سر انجام پس از گذشت یک سده راهبرد لنین در محور جنوب- در حجاب عاجز شوروی تحقق می‌یابد؟
سر انجام پس از گذشت یک سده راهبرد لنین در محور جنوب- در حجاب عاجز شوروی تحقق می‌یابد؟

راهبرد لنین در محور جنوب- در حجاب عاجز شوروی تحقق می‌یابد؟

پیروزی روسیه در نبرد سرنوشت ساز بر سر کمر بند جنوب بر غرب؟

ترکیه به کدام سو می‌رود؟

با درود و مهر

روزگار به نیکویی و شادکامی

در پاسخ به پرسش‌های فزونشمار شماری از دوستان مبنی بر پیش بینی آینده ترکیه و رژیم اردوغان.

بیایید نخست، کمی از اصل ماجرا دور برویم:

در نخستین سال‌های پس از جنگ جهانی یکم، استراتیژی روسیه شوروی در قبال کشورهای مسلمان همسایه جنوبی شوروی چنین بود که در این کشورها باید رژیم‌های با اقتدار ملی روی کار بیایند که با شوروی اگر نه دوست، دست کم دشمن نباشند. اندیشه استراتیژیک شوروی چنین بود که باید برای حفظ امنیت روسیه در جنوب آن کمربندی از کشورهایی که نقش سد نفوذ ناپذیر را در برابر سیاست‌های تجاوزکارانه امپریالیسم انگلیس بازی نمایند، آرایش یابد.

از همین رو هم بود که دولت شوروی امتیازات بسیاری به دولت‌های ترکیه، ایران و افغانستان داد. تحکیم دولت‌های ناسیونالیست در این کشورها در رأس برنامه‌های شوروی قرار داشت. از همین رو، شوروی با همه نیرو هم از رژیم امان الله هم از رژیم مصطفی کمال اتاتورک و هم از رژیم پهلوی در ایران به‌رغم گرایش‌های شوروی ستیزانه حلقات و محافل حاکمه هر سه رژیم حمایت کرد.

هر چند در پایان آن مرحله بازی بزرگ، برد با انگلیس بود، یعنی در هر سه کشور رژیم‌های هوادار انگلیس و مخاصم با شوروی روی کار آمدند؛ با آن هم در مرحله بعدی پس از پایان جنگ جهانی دوم، افغانستان تا اندازه‌یی متمایل به شوروی گردید، اما ایران و ترکیه آشکار به اردوگاه غرب پیوستند و به اقمار امریکا که جانشین انگلیس شده بود، مبدل گردیدند. وابستگی افغانستان به شوروی پس از کودتای داوود خان فزونی یافت و با پیروزی مجاهدان پایان یافت. پس از آن، کشور به غرب وابسته گشت و سر انجام پایگاه نیروهای امریکایی گردید.

ایران در دوره رضا شاه بزرگ‌ترین ناو هواپیمابر زمینی امریکا شده بود که درد سر بزرگی برای شوروی در کمر بند جنوب به شمار می‌رفت. شوروی‌ها مساعی عظیمی به خرچ دادند و هزینه‌های کمرشکنی را متقبل شدند تا توانستند امریکایی‌ها را به کمک نیروهای مذهبی ایران از این کشور بیرون برانند. درست انقلاب اسلامی ایران همچون بزرگ‌ترین شکست امریکا در بازی بزرگ در خاور میانه به شمار می‌رود.

آن چه مربوط به ترکیه می‌گردد، این کشور به ناتو پیوست و در سیمای یک مستعمره مدرن غرب درآمد. در نیم سده گذشته دولت‌های ترکیه بیشتر همراستا با سیاست‌های امریکا و انگلیس و متحد منطقه نیرومند آن‌ها- اسراییل راه می‌پیمود.

ترکیه در سیمای پایگاه بزرگ نیروی هوایی امریکا تبارز کرد و در انجرلیک نزدیک به ۵۰ دستگاه بمب هایدروجنی و ۴۰ دستگاه بمب هسته‌یی امریکا مستقر گردید.

در همه سال‌های پس از جنگ جهانی تا کودتای هفته گذشته، ترکیه دربست پیمانکار پیاده سازی پروژه‌های ویرانگرانه غرب در کشورهای آسیایی در گستره پهناوری از آسیای میانه گرفته تا قفقاز و افغانستان و کشورهای عربی و افریقایی بود.

در دو دهه گذشته پس از فروپاشی شوروی، در برابر ترکیه چشم انداز امید بخش و پهناوری گشوده شد. شرکت های ترکیه یی امکان یافتند به روسیه و سایر کشورهای تازه استقلال یافته شوروی پیشین سرازیر شوند و به درآمدهای سرشاری دست یابند.

در این سال ها از سویی صدها شرکت ساختمانی ترکیه یی به عنوان پیمانکار در گستره شوروی پیشین کار می کردند، ده‌ها هزار کارگر ماهر ترکیه یی در این کشورها کار یافتند. در پهلوی این ها هزاران شرکت تولیدی ترکیه توانستند بازارهای خوبی برای تولیدات صنایع سبک خود (مانند خوراک، پوشاک و وسایل آرایش) بیابند.

در پهلوی این ها ترکیه امکان یافت با وارد کردن گاز و زغال‌سنگ صنایع سنگین از جمله ذوب آهن خود را راه اندازی و تقویت نماید و تولید فولاد خود را به مرز ۵۰ میلیون تن برساند.

گذشته از همه این ها، سالانه تا ۵ میلیون جهانگرد از گستره شوروی پیشین مرخصی‌های خود را در ترکیه می گذرانند و بیش از نیمی از درآمد آن کشور از دید جهانگردی را تامین می‌نمودند.

سیاست ترکیه در گذشته بیشتر در دست گروه های کمالیست یعنی هواداران مصطفی کمال اتاتورک قرار داشت که بیشتر گرایش‌های لاییک و سکولار داشتند.

با این هم، اوضاع هنگامی از ریشه دگرگون شد که حزب اسلامگرای نجم الدین اربکان با یاری ایران روی کار آمد.

در سال‌های اخیر یکی از پیروان اربکان- اردوغان بر سر قدرت است. در آغاز اردوغان از پشتیبانی نیرومند روسیه و ایران برخوردار بود و توانست روابط خوبی با این دو کشور و نیز چین برقرار کند. او توانست تراز بازگانی ترکیه با روسیه را به ۳۰ میلیارد دالر (بالا تر از اتحادیه اروپایی)، با چین به ۲۰ میلیارد دالر و با ایران به ۱۵ میلیارد برساند. کار به جایی رسید که اعلام شد تراز بازرگانی میان ترکیه و روسیه و ایران می‌تواند سالانه به ۱۰۰ میلیارد دالر برسد.

 اما اردوغان در پنج سال گذشته تغییر مسیر داد و در کنار اسراییل، عربستان و قطر قرار گرفت و مامور پیاده ساختن پروژه براندازی اسد در سوریه گردید. طرفه این که اسد یکی از نزدیک ترین دوستان و متحدان اردوغان بود که او را برادر خود می‌خواند و با وی دوستی خانوادگی داشت. اردوغان سوریه را دروازه ترکیه به جهان عرب می‌پنداشت و تراز بازرگانی میان دو کشور سر به ۱۲ میلیارد دالر می زد.

دلیل اصلی تغییر سیاست ترکیه در قبال سوریه و نیز عراق؛ دستیابی به گنجینه‌های نفتی و گازی این دو کشور و نیز رسانایی گاز کشورهای قطر، عربستان، مصر و اسراییل از راه سوریه و ترکیه به اروپا بود. ناگفته پیداست که روسیه و ایران با همه توان مخالف رسیدن گاز این کشورها به اروپا از راه سوریه و ترکیه هستند. زیرا در صورت تحقق این پروژه‌ها، زیان‌های مرگباری خواهند دید.

به هر رو، پروژه بسیار بزرگی روی دست گرفته شد که بر اساس آن باید اسد سرنگون می‌شد و روسیه و ایران از سوریه رانده می‌شدند. درر همین چهار چوب راند کورپوریشن امریکا پروژه ایجاد داعش را طراحی کرد. تمویل پروژه هم به دوش عربستان و قطر محول شد. اسراییل و ترکیه هم مامور پیاده سازی آن گردیدند.

در نتیجه روابط میان ترکیه و ایران و روسیه به شدت تیره گردید. گذشته از این ها ترکیه در کشورهای افغانستان، آسیای میانه و قفقاز نیز پروژه‌های ویرانگرانه‌یی را پیش می برد. دیگران به کنار، سیاست‌های ترکیه در عراق و سوریه مبنی بر گسترش تندروی اسلامی دستاوردهای بسیار ویرانگر و بنیاد براندازی به همراه داشت که منجر به کشته و زخمی شدن صدها هزار انسان و آواره شدن میلیون‌ها تن دیگر گردید.

در طی این سال ها ترکیه موفق گردید در سوریه شبکه‌های گسترده دهشت افگنی ایجاد نماید. نیروهای داعش، النصره و احرار شام و سایر گروه های تروریست که از سوی عربستان و قطر تمویل می‌شدند، در پایگاه‌های تروریست پروری ترکیه آموزش می‌یافتند. گذشته از این ها هزاران تن از دهشت افکنان از سرتا سر جهان از راه ترکیه برای «جهاد» رهسپار سوریه و عراق شدند.

در این سال ها ترکیه میلیون‌ها تن از نفت عراق و سوریه را به تاراج برده، به بهای دومپنگی در بازارهای اسراییل و برخی دیگر از کشورهای اروپایی به فروش می رساند که موجب گردید بهای نفت به شدت کاهش یابد. این گونه اقتصاد روسیه و ایران ضربات جبران ناپذیری متحمل شدند.

هشدارهای پی در پی روسیه و ایران جایی را نگرفت تا این که روسیه ناگزیر گردید نیروی هوایی خود را برای درهم کوبیدن پایگاه‌های تروریست ها در سوریه وارد میدان کند. در نتیجه پروژه براندازی اسد با شکست رو به رو گردید.

چند ماه پیش ترکیه در یک اقدام ناسنجیده به دستور امریکا یک هواپیمای بمب افگن روسی را سرنگون کرد که موجب برهم خوردن روابط آن کشور با روسیه گردید.

 روسیه هم با اعمال تحریم‌های کشنده در برابر ترکیه اقتصاد شکننده آن کشور را در آستانه ورشکستی تمام عیار قرار داد. تا جایی که تنها زیان ترکیه از ناحیه جهانگردی در شش ماه گذشته سر به ۱۵ میلیارد دالر یعنی نیمی از درآمد جهانگردی ترکیه رسید.

از سوی دیگر، در سال‌های اخیر اردوغان در عرصه سیاست داحلی هم لغزش‌های نابخشودنی‌یی را مرتکب شد که سرکوب گسترده کردها یکی از آن‌ها بود. با پرتنش شدن اوضاع در ترکیه چه در بعد سیاست خارجی و چه در بعد سیاست داخلی، سیل جهانگردان اروپایی هم به این کشور پایان یافت و ترکیه با یک رکود تمام عیار رو به رو گردید.

سر انجام اردوغان ناگزیر گردید در برابر روسیه کوتاه آید و با برکنار کردن داوود اوغلو، سیاست از ریشه نوی را در قبال روسیه و ایران و نیز سوریه پیش گیرد.

روشن است چرخش صد و هشتاد درجه یی ترکیه از مشی براندازی اسد و کوتاه آمدن در برابر روسیه و ایران به شدت امریکا، انگلیس، عربستان و دیگر متحدان آن‌ها را خشمگین کرده بود. به‌ویژه عربستان را که در بازی بزرگ در خاورمیانه در برابر دشمن سهمگینش ایران دچار شکست سنگین گردیده بود.

این بود که پروژه براندازی اردوغان در دستور کار قرار گرفت. باز هم مانند گذشته تمویل پروژه به دوش عربستان و امارات گذاشته شد. عربستان مبلغ ۱۵ میلیارد دالر به اسراییل پرداخت تا کودتا را برنامه ریزی نماید. الترناتیو اردوغان هم پیش از پیش روشن بود. گولن – اسلامگرای منفور باشنده امریکا. امارات هم ۲۰۰ میلیون دالر در اختیار او گذاشت تا یا خاطر آسوده بتواند برنامه‌ها را پیاده نماید.

روشن است امریکا و انگلیس هم دست کم از راه افتادن کودتا آگاهی داشتند و یا شاید هم سی آی و ام ۶ نیز در برنامه ریزی آن مشارکت داشتند. دست کم کودتا با توافق مسکوت آن‌ها به راه افتاده بود. در یک سخن ممکن نیست که در یک کشور مهم عضو ناتو که در آن ۹۰ دستگاه بمب هسته‌یی امریکا استقرار داشته باشد، کودتایی راه بیفتد و سی آی آی از آن آگاهی نداشته باشد.

به هر رو، روسیه و ایران که روی کار آمدن یک رژیم صد در صد وابسته به غرب و اسراییل و عربستان را به زیان خود می‌بینند، با آگاهی یابی از کودتا اردوغان را در روشنی قرار دادند و از وی حمایت کردند.

در آستانه کودتا چند رویداد غیر منتظره رخ داد که گواه بر آن بود که اتفاقاتی در شُرف وقوع است: یکی بازدید غیر منتظره ناتنیاهو از مسکو و دیگری هم سفر بیرون برنامه جان کیری از مسکو و دیدار وی با پوتین. چنین بر می‌آید که ماموریت این دو در جلب نظر پوتین در براندازی اردوغان با ناکامی رو به رو گردیده باشد. همچنین نباید از یاد ببریم که فرانسه درست سه یا چهار روز پیش از وقوع کودتا اعلام داشت که سفارت خود را در آنکارا به دلایل امنیتی می‌بندد.

مقالاتی هم در رسانه های غربی به چاپ رسید که در برابر اردوغان به رجز خوانی پرداخته بودند.

گذشته از این ها، به گونه اسرار آمیزی اسراییل به اردوغان نزدیک شده و برای سرگرم نگه‌داشتن و اغفال او با وی طرح دوستی ریخته بود.

به هر رو، روسیه و ایران پیش از پیش اردوغان را در جریان کودتا قرار دادند و چند روز پیش از کودتا او دست به برکناری شماری از مقامات بلند پایه ارتش و سازمان اطلاعات و پلیس یازیده بود.

دستگاه‌های جاسوسی و شنود روسیه و ایران در آستانه وقوع کودتا موفق به ضبط شماری از گفتگوهای مشکوک و اسرار آمیز سران و مقامات بلندپایه منطقه شده بودند و که حاکی از رخ دادن کدامین حادثه بزرگ بود. بی‌گفتگو پیدا بود که هدف تنها می‌تواند ترکیه باشد.

این بود که روسیه چند ساعت مانده به کودتا، مستقیم اردوغان را در جریان آن قرار داد و مقامات ایرانی هم به او توصیه نمودند که از کشور بیرون نشده، مقاومت نماید و با به میدان کشیدن هوادارانش، کودتا را با ناکامی رو به رو سازد.

کودتاچیان هم که از آگاهی یافتن اردوغان از اصل ماجرا خبر شده بودند، بر آن شدند تا وقت انجام کودتا را چند ساعت پیش بیندازند. این بود که زمینه ناکامی کودتا فراهم آمد.

به هر رو کودتا را می‌توان برای روسیه و ایران پیروزی بزرگی تلقی کرد و برای عربستان و اسراییل و غرب ناکامی بزرگ.

حالا چه خواهد شد؟ با توجه به غیر قابل پیش بینی بودن اردوغان، بسیار دشوار است گفت که او چه سیاستی را پیش خواهد گرفت.

یک گزینه آن است که او به روسیه و ایران و نیز با چین بسیار نزدیک خواهد شد. روابط اقتصادی ترکیه با این کشورها به پیمانه چشمگیر افزایش خواهد یافت. ترکیه با پادرمیانی ایران و روسیه با اسد آشتی خواهد کرد و روابط خود را با عراق نیز بهبود خواهد بخشید. همچنین با وساطت این دو کشور باب گفتگوها میان اردوغان و کردها گشوده خواهد شد.

همین گونه همکاری خود را با داعش در افغانستان و قفقاز نیز دست کم تا پایین ترین تراز کاهش خواهد بخشید.

روشن است در این صورت، طرح پیوستن ترکیه به اتحادیه اروپایی به گور سپرده خواهد شد. اسراییل و عربستان به همکاری امریکا و انگلیس خواهند کوشید با برانگیختن کردهای پ. ک. ک. در عراق و سوریه چوب لای چرخ اردوغان بگذارند.

شاید امکان بیرون راندن ترکیه از ناتو در دست بررسی قرار گیرد. همین گونه کارزار جنگ روانی در برابر اردوغان به راه انداخته خواهد شد. افشاگری‌هایی در راستای دست داشتن او در کشتارها در سوریه به شمول کاربرد بمب های شیمایی در آن کشور صورت خواهد گرفت. پرونده‌یی نیز در محکومیت اردوغان در زمینه نقض حقوق بشر و کشتار جمعی کردها و بمباران شهرها و روستاهای کرد به دستور او تشکیل خواهد شد.

سرمایه گذاری‌های بانک های غربی در ترکیه به پایین ترین حد خواهد رسید و گریز سرمایه از این کشور آغاز خواهد گردید. تورم پولی به بالاترین مرز خواهد رسید.

شاید حتا در واقع نوعی ممنوع‌الخروج شود؛ و شاید هم دستگاه‌هایی در اندیشه حذف فیزیکی او برآیند.

گزینه دیگر این است که اردوغان بخواهد برای چندی با ایران و روسیه بازی کند و پس از چندی بار دیگر خود را به دامان اسراییل، امریکا و انگلیس و عربستان بیندازند و جنگ سوریه را از سر بگیرد.

از دید این کمترین این گزینه کمتر محتمل به نظر می‌رسد. شاید بیشتر محتمل باشد که با پیشگیری سیاست‌های کجدار و مریز و زدن گاه به نعل و گاه به میخ راه میانه یی را پیش بگیرد.

انتظار می‌رود در عرصه سیاست داخلی، قدرت اردوغان بیش از پیش افزایش یابد. تغییر سیستم پارلمانی به ریاستی متمرکز کمترین چیزی است که به وقوع خواهد پیوست.

هر چه باشد، مشی تزدیکی به ایران و دوری گزینی از عربستان برای ترکیه الترناتیو ندارد.

اگر ترکیه از غرب بریده و به روسیه و ایران نزدیک شود، در واقع پس از گذشت نیم سده راهبرد لنین مبنی بر کشیدن کمربندی از کشورهای اگر نه دوست، دست کم بیطرف در حجاب عاجز روسیه در عمل پیاده خواهد شد و این به معنای شکست راهبرد غرب در کل در خاور میانه است. آرای! سر انجام جنبش اخوانی به دست روسیه می افتد.

غرب هم باید آماده نوش جان کردن آشی باشد که به دست خود پخته است. در آینده نیرد خونینی در جهان اسلام به راه خواهد افتاد که در یک سو وهابیون هوادار عربستان و در سوی دیگر اخوانیان آرایش خواهند یافت. اخوانیانی که این بار از حمایت ایران و روسیه و چین برخوردار خواهند بود. سیاست چه بوالعجبی‌هایی که ندارد.!