من، شما و همه هموطنان  حفیظ الله "امین" را خوب و خوب  می‌شناسیم.

  بدون شک حفیظ الله امین یکی از شخصیت‌های شاخص کشور در روند تاریخ خون‌بار این مرز وبوم پر از تلاطم و ویرانگری به شمار رفته،  که کارنامه های سترگ مهلک وی خصوصا در دوران حاکمیت خونتای نود روزه با گروپ جلادان افراطی، بی باک  و "سرتیر"، در برگه های سیاه تاریخ کشور مان حک شده است.

 طی چند روز اخیر، دوستان و رفقا طی پیام‌های تلفونی با من رابطه تأمین کرده و اظهار داشته‌اند که: " وزیر عدلیه‌ی حفیظ الله امین، " آقای شرعی جوزجانی  که یکی از نزدیک‌ترین افراد به امین بوده است، گلی را به آب داده است. بالای خود تهمت بسته است. ناخودآگاه در گنداب رویکردهای خودی، و در غدیر خون ده‌ها هزار از انسان بی‌گناه این مرزوبوم " چوبک" زده است.

 آقای وزیر عدلیه‌ی حفیظ الله امین، جناب شرعی جوزجانی  طی دو یادداشت جداگانه در برگه‌ی فیسبوک خویش زیر عنوان «چـگــونـه سـه تـن از نـخـبـگـان حـزب از جزای اعـدام نجـات یـافـتـنـد؟»  را به انشاء گرفته‌اند.

 این دوستان هم چنان از من تقاضا به عمل آورده‌اند که تا نوشته‌ی موصوف را به تحلیل و بررسی گرفته، پاسخی ارایه نموده، در مورد چیزی بنویسم. همچنان این تعداد عزیزان نبشته ی محترم محمد یوسف ایوبی را که در مورد کنش آقای جوزجانی نگاشته شده بود، برایم ارسال داشته‌اند.

 این که من فیسبوک ندارم، فقط با گذر متن نگارش جناب محمد یوسف ایوبی از چند و چون نبشته محترم جوزجانی کمی آگاهی حاصل نمودم.

 اما من فکر می‌کنم که نه جناب آقای ایوبی، و نه این جانب؛ دارای آن گونه صلاحیت و ید طولا می‌باشیم که در متن زمان درگیری اعضای بیروی سیاسی حزب دموکراتیک خلق افغانستان و در محتویات تصامیم روانشاد نورمحمد تره کی و یا حفیظ الله امین خویشتن را مسلط و خبیر به شمار آوریم. نه از لحاظ سن و سال، و نه از لحاظ موقف و پوزیشن حزبی در آن زمان، و نه به لحاظ اینکه اطلاعات دقیق و مستند و معتبری تاکنون بیرون آمده است.

 این که جناب ایوبی در برابر کنش آقای شرعی جوزجانی متوسل به چنین کنشی شده‌اند، به احساس و عطوفت و حافظه‌ی موصوف باییست تحسین گفت؛ اما پرسش این جاست که از هم سالان، هم کیسان و هم وندان آقای جوزجانی چرا تا کنون کسی قلم برنداشته‌اند و ثقه بودن و نبودن متن‌های نبشتاری موصوف را به بررسی نگرفته‌اند؟

 امروز که آقایان گران ارج سلطان علی کشتمند، دگروال محمد رفیع (که گفته می‌شود پیوسته از پشت پرده به تحرکات نیابتی دست می‌یازند)، و سایر شخصیت‌های شخیص آن دوره، درگیر این قوس و کش ها، که در قید حیات‌اند و رویدادهای خون‌بار و ویرانگر  جاری کشور را هم اکنون از پشت پنجره‌های آرام خویش، با سکوت و تلخ‌کامی یا بدون هیچ احساس مسؤولیتی به نظاره گرفته‌اند، لازم است که یاد داشت آقای جوزجانی را به تحلیل گرفته و غرض آگاهی اعضای حزب و سایر هموطنان قرار داده تا سیاه از سفید تفکیک شده حقانیت برملا گردد.

 من از جلالتمابان عالیقدر  متوقعم، خصوصن در اوضاع و احوالی کنونی که حقایق تابوی تاریخی حتی از زبان رئیس قصر سفید به بیرون می‌پرد؛ "روزه‌ی سکوت" را شکستانده با مدارک معتبر و ارایه پاسخ‌های مستند و متقن در روشنگری اذهان عامه‌ی کشور و اعضای حزب پرداخته به چنین کنش‌ها پاسخ دقیق داده، ممنون سازند.

 اینک در زیر، توجه عزیزان را به نبشته محترم محمد یوسف ایوبی که به پاسخ جناب  شرعی جوزجانی نگاشته‌اند، معطوف می‌دارم تا خوانندگان این ماجرا هم به پرسش‌های پیش آمده نزدشان جواب‌هایی بیابند:

  پرسشی چند از آقای شرعی جوزجانی

  محمد یوسف ایوبی

   جناب شرعی جوزجانی در صفحه‌شان تحت عنوان «چـگــونـه سـه تـن از نـخـبـگـان حـزب از جزای اعـدام نجـات یـافـتـنـد؟» مطلبی را به گفته خودشان به گونه خاطرات شخصی به نشر سپرده‌اند که در نقد  بررسی و راه یافتن به زوایای تاریک جنایات امین جلاد و تیم و حواریون او می‌تواند مفید واقع شود. در این یادداشت و پاسخ‌های که ایشان به کامنت های تحریر شده داده‌اند موارد مشکوک و گنگ وجود دارد که بهتر است اکنون که  جناب شرعی خود باب بحث را گشوده‌اند خود صراحت بیشتر دهند. جناب جوزجانی از سلطان علی کشتمند، جنرال عبدالقادر، جنرال شاهپور، دگروال محمد رفیع و داکتر میرعلی اکبر نام برده که گویا در فردای مرگ شاد روان تره کی به پیشنهاد او به خاطر کاستن از حساسیت مرگ تره کی حکم اعدام شان به حبس ابد و … تعدیل شده است من می‌خواهم بیشتر به چون و چرای مرگ شاد روان تره کی مکث نمایم.

 آقای شرعی جوزجانی! شما من‌حیث عضو دفتر سیاسی و وزیر عدلیه و شخص طرف اعتماد امین از پلان و توطیه بر کناری تره کی از پست‌های دولتی و حزبی  و بالاخره امحای فیزیکی و شهادت او واقعن بی‌خبر بودید.؟؟؟ اگر چنین است در رابطه با برکناری تره کی از سمت‌های حزبی و دولتی چرا از امین حمایت کردید؟؟؟  پاسخ روشن است زیرا شما یکی از حلقه‌های مهم و خاص امین و جز طراحان از بین بردن تره کی بودید. به خاطر دارید که اعلامیه حزب مبنی بر، برکناری تره کی را شما از طریق تلویزیون  اطلاع رسانی کردید؟ این بیانیه شما در مجله قضای آن زمان نیز به نشر رسیده است که اگر بخت یار بود و زنده گی چانس به دست آوردن آن را برایم میسر ساخت متن مکمل آن را نشر خواهم کرد. 

 فقط یک جمله از آن بیانیه شما را که در همان شب سیاه از طریق تلویزیون شنیده‌ام و تا کنون هرگز فراموشم نمی‌شود این جا به گونه مثال می‌نویسم « این منفور اجتماع و بیگانه از ایدیولوژی طبقه کار گر از حریم حزب رانده شد »  در حین ایراد این بیانیه شما بسا هم سر خوش و مغرور و خشم آلود به نظر می‌رسیدید. آن‌همه خشم و غضب شما نیز ناشی از آن بود که تره کی در ماسکو با ببرک کارمل ملاقات و در مورد وحدت حزب به توافقاتی دست یافته بودند.

 سؤال بعدی اینکه شما می‌نویسید  خبر مرگ بنیان گذار حزب را از وسایل ارتباطات جمعی شنیدید برای یک لحظه اگر قبول کنیم که این حرف راست باشد، من‌حیث یک تن از اساس گذاران حزب و وزیر عدلیه به‌عوض اینکه با پلان و چگونگی بر گذاری مراسم تدفین و به خاک سپاری مرحوم تره کی نزد امین می‌رفتید طوری که خود نوشته‌اید « با دوسیهٔ کارهای مربوط به عدلیه، څارنوالی و قضا نزد او رفتم» آیا مرگ تره کی به همین اندازه برای تان بی‌ارزش و طبیعی بود؟؟؟ بدون شک بود چون که شما از قبل از همه چون و چراهای این توطیه آگاه بودید.

 شما یک‌بار دیگر درین نبشته تان با صراحت از تعصب و دشمنی‌تان با پرچمی‌ها پرده برداشته و نقش تان را در کشتار پرچمی‌های بی‌گناه و بی‌دفاع من‌حیث شخص اول ارگان دفاع و عدل عریان می‌سازید. وقتی می‌نویسید « گفتم: اگر به شما ملال نیاید و حمل به علاقه‌مندی من به پرچمی‌ها نکنید  » این خود نشان می‌دهد که چقدر با شدت و تعصب در مرگ پرچمی‌ها مانند سایر وطن‌پرستان ضد امین نقش داشته‌اید، اکنون که شما خود را ناجی سه تن از حزبی‌ها معرفی و با تجاهل العارف از دو تن دیگری که در زمان حیات تره کی کشته شده‌اند نام می‌برید می‌توانید پاسخ دهید آن هزاران پرچمی خلقی … و غیر حزبی که در شهر کابل و ولایات افغانستان به فجیع‌ترین و هتلیری ترین انواع و اقسام در حاکمیت امین و زمان که شما وزیر عدلیه این جلاد تاریخ بودید کشته شده‌اند نیز خبر نداشتید؟؟؟ آیا خود را در مرگ آن‌ها که یک بخش زیاد از آن جان باخته گان را از نزدیک می‌شناختید مسئول می‌دانید؟؟؟ حد اقل حاضرید از بازمانده گان آن شهدا معذرت بخواهید  ؟؟؟

 در قسمت دیگری همین نوشته می‌خوانیم «پرسید: چه میگویند گفتم: میگویند که خودشان کشته‌اند، چنانچه بر یکی از دیوارهای لیسهٔ عایشهٔ درانی این بیت را نوشته‌اند:

 سعد یا، شیرازی یا، پندی مده کمزاد را

 کمزاد اگر حاکم شود گردن زند استاد را »

 پرسید: شما چه کردید؟

 گفتم: عسکرها آن را پاک کردند

 آغای شرعی  ! دستگاه استخبارات جهنمی اکسای امین که در کشتن، شکنجه، عذاب، افترا، توطیه و جمع بندی  انعکاسات عمل کرد های شان دست بالا و تجارب بزرگ و کافی داشتند، چرا امین انعکاسات خبر مرگ تره کی را قبل از همه از شما جویا شد؟؟

 شما طوری که نوشته‌اید از مرگ تره کی از طریق رادیو و تلویزیون آگاه شده اید، پس چرا چنین با دقت و در فردای همان شب متوجه عکس العمل به گفته شما مردم بودید و چشم به در و دیوارلیسه عایشه درانی داشتید   شما که در بلک 55 میکرویان کهنه سکونت داشتید و لیسه عایشه درانی نیز در مسیر میکرویان کهنه و ارگ قرار ندارد که تصادفی شما سکرتر تان و …. دیده باشند وشعرسعدی شیراز راحفظ و بدون کم و کاست تشخیص و حضور شما باز گو دارد و شما هم بدون فوت فرصت حضور «ستاره انقلاب» برای گذارش شرف یاب شوید.  ارتباط شما با «عسکر» ها چه بوده است؟؟ چرا به اصطلاح سرباز که اساسا بعد انقلاب ثور جاگزین واژه عسکر شد شما در نبشته تان از واژه عسکر سود می‌برید؟ آیا پاک کردن شعار های ضد دولتی و یا ضد امین، گماشتن عسکرها به پاک کردن آن‌ها از وظایف وزارت عدلیه بوده است؟؟؟ همچنان نه گفتید این عسکر ها مربوط به کدام ارگان امنیتی بودند؟؟؟ و یا اینکه عساکر خاصی انجام ترور مرحوم تره کی که در موارد خاص از اشخاص خاص هدایت می گرفتند.؟؟ در موضوع شاگرد و استاد بودن تره کی و امین که زبان زد عام و خاص و به خصوص خلقی هابود و شما هم در آن حد از فداییان امین بودید که از طریق رسانه ها و به گونه رسمی تره کی را منفور جامعه و بیگانه از ایدیولوژی طبقه کارگر خطاب نمودید آیا جرات آن را داشتید که امین را رو در رو و آنهم در فردای مرگ رقیب مشترک تان کم زاد خطاب کنید؟؟؟ تصور کنیم همین  «شهامت» را داشتید آیا اخلاق سیاسی دوران امین چنین بود که وزیر عدلیه به منشی عمومی نخست وزیر، وزیر خارجه …. می گوید مردم در کوچه ها و بر در و دیوار نوشته‌اند که تو کمزاد استی.؟؟؟ شما در پاسخ به کامنتی نوشته‌اید «من به جهان بینی علمی مترقی مجهزاستم» من نمی دانم برداشت شما از جهان بینی علمی و مترقی همان مفهوم و درک کلاسیک و مارکسیستی آن است و یا هم تعریف جدیدی بر مبنای منافع ترکتباران بدان دست و پا نموده اید. من با داعیه ترک تباری و یا هر تبار دیگری مشکلی ندارم ولی نمی‌شود همزمان از یک طرف داعیه رهبری فدراسیون ترکتباران افغانستان «فیفتا» را داشت واز طرفی هم خود را مجهز با جهان بینی علمی مترقی دانست، زیرا در فشرده ترین شکل دفاع از عدالت اجتماعی، جهان بینی علمی و مترقی بر مبنای برخورد طبقاتی وانترناسیونالیزم پرولتری بر حل تضاد ها اجتماعی می نگرد نه از دید قوم و قبیله و تبار اکنون که همه نظریات شما خالی ازین دو محور اند، پس کجای دیدگاه های خود را علمی و مترقی می خوانید.  

 اعضای با شرف و با همت ح د خ ا، خلقی ها و پرچمی‌های با وجدا ن! که به خاطر رنج های بیکران خلقهای کشورتان، به خاطر آرمانهای عدالت اجتماعی، به خاطر ترقی تعالی و شگوفایی کشور تان عضو حزب شدید نه به خاطر اشخاص، افراد،  گروه ها و فرکسیونها فریب این فرکسیون باز ها این اشخاص مریض و این مسببین اصلی انشعاب ها و دو رنگی ها را نه خورید. حفیظ الله امین و تیم ادم کش او که عبداحکیم شرعی نیز یکی از اعضای آن بود ومیباشد عاملین اصلی قتل، کشتار و مانع عمدی عدم تأمین وحدت حزب به خصوص بعد انقلاب ثور می باشند و زمانی که تره کی خواست درین راستا اقدام کند او را کشتند. افسوس که بعد 6 جدی رهبری پرچمی‌ها منجمله مرحوم ببرک کارمل و شهید داکتر نجیب الله از خون تره کی و هزاران شهید دیگر حزبی و غیر حزبی‌دفاع ننمودند و اشخاص و افرادی که عاملین این همه کشتار بودند  مانند همین شرعی با پر رویی هنوز هم زهر دو رنگی، تفرقه و نفاق می پاشند. به امید روزی که قاتلین، چپاول گران، دزدان امروزی و عاملین قتل و کشتار دوره سیاه امین جلاد حتی بعد مرگ شان محاکمه شوند و خون جان باخته گان راه مبارزات آزادی بخش مردم مان از شرم زندان معامله، گذشت، ملحوظات و سیاست نجات یافته به نورو شعله خوشنودی ارواح قربانیان و پرچم بر افراشته مبازات نسل های بعدی جوانان وطن پرست کشور مان گردد.