در باره سیاست نظریات بی نهایت زیاد و مختلف وجود دارد که به هزاران کتاب و رساله می رسد، اما نظرگاه نگارنده تنها در عرصه سیاسی و عملی، بسیار خلص و ساده و برخاسته از مکتب علمی و انقلابی است، نه مکاتب مختلف و مخالف آن.

سیاست شکلی از آگاهی اجتماعی است، اولین بار رساله علمی تحت عنوان سیاست توسط ارسطو فیلسوف یونان نوشته شد "در کتاب سیاست، ارسطو، پایه های زندگی اجتماعی را از نیاز ها و ضروریات طبیعت بشری استخراج می کند، اشکال مختلف ساختار دولتی را که از نظر تاریخی تثبیت شده است، بررسی و ارزیابی می نماید" همچنان این کتاب با بحثی در باره منشا و فایده ای دولت که در این مقام همان جامعه است شروع می شود که برای بقای انسان روابط بین افراد جامعه را بمثابه یک ارگانیزم اجتماعی مطالعه می کند.

سیاست هنر رهبری دولتها، احزاب و تمام سازمانهای اجتماعی است، سیاست رابطه و مناسبات میان توده های مردم و دولت ها است، میان دولت و ملیت ها ست، میان احزاب و دولت ها می باشد. " سیاست ساختار دولتی است... سیاست عبارت از اشتراک و سهمگیری در امور و فعالیت های دولت، تعیین ماهیت دولت، انتخاب شکل دولت، برگزیدن اهداف و ماهیت دولت ها است... " سیاست از یک طرف حافظ منافع دولتها و احزاب بر سر اقتدار است و از جانب دیگرمناسبات دولتها و چگونگی فایده و زیان این مناسبات را با توده های مردم در عرصه های سیاسی، اجتماعی و اقتصادی معیین و آشکار می سازد. " تمام مشکلات و مسایل اجتماعی که حل و فصل آن مستقیم و غیر مستقیم مربوط می شود به طبقات اجتماعی و یا به قدرت، دارای خصلت سیاسی اند... " سیاست عرصه فعایت ها و مبارزات میان احزاب، دولتها و سازمانهای اجتماعی بخاطر رسیدن به قدرت و رهبری دولت است، اشکال سیاست را عرصه های فعالیت آن تعیین می نماید – سیاست داخلی، سیاست خارجی، سیاست اقتصادی، سیاست اجتماعی، سیاست ملی، سیاست فرهنگی و...

سیاست بمثابه آگاهی و عمل اجتماعی درعصر و دوران ما از اهمیت مهم و سرنوشت سازی برای کشور ها، احزاب و سازمانهای اجتماعی و ملی برخوردار است و نقش ویژه ای خود را درساختارهای متفاوت اجتماعی – سیاسی دولت ها و احزاب ایفا می کند که دانستن بهتر آن برای آنانی که سیاست می کنند و یا به سیاست علاقمند اند ضروری می باشد، زیرا در غیر آن با طرح های غلط و اغواکننده هم خود، هم میهن و هم مردم خود را دراشتباهات می سوزانند. من در این نوشته میخواهم در مورد سیاست در عرصه سیاسی و عملی و تطبیق هنرمندانه ای آن در جامعه سخن گویم و مقوله سیاست و هنر سیاسی و قواعد آنرا بطور نهایت خلص و آسان مطرح کنم.

 چرا؟ زیرا این بحث در واقع ترازبندی نظری یک سلسله قواعد علمی و عملی است که بصورت منظم کمتر مورد توجه ودقت سیاستگران قرار گرفته و به همین جهت است که اکثرا سیاستمداران ما بدون برنامه های واقعی و شعار های ضروری و داشتن فهم حد اقل از قانونمندی ها و قواعد سیاست، بسوی اهداف خیالی و نا معلوم در عرصه ای سیاسی حرکت و عمل می کنند.

 به قول مولانا:

ما که کورانه اعصا ها زنیم

لاجرم قندیل ها را بشکنیم

 بدین سان، سیاست از جایی آغاز می گردد که هدف تعیین گردد و آشکار باشد، بدون هدف سیاست یا وجود ندارد و یا اگر به سیاست پرداخته شود بدون مفهوم است و سیاست از آغاز تا تحقق آن بسوی هدف یا اهداف معین در حرکت است که پیاده نمودن آن پروسه نهایت بغرنج می باشد، سیاست مداران که گردانندگان سیاست اند باید بدانند که از کجا شروع کرد و بخاطر رسیدن به هدف کدام اقدام اولویت دارد و کدام اقدام اساسی است، بخاطر نهادن گام های اولیه از کدام شعار ها و تاکتیک ها در این روند استفاده کرد و این هدف را طی چه مراحلی باید انجام داد تا گام های بعدی را گذاشت، در مرحله اول همچنان باید توجه جدی به واکنش های دشمن، مخالفان، متحدان و تمام جامعه داشته ویژگی های وضع معیین تاریخی و خصوصیات جامعه را شناخت و تحلیل علمی نمود، در غیر آن هدف سیاسی یک آیدیای تجریدی و فاقد پشتوانه ای علمی بوده و گذاشتن گام بعدی محال می گردد.

 سیاست و سیاستمدار خوب همه رویدادها و فاکتها را تحلیل و تجزیه می نماید و آمادگی برای تمام اقدامات فرعی و احتمالی را در صورت که شرایط و اوضاع دگرگون شود به منظوری جلوگیری از غافلگیر شدن غیرمنتظره و تصادفی، بررسی می کند، زیرا گاه تاکتیک ها و عملی نمودن اهداف به مشکلات نا اگاهانی برخورده و سیاست های که آمادگی برای واقعیات احتمالی ندارد دچار سراسیمگی شده و در این پروسه ناکام می گردد.

 در تعیین سیاست و اهداف آن باید ازاسلوب بهینه سازی استفاده کرد، یعنی با سنجش مثبت ها و منفی ها بهترین نقشه را از میان انواع طرح های ممکن برگزید و به دنبال احتمالی ها و آسان ترین و پیش پا افتاده ترین ها نرفت.

 در سیاست و تعیین اهداف باید اکیدا از انجام اعمال بدون مقدمه و ارتجال احتراز کرد، زیرا عمل و تصمیمی بدون مشوره و تحلیل جمعی برای حل مسایل که فاقد پایه ای تدارک و محاسبات لازمه باشد، بدون تردید که به شکست منجر می گردد.

 در عرصه سیاسی همیشه برخورد و رودررویی نیروهای مخالف و متضاد سیاسی برای رسیدن به حاکمیت سیاسی وجود داشته و به همین سبب است که در مرکز سیاست مسله قدرت قراردارد، مبارزات سیاسی احزاب، دولت ها، طبقات، سازمانهای سیاسی، ملی و دموکرات هر کدام بخاطر رسیدن به قدرت سیاسی است تا سر انجام بر هسته ای سازمان سیاسی که دولت نام دارد مسلط شده و بتوانند برنامه و اهداف سیاسی خویش را عملی بسازند. باید آشکارا گفت: سیاستی میتواند عملی گردد که " از قانونمندی های تکامل اجتماعی منشا بگیرد. " به این معنی که سیاست و اهداف تعیین شده مبتنی به تحلیل علمی وضع معیین سیاسی – اجتماعی بوده تا در همان وضع و لحظه معیین تاریخی قابل تطبیق و عملی نمودن باشد، در اتخاذ تصامیم و تعیین اهداف دور و نزدیک، ژرف بینی نیروها، تمرکز فکر در تصامیم، دقت و واقع بینی از تناسب نیروهای ارتجاعی و مترقی جامعه، نیرو های خودی و دشمن ضرور است، همچنان لازم است تا احتراز از ذهنی گری ها و احساسات نموده و اجتناب از خیال بافی ها، قمار سیاسی، در انتظار حوادث نشتن، کم بها دادن ها و پر بها دادن ها نمائیم.

سیاست زمانی می تواند " تاثیر مترقی بر تحولات جامعه داشته باشد...که بازتاب درست مقتضیات زندگی اجتماعی باشد ". به این سبب ضرور است تا از وضع و رویداد های موجود تحلیل و شناخت دقیق داشت فاکتها، اسناد و تمام یافته ها را گرد آورد آنرا بررسی و تحقیق و تحلیل نمود واحکام و نتیجه گیری منطقی و روشن را از آن بیرون آورد و مطابق آن اهداف، وظایف و رهنمود ها و شعار ها و تصامیم را اتخاظ کرد و تدارکات لازم مادی و معنوی را جهت عملی شدن آن آماده نمود.

 باید گفت که " اندیشه ها و مکاتب سیاسی، یعنی سیاست در سطح آگاهی اجتماعی ... در برنامه ها و اعلامیه های احزاب و سازمانهای سیاسی، در اسناد و مدارک دولتها، در قوانین اساسی کشورها ... تدوین می گردد " زمانی از حالت سکون، روشنگری و بزر افشانی بیرون می آید، ثمر و بهره می دهد و به دستاورد تبدیل می گردد که گردانندگان آن چه فرد سیاستمدار و چه جمع سیاستمداران باشد ضرور است تا از خصیصه های چون شجاعت و جسارت کافی و بایسه برای پیاده نمودن یک اقدام سیاسی، اجتماعی و انقلابی برخوردار باشد و بتواند در لحظات مهم، ناآگاهانی و خطرناک بهترین تصمیم را بگیرد، مبتکر و نو آور باشد یعنی برای پیاده نمودن اهداف سیاسی توانایی یافتن بهترین راه ها و شیوه های عملی ساختن آنرا داشته باشد، زیرا سیاستمدار راه پیچیده و دشوار را پیموده و بعضی اوقات بر خلاف انتظار، راه بمراتب دشوار تر آز آنست که در آغاز فکر میشود، موانع نا آگاهانی و چرخشهای عجیب بروز می کند، دورانهای یاس انگیز فرا می رسد، شکست های پی در پی اتفاق می افتد، دشمن بی رحمانه می کوبد، دوست و متحد خاینانه از پشت خنجر میزند، در چنین حالات سیاست مدارانی پیروز اند که با اندازه کافی خونسرد و با تجربه بوده و دچار سرگیچه و دست پاچه نشوند و آمادگی کامل داشته باشند.

 برای رسیدن به اهداف سیاسی از عرصه ای تیوری به عمل مراعات اکید:

 اصولیت - یعنی مبتنی بودن تصمیم به هدفهای که در لحظه معیین تاریخی قابل اصول است.

 توانایی یافتن توازن در مشی سیاسی - یعنی فرار از چپ روی و راست روی، افرط، تفریط و مبالغه.

 مشی سازمانی - یعنی یافتن تناسب صحیح بین مرکزیت و دموکراتیک و سر انجام درستی سبک عمل ضروری می باشد، زیرا اکثرا دیده شده که فیصله ها، اسناد، برنامه ها صرف در سطح نوشته و شعار باقی مانده و یا از آغاز اشتباه طرح و تدوین گردیده است.

 سیاست هیچگاه دگم نیست و هیچ گاه علم تمام و کمال وغیر قابل تغییر نمی باشد، سیاست رهنمای عمل و وسیله رسیدن به اهداف سیاسی و برنامه یی است، سیاست و سیاستمدار خوب در مراحل گوناگون و هر لحظه نیاز های واقعی جنبش و جامعه را بموقع و بدرستی تشخیص می دهد، تشخیص نادرست تردد و تزلزل در عمل، جنبش را به عقب انداخته و یا دچار شکست فاحش و طولانی می کند.

 در سیاست تقدیر خشک حکمروایی نمی کند و اکثر اوقات قابل حساب و پیشبینی می باشد سیاستمدار خوب نهان بین و آینده نگر است، توانایی خواندن مسیر حوادث را دارد، وضع سیاسی را درست محاسبه کرده و بموقع به اشتباهات خود متوجه شده، خطای خود و انتقاد را قبول می نماید.

 در سیاست مسله اتحاد ها، ائتلاف ها و وحدت ها و پرداختن به آن، نیازمند تحلیل و بررسی دقیق و عینی از آرایش و توازن نیرو های خودی و دشمن است. در شرایطی که ارتجاع، استعمار و استکبارجهانی همواره در جهان خواسته اند و میخواهند تا مبارزه و تجدید حیات را برای نیروهای ملی، دموکرات، مترقی و میهن پرست غیر ممکن سازند و از طریق توپخانه ای سنگین تبلیغاتی خویش می خواهند ریشه های سازمانی و سیاسی احزاب و نیروهای مترقی و انقلابی را بخشکانند، لزوم اتحاد ها و ائیتلاف ها، تشکیل جبهه و وحدت ها نهایت ضروری می گردد، بخصوص زمانیکه یک حزب و یا یک سازمان نمی تواند به تنهایی دستاورد و یا پیروزی داشته باشد، آشکار است که این اتحاد ها و ائتلاف ها نمی تواند وابسته به نوع ایدیولوژی و یا بینش سیاسی و مذهبی باشد. جنبش های مترقی هیچگاهی میان معتقدان مذهبی و غیر مذهبی و مذاهب مختلف مرز نکشیده اند و شرط اتحاد، ائتلاف و همکاری را در رسیدن به اهداف مشترک به پذیرش نظریات و اعتقادات یکدیگر مشروط نساخته اند. سیاست اتحاد ها و ائتلاف ها زمانی به شالوده ای مستحکم همکاری و همراهی مبدل می گردد که تاکتیکی نه، بلکه درازمدت و استراتیژیک باشد.

 نتایج درست سیاست همواره محصول شناخت دقیق از اوضاع سیاسی است، سیاستی که علمی است و در سمت حرکت تاریخ و زمان گام بر می دارد همیشه کامیاب و باعث دگرکونی های کیفی می گردد.

وبلاخره اینکه، در تدوین و پیاده نمودن سیاست نقش شخصیت ها بخصوص رهبران نقش برجسته ای را ایفا می کنند، یعنی توانایی سازماندهی و قدرت رهبری آنان میتواند روند و پروسه ای سیاسی را کند و یا سرعت بخشیده و یا هم بکلی از هم بپاشاند. تدبیر، شجاعت، ازخودگذری، صداقت، میهن پرستی، خردمندی، قاطعیت و نرمش از خصوصیات عالی یک سیاستگر است " درعصر ما بطورعمده میتوان دو سیاست را بازشناخت و تشخیض داد" سیاست که بر شالوده و بنیاد دموکراسی واقعی، برابری و عدالت اجتماعی بنا گردیده است و سیاست که پایه و اساس آن استعمار، استثمار و غضب حق و حقوق دیگران می باشد، اولی از منافع انسان و اکثریت جامعه دفاع و پشتی بانی می کند، دومی ارتجاعی و اشغالگر بوده و مدافع منافع یک طبقه اقلیت غارتگر است. اولی سیاست واقعبینانه داشته، صلحخواه و تساوی حقوق اتباع جامعه و جهان را میخواهد، دومی دروغگو، فریب کار و غاصب، زوگو و دشمن مساوات و صلح در جهان است. اولی عادلانه و دومی غیر عادلانه است که در این میان جای برای سیاست سومی وجود ندارد تمام احزاب، دولت ها، طبقات و توده های مردم به شکلی از اشکال در جهان به همین دو سیاست متضاد یا می پیوندند و یا به آن نزدیک و از آن پشتی بانی می کنند.

 در این باره سخنان دیگر هم است، اما همین اندازه که برخی از قواعد و قانونمندی های سیاست را در عرصه سیاسی و عملی روشن کردیم بسنده می کنیم، امید تا در میدان سیاست چنان گام بگذاریم که بسر نغلطیده و بطرف اهدافی برویم که خوشبختی مردم و ترقی کشوردرآن درج شده باشد.

 در اخیرنباید از خاطر برد که جامعه و جهان گرم حرکت اعتلایی و پیشرونده بسوی رهایی از اسارت و بندگی، بسوی آزادی و خرد گرایی، بسوی اتحاد و دوستی و بلاخره بسوی تحول بزرگ و بنیادی به نفع سیاست عادلانه در گستره جهانی است، نگارنده در این بلندای تاریخی افق های زرین دور را می بینم، اگرچه هنوزهم راه پرتناقض، سنگلاخها و دره های پیچاپیچ را در پیش داریم و سیاست های ارتجاعی و استعماری و غارتگر با سخت جانی مقاومت می کنند و با سیاست های بشردوستانه و صلحخواهانه دشمنی آشکارآنان تا سرحد جنون ادامه دارد، ولی وقتی به عیان مشاهده کنیم در نیمه اول قرن بیست و یکم ما متوجه سیاستی می شویم که با تدبیر قوی و ارده ای نو جهان را بنفع ظهور یک سیاست عادلانه دگرگون خواهد کرد، سیاستی که طلوع و تابش آن با کولباره خستگی ناپذیر با سعی و تلاش دیرنده ای در حال فزایش است، من علی رغم غیب گویان بدشگون و منفعت جو به تحقق یک سیاست نسبتا عادلانه در میهن، منطقه و جهان باور دارم، زیرا این پروسه در جایی عیان و در جایی نهان، جایی خود انگیخته و در جایی آگاهانه جریان دارد.

 بلی! ما در مرزچنین دگرگونی و چرخشی ایستاده ایم.

 به پیش بسوی یک جهان آزاد با سیاست و نظم انسانی و عادلانه!

ماخذ:

- دانشنامه فلسفی

- کتاب ماتریالزم تاریخی

- کتاب اندیشه اجتماعی

- کتاب فلسفه ماتریالیزم دیالکتیک

 

- اسناد کنفرانس جهانی احزاب کمونیست و کارگری. مسکو - 1961.