در رخداد درد بار، نفرت انگیز و ننگین ۲۸ حوت ۱۳۹۳ خورشیدی در پایتخت کشور و در برابر دیده گان جماعت بی تفاوت و تماشاگر و پاسداران قانون؛ دوشیزه جوانی را با بی رحمی بی مانند مورد لت و کوب گروهی قرار داده و پسانتر پیکر به خون آغوشته اش را با نعره شادی و تکبیر به آتش کشیدند. کسانی موتر آورند و بر پیکر دوشیزه تنها و بی دفاع گذشتاند، دیگران سنگ و خشت چیدند و با خاموش کردن وجدان و کشتن انسانیت در خود باشور و اشتیاق بی مانند برفرق این تنهای بی دفاع کوفتند. بوی خون و موج جنون درهوا بود و این انسان واره های تشنه به خون انسان، همدیار و هم دین؛ هنوز مست قدرت وبردن لذت از جنایت بودند و عطش جنون و خونخواری شان پایانی نمی شناخت. انها پیکر بی جان خواهر همشهری و هم کوچه شانرا به آتش کشیدند. در جمع این گروه آتش خوار، بی رحم و وجدان خفته؛ کسی پیدا نشد تا به ناله و فریادهای جگرسوز این همدیار جوان برای رهایی از چنگال جنایت کاران گوش بدهد و به دفاع از او برخیزد. این یزیدها بجای آوردن آب برای خاموش ساختن آتش؛ دستمال ها و شال های پراز سیاهی وکثافت شانرا به آتشی که از پیکرخواهری بلند بود؛ انداخته از بوی سوختن جان انسان هیتلروارلذت بردند. درشهر شش میلیونی و در منطقه پراز بیروبارمحشرگونه کسی یافت نشد تا جلو این سبعت و آتش سوزی بی مانند را بگیرد.

این دسته کوردل «فرخنده» را به فتوای تعویذ نویسی یزیدوار شکنجه دادند و با کین توزی و درنده خویی بی مانندی به خیال واهی رفتن به بهشت و افتخار ذکر «غازی» در کنارنام شان به اژدها مرگ سپردند. این حیوان صفتان به فکرآن بودند که بیشتر از این مردم را در خوف، تسلیم و سرافکنده گی نگهداشته و درپناه جانبداری ارتجاعی ترین و متحجرترین نیروهای اهریمنی داخلی و جهانی ازهرنوع آزادی، پیشرفت و داد خواهی در کشور مانع شوند.

طایفه وجدان خفته با اطمینان و غرور یزیدی تصاویر و ویدیوهای این جنایت را به امید سرکوب بیشتر آزاداندیشی و ترقی خواهی به نشرسپردند. کسانی از منبر دین و دیگرانی از کرسی دولت صدای تایید بلند کرده؛ این جنایت را ستودند.

برخلاف محاسبات ارتجاع، شهروندان باوجدان، اگاه و شراقتمند به مقاومت و دفاع از انسانیت و قانونیت برخاسته صدای پرخاش و ناسازگاری شانرا بلند؛ و خواستار پیگرد و اشد مجارات برای همه آنهایی شدند که به گونه ای دراین جنایت سهم داشته و یا از آن جانبداری کردند. این مقاومت و ایستاده گی که از شبکه های اجتماعی و رسانه های مجازی آغاز شد، هر لحظه و ساعت پهنه آن گسترده تر، اشکال و ابزار مقاومت و ایستاده گی متنوعی ترگردید.

این کنش های مردمی: گردهمایی در قتلگاه فرخنده، درخت نشانی در محل آتش سوزی پیکر وی، نامگذاری خیابان اندرابی به نام «فرخنده»، صدور پیام های اعتراضیه، موضعگیری علنی در برابر قاتلین و مرتجعین حامی شان، راه پیمایی ها در شهرکابل و ولایات کشور، افشای چهره های منحوس تبهکارانی که با سو بهره از دین به فریب مردم و خاموش ساختن مقاومت مردم میکوشند، ساختن آهنگ های عاطفی در ستایش و قدر از فرخنده، سرودن اشعار، پیریزی پلاکارت، تابلو ها و تصاویر هنری، شرکت در گفت و گوهای رسانه ایی، همدردی با خانواده قربانی، نامگذاری نمادین نوزادان بنام «فرخنده» و صد ها کنش دیگر را در برگرفت. البته این جنبش درخارج از کشور و در بیشترین شهرهای جهان که در آن همدیاران فرخنده زنده گی دارند به گونه بی مانندی ادامه پیدا نمود.

 بادرنظرداشت حاکمیت ارتجاع در پارلمان، نهاد های قانون گذاری، بخشی ازارگان های امنیتی و رسانه ای کشورهمین «اپوزیسیون بیرون از پارلمان» نوع شایسته ای از مقاومت و ایستاده گی برای رویارویی و پایان بخشیدن به حاکمیت بنیادگرایی و خطرات ناشی از گرفتن جان و مال مردم و ادامه وضع موجود میباشد. فعالیت افشاگرانه نیروهای ملی، مترقی و آزدیخواه در میان توده های مردم، ارتجاع سخت جان و مکار را در افکار عمومی به محاکمه کشیده و باعث تکانه های تازه بر جنبش های اجتماعی درکشور شد. این «اپوزیسیون بیرون از پارلمان» به رغم تلاش نیروهای مرتجع، عقبگرا و تاریک اندیش برای پراگندن، ناامید ساختن و تسلیمی مردم به فرمان و اقدامات ارتجاع محیل، نشان داد که مردم و جامعه مدنی کشور باوجود اختلافات زیاد؛ میتوانند بدورخواست های مشترک یعنی: مقابله و رویارویی با ارتجاع، دفاع از آزادی، هیومانیزم و حقوق شهروندی، جلوگیری از خشونت و اقدامات فراقانونی بنام دین و ... جمع شوند.

این حرکت سیاسی نشان دهنده مرحله تازه ای از رویارویی مردم با ارتجاع حاکم مذهبی میباشد؛ که در آن لایه های مختلف مردم از جمله روحانیت ترقی خواه و صلحدوست دوست درکنارمردم و در برابر ارتجاع داعشی و طالبی جا گرفتند. آنها برخلاف ملا امامان و روحانیون مرتجع، پیرو ای اس ای، داعش و القاعده که از همان لحظه اول تلاش نمودند تا بنام دفاع از ملاها و اسلام ذهنیت مردم و جامعه را مغشوش و مردم را از مخالفت با عمل جنایت آمیز بازدارند؛ در دفاع از فرخنده و ضدیت با عاملین بربریت قرارگرفتند.

مردم در بیش از ۲۰ سال اخیر و به خصوص در دوره حاکمیت مافیایی کرزی تجربیات زیادی را اندوخته اند که با درنظر داشت سهم و نفوذ همین گروه ها در «حاکمیت پسا کرزی»؛ درمبارزه برای تحکیم دموکراسی و رشد اجتماعی ـ اقتصادی کشور و دفاع از آزادی و کرامت انسانی باارزش می باشند.

مهمترین این آموزه ها اینست که آینده روند تحولات به سود مردم نه فقط درگرو بده بستان ها در بالا و چشم امید بستن به افراد و گروه های سیاسی در بالا، بل در گرو سازماندهی و بسیج مردم از پایین نهفته است. مشارکت مردم دراعتراضات دادخواهانه هفته گذشته با وجود ضعیف بودن درجه سازمانی و ناکافی بودن مشارکت مردم؛ امید های تازه ای را انگیخته است. در پیکار و مقاومت جاری، دفاع از انسانیت و نکوهش بنیاد گرایی برجسته بوده و در آن برخی از تابوهای حاکم در جامعه درهم شکست:

 ـ زنان درسنگ اندازی و آتش سوزی سهم نگرفته و این جنایت چنانکه مدافعان ارتجاعی آن میخواستند چهره مردسالارانه داشت.

ـ زنان تربت آغشته به خون و خاکستر فرخنده را به شانه ها کشیده و به پناه خاک سپردند، که درنوع خود درتاریخ کشور بی مانند بود.

ـ به ملا امامان کین توز که از این جنایت جانبداری کرده بودند؛ اجازه شرکت در مراسم به خاک سپاری داده نشد.

ـ شبکه های اجتماعی درسازماندهی و بسیج مردم نقش بزرگی را ایفا نمودند.

ـ در رسانه های جمعی مساله مسوولیت و مصوونیت های اجتماعی و دینی ملا امامان و نهادهای بیشمار دینی مورد بحث و گفت و گو قرارگرفته؛ و از آنها پاسخ های روشن در برابر مسایل مبرم روز چون:

اعتبار صدور فتواها برای گرفتن جان و مال مردم، موضعگیری و پاسخ شرعی در برابر جنایات روزمره ناشی از کشتارها و جنایات طالبی و داعشی، چگونه گی برخورد با تجاوزهای بی شمارجنسی در نهاد های دینی، مساله جادو، تعویذ و درمانگری از نام دین، نظارت و کنترول از تبلیغات رسانه ای توسط مراجع مسوول و ده ها مورد دیگر طلب شد.

ـ کسانی که درلحظات اول این تراژیدی از جنایتکاران جانبداری کردند، درزیر فشارمردم این جانبداری شانرا پس گرفته و از این عمل عجولانه شان اظهار ندامت وپشیمانی نمودند.

ـ جنبش و مقاومت مردم که خودجوش و دارای سطح پایین سازماندهی بود، توانست حد اقل شعارها وخواست های قابل تاییدی در راه بازخواست، تطبیق عدالت و اقدامات بازدارنده را پیشکش نماید.

 

جامعه به دلایل های بیشماری هنوز فرصت سازماندهی جنبش را نداشته و دراین میدان درگذشته فرصت های بیشماری را از دست داده است. اندوخته و آموزه های هفته گذشته با آنکه نشانده موقعیت های سریع و درعین حال موقتی میباشد، نیازجامعه به مبارزه متشکل و سازمان یافته را بیشتر از هر وقت دیگر برجسته میسازد. پراگنده گی بیشترنیروهای دادخواه و هوادار مردم به سود جنبش نبوده؛ باعث ادامه وضع درد بار موجود میشود. این وضع نشاندهنده بی اعتمادی، بی علاقه گی، منفی بافی های گسترده درمیان لایه های مختلف اجتماعیست. تبدیل اکثریت مردم به شهروندان غیرسیاسی ثمره درد بار نظام نیولیبرال و ارتجاعی آمده با امریکا و ارتجاع در بخش های سیاسی و فرهنگی میباشد. بهترین نمونه این غیرسیاسی ساختن مردم شرکت فقط چند ده هزار باشنده شهرکابل دراعتراضات ضد خشونت، قانون شکنی و ارتجاعی دینی میباشد. درشهرشش میلیونی کابل، بیش از سه میلیون جوان باداشتن سطح نسبی سواد زنده گی دارند؛ ولی درتظاهرات و راهپیمایی های دادخواهانه هفته گذشته کمیت ناچیزی از آنها سهم گرفتند. این واقعیت دردبار زنگ خطر جدی برای جامعه، نیروهای ترقیخواه و پیشرو کشوراست. سخت دردباراست که به دلیل تاثیرسیاست های ارتجاعی حاکم مردم از اظهارهمبستگی به فرخنده و قربانیان بی شمار سیاست ها و جنایات بنیادگرایی می شرمند و در برابرمسایل مربوط به حیات اجتماعی و جنبش خاموشی و سکوت را برگزیده اند.

وضع نباید به همین حال ادامه پیدا کند. بایست با هوشیاری وکارمسوولانه سیاسی ـ اجتماعی و با استفاده ازهرموقعیتی این وضع را تغیرداد. حقیقت انکارناپذیراست که هنوزساختارها و اهرام های قدرت دردست تاریک اندیشان بوده و دورکردن آنها از حاکمیت توام با مقاومت و دست و پا زدن بی مانندی همراه میباشد؛ برای همین هم است که حرکت به سوی دموکراسی، عدالت و پیشرفت در افغانستان خونین و پراز درد و قربانی خواهد بود. با به صدا آمد ناقوس عصر «پسا کرزی» زورآزمایی و نمایش قدرت از سوی تنظیم های بنیادگرا رو به فزونی گرفته است. ناگفته نباید گذاشت که این گروه های مافیایی و ارتجاعی که همه اهرام های قدرت سیاسی، اقتصادی، نظامی و رسانه ای را در دست دارند؛ داوطلبانه حاضر نیستند تا از انحصار قدرت دست کشیده جای شانرا تخلیه و به دیگران بسپرند.

درچنین وضع بایست با هوشیاری ازهر شانسی که برای دگرگونی به سود دموکراسی، آزادی و رشد اقتصادی ـ اجتماعی دست میدهد، استفاده شود. هرفرصتی ولوهم کوچک؛ میتواند به درد بسیج نیروهای دادخواه و روشن بین بخورد. بایست از آنها در راه دفاع از حقوق مردم دربرابر تاریک اندیشان و مرتجعان حاکم بهره جست. مساله ایجاد شبکه های سازمانی و رسانه ای برای همکاری های موقت و دوامدار تا ایجاد جبهه وسیعی ضد استبدای وضد ارتجاعی متشکل از نیروهای آگاه، وطنپرست و پیشرو کشور درسمت آزادی، پیشرفت و عدالت اجتماعی از شمار مسایل بنیادی جنبش میباشد.

اگر نیروهای داد خواه وهوادار مردم از امکانات در راه دگرگونی وضع اسفبارموجود استفاده ننمایند، دشمن درکمین نشسته؛ همه جا سنگ و چوب، دشنه و درفش را برای کشتن و درهم کوفتن مردم آماده دیده و چشم براه فرصت مناسب برای تازش بی رحمانه بر مردم و نیروهای ترقیخواه هست. اگر این ها دست یابند درهرگوشه و کنارمیهن هزاران فرخنده دیگری را به کشتارگاه و میدان های آتش سوزی می کشانند. برای اینکه چنین وضعی پیش نیاید و کشورچون دهن گورهولناک و چون فراخنای بیابان خالی و بی فریاد نگردد، جا دارد تا تنور مقاومت و ایستاده گی را داغ نگهداشته و درگام نخست همین خواست های حد اقل جنبش اعتراضی موجود را درعمل پیاده نمود. بایست قاتلین و شکنجه دهنده گان فرخنده به اشد مجازات محکوم گردند، همه آنهایی که این جنایت را ستودند مورد بازخواست قرار گیرند. آنهاییکه با استفاده از پول مردم و با استفاده از تربیون های رسانه ای به تبلیغ خشونت، بی قانونی و اقدامات خود سرانه می پردازند به پنجه قانون سپرده شوند.

فرخنده به نماینده گی از هزاران زن و مرد بی حق و ستم دیده کشور که درچند دهه گذشته بیرحمانه سنگسارشدند، دست و پا و گوش و بینی شان قطع شد؛ و یا به شیوه های بی رحمانه دیگری درکشتارگاه های بنیاد گرایی به قتل رسیدند، بایست ارج و احترام شایسته گردد.


حمل 1394