محمد عالم افتخار: نامهِ سرگشاده به دونالد ترامپ و سران ایالات متحده امریکا

با سلام ها و احترامات.

 نمیدانم برای شما بها و جذابیتی دارد یا نه؛ ولی تا جاییکه به من مربوط است؛ به خاطر فهم بهتر سخنان کنونی؛ مایلم شما؛ برگردان توانمندانه و منصفانه مقاله اینجانب زیر فرنام «دونالد ترامپ؛ «کودک» سر سفید یا اسطوره خاکستری؟!» را که به مناسبت رئیس جمهورشدن غیر منتظره و جنجالی ایشان؛ نوشته و به هموطنان خودم برای پاسخ به نگرانی هایشان پیشکش کرده بودم؛ باری از نظر مبارک بگذرانید:

 دونالد ترامپ؛ «کودک» سر سفید یا اسطوره خاکستری

 آرزو مندم مترجم لایق و مسلط بر زبان پارسی و بر اساطیر و جهانبینی های شرقی؛ بتواند مفاهیم و اشارات و مقاصد مندرج در آنرا؛ به گویش زیبا و رسای انگلیسی آنسوی ابحار؛ با تمامی ریز و درشت؛ گذر دهد.

 من هنوز بر تمامی قبض و بسط و صغرا و کبرا  و حکم و هندسه و محاسبه مندرج در آن مقال پای می افشارم. دعوی شناخت همه مناسبات و دیالکتیک های حاکم بر جامعه امریکایی و نظام سیاسی و اقتصادی و قضایی و ماورایی آنرا ندارم ولی تا جاییکه زمامداران و متشبثان و فرصت طلبان و طراران و جراران آن ابرقدرت در 17 سال پسین؛ با مردم و کشور و انتظامات و معنویات و روانیات اقوام و قبایل و عشایر و مذاهب سرزمین من تماس و تصادم و تعامل و تقابل داشته اند؛ در عمومیات و ظواهر میتواند داده هایی فراهم کرده باشد که هوش و فراست بدوی و نپخته و نسفتهِ همچو منی نیز بتواند حدس هایی بزند و قیاس هایی فراهم بدارد.

 1ـ خیلی جالب بود خبر دادند که رئیس جمهور ترامپ؛ جنرال نیکلسون را مسئول «ناکامی امریکا در افغانستان» خوانده و خواهان برکناری ایشان گردیده اند. درست است که این جنرال محترم؛ قوماندان عمومی قوای امریکایی و مؤتلفانش در افغانستان؛ یا به عبارت دیگر قوماندان کُل قوای «حمایت قاطع» ناتو در افغانستان؛ در زمان ریاست جمهوری ترامپ؛ تشریف دارند.

 اما آیا همین جناب ترامپ؛ از جنگ 17 ساله در افغانستان و طولانی ترین جنگ تاریخ امریکا درین سرزمین؛ کم حرف و حدیث داشته اند؟ آیا جنرال نیکلسون مسئول تمام آنچه است که درین طولانی ترین زمان 17 ساله؛ ارتکاب شده و به وقوع پیوسته است؟

 آیا جناب ترامپ نباید بداند که منجمله سفارت ایالات متحده امریکا و به دوام سفارت های انگلیس و المان وغیره در سمت و سو دهی خیر و شر افغانستان تا کجا ها دخیل بوده اند و میباشند و در گرداننده گی مستقیم و غیر مستقیم آنچه به طریق ارگ ریاست جمهوری افغانستان و ارگانهای قوای نظامی و امنیتی و استخباراتی «مورد حمایت قاطع» ناتو درین جا صورت می پذیرد؛ چه سهم های سهگین دارند که تنها یک برهان قاطع آن ـ روشن به مقیاس جهانی ـ تحریکات دامنه دار آنها در ترغیب توطئهِ رسوای ایشچی علیه معاون اول رئیس جمهور در تیم ریاست جمهوری امریکا پرورده و امریکا آورده و مزیداً بزرگنمایی های لجوجانه رسانه ای و موضعگیری های جنون آمیز شان در همچو یک خارش «کُخ مقعدی» مبتذل و ننگین است!

 در مفهوم «تیم ریاست جمهوری امریکا پرورده» تمام مفهوم و تاریخ «گنگ بیروت» هنری کسینجر که همسنگ «پسران شیکاگو» اند؛ نیز منظور میباشد!

 آیا این دست بازی های بولهوسانه و ناعاقبت اندیشانه و تباه کردن پتانسیل های دولتداری افغانستان به اوامر و نواهی و تحمیلات مخرب منجمله در چیدن بدفرجام مهره ها؛ و منافع و احساسات 30 ملیون اهالی را فدای گروهک های نادان و شارلتان کردن؛ هیچ سهمی در «ناکامی امریکا» ندارد و نداشته است؟!

 نکند دعوی اینکه فردی ـ لابد در این مقطع زمانی؛ مسئول «ناکامی» است؛ به معنای آنست که از این پیشترها و از او سابقتر ها و از او آنسوتر ها؛ همه لایق و داهی و پیروز بوده اند و «ناکامی» فقط تازه تازه در این چند شباروز پسین؛ حادث و موجود گردیده است؟ 

 2 ـ اساساَ «ناکامی امریکا» یعنی چی؟

 مگر دونالد ترامپ و دیگر سرداران امریکایی نمیدانند که امریکا در «جنگ سرد» علیه ابرقدرت شوروی سوسیالیستی با استخدام افغانستان و گوشت دهن توپ ساختن مردمان آن و بهره گیری نهایی از احساسات کور و جهالت بسیط و غلیظ مذهبی شان؛ پیروزِ پیروز شد. برعلاوه تحرکات اخوانی و وهابی و سلفی را در پرده «شعار جهاد» و بیداری اسلامی به سراسر عالم اسلام گسترش بخشیده دولت های مقتدر و مستقل یا سرکش مانند عراق صدام حسین؛ لیبیای معمرالقذافی و تونس و مصر ... را از سر راه مطامع و آمال امپریالیستی خود برداشت؛ سوریه و یمن را به خاک و خون کشید تا بر ویرانه های همه؛ «خاور میانه بزرگ» بسازد؟!

 3 ـ بار ها پنتاگون و دیگر مقامات امریکایی دعوی راه می اندازند که گویا 70 ملیارد و 100 ملیارد دالر برای افغانستان و افغانها خرچ کرده اند. مکث بر چنین دعوی ها و معانی و ارزش آنها در چنین یک مختصر؛ زاید است ولی فقط کافیست: یک سخنرانی ارتجالی هیلاری کلینتون در گنگره امریکا را تداعی نمائیم که به خاطر خواباندن اعتراض ها و اقناع سناتوران در تصویب مصوبه ای مهم؛ ناگزیر علناً اعتراف نمود که «ما کمتر از 10 فیصد آنچه را در افغانستان مصرف می کنیم که از افغانستان به دست می آوریم!»

 جناب رئیس جمهور ترامپ ملیاردر؛ احتمالاً به مفاد ها و درآمد های 90 درصدی؛ بیگانه نبوده و شاید به آن عادت دارند ولی دیگر تران که خواهند توانست محضاً به لحاظ عایداتی؛ قیاس کنند که امریکا  در «پیروزی» بوده است یا «ناکامی»؟

 4 ـ راستی وقتی امریکا به بهانه فاجعه 11 سپتامبر 2001 توانست جهان بشری را چنان هیجانی کند که قریباً همه راضی شدند؛ افغانستان مورد اشغال قرار گیرد و در آن رژیم نوی ساخته شود؛ آیا تدابیری که در باصطلاح «کنفرانس بُن» تحمیل شد؛ به مثابه نقطه تهدابی؛ به معنای «پیروزی» امریکا بود یا «ناکامی» آن؟

 مبرهن است که بنابر داده های دراز مدت پاکستانی ها و لابی های «گنگ بیروت»؛ دیدِ اتنیکی امریکا نسبت به افغانستان چنان مغلوط بود که به تحمیل رسوای یک مهره بی رأی و بی طرفدار قبیلوی در رأس دولت نوساخت انجامید و بعد ها چنانکه از جمله کولن پاول وضاحت تمام و کمال داد؛ سران امریکایی باور داشتند که افغانستان متشکل از 85 درصد قبایل پشتون و 15 درصد تمامی اقوام دیگر است. آیا به راستی افغانستان را باید چنین دید و مبتنی بر همین دید در آن سیاست و سیادت کرد؟

  امریکا تا کنون چنین سیاست و سیادت کرده است و تازه حال که گویا «حالت شکست» است؛ بیش از پیش در همین راستا دوان است که حتی نسل کشی ها و سیاست «زمین سوخته» را به کرات موجب گردیده و میدان داده است منجمله حذف و طرد نامأنوس و نامتعارف و فراقانونِ ملی و بین المللی معاونان و شرکای غیرقبیلوی رأس قدرت دولتی، مفتضح ترین است..

 5 ـ 17سال سیاست و دیپلوماسی موش و گربهِ امریکا با پاکستان و لشکر بیرون مرزی و مفرزه جنگ نیابتی آن طالبان؛ آیا در «حالت ناکامی امریکا» که حالا اعلام میشود ولی هنوز تعریف و تشخیص ندارد؛ عامل یا ممد بوده است و یا خیر؟ آیا با «طالبان روسی» و «طالبان ایرانی» و «طالبان هندی» خواندن؛ پاکستان را میتوان از طالبان و طالبان سازی در مدارس چند هزار عددی آن و در محلات تریننیگ و تجهیز بی شمار و حساب آن؛ تبرئه و تجرید کرده به ممد و مساعد «پیروزی امریکا» در مِن بعدِ افغانستان مبدل کرد؟

 6 ـ با همه جنگ هوایی و پروپاگند غول های رسانه ای مبنی بر ستیز امریکا علیه داعش؛ نه تنها شک جهانیان برای استفاده مزید از داعش منحیث «دشمن فرضی» و بهره گیری ابزاری از آن مانند مجاهدین دوران «جنگ سرد» علیه رقبا و متخاصمان واقعی امریکا؛ مرفوع نشده بلکه نشانه ها و براهین نیرومندی تازه به تازه به میان می آید که در بسا محاذات گروه هایی از داعشیان و سایر اکستریمیست های اسلامی و غیر اسلامی همسو با امریکاست و امریکا مددگار و مشوق و مقوی آنها می باشد.

 علاوه بر آنچه در داخل افغانستان شنیده میشود؛ اظهارات تازه ترین یکی از نظامیان بلند پایه عراقی دایر بر اینکه طیارات امریکایی در مناطق متصرفه داعشیان نشست و برخاست دارند؛ واقعاً تکاندهنده است و اعتبار مدعیات امریکایی را به صفر تقرب میدهد.

 البته این لیست کامل نیست؛ ولی به مثابه مشت نمونه خروار؛ بر آن متوقف شده اکنون پرسش واپسین را خدمت جناب دونالد ترامپ و سران محترم امریکا عرض میدارم.

 آیا در چنین پس منظر و پیشینه ای سیاسی و نظامی و اخلاقی؛ مگر امریکای بزرگ؛ خِرِد و فراستی خواهد داشت که سیاستی واقعبینانه و طبیعی و متضمن منافع هم امریکا و هم متصرفات پیشه نماید و مردمان و اقوام و قبایل و مذاهب و لایه های سِنی و امثالهم را عادلانه و عاقلانه مدنظر گرفته از طریق جبران مافات و تصحیح اشتباهات فاحش؛ رام و راضی نموده در تعریف و تعیین پیروزی؛ ابعاد و اوصاف عینی تر و عملی تر و ثمر بخش تر تبیین نماید.

 البته چنین توقع رومانتیک و آرمانی است ولی لا اقل به نظر این کمترین؛ مردمان بالا دست یک فیصدی و پایین دستان 99 فیصدی ایالات متحده؛ با گزینش غیر منتظره و تکاندهنده یک رئیس جمهور ناشناخته و پیشبینی ناپذیر با معیار های متعارف؛ خواسته اند کارنامه اساطیری انجام دهند و آنچه را که از شناخته ها توقع نمیرفت؛ از ناشناخته آرزو ببرند!

 ای وای از آن روزیکه این آرزومندی چه در افغانستان و چه در گستره های فراختر به باد رود!

 عمده ترین خطر چنین رخداد در مقیاس بحث ما میتواند به دنبال این «خبرشوم» ظهور کند که آورده اند: دونالد ترامپ؛ پیشنهادات مبنی بر خصوص سازی جنگ در افغانستان را طبق خواست های اهریمنی انجیوی «بلک واتر» در دست بررسی دارد!

 * * *

 بهترین و خیر ترین و امن ترین ها را برای امریکا و افغانستان و تمام بشریت آرزو می کنم!

 با تشکر!