اگر به خاطر دوستان و خواننده‌گان عزیز مانده باشد درزمان دومین انتخابات ریاست جمهوری صندوق‌های شمارش آرا به شکل تعجب آوری به صندوق‌های جادویی تبدیل شده بودند و همین که بر پالان الاغی یا در بین موتر و هواپیمایی گذاشته می‌شدند، هنوز به مقصد نرسیده چوچه می‌انداختند و آرای جناب کرزی به شکل جادویی بالا می‌رفت و از حریفش پایین. در انتخابات اخیر هم چنین شد. صندوق‌های جادویی وظایف خویش را انجام دادند و این بار گوسفندها و بره‌ها چوچه دادند ویکی از کاندیدان رابه مراد دل رسانیدند و پادشاه تقلب و دروغ ساختند.

حال گپ، اما از جادو و جنبل گذشته و به صور خیال و فانتزی رسیده است؛ اما من حیرانم از کجا آغاز کنم؟ از وزرای سرپرست یا والی‌های سرپرست، از وکلای سرپرست و یا سناتوران سرپرست و یا از کارکنان و دوایر خیالی در این بلاد بی‌دروپیکر. آری در این ملک خدا داد همه چیزها و همه کارها خیالی و در صفحه کاغذ وجود داشته و وجود فزیکی ندارند. از سربازان و افسران خیالی ارتش بگویم یا از پولیس و پاسگاه‌های خیالی‌اش. از معلمان خیالی و مکاتب خیالی بگویم یا از داکتران خیالی و کلینیک‌ها و شفاخانه‌های خیالی. از عقب نشینی های خیالی تکتیکی حکایه کنم و یا از بهانه‌های واهی برای نه جنگیدن. از دوست و دشمن خیالی گپ بزنم یا از عربده‌های ساخته‌گی و خنده‌های جنون آمیز و بی‌مزه یک رییس جمهور؟

یا از این تازه‌ترین گپ نسرین اوریاخیل وزیر کار و امور اجتماعی شهدا و معلولان که گفت و تایید کرد که ۵۱ هزار شهید و معلول خیالی از شش سال بدین سو ازین وزارت معاش و امتیازات را به دست آورده‌اند.

حال شما خود قضاوت بفرمایید که در این مدت سیزده سال پس از داخل شدن پای سربازان امریکایی، شیره جان این مردم مظلوم و بینوای وطن چگونه و با چه وقاحتی دوشیده شد و چگونه مافیا و دولت مافیایی در این کشور شکل گرفت و اساس آن گذاشته شد. بیایید از میلیاردها دالری که به نام باز سازی این کشور از سوی جهانیان پرداخته شد، آغاز کنیم و از خود بپرسیم این ۵۳ ملیارد دالر چه شد؟ حاصل این همه کنفرانس‌ها، کمک‌ها، اشک تمساح ریختن‌ها، چیست؟ مگر نه همین اردویی است که همین امشب خود امریکایی‌ها به ناکاره‌گی‌اش اعتراف کردند؟ مگر حاصل این جوانمردی‌ها؟! موجودیت سه میلیون معتاد به مواد مخدر نیست؟ مگر روز تا روز فقیر، فقیرتر نمی‌شود و خط زیر فقر به‌طور سرسام آوری بالا نمی‌رود؟

با این تفصیل پرسش اساسی این است که این خیال پرستان وطنی را که تصور کرده‌اند مردم کاه می‌خورند و باد می‌فروشند و هرگز از حقایق خبر نمی‌شوند، چه خطاب کنیم؟ بزهکاران، اختلاس گران یا جنایتکاران؟ از نگر من آن چه در میدان‌های جنگ می‌گذرد و یکی کشته می‌شود و دیگری می‌کشد؛ شاید توجیه پذیر باشد؛ اما آن چه در بیرون از گستره جنگ رخ می‌دهد و حق تحصیل، تداوی و رفاه مردم را سلب می‌کنند، صاف و ساده جنایت است و جنایتکار باید به سزای اعمال کثیفش رسانیده شود.

آری دوستان ورجاوند، ما درزمان تیره‌یی زنده‌گی می‌کنیم. درزمانی که جنگ افروزان جهانی کانون و تنور جنگ را با مشتعل ساختن هرچه بیشتر جنگ داغ‌تر و داغ‌تر ساخته‌اند و خشک و تر را در آن می‌سوزانند تا نظام سود و سرمایه همچنان به هستی نکبت بار خویش ادامه دهد. دریغا که قربانی ما هستیم؛ ولی هنوز هم گوسفندوار زنده‌گی می‌کنیم و به خود نمی‌آییم.