کانون همبستگی زنان افغانستان 28 حــــوت را بحیث «روز فرخنده همبستگی ملی با زنان افغانستان» پیشنهاد فرموده‌اند. درحالی‌که از کار و مبارزه این کانون و عطف توجه‌شان قدردانی می‌نمایم در رابطه به روز شهادت منصوروار فرخنده که باید بحیث یک روز خاص و با عنوان مشخص مسمی گردد موافق می‌باشم، در رابطه به چگونگی عنوان این روز نظر خود را ارائه می‌نمایم:

این روز سیاه روز تراژیدی حقوق بشر، سوختاندن انسانیت، پامال ساختن معنویت دینی می‌باشد، درین روز ارزش‌ها و اصــول قبول شده یی حقوقی که دستاورد بشریت متمدن محسوب می‌گردد بمثابه اوراق سیاه جنایت اوباشان حریق گردید.

این اصول پرنسیپ‌های جهانـی «مشروعیت جرم و جزا» می‌باشد که در اعلامیه جهانی حقوق بشر و میثاق بین‌المللی حقوق مــدنی و سیاسی مسجل گردیده و در قانون اساسی و قوانین جزایی افغانستان نیز تسجیل گردیده است.

این اصول پنجگانه مـــحصول کار و مبارزه بشر متمدن طــــــی سالیان و قرون می‌باشد و مرز روشن گذار از بدویت قانون جنگل به مدنیت را در عرصه حقوقی بازتاب می‌دهد. بر طبق این اصول بررسی هر نوع اتهام بجرم، بشمول اتهام توهین به مقدسات فقط و فقط بر طبق حـــــکم قانون و در محکمه که قانون به آن صلاحیت داده است، انجام میابد. از شهروند عادی تا رییس‌جمهور نمی‌تواند به عوض پولیس، څارنوال و قاضی عمل نماید.

درست در همین مبــحث مفهوم آزادی‌های فردی قابل‌درک و تجسم واقعی پیدا می‌نماید، شهروند آزاد است که قانون، آزادی او را تضمین و ارگان‌های حراست حقوق پاسدار آن باشد. دریـــــــن حادثه هولناک با نهایت قساوت بدویت جــا گزین اصول حـــــــــقوقی گردیده و «آزادی» یک شهروند (فرخنده) سوختانده شده است و بشکل حیــــوانی آن، «قانون جنگل»، «عدالت» را قربانی کرده است.

بدینرو می‌توان گفت که:

سوختاندن فرخنده، سوختاندن انسانیت، آزادی، عدالت و حیات مدنی می‌باشد. اگر و مگر عده‌یی از ملأ نماها و اراکین دولتی و سکوت این همه رهبر و مهتر و ...، مبین ذهنیت بنیادگرایانه جهادی ــ طالبانی وداعشی، مکتوم شان می‌باشد.

با آنچه گفته آمدیم، به نظر این حقیر کمال مطلوب خواهد بود، تا این روز بنام:


ــــ «روز فرخنده آزادی»

ــــ «روز فرخنده عدالت»

ـــ «روز فرخنده حیات مدنی»


مسمی و درج جنتری رسمی گردد.

اظهرمن‌الشمس است کــه اگر در جامعه آزادی و عدالت نبــاشد، حیات مدنی وجـود ندارد و «ذهنیت تکفیری» منبعث از ارعابیون عرب، دیوبند و قم، زن و مرد را تکفیر و قربـان می‌نماید و ضعیف‌ترین و بیچاره‌ترین که متأسفانه در جامعه افغانستان زنان می‌باشند، اولین قربانیان هستند و «قرعه فال» و فالبین و مجاور فرخنده ایــن دخت باشرف افغان را قربان ساخت.

البته سوختاندن فرخنده بحیث «زن» رخ دیگر و عمق فاجعه را در جامعه مصیبت‌زده و جنگ‌زده افغانســــتان نشان می‌دهد. نــــــــــا مردانی که نه تنها با زشت‌ترین عادات جامعه مردسالار بزرگ شده‌اند، بلکه مسموم با زهر بنیادگرایی جهادی، طالبانی و ارعابی عرب می‌باشند.

البته واضع است که این حادثه ننگین ارزش‌های عالی وطنداری، وطنوال و همشهری را لگدمال و شمله کاکه های قدیم و کریم کابل جان را به زمین زدند. بدون شک این عمل ننگین و صدها تماشاچی بی‌تفاوت در مــحل حـادثه مــایه شرمساری مــردان و مردانگی می‌باشد. (صادقانه اعتراف می‌نمایم که در هنگام تحریر این سطور احساس خجالت عجیب برمن مستولی گردیده است).

جنایت هولناک اوباشان بی بند و بار خشونت تاریخی و موجود درون جامعه را بازتاب داد و آیینه جوانانی را به نمایش گذاشت که در مصیبت جنگ و تـقابل و انقطاب دوران جنگ سرد، انارشی تنظیمی و جنگ داخلی، استبداد خشن طالبان و حاکمیت فساد بدان سن و سال رسیده‌اند.

تحمیل چهار دهه جنگ و مصیبت بر جامعه، تساهل آمیخته به عرفان اسلامی و تساهل ناشی از آن با خشونت، عصبیت و نــــــا همدیگر پذیری تبدیل گردیده است و بی‌جهت نمی‌باشد که در جامعه غیر متساهل پای دموکراسی می‌لنگد، ما جامعه مدنی انجویی داریم اما با حیات مدنی که سنگ پایه آن در تــــــجربه جهانی تولیرانس، تساهل و همدیگر پذیری می‌باشد، فرسخ‌ها فاصله‌داریم.

به این ارتباط اگر این روز بنام «حیات مدنی» یاد گردد نیز بامسمی خواهد بود.

این موضوع نیز قابل دقت است که تعیین (19) مـــارچ بحیث «روز فرخنده همبستگی ملی با زنان افغانستان» هشتم مارچ را کم رنگ می‌سازد، درحالی‌که بخاطر مبارزه برای احقاق حقوق زن تبجیل و تـــــجلیل وسیع و همجانبه از هشتم مارچ حایز اهمیت فراوان می‌باشد و فرخنده با وجود جفای نامردان، نباید تنها از طرف زنان مطرح گردد، هر انسان با وجدان افغان یک فرخنده است.

من در میتنگ اعتراضیه شهر کوپن هاگن، پیشنهاد اعمار منار دوم علم و جهل را در مــــــحل سوختاندن فرخنده مطرح کـــــــــــردم. منار اول علم و جهل را شاه امان‌الله برجسته‌ترین نماد نوگرایی افغانستان بعد از سرکوب ملأی لنگ در نو آباد دهمزنگ اعمار کرد و اکنون با گذشت حدود یک قرن، مــا متأسفانه در دور باطل تاریخ با اخلاف ملأی لنگ و با ابعاد بسیار خشن و خطرناک منطقوی و بین‌المللی مواجه می‌باشیم و فرخنده که قربانی جهالت می‌باشد، باید به سمبول پر افتخار در مبارزه یی تاریخی علم و جهل ارج گذاری گردد.

شهادت منصوروار فرخنده مسؤولیت خطیری را به عهده روشنگران افغان قرار داده است، بــاید این رسالت را با امانت و صــــــادقانه، بخاطر روح پر فتوح فرخنده و هزاران خواهر و برادر او که طی سال‌های مصیبت قربان گردیده و روزمره فدا می‌گردند، انجام داد.

و بی‌نیاز از تذکار خواهد بود که این رسالت نه ربطی به دین‌ستیزی دارد و نه بخاطر گل روی غرب مطرح است.

شــاید مقدرات تاریخی آزادی و عدالت در آن ســر زمین بلاکشیده بــا خــون پاک فرخنده رقم بخورد و روشنگران متعهد این روز را بمثابه تولد دیگر و آغاز «رنسانس افغانی» به نسلهای بعدی معرفی بدارند.