در هر سیستم سیاسی ساختار، تکامل و تحکیم دو موسسه سیاسی یعنی موسسه دولت و یک حزب سیاسی دو فکتور مهم‌اند. در صورت موجودیت دولت و یک حزب دریک رابطه قدرت سیاسی، مؤثر و تکمیل کننده یکدیگر در همان رابطه قدرت‌اند.

 ما در این مقاله بحث خویش را بر توانائی و مهارت‌های کاری و فکری یک رهبری متمرکز می‌سازیم که در تاریخ معاصر افغانستان رهبری سیاسی دولت و یک حزب سیاسی را برای هفت سال، در یکی از پیچیده‌ترین مقطع تاریخی، اوضاع سیاسی، اقتصادی، اجتماعی، امنیتی داخلی و اوضاع متشنج بین‌المللی به عهده داشت.

 انگیزه این مقاله یاد بود از این شخصیت بزرگ سیاسی و یک رهبری مدبر، شجاع و صاحب سازمان‌دهی عالی سیاسی است که من دوره جوانی‌ام را با مبارزه در راه اهداف بزرگ ملی و وطنی و تحت رهبری همین شخصیت بی‌بدیل نهضت ترقی خواهی و روشنگری افغانستان، آغاز و ادامه دادم. من از حزب تحت رهبری او مبارزه، صداقت، خدمت بی آلایشانه و مسئولانه برای یک ملت مظلوم آموختم. حزب تحت رهبری او برایم آموخت که منافع ملت و مردم و وقف کردن خود برای این منافع در هدف و روان ما باید گره خورده باشد.

  شاد روان ببرک کارمل رهبری بود که بیش از نصف زنده‌گی پر باراش را در مبارزه بی‌ترس، شجاعانه در ایجاد، تکامل و تحکیم پایه‌های اجتماعی یک حزب سیاسی وقف نمود و در هفت سال رهبری دولتی‌اش توانست مدبرانه ساختار یک دولت را اساس گذاشت که از لحاظ ساختاری و پایه‌های حاکمیت سیاسی، اجتماعی و اقتصادی بی‌مانند بوده‌اند.

 من خواستم  در پهلوی ده‌ها نظریات و تحلیل‌های همگون، متفاوت و متضاد که هر کدام یقیناٌ طرز دید و از تراوش‌های فکری و ایدیولوژیک  مسلط همان  وقت ناشی می‌شوند،  یافته‌های فکری خود را  که زمانی در تحت رهبری ایشان افتخار عضویت حزب دموکراتیک خلق افغانستان را داشتم، در این مقاله به توضیح گیرم.

  من موافق بر بعضی ارزیابی‌ها نیستم که  شخصیت ببرک کارمل را جدا از اوضاع و شرایط مسلط آن زمان  به تحلیل می‌گیرند و عملکردهای وی را از دیدگاه‌های کنونی به بررسی و انتقاد می‌گیرند؛ و این را هم باید متذکر گردم که شخصیت سیاسی ببرک کارمل فقید را، اگر  از دید مخالف و منفی‌گرایانه و یا بر عکس آن مسئولانه و واقع‌بینانه به تحلیل گرفت، نباید دور از بعد اوضاع ملی و بین‌المللی همان مقطع و عصر به‌نقد گرفت که یک شخصیت سیاسی در آن زاده شده و به رشد فکری و ایدیولوژیک رسیده است. منظور نویسنده در آن است که اولاٌ نباید کارکردها شاد روان ببرک کارمل و دیگر شخصیت‌های وطن‌پرست افغانی را از شیوه بینش و روندهای کنونی که ماهیتاٌ با آن زمان در تفاوت است، به‌نقد و انتقاد گرفت. دوم اینکه اگر ما تنها و تنها از زاویه فکری و ایدیولوژیک خود به بررسی چنین شخصیت‌ها بپردازم، شاید به ساده‌گی دچار اشتباه گردیده و تحت تأثیر احساسات خود قرار گرفته و از واقع‌بینی سیاسی و یا تاریخی به دور برویم.

 آنچه در مورد شخصیت  و خصوصیاتش باید گفت که ایشان انسان با غرور، باعاطفه انسانی  ولی در پرنسیب های قبول شده سازش ناپذیر و عدول ناپذیر بود. در روابط اجتماعی بخصوص با شخصیت‌های ملی و وطن‌پرست و مستقل دست بالا  داشت که در اولین برخورد اعتماد و حسن روابط را با طرف صحبت خویش  وجود می‌آورد. او در زمان وکالتش در پارلمان توانست چهره‌های سرشناس را به یک سیاست ملی و روشنگری جلب نماید که در زمان حاکمیت حزب تعداد این شخصیت‌های متنفذ، قابل احترام و تجددگرا  پایه گذاران جبهه ملی پدروطن گردیدند و یا بعداً در پست‌های بلند دولتی جا و مقام شایسته را به دست آوردند.

 شاد روان ببرک کارمل در اولین برآمد در برابر وسایل اطلاعات جمعی در 14 ماه جدی 1359 مسأله دولت مردم را تحت نام جمهوری دموکراتیک افغانستان، حاکمیت قانون، اخصن لغو قانون اعدام اعلام نمود. او جنایات شدید، کشتارهای بدون کدام پروسه قضائی توسط حفیظ الله امین خون آشان و باند مربوطش را با شدت محکوم نمود و عفو عمومی ده‌ها هزار تن از زندانیان سیاسی را بر اساس یک فرمان، بدون کدام استثنا، در دستور کار یک‌ماهه‌اش قرار داد.

 بعد از تحول جدی سال 1979، تحت رهبری رفیق کارمل، تغیر در تمامی عرصه‌های سیاسی، قابل تعمق و بررسی‌اند که با ساختارهای قبلی بعدی آن متفاوت بوده، بیان یک پروسه هدفمند و بر بنیاد یک جهان‌بینی و اندیشه اهداف جاری و دورنمایی تدوین شده برای تغییر و تکامل جامعه افغانی را در دست کار و عمل قرار داد. عمدتن ما در سه عرصه این اهداف را در یک پروسه واضح، قبلن پیش‌بینی شده و با فورمولبندی های مطابق به اوضاع و شرایط ملی و بین‌المللی که بکار گرفته شدند، مکثی می‌نماییم:

۱- تعریف دولت و ساختار درونی آن، تصویب خطوط اساسی وظایف انقلابی که در واقعیت حیثیت قانون اساسی موقت را الی تدوین و تصویب قانون اساسی داشت که بر بنیاد آن شورای انقلابی دولت به حیث اورگان موقت قانون‌گذاری وظایف خویش را منطبق با پرنسیپ های حقوق اساسی به عهده گرفت و ارگان‌های اجرائی و قضائی دولت دارای ساختارهای جدید گردیدند که در همان خطوط اساسی وظایف انقلابی دولت نو بنیاد پیش‌بینی گردیده بودند.

 2- تعریف حزب دموکراتیک خلق افغانستان و تکامل ساختاری آن که در پلینوم های کمیته مرکزی بیشتر فورموبندی و اهداف و وظایف حزب در همان مقطع تاریخی روشن می‌گردیدند.

 3- تحکیم پایه‌های اجتماعی دولت و رشد و انکشاف متوازن محلات کشور با تصویب و تطبیق قانون ارگان‌های محلی قدرت و اداره دولتی دولت جمهوری دموکراتیک افغانستان.

 ماهیت حاکمیت دولتی جمهوری افغانستان ناشی از خصلت ملی و دموکراتیک دولت بوده است و این حاکمیت حق شرکت وسیع همه وطن پرستان واقعی و نماینده‌گان اقشار و گروه‌های اجتماعی کشور در امر کلیه ارگان‌های قدرت و اداره دولتی و فعالیت‌های سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی در عمل در نظر می‌گرفت و تضمین می‌نمود.

 توسعه و ترکیب ارگان‌های رهبری دولت با شامل ساختن نماینده‌گان بااعتبار مردم که منافع گروه‌های مختلف مردم را می‌توانستند انعکاس دهند، یعنی این مقامات صرفن در انحصار حزب دموکراتیک خلق افغانستان نبودند و همچنان مفاهمه و مذاکره با آنان که خصمانه در برابر دولت قرار نداشتند.

 گذشت‌های اصولی و ممکن به خاطر توافق ملی و مصالحه اصولی و انعطاف پذیر مطابق بر منافع ملی کشور و صلح و امنیت سراسری وطنی مسأله جدی بود. برای ایجاد حسن اعتماد آغوش مادر وطن برای تمام هم‌وطنان افغان که در خارج از کشور بودند، بدون تبعیض و تمایز و با حفظ کرامت انسانی‌شان با گرمی و مصئونیت عام و تام باز ساخته شد.

 سه وظیفه بزرگ که حرب و دولت در برابر خویش قرار دادند:

 دفاع از استقلال، حاکمیت ملی و تمامیت ارضی

 تحکیم دستاوردهای دولت انقلابی

 تأمین شرکت وسیع مردم در همه تحولات و انکشاف افغانستان

 دولت وقت تحت رهبری شاد روان ببرک کارمل با در نظر داشت مداخلات وسیع آمریکا، انگلیس، ایران، ارتجاع عرب، چین و شیاد منطقه پاکستان هرکدام در صدد تقویه گروهای تروریستی شدند که تحت نام‌های تنظیم‌های هفت و هشت‌گانه عملن جنگ بر ضد دولت را آغاز و ادامه دادند، کمک‌های چند میلیارد دالری غرب و میلیاردها ریال ایرانی و درهم عربی به این تنظیم‌ها سرازیر شد که با این پول‌های مفت و به قیمت خون صدها هزار شهید هموطن ما امروز میلیونرها و صاحبان زر و زور بر سینه ملت نشسته و غرور و افتخار فروشی می‌نمایند و خود را صاحبان به‌اصطلاح اصلی قدرت و سرزمین جا می‌زنند. این بدون شک یک جنگ تحمیلی و عامل ادامه موجودیت قوای اتحاد شوروی وقت بودند.

  مرحوم ببرک کارمل در مهم‌ترین بیانیه‌شان در جلسه فوق‌العاده شورای انقلابی مورخ 18 عقرب 1364 بیان نمودند که «هر گاه مداخله خارجی و ارتجاعی و امپریالیستی و جنگ مسلحانه علیه مردم ما تحمیل نمی‌گردید، ارگان‌های حکومتی در تمام سطوح مدت‌ها قبل از این به‌طور انتخابی و با شرکت نماینده‌گان تمام بخش‌های اتنیکی و اجتماعی به وجود می‌آمدند، زیرا انجام این هدف دموکراتیک و به شیوه آزاد وظیفه مبرم دولت است

 تقویه و تحکیم پایگاه اجتماعی حزب و دولت در این بیانیه مهم، تحت ارایه تیزس‌های ده‌گانه، بنیادهای اندیشه‌یی و ساختاری حزب و دولت وقت را وسیعن به توضیح قرار داد. یکی از اهداف دولت و حزب برای توسعه پایگاه اجتماعی خویش برابری تمام اقوام کشور، حقوق مساوی بدون تبعیض و بدون در نظر داشت موقف اجتماعی و ملیت و قوم، جنس و مذهب شیعه و سنی و مذاهب دیگر در عمل بوده است. دولت در زمینه حل مسأله ملی در عمل تلاش می‌نمود تا نه تنها تمام اقوام کشور از برابری حقوق، برادری و دوستی بلکه از تساوی عملی نیز در حیات اقتصادی، رشد فرهنگ‌های باستانی خود، به شمول تحصیل به زبان مادری برخوردار باشند. مسأله گرهی برای رشد و ترقی بیشتر مناطق سکونت اقلیت‌های ملی و قبایل را که از لحاظ اجتماعی عقب مانده‌اند در دستور کار و عمل قرار می‌داد و زمینه‌های نماینده‌گی عادلانه تمام اقوام ساکن کشور را در مقامات دولتی فراهم می‌ساخت.

 مسأله تحکیم حاکمیت اجتماعی دولت و حزب در ابعاد اندیشه‌یی آن در 30 عقرب همان سال (1364) در پلینوم شانزدهم کمیته مرکزی حزب دموکراتیک خلق افغانستان مطرح و در بیانیه رفیق کارمل زنده یاد وسیعن فورموبندی و به توضیح گرفته شدند. پلینوم شانزده یکی از بااهمیت‌ترین حادثه در تاریخ حزب که در حاکمیت سیاسی قرار داشت، می‌باشد. توضیح جهات اندیشه‌یی این پولینوم از محدوده این مقاله بیشتر است ولی به چند نکته بااهمیت آن باید مکث نمود.

  این پلینوم برای بار اول موضوع آغاز کار تدوین قانون اساسی را مطرح نمود که روی همین تصمیم در سال 1365 کمیته کار قانون اساسی ایجاد گردید. بدون شک تیزس‌های ده‌گانه شاد روان ببرک کارمل و مبانی اندیشه‌یی توسعه و تحکیم حاکمیت مردم، بنیادهای اساسی قانون اساسی را پیش‌بینی نموده بود.

 در پلینوم شانزده کمیته مرکزی روی ثبات و امنیت کشور، ضرورت‌های جدید اجتماعی و نظامی که عمدتن روی میکانیزم های عملی مصالحه و مذاکرات با مخالفین مطرح بحث قرار گرفت که در این روند تأکید بر ارزش‌های بزرگ ملی مانند دفاع از استقلال و حاکمیت ملی، تمامیت ارضی صورت گرفت که بیان یک تعامل مشروع و در مطابقت با منافع ملی جامعه افغانی ما تلقی می‌گردد.

 مسأله مهم و هدف در این مقاله آن است که در هر مقطع تاریخی مسئولیت دولت مداران در آن است که تمامی جهات و خصوصیات دولت را نه تنها به تعریف وسیع گیرند بلکه در تمام اهداف عملی دولت حاکمیت ملی، تمامیت ارضی و منافع ملی جامعه تمثیل گردد و دولت مداران حامی خلل ناپذیر این ارزش‌ها و روندهای ملی باشند.

 در شرایط کنونی که بر بنیاد قانون اساسی و ارزش‌های دموکراسی و آزادی و حقوق سازمان‌های سیاسی تضمین گردیده است، داشتن ستم پایه‌های اندیشوی برای هر حزب سیاسی بخصوص احزاب ترقی‌خواه و دارای اهداف خدمت به اکثریت مردم، مهم‌ترین مسأله و مشعل راه یابی برای امروز و آینده‌هاست. برنامه عمل یک حزب سیاسی با مفاهیم عام و استاندارد نمی‌تواند حزب سیاسی را در محراق توجه جامعه بخصوص نسل جوان که در پی انگیزه و الهام فکری و اندیشوی اند، قرار دهد. درس بزرگ از حزب بزرگ سیاسی و رهبر با ابتکار و مدبر و بزرگ‌مرد آن وقت، رفیق کارمل به ما می‌آموزد که باید جامعه افغانی را به تحلیل گیریم، ترکیب اجتماعی و اقتصادی، روان جامعه و موجودیت ارزش‌های جدید را با فاکت های واقعی، نه با فانتازی های غیرعملی، به تحقیق و نتیجه گیری‌های جدید گیریم. برای چنین ارزیابی‌ها و نتیجه گیری‌ها باید ظرفیت‌های عملی و مسلکی بکار گرفته شوند.

 من باور دارم که بکار گیری تجارب بزرگ و آموزنده رفیق کارمل زنده یاد، این شخصیت بی‌بدیل و رهبر مدبر می‌تواند برای همیشه یک فکتور مهم در سازمان‌دهی و رهبری یک حزب سیاسی باشد.

 روح این شخصیت بزرگ صادق به وطن و مردم شاد و یادش در قلب‌های ما گرامی باید.