشنوند و در یک برنامه اعتراضی بیش از ده مکتب به تاریخ ۱۴/۳/۱۳۹۴ گرد آمده بودند در لیسه حبیبیه در کابل هشدار دادند که پس از این به هیچ کس اجازه نخواهند داد تا در زمان انتخابات از شعار خدمت به آموزگاران همچون تخته خیز استفاده کند!

آموزگارانی که دست به اعتصاب کاری زده‌اند میگویند با هفت یا هشت هزار افغانی به سختی نیازمندی های زندگی خود را فراهم می‌سازند، خانه ندارند و ناگزیرند تا پس از ختم درس مکتب به هر دری بکوبند تا بتوانند لقمه نانی برای کودکان‌شان ببرند. رمضان بشردوست یک تن از مدافعین واقعی مردم در ولسی‌جرگه که به تاریخ ۱۴/۳/۱۳۹۴ به دیدار آموزگاران در لیسه حبیبیه رفته بود می‌گوید حکومت برای بلند بردن معاش و امتیازات های نمایندگان مجلس و دیگر کارها پول دارد اما زمانی که سخن از بلند بردن امتیازهای آموزگاران زده می‌شود از بی‌پولی و نبود بودجه سخن می‌زنند. افزود وزیرهای که نزد استادان با موتر های لوکس می‌آیند معاش چهل ساله یک معلم پول یک موتر آن‌ها را پوره کرده نمی‌تواند!

محترمه مارینا یک تن از آموزگاران می‌گوید هفت هزار و چهارصد افغانی معاش دارم پنج هزار افغانی کرایه‌خانه می‌پردازم. آموزگاران میگویند موضوع دادن ترفیع، زمین برای خانه، افزایش معاش کم ساعات درسی از خواست های عمده ما بوده با وجود وعده‌هایی که دراین‌باره داده شده بود حکومت درباره کارشان رسیدگی صورت ننموده است.

در این رابطه مردم و آگاهان امور دیدگاه‌های خویش را چنین بیان داشته‌اند!

دانشمندان علم روانشناسی مغلق ترین و مشکل ترین مدیریت را در یک کشور و جامعه مدیریت سالم تعلیم و تربیه را خوانده‌اند که نقش یک آموزگار آگاه، ماهر، صادق، مجرب، برای انجام این اهداف بزرگ و انسانی اساسی و حیاتی بوده که خوشبختانه صدها هزار تن از این نوع استادان در کشور ما وجود داشته و دارند که بزرگ‌ترین خدمات را غرض بلند بردن سطح آگاهی و تربیه سالم اولاد کشور انجام داده اند و می‌دهند که هر انسان با سپاس، قدر شناس و با وجدان بزرگ‌ترین افتخارات و دستاوردهای را که در عرصه‌های مختلف در راه خدمت صادقانه به مردم کشور کسب کرده، محصول عرق ریزی های استادان باعزت و زحمتکش خویش دانسته و می‌داند.

سؤال اینجاست

آیا یک آموزگار که سرپناه نداشته باشد، هشتاد فیصد معاش خویش را به خاطر کرایه‌خانه در مناطق بپردازد که محروم ترین طبقه جامعه در آنجا به زندگی خویش ادامه می‌دهند، اکثریت‌شان از تداوی مجانی، آب آشامیدنی صحی محروم باشند، فرزندان‌شان انتظار یک لقمه نان و لباس را بکشند توان تداوی آن‌ها را نداشته، شب و روز در فضای ترس، وحشت، دهشت، آدم‌ربایی، سرقت های مسلحانه، ماین گذاری روی جاده، حملات انتحاری، زیر فشار قانون ستیزان، مردم‌ستیزان، زن ستیزان، فرهنگ ستیزان، غاصبان زمین، عاملین فساد گسترده، انواع خشونت‌های خانواده‌گی و دامن زدن خصومت های قومی، سمتی، لسانی، مذهبی، تنظیمی، حزبی سپری می‌نمایند با اظهار حرف حقیقت اگر بزنند به واسطه زورمندان، قومندانان تهدید شوند، پس چطور می‌توانند وظیفه خویش به صورت درست غرض تربیه و تعلیم سالم اولاد کشور انجام دهند!

از جانب دیگر با وجود سرازیر شدن قریب به نود میلیارد دالر زیر نام کمک به افغانستان هنوز هم به گفته مسئولین پنجاه فیصد شاگردان از وسایل و معیارهای پیشبرد تعلیم و تربیه از جمله سرپناه محروم می‌باشند و مناطق که امنیت وجود نداشته مسئولین گذشته از کشورهای تمویل کننده به نام آن‌ها پول اخذ کرده‌اند و کدام کاری را انجام نداده‌اند.

هنوز هم میلیون‌ها تن از مزایای تعلیم و تربیه به واسطه مخالفین مسلح محروم ساخته شده‌اند، ده‌ها مکاتب آتش زده شد، ده‌ها تن معلمین به شهادت رسیده‌اند. با وجود جاری بودن سیل های خون، آدم‌ربایی‌ها، سرقت های مسلحانه، ماین گذاری روی جاده، حملات انتحاری، مسموم ساختن شاگردان، ایجاد فضای ترس و وحشت، موجودیت زورگویان افراد مسلح غیر مسؤول، مافیای مواد مخدر و اقتصادی، غاصبان زمین، عاملین فساد، قانون ستیزان، عاملین انواع خشونت‌های خانواده‌گی و دامن زدن خصومت های قومی، زن ستیزان، فرهنگ ستیزان، مداخلات ادارات استخباراتی در امور داخل کشور، مشکلات فقر، بیکاری بیماری آموزگاران توانسته‌اند در دورترین نقاط کشور با قبول قربانی های فراوان وظیفه ایمانی و وجدانی خود را انجام دهند با وجود این همه قربانی‌ها و افتخارات که دارند هنوز هم عده از مقامات ذیصلاح نخواسته‌اند به خواست‌های آن‌ها جواب مثبت ارایه نمایند.

به باور ما اگر مسئولین و بازیگرانی که خواهان یک جامعه آباد و شکوفان می‌باشند پس وقت آن رسیده من‌حیث یک شاگرد حق شناس و با سپاس به صدای آموزگاران محترم گوش‌داده جوابات مثبت برایشان ارایه نمایند زیرا که اساس و بنیاد پیشرفت ترقی و شگوفایی یک کشور و جامعه مربوط به زحمات فراوان آموزگاران گرامی می‌باشد در غیر از آن با خاموش ساختن صدای حق و عدالت‌خواهی آن‌ها فضای جهل و نادانی از این بیشتر در کشور مسلط خواهد شد و مردم سال‌های سال از نعمت تعلیم و تربیه سالم محروم خواهند گردید.