بعد از برگزاری اولین دور انتخابات ریاست جمهوری افغانستان در شانزدهم حمل 1393 تا کنون اوضاع سیاسی و اجتماعی کشور فوق‌العاده نگران‌کننده و آبستن حوادث ناگوار و غیرمترقبه می‌باشد و از این رو ایجاب می‌کند تا تدابیر و راهکارهای جدید روی دست گرفته شود.

اگرچه مردم آگاه و به خون تپیده افغانستان با درک رسالت تاریخی‌شان و نیازمندی‌های جامعه با اشتراک گسترده و شجاعانه در هر دو دور انتخابات مخالفت صریح و قاطعانه‌شان را در مورد تغییر و انتقال قدرت سیاسی از طریق جبر و استعمال قوه به جهانیان نشان دادند اما بنا بر توطیه‌ها و دسایس آشکار و پنهان حاکمان پرقدرت و مسلط در ارگان‌های دولتی آنچه مردم انتظار داشتند مطابق نتایج آراء پاک و برحق مردم دولت منتخب زمام امور را به دست نگرفت.

حکومت وحدت ملی که مبنای آن را اراده اکثریت مردم افغانستان و نتایج انتخابات تشکیل نمی‌دهد و بر اساس مصلحت‌های دو تیم انتخاباتی شامل در دور دوم انتخابات (24 جوازی 1393) و مطابق خواست و تحمیل اراده حکومت ایالات‌متحده بوجود آمده است بعد از گذشت بیش از شش ماه نتوانسته تا آرامش و فضای لازم را برای کار و زندگی در کشور بوجود آورد. برعکس به ناامیدی‌ها و بی‌اعتمادی‌های بیشتر در میان اقشار مختلف اجتماعی کشور دامن زده است.

چنانچه دیده می‌شود طی مدت که حکومت وحدت ملی بر اریکه قدرت تکیه زده هیچ نوع تغییر مثبت و قابل‌توجه در تمام عرصه‌های زندگی مردم به وقوع نپیوسته است. ناآرامی‌ها و جنگ مانند سابق ادامه دارد، پول افغانی در مقابل اسعار خارجی ارزش خود را از دست داده، بیکاری بیداد می‌کند، در مدت شش ماه تبدیل و تقرر کارکنان دولتی در تمام ادارات معطل قرار داده شده است. به جز از تقرر اطرافیان مقامات در ارگ ریاست جمهوری و ریاست اجرائیه سرپرستان ادارات از جمله در وزارت‌ها و ولایات با دست باز مشغول استفاده‌های سوء و غیرقانونی و نامشروع از مقام و کرسی‌های موجودشان هستند.

بعضی از وظایف مدیریت‌های عمومی هم از طرف عالی ترین مقام دولتی انجام داده می‌شود و حتی در مورد تقرر یک ولسوال دو طرف شامل معادلات سیاسی ماه‌ها به نتیجه مطلوب نمی‌رسند. آنانی که تا هنوز در بعضی از پست‌های مهم دولتی مقرر گردیده‌اند مایه‌امید و اعتماد مردم نمی‌باشند زیرا دیده می‌شود که در بعضی از پست‌ها باز هم افراد وابسته به منابع مشکوک تقرر حاصل نموده‌اند. اکثریت پروژه‌های انکشافی در همین مدت متوقف می‌باشد.

کارکردهای موجود حتی صدای اعتراض آن‌هایی را بلند نموده است که از جمله افراد طراز اول تیم‌های انتخاباتی و مدافعین سرسخت آن‌ها بودند. امروز نادم و ناامید از گذشته‌شان هستند.

اما آنچه باید بیشتر مورد توجه قرار گیرد آن است که بعضی‌ها ادعا می‌کنند که گویا هستند کسانی که بعد از گذشت بیست سال و پس از انجام جنایات می‌خواهند به قدرت برسند و گویا زنده ماندن آن‌ها ودیعه ایست که از طرف این آقایان به یک عده‌ای کثیر از کادرها و فعالین سیاسی و کارکنان ملکی و نظامی کشور داده شده است.

این‌جانب به مثابه یک فرد کوچک که در پایین ترین سطح دانش و تجارب سیاسی گذشته قرار دارم از این گفته‌ها مأیوس و متأثر نیستم زیرا گفته مشهور است که:

عاقبت گرگ زاده گرگ شود

گرچه با آدمی بزرگ شود

ما از آنانی که مبارزات سیاسی و مسلحانه را با سوختن مکاتب و قطاع‌الطریقی آغاز کرده‌اند و اموال مردم را از شاهراه‌ها می‌دزدیدند و با جبر و اکراه مصارف روزانه خود را از جیب مردم بیچاره تمویل می‌کردند و در مطابقت خواست و دستورهای دشمنان مردم افغانستان از جمله ISI پاکستان که آن را امروز دشمن خود قلمداد می‌کنند در ویرانی کشو و کشانیدن پای قوت‌های نظامی کشورهای اروپایی و امریکا سهم اساسی داشتند گله‌ای نداریم و اما با کمال عجز و احترام از همه پیش‌کسوتان نهضت دموکراتیک و دادخواهانه کشور و ترقی‌خواهان در افغانستان از عاشقان و دلباخته‌گان سرفرازی مردم شریف افغانستان خواهش می‌نمایم تا در مورد مناسبات و روابطشان با گروه‌های وابسته به تنظیم‌های جهادی و تکنوکرات‌های برگشته از غرب یک بار دیگر تجدیدنظر کنند و قبل از اینکه با این گروه‌ها و شخصیت‌های اتوکرات و دموکرات نماها وارد معامله یا مصالحه و تفاهم سیاسی می‌گردند در مورد رفع سوءتفاهم‌ها علل دوری از همدیگر فکر کنند و در راه رسیدن به تفاهم کلی غرض ایجاد یک سازمان بزرگ ملی و پرافتخار که بر مبنای تجارب گذشته سیاسی ما استوار باشد و مردم و جامعه را به سوی یک آینده درخشان بر مبنای عدالت رهنمایی کند؛ گام بردارند. رهبران گذشته از گوشه‌نشینی و دوری از آنانی که امروز در صحنه سیاسی موجود ولو با اشتباه گام بر می‌دارند، اجتناب نمایند و آن‌ها را با مشوره و رهنمایی برادرانه و دوستانه کمک نمایند.

تجارب چند سال اخیر می‌رساند که اگر ما با داشتن مهارت‌های فنی و علمی و اکادمیک در جامعه زندگی کنیم طاغوت زمان و این مافیای قدرت هم نمی‌تواند موجودیت ما را انکار نمایند. ما اعتماد مردم را با خود داریم فعالیت‌های سیاسی گذشته ما و رهبران خردمند و دادخواه ما جزء از افتخارات ما است، ما هر چیز داریم و آنچه نداریم عدم موجودیت یک ستاد رهبری کننده واحد و تشکیلات واحد سازمانی در سراسر کشور است؛ و اگر در این راه هم اکنون گام استوار برداشته نشود همه ما محکوم هستیم و دشمنان مردم و این نوکران شناخته‌شده اجنبی به راستی ما را به نام جنایت‌کار مورد مجازات قرار خواهند داد. عده‌ای محدود که در خدمت قوماندان سالارها و ناقضان حقوق بشر هستند و استعداد و تجارب خود را در اختیار آن‌ها قرار داده‌اند به خود بیایند و به گذشته خود رجوع کنند. تجارب و استعدادشان را در راه تشکل و وحدت همرزمان خود به کار اندازند و در غیر آن با همه امتیازات که اگر به دست آورده باشند در مقابل مردم و جامعه پاسخگو خواهند بود.

زیرا دیده می‌شود که هیچ یک از منابع قدرت و شخصیت‌های طراز اول حکومتی نمی‌توانند مورد اعتماد مردم قرار داشته باشند. و کارکردهای آن‌ها نمایانگر این واقعیت است که کارکردهای آن‌ها بر مبنای اراده آزاد و اعتمادبه‌نفس‌شان نیست بلکه آن‌ها بر اساس هدایت‌ها و استشاره‌های مراجع مشکوک و بیرونی عمل می‌کنند.


حمل 1394