قسمت اول

بعد از جنگ جهانی دوم بایست در اروپا تغییرات زیادی به وجود می‌آمد و کار وسیع بازسازی انجام می‌یافت که این کار خواهان همکاری مشترک بین کشورهای اروپائی بود. در آغاز با ایجاد سازمان‌های مختلف دست زده شد که اولین آن سازمان زغال سنگ و فولاد می‌باشد که در سال ۱۹۵۱ به اساس پیمان پاریس از شش کشور فرانسه، آلمان غرب، ایتالیا و سه کشور بنلوکس (هالند، بلجیم و لوکزامبورگ) متشکل بود و تا سال ۲۰۰۲ فعال بود بعداً حذف شد زیرا این پیمان برای ۵۰ سال بمیان آمده بود. البته این پیمان در سال ۱۹۵۲ مورد تطبیق قرار گرفت.

در سال ۱۹۶۷ به اساس پیمان روم سازمان انرژی اتمی (یک سازمان بین‌المللی است که استفاده صلح آمیز از انرژی اتمی را تشویق و ترویج می‌نماید.) و سازمان اقتصادی (بازار مشترک اروپائی) پا به عرصه وجود گذاشت و دادوستد تمام مواد و تجارت در بین کشورهای عضو آزادانه صورت می‌گرفت.

تمام کشورهایی که عضو بازار مشترک بودند، عضویت سازمان زغال سنگ و فولاد و سازمان انرژی اتمی را هم کسب می‌کردند. روی همین ملحوظ هر سه سازمان را باهم مدغم نمودند و اسم کشورهای مشترک‌المنافع را بالای آن گذاشتند. با ایجاد کشورهای مشترک‌المنافع همکاری‌های متقابل بین کشورهای عضو توسعه یافت طور مثال به‌طور آزادانه رفت و آمد اتباع در داخل کشورهای اتحادیه را می‌توان نام برد. از آنجائی که تعداد اعضای کشورهای مشترک‌المنافع روبه افزایش بود در سال ۱۹۹۳ در پیمان ماستریخت (هالند)[مذاکرات در سال ۱۹۹۱ آغاز در سال ۱۹۹۲ پیمان امضا و از اول نوامبر ۱۹۹۳ مرعی الاجرأ شد.] نام اتحادیه اروپائی را برایش انتخاب نمودند. قابل تذکر است که در سال ۱۹۹۷ پیمان آمستردام به امضای ۱۵ عضو اتحادیه رسید و به اساس آن اقدامات جدید به‌منظور همگرایی بیشتر (پذیرش بیشتر کشورهای اروپائی) به عمل آمد.

اتحادیه اروپا در سال ۲۰۰۴ با الحاق ۱۰ عضو جدید از کشورهای اروپای شرقی توسعه یافته و اتحادیه ۲۵ کشوری را به وجود آوردند بعداً در سال ۲۰۰۷ بلغاریا و رومانیا هم به اتحادیه پیوستند. در پیمان لیزابن در ۲۰۰۹ بعضی تغییرات در تشکیلات آن هم به وجود آمد.

پس از پایان جنگ سرد در دهه ۹۰ شاهد تحولات بسیار گسترده در اروپا وجهان گردیدیم. دیوار برلین برداشته شده و مرزبندی بین کشورهای اروپای شرقی و غربی کمتر شد. کشورهای بازار مشترک اروپا با فروپاشی سیستم سوسیالیزم در اروپای شرق سیاست شان را تغیر داده و همگرایی را در سیاست خارجی‌شان اولویت دادند. با امضای پیمان ماستریخت، اتحادیه اروپائی تشکیل شد و جانشین کشورهای مشترک‌المنافع اروپا گردید. با ایجاد اتحادیه اروپا برای اولین بار مفهوم تبعه اروپائی به وجود آمد. همکاری‌ها بین اعضای اتحادیه در امور مالی، اقتصادی، سیاست خارجی، همکاری در امور قضائی و امنیت داخلی کشورهای عضو افزایش یافت.

بزرگ‌ترین سمبول یکپارچگی اتحادیه اروپا پول مشترک شان یعنی ایورو (€) در جهان است که از سال ۲۰۰۲ ابتدا در ۱۲ کشور عضو مورد استفاده قرار گرفت. ایجاد پول مشترک ایورو در وحدت سیاسی و رشد اقتصادی اروپا کمک قابل ملاحظه نمود.

اتحادیه اروپا تا حال هفت مرتبه توسعه یافته و فعلاً تعداد آن به ۲۸ عضو می‌رسد و این کشورها تقریباً ۵۰۰ ملیون نفر نفوس دارد. در سال ۲۰۱۵ مذاکرات با یک عده از کشورهای دیگر به‌منظور پذیرش آن‌ها به عضویت اتحادیه اروپا جریان دارد.

قبل از این که پول مشترک اروپا (یورو) در اروپا به گردش درآید، اکثراً دالر معتبرترین پول در جهان بود و در تبادلات مالی بلندترین جا را نظر به دیگر پول‌ها داشت. بر علاوه کشور امریکا هم از نظر اقتصادی یکی از پیشرفته‌ترین کشورهای دنیا به‌حساب می‌رفت. الی اخیر قرن بیستم امریکا نقش (واحد پولی برتر) را در عرصه مبادلات بین‌المللی ایفاء می‌کرد و تا آن زمان هیچ واحد پولی دیگر نتوانسته بود با دالر به‌طور جدی رقابت نماید. دالر پولی بود که فقط به امریکا یا غرب اختصاص نداشت بلکه در تمام نقاط جهان دارای ارزش بوده و حتی بسیاری از معاملات محلی در برخی از کشورها توسط آن انجام می‌گرفت. در نخستین سال‌ها بعد از جنگ جهانی دوم پوند استرلینگ تا حدودی رقیب دالر محسوب می‌شد ولی به‌زودی نقش پوند در مبادلات بین‌المللی کاهش یافت. در سال‌های هشتاد افزایش حجم مبادلات تجارتی با استفاده از مارک (المان) و ین (چاپان) باعث قدرت این فرضیه گردید و نظام پولی جهان سه قطبی شد. نظامی که دالر، مارک و ین سه رأس آن را تشکیل می‌دادند. ولی با به وجود آمدن یورو مارک از چلند خارج شد و روند استفاده از ین (جاپان) هم ضعیف گردید که درین دهه در اوایل دوباره شاهد برجسته شدن نقش دالر امریکایی در نظام پولی جهان بودیم اما باگذشت زمان، واحد پول مشترک اروپا (یورو) نقش وسیع‌تر را به خود اختصاص داد. اکنون نظام پولی جهان دو قطبی گردیده است.

اینکه واحد پول یک کشور در سطح بین‌المللی مورد استفاده قرار می‌گیرد برای آن کشور منافعی بزرگ را به همراه دارد. به‌طور مثال در قسمت قرضه‌های خارجی با مصارف کمتر و معاملات تجارتی.

نقش روز افزون یورو در معاملات اقتصادی باعث گردید که این واحد پولی رقیب بزرگ دالر محسوب گردد. فعلاً یورو نقش ارزنده را نسبت به دالر در جهان دارا می‌باشد.

با به جریان افتادن یورو، اروپا به‌سوی تشکیل یک بازار بزرگ مالی گام برمی‌دارد که در شرایط فعلی کشورهای عضو اتحادیه اروپا سهم قابل ملاحظه در تجارت جهانی دارند و از همین رو بازار سرمایه، اتحادیه اروپائی ظرفیت فراوان برای جذب سرمایه داران بین‌المللی دارد که می‌توان از طریق یورو، به امکانات سرمایه گذاری در جهان دست یابد؛ که گفته می‌توانیم سهم اتحادیه اروپا و امریکا در اقتصاد جهان و تجارت جهان کما بیش بیک اندازه است. نقش بیشتر واحد پولی اروپا در معاملات اقتصادی ضرر بزرگ به اقتصاد امریکا شمرده می‌شود.

پس سؤال خلق می‌گردد که: آیا امریکا این همه خساره اقتصادی را که با به وجود آمدن یورو بر منافع اش وارد گردیده دست کم خواهد گرفت و یا آن را نادیده می‌گیرد؟

آیا امریکا من‌حیث کشور بزرگ سرمایه‌داری از نقش رهبری خود در امور اقتصادی جهان به نفع کشورهای اروپائی چشم پوشی خواهد نمود؟

جواب این سؤالات را در ادامه این نوشته در آینده به بررسی خواهم گرفت.

قسمت دوم:

اینکه چرا و چگونه اتحادیه کشورهای اروپایی به وجود آمد در قسمت اول این مبحث مورد بررسی قرار گرفت. همچنان در بخش اول بر علاوه تشکیل و ساختار این اتحادیه، در رابطه با پول مشترک کشورهای اتحادیه اروپایی نیز معلومات ارایه گردید که پول مشترک اروپایی (یورو) تا کدام اندازه به نفع این اتحادیه بوده و کدام کشورها با موجودیت آن متضرر شده‌اند.

در قسمت دوم٫ اینکه آیا ایجاد اتحادیه اروپایی بالای کشورهای خارج از اتحادیه تأثیر گذار بوده و آیا بعضی از کشورها با ایجاد آن متضرر گردیده‌اند، مورد بررسی قرار می‌گیرد. درین بخش کوشش به عمل خواهد آمد تا چهار موضوع اساسی که تأثیر منفی بالای اتحادیه اروپا بجا گذاشته است بررسی گردد.

۱. بحران اقتصادی که در سال ۲۰۰۷ در امریکا آغاز گردید و تأثیرات ناگوار آن خیلی سریع وارد اروپا گردید و تا فعلاً هم کشورهای اروپایی به‌صورت کامل از بحران پولی که به تعقیب بحران قرضه (کریدت) دامن‌گیر این کشورها گردید، بیرون نشده و با آن هنوز هم دست و پنجه نرم می‌کنند.

۲. مسئله دوم که تأثیرات منفی بالای اتحادیه اروپا وارد نموده وضع امنیتی این کشورها درین اواخراست.

۳. سرازیر شدن سیل پناهندگان کشورهای جنگ زده و فقیر در اروپا.

۴. احتمال خروج انگلستان از اتحادیه اروپا.

با خصلتی که سیستم سرمایه داری و کشورهای صنعتی بزرگ دارند، آن‌ها همیشه در تلاش‌اند تا رشد اعظمی اقتصادی را دارا باشند و کشورهای فقیر و یا عقب نگه‌داشته شده را تحت نفوذشان داشته باشند.

الی دهه نود٫ کشورهای سرمایه داری (اروپای غربی، آمریکا و جاپان) با هم علیه دشمن مشترک شان یعنی کشورهای سوسیالیستی در رأس آن اتحاد جماهیر شوروی مبارزه می‌کردند. بعد از فروپاشی سیستم سوسیالیستی در اروپای شرقی و تضعیف اتحاد شوروی سابق، سیاست شان را تغیر داده و کوشش همه جانبه نمودند تا با تلاش‌ها و راه‌های مختلف‌النوع این کشورها را به‌طرف جهان سرمایه داری جلب و بکشانند که این عمل آن‌ها از دو جهت برایشان مؤثر بود. از یک جهت آن‌ها دشمن ایدیولوژیک خویش را ضربه زده و نابود کنند و از جانبی دیگر کشورهای سرمایه داری بازار جدید اقتصادی برایشان دریافت نمایند. این عمل آن‌ها، منافع بزرگ را برای جهان سرمایه داری فراهم نمود. بر علاوه اینکه کشورهای اروپای شرقی بازار خوب برای اموال و تولیدات جهان غرب بود، با سرازیر شدن تعداد زیاد مردم این کشورها در اروپای غربی، در حقیقت نیروی کار ارزان نصیب کشورهای صنعتی بزرگ غربی گردید.

در دهه نود دیده می‌شود که اتحادیه اروپایی به رشد اقتصادی قابل ملاحظه نایل گردیده و بازار اقتصادی وسیع‌تر دریافت می‌کند. در حقیقت با فروپاشی کشورهای اروپای شرقی، کشورهای بزرگ صنعتی (اروپای غربی) بازار فروش تولیدات، منابع مواد خام، ساحات سرمایه گذاری و نفوذ سرمایه بیشتر بدست آوردند. از جهت دیگر پول مشترک اتحادیه اروپایی هم من‌حیث سمبول یک پارچه گی اروپا در جهان در وحدت سیاسی و رشد اقتصادی اتحادیه اروپایی کمک قابل ملاحظه نمود که ازین پیشرفت و موفقیت بعضی از کشورهای بزرگ صنعتی (چون آمریکا) چندان خوشنود نگردید زیرا سیستم جهانی سرمایه داری همه قوانین و تضادهای طرز تولید سرمایه داری را در خود انباشته است. به عباره دیگر اقتصاد جهانی سرمایه داری تضادهای مخصوص خود را دارد: تضادها در داخل خود این کشورها و تضادها بین کشورهای سرمایه داری درمجموع.

در عصر حاضر سیستم سرمایه داری وارد مرحله پیشرفته‌تر خود گردیده است که بنام سرمایه‌داری انحصاری یاد می‌گردد. انحصارات عبارت از شکل جدید سرمایه داری بوده، تراکم سرمایه یعنی نتیجه پیشرفت نیروهای مولده و مناسبات تولیدی سرمایه داری می‌باشد. علاوه بر آن تسلط انحصارات به معنی حاد شدن بیشتر تضادها بین نیروهای مولده و مناسبات تولیدی است. بزرگ‌ترین گروه‌های انحصاری که در مراکز امپریالیزم جهان واقع بوده و در ده‌ها کشور آسیا، افریقا، آمریکای لاتین و درین اواخر هم کشورهای اروپای شرقی صدها شعبه دارند، مجموعه اساسی محصولات را تولید می‌نمایند و در چهارچوب تمام سیستم سرمایه داری کشفیات اساسی و اختراعات را انحصار می‌نمایند.

منابع اساسی مواد خام و بازار فروش را در کنترول خود نگه می‌دارند و عملاً تمام وسایل پولی جهان سرمایه‌داری را کنترول می‌نمایند.

با ایجاد اتحادیه اروپایی قدرت و توانمندی کشورهای عضو اتحادیه من‌حیث بخشی از کشورهای سیستم سرمایه داری از نظر سیاسی و اقتصادی توانمندتر و بزرگ‌تر گردید که این توانمندی و بزرگ شدن کشورهای اروپایی بخصوص با به وجود آمدن پول واحد "یورو" ضربه بزرگ به منافع کشورهای بزرگ صنعتی - سرمایه‌داری خارج از اتحادیه بوده است.

به اساس خصلتی که این سیستم اقتصادی دارد، آن‌ها نمی‌توانند این ضربه بزرگ اقتصادی را دست کم گیرند. بناً زود و یا دیر باید دست به عمل می‌شدند.

ضربات اقتصادی که به کشورهای اروپایی به این ارتباط وارد گردید، در قدم اول٫ دو بحران سنگین کریدت و پول اروپا یکی پی دیگر بود که این بحران‌ها، اقتصاد این کشورها را کوچک‌تر ساخته و از چند سال بدین سو مانع پیشرفت اقتصاد این کشورها گردیده است. در اثر بحران پولی یورو در سال ۲۰۱۰، اتحادیه اروپایی نزدیک به فروپاشی بود که این بحران در اثر قروض هنگفت کشورهای چون یونان، اسپانیا، ایرلند و ایتالیا آغاز گردید در جریان این سال از اعتماد بالای پول مشترک اروپا "یورو" کاسته شد. تعداد بیشتر این کشورها با قروض هنگفت و کسر بودجه فوق‌العاده زیاد مواجه بودند که این پروسه اتحادیه اروپایی را به فروپاشی نزدیک می‌ساخت اما با مداخله متباقی اعضای اتحادیه اروپایی و بدست گرفتن تدابیر بی‌نهایت شدید (صرفه جویی در ساحات مختلف) همچنان به دست آوردن قروض و کمک‌های بین‌المللی توانستند تا این کشورها را از حالت سقوط نجات داده، ارزش پول یورو را دوباره ثابت سازند و مانع فروپاشی اتحادیه اروپایی در آن زمان گردند اما نظر به معلومات دست داشته، کشورهای اروپایی هنوز هم دارای کسر بودجه و قروض هنگفت‌اند؛ که بیرون رفت از آن کار بس دشوار بوده و امکانات زیاد می‌رود که اتحادیه اروپایی به بحران اقتصادی جدیدی کشانده شود زیرا هنوز هم کشورهای اروپایی قرضدار و دارای کسر بودجه‌اند.

رهبران کشورهای اتحادیه اروپایی معتقد اند که برنامه جدید٫ «یعنی کنترول مرکزی بودجه این کشورها» به‌طور جدی باید عملی گردد. در حقیقت این برنامه کوششی است که اروپا را از بحران پولی باید نجات دهد. این برنامه از جانب آلمان و فرانسه تأکید گردید درحالی‌که انگلستان من‌حیث کشور نیرومندتر اقتصادی با این برنامه تا حال مخالف بوده است. رهبران کشورهای اروپایی و رییس بانک مرکزی اروپا به این پلان خوش‌بینانه نگریسته و امیدواراند که این پلان از وقوع بحران‌های اقتصادی بعدی جلوگیری خواهد کرد. طور مثال: ایتالیا که در سال ۲۰۰۸ با بحران پولی مواجه گردید هنوز هم مشکلات اقتصادی این کشور حل نگردیده است. در سال ۲۰۱۵ در اثر کاهش سرمایه‌گذاری و سهم کمتر در ساحه تجارت در اروپا، سطح بیکاری درین کشور افزایش یافته است که به همین ترتیب کمسیون اروپایی این کشور را به بازسازی اقتصادی مشورت داده است. بر علاوه هرگاه سال‌های اول اتحادیه اروپا را با ده سال بعدی مقایسه نماییم٫ تولید ناخالص ملی در کشورهای اتحادیه اروپایی در سال ۲۰۰۷ بی‌نهایت رشد نمود (۳٫۶%) بعد از آن این رشد آهسته‌آهسته کمتر گردید. در سال ۲۰۰۸ رشد آن غیرقابل ملاحظه بود، در سال ۲۰۰۹ به‌اندازه ۲٫۵% کاهش یافت، در سال‌های ۲۰۱۰ و ۲۰۱۱ رشد آن به ۲% و ۱٫۷% رسید. در سال ۲۰۱۴ تولید ناخالص ملی تمام ۲۸ کشور عضو اتحادیه اروپا به ۱۳.۹۵۸ میلیارد یورو می‌رسید.

مسئله بعدی که باعث فروپاشی اتحادیه اروپا می‌تواند گردد وضع امنیتی اروپا درین اواخراست. به اساس اطلاعات دست داشته با ورد پناهندگان تعدادی قابل ملاحظه از افراد گروه‌های تروریستی هم داخل اتحادیه اروپا گردیده‌اند که این خود باعث تشویش و نگرانی مردم و حکومت داران این کشورها گردیده است؛ که مثال برجسته آن از حوادث پاریس در نوامبر سال ۲۰۱۵ و حوادث ماه مارچ سال جاری در بلجیم یاد آور شد.

حوادث پاریس و بلجیم بیانگر این امراست که گروپ‌های تروریستی با سادگی در شهرهای اروپایی می‌توانند نفوذ کنند و به حملات تروریستی دست بزنند. این خود بیان می‌کند که اروپا به بحران امنیتی مواجه است. هر کشور عضو اتحادیه موظف است در قدم اول از اتباع خود حفاظت نماید. به اساس اظهارات فریزر کامرون رییس بخش آسیا در اتحادیه اروپا، اتحادیه برای احیای اعتبار خود باید توجه به سه نکته اساسی نماید.

۱. تأمین مرزها و تعین قوانین دقیق برای زندگی کردن و سفر در داخل کشورهای اروپایی.

۲. تقویت فرهنگ‌های مختلف از طریق آموزش و ایجاد زمینه‌های کار، تا مطمین گردد که اروپا به پایگاه ترویج و تقویت تروریزم مبدل نمی‌گردد.

۳. اجتناب از مداخله در امور کشورهای خاورمیانه و تلاش برای تبدیل آن‌ها به کشورهای شبیه غرب و تأمین منابع اولیه تروریست‌ها است.

در آینده نزدیک قسمت سوم و اخیر به نشر میرسد.

قسمت سوم

سرازیر شدن سیل پناهندگان کشورهای جنگ زده تهدید بعدی برای فروپاشی اتحادیه اروپایی محسوب شده می‌تواند. ۲۸ عضو اتحادیه اروپا سیاستی را که در آغاز در ارتباط پذیرش پناهندگان اتخاذ داشته‌اند درین اواخر واضح گردید که موفقانه نبوده است. از همین جهت بعضی از کشورهای عضو دوباره می‌خواهند به سیستم گذشته برگردند و سرحدات خود را کنترول و یا مسدود نمایند.

در حقیقت اروپای من‌حیث یک ایدآل، یک اروپای بدون سرحدات، با سیاست آن‌ها در قبال پناهندگان در حال فروپاشی است. چنین یک اروپا در شرایط موجود، با موجودیت جنگ‌ها، با داخل شدن هزاران پناهنده جهت زندگی با امن و خوب امکان ندارد. هرقدری که سرحدات بسته گردد و کنترول شدید صورت گیرد با آن‌هم پناه جویان کشورهای جنگ زده و کشورهای ناامن راهی این قاره می‌گردند.

به همین خاطر بحران پناهندگان بیکی از پرابلم های اساسی اتحادیه اروپا مبدل گردیده است؛ زیرا تعداد از کشورهای عضو اتحادیه مثلاً پولند و هنگری مخالف پذیرش پناه جویان‌اند. درحالی‌که آلمان در ابتدا سرحدات کشورش را بازنموده و پناهندگان سیل آسا وارد این کشور شدند که بعد از انتقادات کشورهای عضو اتحادیه اروپا، دوباره سرحدات را مسدود نمودند. درنتیجه روی دست گرفتن اقدامات جدید آن‌ها، کشورهای اروپای شرقی و یونان را با سیل از پناهندگان مقابل ساختند، این موضوع باعث اختلافات میان کشورهای عضو اتحادیه اروپا گردیده است زیرا بیشتر این کشورها طرفدار پذیرش پناهندگان نیستند. این اختلاف ‌نظرها بین کشورهای عضو اتحادیه در حقیقت یک زنگ خطر دیگر برای از هم پاشیدن اتحادیه اروپا است.

دونالد ترومپ (کاندید ریاست جمهوری ایالات متحده امریکا از حزب جمهوری خواه) در سخنرانی خود بحران پناهندگان را در اروپا نگران کننده دانست. وی اظهار نمود که این پروسه فروپاشی اتحادیه اروپایی را نزدیک‌تر می‌سازد وی سیاست انجلا مرکل صدراعظم آلمان را مسئول این بحران دانست. او اشاره نمود که " این تراژیدی که فعلاً تمام قاره اروپا را احتوآ نموده است و پناهندگان سیل آسا و به شکل یک موج عظیم داخل اروپا گردیده‌اند، همه از اشتباه خانم مرکل و سیاست او بوده است". سال گذشته تقریباً بیشتر از یک میلیون پناهنده صرف داخل آلمان شدند. قسمیکه دیده میشود درین اواخر آلمانها اظهار میدارند که آن‌ها کشورشانرا با وضع موجود درست نمیشناسند. هرگاه ازورود پناهندگان در اروپا بشکل معقول، درست وهدفمند جلوگیری صورت نگیرد امکانات زیاد موجود است که اروپا با تغیر کلی مواجه گردد و یا به عباره دیگر با داخل شدن موج پناهندگان، اروپا هویت اصلی خود را ازدست بدهد. برعلاوه موج پناهندگان امکانات وقوع حوادث و حملات ناگواررا هم در قبال خواهد داشت (چنانچه حوادث پاریس درنوامبر ۲۰۱۵ وحوادث بروکسل درماه مارچ سال جاری) که ادامه چنین حوادث در حقیقت پایان اتحادیه اروپا خواهد بود؛ زیرا به اساس گذارش «دیپاتمنت هومهلاندسکورتی» که درین اواخربه نشر رسیده است تعداد زیاد از تروریستان داعش داخل اروپا گردیده است زیرا سرحدات باز گذاشته شد و آن‌ها به آسانی توانستند، داخل اروپا گردند. برعلاوه ازین گذارش برمی آید که فعلاً فرانسه اضافه تر از ۲۰۰۰ و المان ۱۳۰۰ نفرازین گروپ را شناسایی کرده و آن‌ها را تحت نظرگرفته اند.

سرازیرشدن پناهندگان درهمه کشورهای اتحادیه اروپایی٫ بخصوص اروپای جنوبی باعث تشویش ونگرانی مردم این کشورها گردیده است، آن‌ها ناراحت اند که مبادا مناطق آن‌ها به مکانی مبدل گردد که هزاران پناهنده درآنجاها بودوباش پیدا نموده ودرنهایت هویت اصلی اروپا واین مناطق به مخاطره مواجه گردد. برعلاوه این کشورها به این عقیده اند که تمام مسئولیت نباید متوجه یک کشورگردد بلکه همه کشورهای اتحادیه اروپا درین مورد سهم قابل ملاحظه ایفأ کنند. به همین منظور بعضی ازین کشورها مخالف پذیرش پناهندگان اند. حتی درین اواخرسوال طرح میگردد که آیا این کشورها هنوزهم دراتحادیه اروپا حاضر اند، باقی بمانند و یا آنرا ترک خواهند نمود. مثال برجسته آن انگلستان است.

باآنکه خانم انجلا مرکل صدراعظم آلمان ازهرجانبی بخاطر سیاست بدون سنجش وی به ارتباط پناهندگان مورد انتقاد قرارگرفت، باآنهم بوسیله آقای ژان کلود یونکر (رییس کمسیون اتحادیه اروپایی) عملکرد وی تآئید گردید. وی اظهار داشت " تاریخ عملکرد خانم مرکل راتقدیر وستایش خواهد کرد." وی به ارتباط قراردادی که بین اتحادیه اروپا وکشورترکیه به امضآ رسید، خوشبین است زیرا تعداد پناهندگانی که می‌خواهند جانب اروپای غربی مهاجرت نمایند کاهش خواهد یافت درحالی‌که بعضی از کشورهای اتحادیه اروپا ازین موافقتنامه راضی نیستند؛ زیرا امتیازات که برای ترکیه قایل شده اند بنظر آن‌ها بیش ازحد است.

نظر به پیشگویی های نشرشده٫ الی سال ۲۰۲۰ درحدود ۳، ۶ میلیون پناهنده دیگروارد آلمان خواهند شد. بازنمودن سرحدات آلمان که باعث سرازیرشدن موج پناهندگان گردید، تآثیرات منفی بالای ساحات اقتصادی واجتماعی کشورهای اروپایی بجا گذاشت. احزاب راستی کشورهای اروپایی وهم تعدادی ازمردم اروپا مخالف پذیرش پناهندگان، بخصوص پناهندگان کشورهای اسلامی اند؛ زیرا آن‌ها به این عقیده اند که پناهندگان این کشورها، تآثیرمنفی بالای فرهنگ اروپا خواهند گذاشت. همچنان تعدادی معتقد اند، سیاستی که خانم مرکل در قبال بازگذاشتن سرحدات و پذیرش پناهندگان روی دست گرفت امکان فروپاشی اتحادیه اروپا بیشترمیگردد.

سال گذشته آلمان با بازگذاشتن سرحدات اش ازپناهندگان استقبال گرم نموده که درنتیجه تعداد زیادی پناه جویان (۱٫۱ میلیون) وارد این کشورگردیدند، ولی بعد ازمدت کوتاه درسیاست اش تجدید نظرکرده و سرحدات اش را دوباره مسدود نمود. درین اواخر درسرحدات اروپا برای جلوگیری از دخول پناهندگان ازسلاح هم استفاده صورت گرفته است؛ که این عمل مورد تآیید حزب راستی کشورآلمان هم قرار گرفت. فراموکه پتری رئیس حزب پوپولیستی آلمان اظهار داشت "برای تآمین امنیت سرحدات، استفاده ازنیروی مسلح درموارد اضطراری مطابق قانون است".

موضوع دیگر که احتمال فروپاشی اروپا را قویترمیسازد، خروج انگلستان ازاتحادیه اروپا است. چنانچه دونالد تآسک، رئیس شورای اروپائی درآخرین نشست سران کشورهای عضو اتحادیه هوشدارداد که بحران پناه جویان و خروج انگلستان ازاتحادیه اروپا، خطر بزرگ برای فروپاشی اتحادیه اروپا خواهد بود. قسمیکه آقای تآسک اشاره نموده است در شرایط فعلی مهم ترین مسئله موضوع انگلستان است. ازبررسی تاریخچه اتحادیه اروپا برمیآید که این اتحادیه اززمان بدوتأسیس آن مشکلات و پرابلم های مختلف داشته که گاهی سطحی و گاهی هم بغرنج بوده است اما طی چند سال اخیر با موجودیت مشکلات مختلف النوع تهدید فروپاشی این اتحادیه جدی ترشده است هرگاه ازابتدا تا امروزاین مسئله را بررسی کنیم دیده می شود که کشورانگلستان برای اتحادیه اروپایی اهمیت بسزا دارد؛ زیرا لندن یکی ازشهرهای مهم تجارتی بعد از نیویورک است. انگلستان ازابتدا هم حاضر نبوده که جزکشورهای شنگن باشد درآن زمان این موضوع اروپا را متزلزل ساخته بود. انگلستان کشوربزرگ تجارتی ومالی است که از طریق بانکهای که درین کشوروجود دارد مبادلات مالی و تجارتی مهم صورت میگیرد به همین منظوراروپا با بودن انگلستان دراتحادیه اروپایی اهمیت خاص قایل است درحالی‌که اکثریت مردم این کشورنمیخواهند که کشورشان عضو اتحادیه اروپا باقی بماند زیرا مردم این کشوربه این عقیده اند که پرابلم های موجود اتحادیه اروپا مربوط آن‌ها نبوده وهم نمیخواهند درین پرابلم ها شامل گردند وازابتدآ تا حال چندین مرتبه خواستار خروج کشورشان ازین اتحادیه گردیده‌اند. بهمین ارتباط آقای دیویدکامرون صدراعظم انگلستان اقدام به یک همه پرسی همگانی نموده است. آقای کامرون شخصآ طرفدار خروج انگلستان ازاتحادیه اروپا نیست ونظربه اظهارات وی، این همه پرسی تصویرواضحتر به ارتباط سرنوشت کشورش خواهد داد. ازجانب دیگر سرمایه‌گذاران هم طرفدارهمه پرسی همگانی فوری اند زیرا این حالت نامعلوم برای آن‌ها وسرمایه‌گذاری شان زیان آور است.

****

کشورهای اتحادیه اروپایی با وجود داشتن شباهت ها ونکات مشترک دربسیاری مسایل باهم اختلاف نظرها هم دارند.

کشورهای یونان، اسپانیا و پرتگال ازهمان آغاز دراتحادیه اروپا باعث بروز پرابلم ها گردیده‌اند. این کشورها با داشتن قروض و کسربودجه هنگفت که داشتند٫ باعث کاهش ارزش پول اروپا "یورو" شدند ودرنتیجه تهدید بزرگ برای فروپاشی این اتحادیه گردیده که به کمک کشورهای عضو اتحادیه، بخصوص آلمان وفرانسه ازفروپاشی اتحادیه اروپا جلوگیری بعمل آمد.

اتحادیه اروپا که از ۲۸ کشورعضو تشکیل شده٫در حقیقت شباهت به میزمدوری دارد که اعضای آن ازنظراقتصادی، سیاسی، نظامى و فرهنگی با هم تشابهات واختلافاتی دارند که اختلافات فراوان باعث میگردد دربسیاری موضوعات و تصامیم جاروجنجال های پیش آید. این اختلافات درساحات مختلف بین این کشورها ملاحظه میگردد. طورمثال:

- موضوع پذیرش پناهندگان؛

- موضوع جنگ سوریه، تعدادی ازکشورها به این عقیده اند که بشارالسد برکنار گردد، درحالی‌که عده دیگر طرفداربرکناری وی نبوده وخواست شان صرف مبارزه مشخص علیه تروریزم است.

- در قبال رابطه با روسیه وآمریکا هم اختلافات درسیاست این کشورها موجود است. این شباهت ها واختلافات تازه نبوده بلکه سالها است که وجود دارد.

با افزایش کشورهای عضو دراتحادیه اروپا، طبعأ اختلافات هم بیشتر میگردد. آیا با اختلافاتی که در داخل این اتحادیه موجود است و روز بروز بیشترمیگردد، امکان دارد اتحادیه اروپا به زندگی اش ادامه دهد؟

آیا امریکا که ازابتدا تا بحال ازموجودیت اتحادیه اروپایی من‌حیث یک کشور بزرگ سرمایه داری ناراضی بوده است دررشد وتقویهً اتحادیه اروپایی سهم خواهد گرفت؟ زیرا امریکا به هیچ صورت

ازموجودیت یک نیروی جدید بنام اتحادیه اروپا که باعث زیان اقتصادی و سیاسی وی گردیده، استقبال نکرده، بلکه درصدد آن خواهد بود تا آنرا به شکل ازاشکال به سقوط مواجه ساخته و یا نابود کند.

درین اواخرازمحبوبیت اتحادیه اروپایی دربین مردم کاسته شده است زیرا وقایع وحوادث ناگوار که درطی چند سال بوقوع پیوست تآثیرات سئوازخود بجا گذاشت. وضع امنیتی این کشورها با وجود اقدامات جدی بوسیله مسئولین امنیتی شان بازهم روز به روز نا امنتر گردیده است. مردم این کشورها با ترس و نگرانی زندگی می کنند ازاعتماد وخوش بینی که قبلا نسبت به پناهندگان داشتند، کاسته شده است. درمحلاتی که دولت کمپ پناهندگان را بخواهد جابجا کند، با اعتراضات شدید مردم مقابل میگردد. انفجارات وسئو قصدهای اخیردرکشورهای اروپایی (فرانسه و بلجیم) انزجاروبدبینی مردم راعلیه پناهندگان بخصوص پناهندگان کشورهای اسلامی بیشتروشدید تر ساخته است.

بهمین ارتباط درین اواخر دیده میشود که درکشورهای اتحادیه اروپایی به ارتباط مسایل متعدد همه پرسی همگانی راه اندازی میگردد. چنانچه به اساس پلان طرح شده قراراست در ۲۳ جون سال جاری درانگلستان دررابطه با بودن و یا اخراج این کشورازاتحادیه اروپا، همه پرسی همگانی برگذار گردد. با خارج شدن احتمالی انگلستان ازاتحادیه اروپا، سوال خلق میگردد٫ آیا دوام موجودیت یک اتحادیه اروپای قوی ومستحکم امکان پذیراست؟ به اساس پیش بینی روزنامه Financial Times درحدود ۴۳ فیصد ازمردم این کشورطرفداربودن و ۴۱ فیصد طرفداراخراج ازاتحادیه اروپا اند ومتباقی افراد هنوز درتردید اند.

طویکه قبلا هم تذکرداده شد، آمریکا ازموجودیت چنین یک نیروی بزرگ و توانمند که باعث تضعیف موقف اقتصادی وسیاسی وی درسطح جهانی گردیده است، راضی نبوده وشرایط را برای فروپاشی این اتحادیه درخفا سهل ترخواهد ساخت. چنانچه مقامات و دستگاه جاسوسی امریکا به ارتباط حوادث که در اروپا بوقوع پیوست، معلومات واطلاعات کافی دراختیارداشتند ولی از گذاشتن این اطلاعات بدسترس مقامات اروپایی خودداری نموده و یا اینکه این معلومات را ناوقتر دراختیارآنها قرارداده اند؛ که این خود بیانگر دید امریکا در قبال اتحادیه اروپایی است.

هرگاه اتحادیه اروپا فرو پاشید، درقدم اول کنترول سرحدات بین کشورهای اروپایی دوباره تنظیم و برقرارمیگردد که این پروسه برای همهُ کشورهای اتحادیه اروپایی، مصارف هنگفت در قبال دارد. در حقیقت این مصارف ضرربزرگ اقتصادی برپیکر کشورهای اتحادیه اروپایی خواهد بود. چنانچه نظربه ارقام پیش بینی شدهُ کمیته پلان گذاری کشورشاهی هالند الی سال ۲۰۲۰ برای تنظیم و برقرار نمودن سرحدات، مصارف این کشور درین ساحه به ۹ میلیارد یورو بالغ خواهد گردید که تقریباً باعث کاهش ۱٫۳ فیصد عایدات داخلی کشورمیگردد، درحالی‌که کشورآلمان سالانه ازین مصارف ۵ میلیارد یوروضررخواهد نمود.

تعدادی زیادی از کشورهای اروپایی درین اواخربمنظورجلوگیری ازورود پناهندگان سرحدات شانرا کاملا مسدود نموده و یا کنترول شدید را آغاز نموده اند.

با درنظر داشت اینکه کشورهای اتحادیه اروپایی سالانه مکلف اند مقدار پول به اتحادیه اروپایی که در حقیقت این مبلغ شکل پول حق العضویت اتحادیه اروپایی است، بپردازند (طورمثال هالند سالانه ۴ الی ۶ میلیارد یورو) هرگاه اتحادیه اروپا فروپاشد درین صورت کشورهای فعلی عضو اتحادیه اروپایی باید عضوبازارمشترک اروپا گردند چون این کشورها ازنظر صادرات وابسته با همدیگر اند ازین لحاظ بدون هم بوده نمیتوانند. همچنان برای داشتن عضویت دربازارمشترک اروپا هم باید پول حق العضویت پرداخت، عضویت دربازارمشترک اروپا رایگان نیست (طور مثال کشورناروی که فعلاً عضویت این بازارمشترک را دارد، سالانه باید ۲٫۸ میلیارد یورو بپردازد. پس فروپاشی اتحادیه اروپایی مصارف گزاف برای این کشورها هم در قبال خواهد داشت.

با در نظرداشت سوالاتی که قبلا طرح گردید و نکاتی که درفوق ذکر گردید، احتمالی فروپاشی اتحادیه اروپایی احساس میگردد اما نباید فراموش کرد که درمدت چند سال اخیر اینگونه تهدید ها جهت فروپاشی این اتحادیه چندین مرتبه بوقوع پیوسته است که در نتیجهُ تلاشهای اعضای اتحادیه اروپا ازفروپاشی اتحادیه جلوگیری به عمل آمده است.