اخبار این هفته افغانستان مخصوصاً سقوط کُهندَژ (کندوز) که حاوی تلفات جانی و مالی می‌باشد خیلی تکان‌دهنده است؛ اما قسمی که روحیه پیام دو هفته قبلم می‌رساند ما باید منتظر چنین رویداد می‌بودیم و در آینده نیز باید باشیم؛ زیرا این‌همه وقایع یک امر طبعی در روند تطبیق پلان حامیان داعش در افغانستان است.

 باوجود کرنش و انعطاف‌پذیری رهبران روسیه و ایران به مقابل غرب و نادیده گرفتن تعزیرات شدید اقتصادی غرب و متجاوز خواندن روسیه توسط اوباما، حضور و شیوع داعش در افغانستان نمایانگر آنست که ایالات‌متحده امریکا و شرکای غربی‌اش به‌آسانی از طریق مذاکرات ابداً حاضر نمی‌گردند تا از تطبیق پلان‌های طرح‌شده‌شان صرف‌نظر نمایند. چه ایجاد نظم نوین جهانی، تطبیق محتویات پروژه قرن نوین امریکا و دکترین ولفووتز که جهت استقرار هژمونی امریکا در جهان طرح‌شده است؛ قسمی که قبلاً نیز یادآوری نموده‌ام از سویه اوباما بلند بوده از منشأ عالی‌تری آب می‌خورد و اگر روسیه و ایران این واقعیت را نه پذیرند در حقیقت خود را فریب داده‌اند.

یکی از علل عمده عدم انعطاف غرب این مطلب است که:

 اگر سازمان شانگهای رشد نماید و ایران، افغانستان، پاکستان و هند منحیث اعضای اصلی پذیرفته شوند.

اگر پلان‌های اقتصادی طرح‌شده یعنی ایجاد خطوط مواصلاتی - تجارتی، عمار پایپلاین های نفت و گاز که از جمهوریت‌های آسیای میانه، ایران، افغانستان، پاکستان و هندوستان می‌گذرند و روسیه را به شرق میانه، بحر هند و آسیای جنوبی- ایران را به چین و جنوب شرق آسیا و چین و هند را با تمام این مناطق وصل می‌نماید عملی گردد.

 قاره آسیا با داشتن منابع سرشار طبعی و حضور چهار ابرقدرت اقتصادی و نظامی در منطقه به مرکز قدرت جهانی تبدیل می‌گردد که فال نیکی برای افغانستان و خواب پریشان برای امریکا خواهد بود.

از جانب دیگر روابط نزدیک اقتصادی زمینه را مساعد می‌گرداند تا روزی این ممالک همه شامل اتحاد اقتصادی یورواسیا و پیمان سازمان مصونیت جمعی گردند ولی این‌همه همان چیزهای است که همه آرمان‌های امریکا و متحدانش را نقش بر آب می‌سازد. بناً غرب دلچسی خاصی به افغانستان و پاکستان دارد تا با صدور تروریزم داعش به افغانستان و آسیای میانه و دامن زدن اختلافات مذهبی، قومی و لسانی در منطقه پروسه‌ی انکشاف یورو آسیا را اخلال نماید؛ مگر آنکه بخش اعظم این کیک را در کنترول خود داشته باشد.

در اخیر به اساس شواهد و اخبار واصله می‌توان پیشگوئی نمود که حامیان تروریزم با تسلیم ولایات هلمند، فراه و نیمروز، ننگرهار و کنرها، پکتیا و پکتیکا، تخار و بدخشان و بغلان و کندوز و شیرخان بندر در شمال، و از پشاور تا وزیرستان شمالی در آن‌طرف خط دیورند را به‌زور و یا از طریق سازش (جای شک وجود ندارد اگر در تسلیمی‌های اخیر مناطقی از افغانستان دست دولت یعنی دست غنی دخیل نباشد) دولت‌های افغانستان و پاکستان به طالبان- داعش تسلیم خواهند داد و یک کوریدور مصون انتقال تروریستان، سلاح و مهمات و تریاک هلمند را به آسیای میانه ایجاد خواهند کرد. البته درصورتی‌که سران و رهبران دولت‌های افغانستان و پاکستان مستقل می‌بودند مانند قذافی از بین می‌رفتند. ولی از اینکه دست‌نشانده و سازشگر اند از گزند داعش برکنار خواهند بود. البته غرض فریب آرای مردم افغانستان وجهان مانند چهارده سال گذشته حاکمان دست‌نشانده در کابل برای سال‌های متمادی (الی به سر رسیدن پروژه موردنظر) با طالبان یا داعش دریک بازی موش و پشک در جنگ و گریز خواهند بود.

 

با احترام