چهل و هشت سال است که جرقه های جنگ قدرت در میهن عزیز ما افغانستان به نحوی شور و غوغا دارد که در هر برهه از تاریخ به نحوی پای از اخوانی ها و حامیان خارجی شان در آن ذیدل بوده و این سناریو تا اکنون در کشور سرفراز و سر بلند ما ادامه دارد، و امروز دولت از لحاظ امنیت به اندازهء ضعیف اند که مردم زیر چنبره و حلقهء از اراذیل و اوباش بی خرد گرفتار آمده اند و توده ها در داخل این حلقه در نوعی تیره مرگی زیست میدارند و روزگار و عمر شانرا تلف میکنند.

 از آنجای که کودتای داود خان در سال ۱۳۵۲ خورشیدی و بعد کودتای حفیظ الله نا امین در ۱۳۵۷ خورشیدی ودخول قطعات اتحاد شوروی در ۱۳۵۸ خورشیدی و در پسین حادثه ۱۱ سپتمبر۲۰۰۱میلادی مطابق ( ۲۰ سنبله۱۳۸۰خورشیدی) ومداخله امریکا و هم پیمانانش،  آواری بود که بر سر ملک و ملت فرو ریخت و نبض و نفس شانرا چنان کند و تنگ کرده است که بیشتر توده های ما،  در داخل کشور آرزوی مرگ برای رهایی از چنین منجلابی را دارند. این سخن من، اغراق نیست زیرا  درهر رسانه نوشتاری و گفتاری فراوان این حرفم را صحه میگذارند و پخش تصاویر دلخراش را وقتی از تلویزیونهای افغانستان و جهان مشاهده میدارم مانند هزاران انسان برای این مصیبت و کشتار اشک می ریزم و گریه سر میدهم.

 جالب و درد اینجاست که هرچه میکنند و یا هر عملی را که قدرتمندان و تفنگ بدستان انجام میدهند بنام « اسلام » انجام میدهند، گویی چنان می پنداری که ۱۴ قرن برگشته ای ، همان یورش که دامن فقیر و غنی را گرفت و آلوده کرد و فلاکت بی مانند را به هموطنان رنج دیده من ارمغان داد. این جنگ که منجر به فقر شدید بیشینهء مردم ما شده است، چنان بی مهار و سنگین است و جلوه میکند که هر روز به معلول و معیوب وطن علاوه میگردد و بازار هیروئین و چرس تا آنجا هویدا است که زیر هر، آوار و پلچک در وطن جوانان رشید به حالت زار خوابیده اند و با مرگ و زندگی پنجه نرم میدارند.

 حاکمان قدرتمندمعاشات بلندی و بالای دارند و ازنعمات مادی ، اجتماعی و امنیتی سرشار. ولی آنطرف دیگر مردم بی بضاعت و در جمع آنها معلم و مامور پائین رتبه شب ها با، بی امنیتی و نان خشک واگر طالع یار شان بود با نخود و لوبیا و کچالو سحر میدارند و اطفال شان به سوء تغذی دچاراند و برای لقمه نانی دست به تگدی میزنند.

 حاکمان نوظهور رسیده کابل بر طبل یا قصه« فیل مرغ های سردارمحمدهاشم خان جلاد(۱)، کاکا و صدراعظم مستبد زمان اعلحضرت محمد ظاهر شاه سابق » را بالای مردم ما تطبیق کرده و میکنند و خارجی ها چنان می پندارند که « هرگاه افغانان در رفاه و آسایش باشند با حماقت قیام می کنند و هر آنچه را طی سالها ساخته و پرداخته اند به آسانی بر باد می دهند و خود را به فلاکت و بیچارگی گرفتار می کنند. »، البته طرز فکر آنها را ما در سال1992 م- ۱۳۷۱ خورشیدی که جهادیها در کابل حضور نا میمون بهم رسانیدند دیدیم که تمام دست آورد های چندین ساله افغانستان را به یغما بردند و همه تأسیسات ویران گردید و افغانستان به مناطق تحت کنترول قومندانان محلی تقسيم شده بود، قوماندانان مرتب جناحهای شانرا عوض می کردند و با يکديگر به نبرد خونين برمی خاستند که فشردهء از آن ايام دلخراش عنوان میگردد : « ايجاد رعب ووحشت ، توهين وتحقيرکردنها، شلاق ومشت و لکد باريها، زورگفتن ها،  تجاوز به زنان، تعصبات لسانی و قومی و مذهبی، چوروچپاولها، دزدی، به دارکشيدنها و اعدامها، اختطاف ها،   کشتار انفرادی و جمعی، به آتش کشيدنها و سوختن ها، خوراندن گوشت انسان مرده برای انسان زنده، بريان نمودن بدنهای زنده انسان در کانتينرها، ميخ کوبيدن برسرها، چشم ازحلقه بدر آوردنها، بينی و گوش بريدنها، قطع دستها و پاها، انفجارها، انتحارها، ، تاراجهای آثار تاريخی و فرهنگی ، ويرانی اماکن مقدسه و عبادتگاه ها، وبسته نمودن بدنهای انسان زنده بامرده ها و رقص مرده و... ساير جرايم ديگراز پديده های آن دوران بشمار ميرفت»  که از فلتر چنين شرارت گروهی به نام نهضت به اصطلاح مقاومت قندهار براساس شبکه قبيله ای درانی ها شکل گرفت، درقندهارمبارزه عليه« شورویها » بيشتريک جهاد قبيله ای به شمار می رفت که رهبری آنرا، رؤسای قبايل وعلمای سنتی به عهده داشتند، نه يک جهاد ايديولوژی به رهبری اسلام گرايان، احزاب هفتگانه مجاهدين مستقردرپشاورکه توسط پاکستان به رسميت شناخته شده و سهمی از کمک ها را از طريق مجاری استخبارات « سيا » دريافت می کردند، رهبری هيچ يک از احزاب هفتگانه با پشتونهای درانی نبود، در قندهار هر يک از احزاب پيروان خاص خود را داشت اما پرطرفدارترين حزب در جنوب، حزبی بشمار می آمد که مبتنی بر پيوند های قبيله ای باشد، مانند حرکت انقلاب اسلامی به رهبری مولوی محمد نبی محمدی و حزب اسلامی مولوی يونس خالص، اين دو رهبر در محافل پشتون کاملأ شناخته شده بودند و هر کدام مدارس مذهبی خود را اداره ميکردند.

 برای قوماندانان جنوب وفاداری حزبی بستگی به تأمين اسلحه و پول توسط رهبران احزاب در پشاور داشت، برهمين اساس ملا محمد عمر به حزب اسلامی يونس خالص پيوست، در حاليکه ملا محمد حسن عضو حرکت انقلاب اسلامی بود، يکی ديکر از احزاب پر طرفدار جبهه ملی اسلامی به رهبری سيد احمد گيلانی بود، حرکت انقلاب ، ساختار منسجم حزبی نداشته و تنها بر اساس پيوند های متزلزل بين قوماندانان و سران قبايل شکل يافته بود، حزب اسلامی گلبدين حکمتيار ساختاری بسيار سازمان يافته، سری و شديدأ متمرکز داشت و کادرهايش را از ميان پشتونهای باسواد شهری انتخاب می کرد، قبل از جنگ اسلام گرايان در جامعه جايگاه تعريف شده ای نداشتند، اما توسط پول و اسلحهء « سيا» ، و با حمايت پاکستان نفوذ سياسی فوق العاده ای يافتند، سنت گرايان اسلامی چنان در مقابل هم صف آرايی کردند که سر انجام رهبری سنتی در قندهار به کلی حذف شد وعملکرد های خشن وراه گیری های جهادیها  صحنه را برای موج جديد طالبان که به مراتب اسلام گراتر از جهادیها هستند خالی کرد که سابقه تاريخی خاص قندهار نيز در نبرد برای تسخير آن تعيين کننده بوده است.  زیرا حملات طالبان در ولاياتی که تحت کنترول شان در آمده اند ازطرف شب بوده، اين امردر آن وقت برای گروه های که قدرت را در کابل بدست داشتند، زنگ خطری را به صدا درمياورد اينکه مبادا آنها از حمايت قوای هوائی که  با وسايل  رادار، به آسانی کشف نشود برخوردار باشند، قوای که قسمأ ازبيرون مرزها کمک نظامی خواهد شد به قول خانم بينظير بوتوکه به خبر نگار بی بی سی اظهار داشته بود{ گروه طالبان به کمک دولت های ايالات متحده امريکا، انگلستان و عربستان سعودی چند سال قبل در پاکستان ايجاد گرديده که چهره های اساسی را طالبان مدارس دينی ازجمله مهاجران افغان تشکيل ميدهد که بعدأ گروپ فوق به نيروی طالبان مسلح مبدل گرديد و رهبری آنها را رهبران سازمان بنيادگرای پاکستان ( جمعيت العلما ) بدوش داشته و.. سلاح طالبان از امريکا و انگلستان و پول از جانب سعودی اکمال ميگردید ـ هفته نامه اميد چاپ امريکا شماره مسلسل ۲۳۵ صفحه ۷.}   

 توقع امريکا از گروه طالبان  به منظور به انجام رسانيدن يک سلسله تعهدات تجارتی و ساختمانی به نفع شرکت های نفتی بود، زیرا طالبان تعهد کرده بودند تا اجازه دهند ساختمان و تمديد لوله های غول آسای نفت و گاز، ازترکمنستان از، راه افغانستان به پاکستان صورت گيرد، داوطلب عمدهء ساختمان اين پروژه عظيم کمپنی های بزرگ نفت امريکايی يونيکال و دلتای عربستان بود که مشترکأ آنرا بايد آنجام می دادند، بقول برنت روبين، يک تحليلگراوضاع افغانستان، عمده ترين وظيفه گروه طالبان درارتباط ساختمان لوله های نفت و گاز، برقراری امنيت در مسيراعمار لوله ها بود، از اينرو بعد از بدست گرفتن عدهء از ولايات به سرعت و با قوای لوژستيکی فروان بسوی کابل يورش نمودند، پس از پنج روز جنگ خونين در اطراف کابل، سر انجام پايتخت افغانستان به تسخير گروه طالبان، اين ارتجاعی ترين گروه در ميان مجاهدان در آمد، حکومت ائتلافی ربانی ـ حکمتيار در آستانه سقوط کابل اعلام کرد که برای جلو گيری از خونريزی بيشتر قوای خود را از پايتخت بيرون می کشد، در جريان اين جنگ شديد بيش از چند هزار نفر کشته يازخمی شدند که اکثر آنها از اهالی بی دفاع شهر کابل  بودند، قوای طالبان مجهز به جنگ افزار های مدرن و تقويت شده با مليشای نظامی پاکستان ، نزديک به يک هفته تمام شبانه روز اين شهر ويران را زير موشک باران گرفته، آنرا ويران تر کردند .

  با ورود نيرو های اين گروه به کابل، بخش بزرگی از اهالی شهر سراسيمه خانه و کاشيانه خود را ترک گفتند که در بيابانهای اطراف کابل شهر سر گردان بودند. گروه طالبان با ورود به کابل، در نخستين اقدام خود گستاخانه وارد حريم سازمان ملل متحد شده و دکترنجيب الله رئيس جمهور پناه گرفته در دفتر سازمان ملل متحد در کابل را به همراه برادرش احمد زی به اسارت گرفتند، آنها درست به شيوه های قرون وسطايی و بربريت عمل کردند و دکتر نجيب الله و برادرش را طناب پيچ کرده و در طول چند جاده شهر به مقصد ميدان آريانا، با ريسمان بر روی زمين کشيدند و در پی شکنجه های وحشتناک در برابر انظار مردم اين مرد مبارز، را تير باران و جسد شان را در برابر مقر رياست جمهوری آويزان کردند.

 بااستقرار نيروی طالبان در کابل، اوج فاجعه باری بعد از جهادیها بود که سالها سايه ننگ آن بر پيشانی نام وطن عزيزم افغانستان سايه افگنده است و مصيبت افغانستان بلا زده هرگز چنين ابعادی به خود نگرفته بود و آسمان تيره افغانستان هيچگاه چنين ظلمانی نشده بود چنانچه اقدام بعدی طالبان اعلام موازين شرع در شهر کابل بود، طبق مقررات اعلام شده از سوی اين نيروی فوق ارتجاعی که نظارت بر اجرای آنها بر عهده يک هيئت شش نفری است، از اين پس زنان حق اشتغال در ادارات را ندارند و هر زنی که بدون رعايت حجاب کامل شرعی از منزل بيرون بيايد طبق دستورات شرع به سختی مجازات خواهد شد. و در این زمینه مردان نیز بخاطر ریش و نرفتن به نماز و گوش دادن به آهنگ و نغمه و ساز و غیره اذیت و آزار می شدند.

 یکی دیگر از فجایع گروه طالبان در۱۹حوت سال ۱۳۷۹خورشیدی که امارت طالبان، پس از روزها تلاش برای جاسازی بمب، بزرگ ‌ترین‌ تندیس‌های بودا (صلصال و شه‌ مامه) را در بامیان با خاک یکسان کردند. این دو تندیس از بزرگ‌ ترین تندیس‌های سنگی بودا، و به همین‌ ترتیب، ناب ‌ترین آثار هنری و باستانی در جهان محسوب می‌شد. ارتفاع تندیس‌های صلصال و شه‌ مامه به ترتیب ۵۳ و ۳۶ متر و فاصله بین‌شان حدود ۸۰۰ متر بود.

 گروه متحجر طالبان، به خواست‌های مکرر جامعه جهانی و یونسکو مبنی بر تخریب ‌نکردن تندیس‌های بودا، اعتنایی نکردند و آنان را منفجر کردند. بعد از آن تلاش‌های جسته‌ و گریخته، اما بدون نتیجه‌ی مشخص، برای به محاکمه کشیده ‌شدن عاملان این قضیه و نیز مرمت دوباره تندیس‌های بودا تلاش صورت گرفت که نتیجه مطلوب از آن حاصل نشد است.

 هموطن عزیز! تحریک امارات طالبانی جز توهین و تحقیر مردمان شریف افغانستان کدام دست آوردی محسوس و قابل ملاحظه تری از جهادیها پیشین خود نداشتند که تأثر غیر از داخل کشور بلکه مردم بیرون از کشور را می آزارد اگر باز هم روی گرده مردم از جانب قدرتهای بزرگ و به دستیاری کشور های همسایه حاکم ساخته شود این نظام و امارت ره آورد جز مصیبت، فقر فزاینده، عقب ماندگی و برگشت به ۱۴ قرن پیش، آوار غم و غصه بر مردم، نا امیدی مطلق بی حاصلی و کشتار و مرگ هیچ دست آوردی برای هم میهنان نداشته است و اگر آنها باز گردد به قاطعیت باید اذهان کرد که افغانستان به دوران خلفای اموی و عباسی برگشته و نظام آنها هیچ تفاوتی با خلافت المعتصم خلیفه عباسی ندارد و مانند آنها هیچ دگر اندیشی را تحمل نمی کند و چنانچه در طی این برگشت نه تنها آدمیان آن سر زمین را مسخ که از یک زندگانی درست و قابل پذیرش باز داشته خواهند بود، شما خود بیاد آورید ایام امارت اسلامی طالبان را و نیک بنگرید و ریز بینانه دقت کنید که کشور های حامی طالبان بخصوص کشور های که طالبان را به رسمیت شناخته بودند  در چه فلاکتی می زینند و با چه نوع عقب ماندگی زندگی میکنند.

 هموطنان نیک بنگرید و ریز بینانه دقت کنید که حامیان طالبان چنان پیروانش را سرمست باده قدرت نموده اند که برای قدرت از هرنوع جنایت و انفجار و انتحار دریغ نمی دارند و دروازه های علم و مکاتب را می بندند و به آتش می کشند و خود به بی نادانی چنان افتخار میدارند که دستکم هزار سال از ملل دیگر میخواهند افغانستان به عقب برگردد. چنانچه عقب گرایی که بهترین اختراع ایشان آفتابه و لگن است.

 واه عجبا !  در دنیای که تنها توماس ادیسون در امریکا بیش از هفتاد اختراع در کارنامه اش دارد. آیا برای این یکه تاز جهان که خود را حامی دموکراسی در جهان قلمداد میکند، چگونه و بر اساس کدام معاهدات و پروتوکولهای بین المللی توافقی را با اپوزیسیون(طالبان) ودولت(اشرف غنی) که خود در کابل به اقتدار نصب نموده« توافقنامهء را با طالبان(۲) » امضآ میدارد و متکی بر آن قوای نظامی اش را از افغانستان خارج و قوای نظامی دولت اشرف غنی را به یک خلاء نظامی قرار میدهد. آیا قبول کرد که در قرن بیست و یک، ابر قدرتی بنام امریکا باورمندانی اند به موهومات اسلامی از نوع « امارات طالبانی » و پیروان یک فرقه متحجر و متعصب ؟!!.

 آیا اشک خون از دیده ها نباید بارید ؟ برای بیدار شدن و بیرون آمدن از چالهء ناآگاهی ابر قدرتی که توسط خلیل زاد امریکایی و یک افغان الاصل معامله خفایی راه انداختند واز زمان ورود تا خروج هزاران انسان افغان جانش را از دست دادند، لذا به نظرم به کمک خرد رفت که تنها راه پیروزی بر گرفتاری هاست به قول بر تولت برشت :« کسانی که در برابر ستم همبسته نمی شوند در زندان های ستمگر یکدیگر را دیدار خواهند کرد» ./

 

پیوند ها :

 (۱) محمدهاشم خان کاکای ظاهرشاه وصدراعظم اسبق افغانستان، بر این باور بود که هرچه مردم و ملت فقیرتر باشد ،مطیع تر و فرمانبردارتر خواهد بود!

 آورده اند که هاشم خان در باغچه اش تعدادی از فیل مرغ نگهداری می کرد. روزی انها را گرسنه نگه داشته بود. اما بعد از انکه داخل باغچه می شد، مقدار دانه برای انها پخش می کرد وفیل مرغ های گرسنه به سوی دانه ها هجوم برده، مشغول چیدن دانه می شدند.

 هاشم خان که داودخان ومحمدنعیم برادر زاده گانش رانیز باخود برده بود، آنها را مخاطب قرارداده گفت:" ملت عین این مرغ ها هستند. تاوقتی که گرسنه اند آرام اند!! همین که سیر شد به فکر نزاع و شورش علیه دولت می افتند!! پس مواظب باشید که ملت هیچ گاه به رفا واسایش نرسند؟! هاشم خان، باچنین تفکری غیرانسانی خویش هفده سال مقام صدارت افغانستان را به عهده داشت ودراین مدت ازهیج جنایت،تبعیض وستم درحق مردم دریغ نکرد.

 (۲) توافقنامه امریکا و طالبان ایالات متحده امریکا و طالبان بعد از ماه‌ها مذاکره به تاریخ 29 فبروری سال 2020 مطابق (۱۰ حوت ۱۳۹۸ خورشیدی )  در قطر یک توافقنامه را به امضا رساندند. این توافقنامه زمینه خروج نیروهای امریکایی از افغانستان را مساعد ساخت.

 براساس توافقنامه‌ای که میان امریکا و طالبان امضا شد، نیروهای امریکایی تا ماه می سال 2021 افغانستان را ترک خواهند کرد. طالبان در عوض تعهد کردند که اجازه نمی‌دهند از مناطق زیر کنترول شان حملات تروریستی علیه امریکا و متحدین‌اش راه اندازی و سازماندهی شود. این گروه علاوه بر این به مذاکرات بین‌الافغانی متعهد که در ماه سپتمبر در قطر شروع گردید. زلمی خلیل‌زاد به عنوان نماینده ویژه ایالات متحده امریکا مذاکرات طولانی مدت با گروه طالبان را به پیش برد.