هر ظرفی با ریختن چیزی در آن پر می‌شود جز ظرف دانش که هرچه در آن جای دهی، وسعتش بیشتر می‌شود

 

 

خدا آن ملتی را سروری داد

 که تقدیرش بدست خویش بنوشت

 به آن ملت سروکاری ندارد

 که دهقانش برای دیگران کشت. اقبال.

 بدیهی است عمر و بهتر بهره گرفتن از آن، تنها سرمایه‌ای است كه در اختیار انسان قرارگرفته و آنچه ارزش واقعی یك انسان كامل را تعیین می‌کند، صرف كردن به‌موقع این سرمایه‌ی مهم است. و همین لحظات و دقایق زودگذر و ارزشمند است كه سرنوشت انسان را تعیین می‌سازند. وقت همان عمر انسان است كه نه برگشت پذیراست و نه چیزی جانشین آن می‌شود. انتخاب امور مهم زندگی و برنامه ریزی برای آن‌ها غالباً كار مشكلی است. این كارها نیاز به فكر و اندیشه دقیق و قدرت تصمیم گیری دارد و هم چنین نیازمند آگاهی به این امر است كه چه معیار و محكی را برای انتخاب كارهای مقدم‌تر خود در نظر می‌گیریم.

 گاندی می‌گفت: شاد کردن قلبی با یك عمل، بهتر از هزاران سر است كه به نیایش خم شده باشد!

  انسان‌های بزرگ به‌مثابه آیینه‌ای هستند که خوبی خود را در تلقی خوبی دیگران بازتاب می‌دهند. حتی در برخورد با نقاط ضعف دیگران نیز واقع‌بینانه برخورد می‌کنند و آیینه‌وار، همان را خالصانه و بی‌پیرایه منعکس می‌کنند.

 پیتر دراکر می‌گوید: زمان نادرترین منبعی است که در اختیار هرکس قرار می‌گیرد و موفقیت فرد به نحوه استفاده و اداره درست آن بستگی دارد اگر ابن سینا قدر وقت و ارزش را نمی‌دانست موفق به تألیفی بالغ بر صدویس جلد کتاب نمی‌شد .

 اگر جان دالتون از عمر خود حداکثر استفاده را نمی‌کرد هرگز به نوشتن دوصدهزار صفحه توفیق پیدا نمی‌کرد .

 زابن کومر شاهکار ادبیات انگلیس را در زندان نوشت.

 ابن خلدون )شاهکار نفیس خود به نام مقدمه‌ای بر تاریخ را( در تبعید گاه نوشت.

 دکتر کسرا «جلایر» ریس یکی از بیمارستان‌های آمریکا، شخصیت برتر و دکتر مهربان

 

زندگی فصل پر از رویاست  

 زندگی دشتی پر از غوغاست

 زندگی پرواز افکار نگاه ما به دل‌هاست

 زندگی رفتن به اوج دیدنی هاست

 شیوه رقص پرستو هاست

  زندگی روییدن گلها در تن صحراست

 آری زندگی زیباست.

 جان درایدن می‌گوید: خوشبخت تنها و تنها كسی است كه امروز را از آن خود داند، آنكه با اطمینان خاطر می‌تواند بگوید: ای فردا، بدترین آزارت را برسان، زیرا من امروز را زندگی کرده‌ام در زیبایی و در زشتی، در باران و در آفتاب، لذت‌های من، باوجود سرنوشتم، همگی از آن من‌اند. حتی آسمان نیز بر آنچه كه گذشت قدرتی ندارد، چون آنچه كه شده، شده است، و من در زمان خود زیسته‌ام.

 فرزندان صادق، راست‌کار، زحمتکش، هدفمند، خدمتگزار، تحصیل یافته و نیک اندیش، بهترین ایام زندگی خود را درراه خدمت به وطن، علم و فرهنگ سپری می‌نمایند.

 طبق بررسی و نظرخواهی از بیماران، دکتر کسرا جلایر از بیمارستان ملی فرانکلین جز 5 درصد پزشکان برتر ایالات متحده به شمار می‌رود.

 عده از پزشکان برگزیده به‌افتخار دریافت جایزه انتخاب بیماران نائل شدند و دکتر کسرا جلایر در سال‌های زیادی بعد از دوهزاروده از جمله آن‌هاست.

 فقط پزشکان که از بیماران خود امتیازات بالائی دریافت نموده و در سایر موازین کیفی نیز شرایط درواقع از بین ۷۲۰۰۰۰ پزشک آمریکا در سال‌های دو هزار و یازده و... پنج درصد شرایط این امتیاز را تأمین نمودند. هر ماه میلیون‌ها بیمار در سطح آمریکا به سایت‌های نظیر موسسه انتخاب بیماران اطلاعات مفصلی را درباره آن دسته از  پزشکان ناحیه خود که بابت مراقبت از بیمار و خبرگی در کار خود مورد تقدیر قرار گرفته و جایزه دریافت نموده‌اند، ارائه می‌دهند.

 موسسه ثبت آمریکا با مسئولیت محدود فعالیت مطلوب را در مشاغل و تخصص‌ها شناسایی می‌کند. این اداره بیش از دو میلیون مورد از فعالیت‌ها و حرفه‌های تخصصی را شناسایی و ثبت نموده است.

 دکتر کسرا جلایر خود می‌گوید:

 این برای من واقعاً مایه افتخاراست، من خوشحالم که انتخاب شده‌ام و از بیماران خود که لطف نموده و درباره من اظهار نظر کرده و دیدگاه مثبتی در خصوص من ابراز داشتند، سپاسگزارم

 دکتر کسرا «جلایر»

 

دارای دکترای پزشکی‌ عمومی‌ از اسپانیا هستم، تخصص بیماری‌های داخلی‌ از دانشگاه یل آمریکا و درجهٔ فوق تخصص در روماتولوژی و همچنین در رشتهٔ درمان افراد مسن و پیران می‌باشد.

 همچنین دارای درجهٔ دکترا در ایمونولوژی نیز می‌باشد.

 وی از باراک اوباما کاخ سفید به دریافت جایزه نائل شده‌ و در نظرسنجی برد تخصصی آمریکا جز ۵ در صد از پزشکان برتر آمریکا قبول گردیده و در سال‌های دوهزارده- یازده و دوازده و سال‌های بعد یکی از بهترین پزشکان آمریکا لقب گرفته و ده‌ها تقدیر و تحسین نامه‌ها دریافت نموده است. هم اکنون در بیمارستان گی‌ فورد آمریکا مشغول به کاراست و ریاست بخش بیماری‌های سالمندان را بدوش دارد.

 Name: Kasra

 family name: Djalayer

 speciality: Internal Medicine

 fellowship: Rheumatology and clinical immunology

 دریافت نشان انسانیت، صلح و علم

نشان انسانیت، صلح و علم به شخصیت‌های چون: بارک اوباما، پاپ بندیکت شانزدهم، تردو نخست وزیر جوان کانادا، حامد کرزی، مریم منصف، برنا کریمی نماینده فوق‌العاده و سفیر افغانستان در کانادا، عبدالباری جهانی وزیر اطلاعات و کلتور افغانستان ...تفویض و تقدیم گردیده است.

 به تاریخ (۳۱ جنوری ۲۰۱۶) نشان بین‌المللی (انسانیت، صلح و علم)، در اثر پیشنهاد استاد صباح و منظوری شخصیت ادبی و فرهنگی جناب «فنا» شاعر، گوینده بین‌المللی، نویسنده و تحلیلگر سرشناس و صاحب امتیاز این نشان برای دکتر کسرا جلایر ریس یکی از شفاخانه‌های آمریکا منظور گردیده بود، به موصوف تفویض گردید و برای «فنا» موفقیت و نیکنامی و برای دکتر جلایر خدمت عالی و فوق‌العاده برای انسان تمنا دارم. انسانیت، صلح، علم، مدال بین‌المللی بوده به‌پاس خدمت انسان‌های بزرگ تقدیم می‌گردد و این نشان تحفه معنویی مردمی بوده و از مردم برای مردم داده می‌شود و تا اکنون بزرگ‌ترین شخصیت‌های جهانی و ملی ازین نشان مستفید گردیده است و برای صاحب امتیاز این نشان عالی سعادتمندی و برای تفویض شده‌گان موفقیت و طول عمر تمنا دارم و تا اکنون من صباح در رابط به خدمات ارزشمند انسان‌های باارزش و خدمتگار انسانی هر پیشنهادی را که ترتیب و به اداره این نشان فرستاده‌ام با بزرگواری و بزرگ منشی بدون درنگ مورد لطف و عنایت صاحب امتیاز این نشان قرارگرفته‌اند. جالب است برای اولین بار در تاریخ مردم وسیله مردم مکافات می‌شوند و مورد لطف و مهربانی قرار می‌گیرد...

 نشان انسانیت، صلح و علم

ادیب عزیز عاشق فنا پیرامون نشان انسانیت، صلح و علم چنین میگویند:

 از مدت‌ها به این‌طرف آرزو داشتم تا عشق، محبت، اخلاص و علاقه‌ام را نسبت به هموطنان عزیز و مهربانم و بخصوص دانشمندان عرصه‌های فرهنگی به شکل از اشکال تبارز بدهم. ابراز این عشق و اخلاص نه تنها از طریق نوشتن اشعار و مضامین برایم کافی نبوده و همیشه سعی و تلاش دارم باکارهای نو و ابتکارات مفید خدمتی به وطن، مردم و ارزش‌های فرهنگی و هنری کشور انجام بدهم. ابتکار هنری و ادبی، نشان انسانیت، صلح و علم یکی از دستاوردهای من به‌حساب می‌رود که نمایانگر تلاش‌هایم در راه خدمت به فرهنگ پربار افغانستان عزیز بوده و ثبت صفحات زرین تاریخ هنری و ادبی کشور ما خواهد شد.

 شکل نشان: نشان مطلا (۳۳) انچ دایروی شکل بوده که نوشته ورسم حک شده در آن با رنگ‌های سیاه، سرخ و سبز مزین گردیده و از سه لسان زنده دنیا پشتو، دری و انگلیسی در آن کار گرفته شده است.

 در قسمت وسط نشان کلیشه‌ی نشان انسانیت، صلح و علم و ادب می‌افزاید. به‌طرف راست و چپ نشان سه خوشه گندم قرار دارد، این نشان را زیباتر می‌سازد. اهمیت نشان: برای اولین بار اگر مبالغه نکرده باشم، از طرف مردم و برای مردم یک نشان بین‌المللی تهیه و برای دانشمندان عرصه‌های فرهنگی و کلتوری توزیع می‌گردد.

 در شرایطی که اوضاع به‌سوی تشنج و قدرت طلبی می‌رود، اعطای این نشان به فرهنگیان و اندیشمندان رسم همدیگرپذیری را تقویه نموده و باعث رشد استعدادها گردیده و از جانب دیگر ما می‌توانیم که در زمان حیات شخصیت‌های علمی، ادبی و هنری قدردانی شایسته به عمل بیاوریم.

 این نشان کاملاً به اندیشمندان تعلق داشته در حیطه تأثیر هیچ‌گونه ارگان دولتی، اندیشه‌های سیاسی و تشکلات حزبی نمی‌باشد. این نشان سمبل وحدت مردمی، سمبل عشق مردم به مردم و سمبل تقدیر نمودن از انسان می‌باشد.

 اهمیت اساسی و عمده این نشان در نقش آینده آن در عرصه‌های خدمات فرهنگی و کلتوری نهفته است. در آینده تصمیم داریم این نشان با خود جوایز نقدی نیز همراه داشته باشد وهم بتوانیم زمینه چاپ، پخش و اشاعه آثار شعرا، ادبا و هنرمندان بی‌بضاعت نیز فراهم گردد؛ که این خود یک خدمات بزرگ ادبی و فرهنگی خواهد بود که این نشان آن را تهداب گذاری خواهد نمود.

 کسرا «جلایر» از تحصیل تا وظیفه انسانی

چرا ای دوست می خندی به این موی سپید من؟

 که این برف سفید آخر سر هر بام می‌بارد...

 دیروز را ورق می‌زنم و خاطرات گذشته را مرور می‌کنم. روزها و خاطرات جوانی را با صدای خش‌خش برگها را از لابه‌لای صفحات پاییزی می‌شنوم و خاطرات شاخه‌ها را که در حسرت دست‌های سبز تو مانده‌اند در یادها و خاطره‌ها جان می‌گیرد. پیران، در راه نشیب زندگی قدم برمی دارند و هر روز كه بر آنان می‌گذرد، ناتوان‌تر می‌شوند و قهراً احساس ضعفشان شدیدتر و عقده حقارتشان محکم‌تر می‌گردد.

 ایام کهولت و پیری برای پدران و مادران زود فرا خواهد رسید. دوران بسیار سخت و ملال انگیزی خواهد بود.

 اما ای پیر زنده دل، از گذشت عمر افسرده مشو، هر چند زمانه نیز موی تو را سپید کرده، اما هنوز نیروی عشق كه زاینده‌ی جوانی است از دلت بیرون نرفته است.

 متخصص بیماری‌های داخلی از دانشگاه yale  آمریکا فلوشیب روماتولوژی و ایمونوژی کلینیکال از آمریکا سنیور دیپلومات در طیب از کارافتادگی از آمریکا، مدرک فلوشیپ دوره تحصیلی، بیماری‌های چاقی و عوارض ناشی از آن در دانشگاه هاروارد آمریکا.

 انتخاب به‌عنوان پزشک ممتاز و برتر ایالات متحده آمریکا به مدت پنج سال متوالی.

 انتخاب به‌عنوان یکی از دلسوزترین پزشکان آمریکا که خدمات بی‌شائبه‌ای در جهت رفع نگرانی بیماران فقیر و بی‌خانمان و مستمند.

 جلایر در سال ۲۰۱۲ نامه‌ای از ریس جمهور آمریکا آقای بارک اوباما که در آن از وی به‌عنوان پزشک که با تلاش فراوان و سخت کوشی توانسته است به‌عنوان یکی از بهترین پزشکان آمریکا شناخته شده مورد قدردانی قرارگرفته است.

 برنده جایزه پزشک دلسوز از سال ۲۰۱۲ - ۲۰۱۴ در جهت مبارزه با پیری، ناتوانی جنسی و کهولت.

 دکتر جلایر در جهت اقدام خدمات به شائبه به افراد سالمند، پیر و ناتوان به پزشک معروف در آمریکا مبدل شده است.

 آقای دکتر جلایر درین باره می‌گوید: پیری روند به زوال رفتن سلول‌های انسان قصه‌ای دردناک برای طبعیت انسان می‌باشد. اما دردناک‌تر از آن این است که نظام کار پر مشغولی انسان‌ها و نظام سرمایه داری آن‌چنان بر زندگی ما سایه افگنده است که حتی فرصتی کوتاه از فکر کردن در باره سالمندانی که روزی جوان بودند را از ما می‌گیرد.

 شاید دردناک‌ترین لحظه‌لحظه ایست که به چهره فرتوت و پر از چین و چروک سالمندی نگاه می‌کنیم که قاب عکسی را از جوانی‌اش به من نشان می‌دهد و می‌گوید من این بودم ... دکتر مهربان و خدمتگار انسان جلایر در حالی به مبارزه با روند پیری و نظام طبعیت می‌رود که به‌خوبی درک می‌کند که افراد سالمندی در خانه پیران نگه داشته می‌شوند جز افراد فراموش شده جامعه هستند. بسیاری از آن‌ها به بیماری آلزایمر مبتلا می‌باشند و چیزی از گذشته را به یاد نمی‌آورند، آن‌ها اگر چیزی را به یاد دارند به دلیل بیماری‌های شدید مغزی و قلبی، تنها در تخت خود خوابیده‌اند و قاب عکسی خاک خورده از جوانی آن‌ها بر بالای سرش قرار دارد.

 اما دکتر جلایر طبیب دلسوز، شخصیت مهربان و انسان خدمتگار اسیر نظام طبعیت نمی‌شود، او با بیماران خود بینگو بازی می‌کند، با آن‌ها می‌رقصد، به آن‌ها امید می‌دهد و در درمان آن‌ها به‌صورت درست و عالی تلاش می‌نماید و زحمت می‌کشد.

 داکتر جلایر با آن‌ها عکس می‌گیرد، غذا می‌خورد، دست در دست آن‌ها راه می‌رود، ساعت‌ها با ایشان صحبت می‌کند.

 روزی بیماری سالمند که ماه‌ها انتظار دیدار فرزندش را در خانه سالمندان می‌کشید، برایش شعری سرود و بیمارش با صدای شکسته می‌گفت: زمانی آن برگ‌های خزان زده را به یاد می‌آورم که در زیر پاهای شیطان و کوچک ما فریاد می‌کشیدند و ما بی‌توجه روی‌شان رد می‌شدیم و سرمای زمستان را به یاد می‌آورم از برف بازی در کوچه و آدم برفی‌های سپید با کلاه و پیپ پدر چه بامزه‌اند و صبر کردن و شمردن روزها برای آمدن عید، بهار و تحویل سال و عیدی گرفتن امروز دیگر مفهومی ندارند. امروز دیگر در انتظار به سر نمی‌برم و امروز دیگر ظهرهای گرم تابستان تنها تشنه‌ای هستند در کویر و خواب مادربزرگ و یواشکی فرار کردن از روی دیوار زود رس هستند و برف سرد زمستان و آدم‌های برفی بچه‌ها در کوچه‌ها تنها خاطرات را در یادمان جان می‌دهد.

 اگر چه بس سپیدم می‌شود موی

 سیه می‌گرددم دیوان دریغا

 چو دوران جوانی رفت چون باد

 بسی گفتم درین دوران دریغا. (عطار).