در اوضاع و احوال ناگواری که ما به سر می‌بریم، بیش از هر زمانی به همدیگر پذیری، همسویی، همدلی و گذشت و مدارا و نرمش نیاز داریم. دردمندانه، سوگوارانه و شوربختانه دامنه چالش‌های تباری، مذهبی، زبانی و سمتی روز تا روز پهن‌تر و در نتیجه خطر مبدل شدن این چالش‌ها به تنش‌ها به گونه نگران کننده‌یی افزایش می‌یابد. این خطر به‌ویژه بزرگ و ویرانگر خواهد بود هرگاه از ساحه سیاسی به ساحه برخوردهای مسلحانه بلغزد.

باید گفت که در دوره رویارویی نیروهای مجاهدان با حزب دموکراتیک خلق کشاکش‌های تباری و زبانی به پیمانه شایان توجهی به‌جایگاه دوم رانده شده و جای خود را به کشمکش‌های ایدیولوژیک سپرده بود.

احیاگر و سلسله جنبان این تنش‌ها پس از ۲۰۰۱ آقای کرزی بود که با دامن زدن به پشتونیسم لگام گسیخته زمینه را برای شکوفایی هزاره ایسم، ازبیکیسم و تاجیکیسم افراطی فراهم آورد.

 کرزی و باند مافیایی وی اشغال افغانستان از سوی امریکا را فرصت طلایی برای رستاخیز پشتونیسم و پشتونستان ساختن افغانستان دانسته و با فروختن کشور به امریکا با همه توان کوشش‌های بسیاری به خرج داد تا همه کمک‌های بین‌المللی را به‌جای هزینه کردن در راه توسعه کشور برای تحکیم پایه‌های پشتونیسم به هدر بدهد و به چاه ویل قومگرایی بریزد.

می‌دانیم که در دوره‌های ظاهر شاه و داوود قدرت سیاسی و نظامی و همین گونه اقتصادی به گونه مطلق در دست پشتون‌ها به‌ویژه شاخه درانی قرار داشت. تقریباً همه والیان، وزیران، جنرال‌ها و سفیران همه پشتون بودند. در وزارت خارجه تقریباً همه محمد زایی بودند و بسیار کم به نمایندگان سایر اقوام فرصت داده می‌شد در این وزارت کار کنند.

پس از تحولات سال‌های دهه هفتاد و هشتاد و نود یعنی در سه دهه اوضاع از ریشه دگرگون شد. سایر اقوام تا اندازه‌یی در ساختار دولت مشارکت یافتند و همه مسلح شدند و بیداری و شعور سیاسی‌شان بالا رفت.

پس از رویکار آمدن کرزی چنین انتظار می‌رفت که بر اساس وعده‌های جامعه جهانی در کشور دموکراسی پیاده شده و زمینه برای تحولات دموکراتیک و برابری و دادگری اجتماعی فراهم شده و کشور دارای ساختار و بافتاری خواهد گردید که بتواند با فراهم ساختن زمینه مشارکت عادلانه همه لایه‌های باشندگان زمینه را برای همگرایی بیشتر در راستای ملت سازی و دولت سازی و پایان بخشیدن به رقابت‌ها و کشمکش‌های منفی هموار گرداند.

شوربختانه کرزی از همان روز نشستن به کرسی ریاست دولت نو به‌زور امریکا و انگلیس حتا برای یک لحظه هم که شده از اندیشه بازگشت قهقرایی به‌سوی ترتیبات و نظم دوره‌های شاهی و جمهوری داوودی غافل نبوده و در صدد حاکم ساختن خان‌ها و رهبران مذهبی در روستاها برآمد.

 کرزی و شرکا به دلیل هراس از دست دادن کرسی‌ها و امتیازات شان به‌شدت در برابر روندهایی دموکراتیزاسیون جامعه و آزادی پویایی‌های احزاب سیاسی ایستادند و نگذاشتند کشور صاحب ساختار خردورزانه و قانون اساسی پذیرا و کارا و نظام قانون‌گرا گردد. بل که با همه توان جلو هر گونه اصلاحات سازنده را گرفتند. کرزی و باند مافیایی وی با همه توان نه تنها جلو نابودی و سرکوب طالبان و سایر گروه‌های وهابی را در کشور گرفتند بل برعکس در راه نیرومندتر شدن آن‌ها در برابر نیروهای شمال کوشیدند.

کرزی و باند وی با انواع ترفندها و توطیه ها با کنار زدن کادرهای شایسته سایر اقوام در پی پر کردن همه کرسی‌های دولتی با پشتون‌های درانی بود و تقریباً ۶۰ درصد همه کرسی‌های بالای سیاسی نظامی و امنیتی را در دسترس پشتون‌ها_ بیشتر درانی گذاشت.

این کار وی واکنش تند نمایندگان سایر اقوام را برانگیخت. کرزی بخش بزرگ کمک ۱۰۴ میلیارد دالری خارجی‌ها را صرف تحکیم پایه‌های پشتونیسم در کشور نمود. به هر رو گرایش افراطی تند تبارگرایانه کرزی زیان بسیاری به کشور رسانده شیرازه وحدت ملی را از هم گسیخته و کشور را به لبه پرتگاه نابودی کشاند.

پس از وی پروژه پشتونستان سازی افغانستان با راندمان تندی از سوی اشرف غنی احمد زی دنبال گردید. منتها با این تفاوت که احمدی بیشتر پشتون‌های غلزایی را ترجیح می‌داد.

همان گونه که گفتیم در واکنش به عقبگرایی قرون وسطایی کرزی و احمدزی گرایش افراطی پان ترکیسم طراز ازبیکیسم و هزاره ایسم خطرناک و تاجیکیسم تندرو نیز پا به میدان گذاشت. این است که امروز شاهد پاگرفتن لگام گسیخته تنش‌های خطرناک تباری هستیم.

این در حالی است اخوانیان ترکیه و وهابیون سعودی و قطر در برنامه دارند به کمک پاکستان پروژه داعش را به شمال کشور آورده و شمال را به اردوگاه تندروی و افراطی گرایی مبدل سازند.

در اوضاع و احوالی که کرزی از پشت پرده شب و روز دست اندر کار توطیه و دسیسه و خنجرزنی و زهرپاشی و فتنه انگیزی است و احمدزی و دوستم و احمد ضیا مسعود و داکتر عبدالله دو ماه شده است حاضر نیستند پشت یک میز بنشینند تا دست غیبی آقای کیری از پشت پرده برآید و کاری بکند.

به قول معروف خانه از پای بست ویران است

خواجه در فکر نقش ایوان است.

کشور در آستانه انهدام و فروپاشی قرار دارد و احمدزی در اندیشه پشتونستان سازی افغانستان است. زهی خیال باطل. کنون به‌جای پشتونستان شدن کشور به‌سوی فروپاشی به ده استان روان است.

اگر جلو فتنه‌انگیزی‌های باند غنی احمدزی گرفته نشود، وقوع فاجعه در کشور اجتناب ناپذیر است که طلایه آن سرکشی دوستم و داد و فریاد برآوردن احمد ضیا مسعود و پیش‌تر از آن واکنش تند داکتر عبدالله است.

 باید همه ناقوس‌ها و زنگ‌های خطر را به صدا درآورد که اگر جلو تندروی تباری در تراز رهبری گرفته نشود، خطر فرورفتن در مرداب جنگ‌های خانمان‌سوز دهه نود بسیار بالا است.

دردمندانه اکنون بار دیگر باندهایی کرزی- احمدزی پروژه انتقال داعش را از عراق و سوریه به شمال به فال نیک گرفته و در صدد بهره گیری از این ماجرا به سود سرازیر ساختن سیل پشتون‌های پاکستانی به گستره شمال‌اند. غافل از این که این سیل بنیاد برافکن همه را خواهد روفت و دیگر پشیمانی سودی نخواهد داشت.

برای برون رفت از وضعیت بایسته است تا هر چه زودتر لویه‌جرگه ویرایش ساختار نظام و قانون اساسی برگزار شود تا از این مصیبت نجات یابیم. قانون اساسی دستکاری‌شده و ضد ملی کنونی باید ویرایش شود. قانون اساسی کنونی اختیارات نامحدودی به رییس جمهور می‌بخشد. در آن مکانیسم‌های مهار خودسری رییس جمهور وجود ندارد و وی در برابر هیچ مرجعی پاسخگو نمی‌باشد. بایسته است کرسی صدارت به وجود بیاید و نخست وزیر در برابر پارلمان پاسخگو باشد. کنون کشور با بحران مشروعیت رو به رو است. معیاد دولت وحدت ملی پایان یافته است. همین گونه ماندات پارلمان به پایان رسیده و باید برای پایان دادن به بحران مشروعیت نظام هر چه سریع‌تر لویه‌جرگه برگزار گردد.

روشن است داکتر احمدزی با همه توان و نیرو جلو برگزار شدن لویه‌جرگه را خواهد گرفت. اما مبارزان راه آزادی و دمکراسی و برابری اجتماعی نیز نباید دست روی دست بگذارند.

همین گونه توطیه تازه اشرف غنی احمد زی و اتمر مبنی بر ایجاد گارد ویژه ده هزار نفری متشکل از پشتون‌های غلزایی به کمک مالی کشور قطر فتنه تازه‌یی است که می‌تواند کشور را وارد گود کشاکش‌های بی‌پایان تباری خون‌بار گرداند.

باید با همه نیرو جلو این فتنه انگیزی ها گرفته شود. زیرا احتمال برخوردهای تباری، زبانی و مذهبی در پایتخت بیش از پیش افزایش یافته است.