اخیراً جو بایدن ریس جمهور امریکا بعد از رایزنی طولانی اعلام نمود که برای کشورش به «دلایل فنی» مشکل خواهد بود الی تاریخ تعیین شده یعنی اول ماه می سال روان همه نظامیان آمریکایی را از افغانستان بیرون نماید. این در حالی است که تازه دیدار مسکو پایان یافته و قرار است در ماه آپریل کنفرانسی در کشور ترکیه به اشتراک طرف‌های افغان دایر گردد.

 توافقنامه دوحه که بین آمریکا و طالبان در فبروری سال قبل به امضا رسید در نوع خود بی‌سابقه بود؛ یعنی برای اولین بار یک ابر قدرت جهانی با به‌اصطلاح خودشان، یک گروه تروریستی که هنوز در لست تحریم‌های شورای امنیت ملل متحد قرار داشت و دارد، قراردادی را عقد کردند. نه در آن زمان و نه اکنون منافع و نظر افغان‌ها رعایت گردید است. درست است که در نتیجه این قرارداد دیگر به آمریکاییان و متحدانش صدمه نرسیده است، اما در همین زمان بدبختانه هزاران هموطن ما شامل کودکان، زنان، جوانان، ژورنالیستان و مردم بی‌گناه به قتل رسانیده شده‌اند.

 سوگمندانه باید نوشت که آمریکا هیچ‌گاهی سیاست روشن در قبال افغانستان نداشته و همیشه افغانستان را از دریچه پاکستان نگاه کرده است. قرار بعضی ارقام در جریان جنگ سرد برای براندازی جمهوری دموکراتیک افغانستان در دهه هشتاد، آمریکا هشتاد و چهار میلیارد دلار را جهت حمایت پاکستان منحیث کشور جبهه مقدم و گروپ‌های به‌اصطلاح جهادی که یک تعداد شأن بعداً با تروریستان بین‌المللی یکجا گردیدند به مصرف رسانیده است. در بیست سال اخیر هم با مصرف اضافه از یک تریلیون دلار نتوانسته است رژیم دلخواهش را در افغانستان مستقر نماید.

 نتیجه این بیست سال به‌جز از کشتار ده‌ها هزار افغان معصوم، فساد گسترده، فقر میلیونی و میلیونر شدن عده از جنگ سالاران و رهبران تحمیلی، غصب زمین‌های دولتی و بی‌قانونی در همه سطوح چیزی دیگری نبوده است. آمریکا و متحدانش هیچ‌گاهی به عوامل اصلی جنگ و پایگاه‌های جنگجویان در خاک پاکستان توجه نکرده و همه را نادیده گرفته‌اند. احتمال این که افغانستان به سوریه ثانی مبدل شود و درگیر جنگ‌های قومی، مذهبی و داخلی گردد از تصور بعید نمی‌باشد. همسایگان ما، پاکستان و ایران منافع شان را در تداوم جنگ در افغانستان و دور نگه‌داشتن جنگ از قلمروهای خودشان می‌بینند.

 حال که مسایل صلح و جنگ افغانستان به مرحله احساس رسیده است، تحریک طالبان و جانب دولت با پیش کشیدن طرح‌های غیرعملی و طولانی ساختن مذاکرات در واقع موانع جدیدی را در راه صلح ایجاد می‌نمایند‌. این درست است که در نتیجه هرگونه صلح باید اساسات دولتی، حقوق و آزادی‌های دموکراتیک مردم، حقوق زنان و قوای مسلح افغانستان، حفظ گردد؛ اما این به این معنی نمی‌باشد که تعدادی از افرادی که در فساد و بی‌قانونی دست داشته‌اند، تحت نام همین شعارها به سلطه‌شان ادامه دهند.

 گرچه مردم افغانستان در این جنگ چهار دهه متحمل تلفات سنگینی شده‌اند، اما در روند صلح غایب می‌باشند و یا قصداً نادیده گرفته شده‌اند.

 اگر آمریکا و جهان برای احیای صلح در افغانستان صادق باشند، باید نتایج هرگونه مذاکرات را به همه پرسی یا رفراندوم راجع سازند. مردم باید شانس این را داشته باشند تا از میان امارات، جمهوری اسلامی و جمهوری ساده یکی را انتخاب نمایند و برای همیشه به تحمیل طرح‌ها بالای شأن خاتمه دهند و نوع نظام و اقتدار سیاسی در کشور شأن را خود تعیین نمایند. به این ترتیب راه برای صلح دایمی در کشور هموار خواهد گردید.

 دیده می‌شود که آمریکا با پیش کشیدن ملل متحد خود از مسؤولیت شانه خالی می‌کند. مردم افغانستان از نقش ملل متحد در دهه هشتاد و نود میلادی و کنفرانس بن خاطرات خوشی ندارند‌. همچو تلاش‌ها راه را برای جنگ‌ها و بی‌ثباتی‌های بعدی هموار نموده است.

 آمریکا باید به سیاست‌های مقطعی و کج دار و مریز در افغانستان خاتمه دهد در غیر آن کشور و مردم بی‌گناه ما بهار خونین دیگری را پیشرو خواهند داشت.

 با عرض حرمت

 جرمنی، 27/03/2021