فرعونیان هر عصر سه عنصر مزدور فرومایه را در اختیار دارند که عبارت است از ترس، جهل و یأس (ناامیدی). این هر سه مزدور ظلم و استبداد چهره‌های نامیمونشان را در مواقع معین از زندگی انسان‌ها نمایان می سازند و قبل از همه برای منجمد ساختن افکار ترقی خواهان کمر بسته می‌کنند.

اما این چهره‌های نامیمون در زمان فراگیر شدن نظام سرمایه‌داری در کشور های روبه توسعه بیش از هر زمان دیگر با قساوت و بیرحمی عمل می‌نمایند زیرا که:

رشد و جهانی شدن نظام سرمایه‌داری با تضادها و بحران های عمیق اجتماعی همراه است و این بحران‌ها در روند تحولات اجتماعی تأثیرات ناگواری را بجا می‌گذارد و به اثر افزایش بیکاری های دوامدار ورشکست شدن سرمایه‌داران کوچک و متوسط و به قدرت رسیدن افراد هرزه و جاهل از طریق چپاول و غارت دارایی های مردم و جنایات سازمان‌یافته؛ ناامیدی و بی‌باوریها را در جامعه افزایش می‌دهند.

هم اکنون ما شاهد سردرگمی‌های کور اجتماعی آنانی هستیم که روزگاری برای اعمار جامعه مترقی و پیشرفته در نبرد بوده‌اند. سردرگمی‌ها و ناامیدی‌ها، انقطاب و پراگنده‌کی ترقی‌خواهان با هجوم سرسام آور اقتصاد نولیبرالی و اندیشه های گمراه کننده آن قبل از همه در کشورهای روبه توسعه در جال افزایش است. نبود حضور فعال ترقی‌خواهان در صحنه مبارزات اجتماعی زمینه‌های لازم نفوذ و سربازگیری نیروهای بنیادگرا را از مردم مساعد ساخته است.

 در کشور ما یأس و ناامیدی بر عده‌ای از ترقی‌خواهان بعد از سال ۱۳۷۱ مسلط گردید که تاکنون ادامه دارد. افراد مأیوس شده و ناامید از آینده درخشان میهن و مردم قهرمان آن حاکمیت مافیایی جنگ سالاران بی‌فرهنگ و تکنوکرات های گماشته شده از طریق مؤسسات بزرگ مالی جهان مانند بانک جهانی و صندوق بین‌المللی پول و استخبارات منطقه را دایمی می‌پندارند و عده‌ای به این باور هستند آنچه را قوت های مسلح خارجی در کشور انجام می‌دهد کسی را توان رویارویی و مقابله با آن نیست. عده‌ای از کسانی که دیروز برای رهایی زحمتکشان کشور از چنگال فقر، جهل و مظالم اجتماعی می‌رزمیدند امروز چشم امید به خوان تکنوکرات‌های وارد شده از غرب و یا روشنفکران تربیت‌یافته در دامان شرارت بسته‌اند.

 دیده می‌شود که یأس و ناامیدی با جهل و نادانی و عدم آگاهی از تاریخ مبارزات مردمان جهان برعلیه ظلم و استبداد توأم است و مهمتر از همه بی‌خبری از اساسات علوم اجتماعی مانند جامعه‌شناسی و الفبای سیاست عده‌ای را به رستاخیز و قیام های مردمی و تکامل و پیشرفت جامعه بی باور ساخته است.

اما خوشبختانه دیده می‌شود که قبل از همه نسل جوان کشور به همراهی عده‌ای از پیش‌کسوتان و فعالین سیاسی دیروزی باوجود رنج و هراس با عشق و احساسات وطندوستانه سربلند می‌کنند و تماشاگر لاله‌های شاداب و ارغوان های خونین کشور هستند که در دامان هندوکش پیروزمند و دشت های پرافتخار بکوا، شادیان، هیرمند... قد برافراشته‌اند. و عطر امید و سرزندگی پراگنده می‌کنند.

حوادث کشور از سال ۱۳۷۱ تاکنون به ما آموخت که تاریخ سیر پرفرازونشیب و بغرنج دارد طوری که شکست و فتح، خطا و صواب و پیشرفت و عقب‌گرد با هم اند. شکست دایمی نیست و پیروزی هم ودیعه‌ای ابرقدرت های جهان نخواهد بود. تاریخ با نسل ما آغاز نگردیده و با ما ختم هم نخواهد شد. آرمان‌پرستی و احترام گذشته‌ها باید با واقع‌بینی همراه باشد. ما نباید رهبران دیروزی را مطابق خواست و اراده خود آرایش کنیم و نه طبق گفته هر کس هر شخصیت دیروزی را مذمت نماییم.

بیش از همه ما باید واقعیت های امروزی را فراموش نکنیم و همچنان بنا بر تغییر شرایط و اوضاع جدید سیاسی، گذشته‌ی پرافتخار و مبارزات قهرمانانه خود و رهبران خردمند و شجاع مان را به خاطر دلخوشی بازماندگان و وارثان جانیان تاریخ و هدایات مؤسسات غارتگر مالی و اقتصادی جهان به فراموشی نسپاریم.

اعتمادبه‌نفس و اتکاء به خرد و باور مردم برای بهتر زندگی نمودن حتمی و ضروری است. عده‌ای از مبارزین امروزی مانند گذشته چهره‌های شان را به گردوغبار دشوار زمان آلوده خواهند ساخت، نباید به چهرهای آلوده‌شده به گردوغبار سرمایه و نوکران ارباب سرمایه اعتماد کرد و هم از نبرد حق برعلیه باطل و از مبارزه دادخواهانه برعلیه مظالم اجتماعی از اینکه به خطا خواهیم رفت دوری جست و یا اینکه اگر شکست خونین در فرجام نصیب ما خواهد گردید مبارزه برای جهان بهتر را رها نماییم.

هدف ما در همین زمان مشخص بوده و همانا به حرکت آوردن مردم امروزی می‌باشند.

اندرز به دیگران و توصیف خودی صعب و لعن، توهین و تحقیر مخالفین و گروپ‌های رقیب و جریانات فکری و شخصیت های سیاسی گذشته و یا امروزی راه صواب نیست، زیرا تجلیل از غرور خود و تحقیر و تذلیل دیگران کاری است آسان و اما برداشتن یک گام سازنده در راه منافع مردم دشوار است. مبارزه متحدانه و سازمان‌یافته در کشور مانند افغانستان گامی است که در زمین پر از خار گذاشته می‌شود. همچنانی که رهبران و بزرگان ما که در این راه صعب گام نهاده‌اند منبع الهام و مایه افتخار برای ما هستند، ما هم اگر راهیان واقعی و خستگی‌ناپذیر این راه شویم برای نسل های آینده غرورآفرین، پرافتخار و ماندگار خواهیم ماند.

رهبران و فعالین نظام دموکراتیک گذشته کشور هم اکنون در برابر اجتماع و مردم سربلند کشور ما مسئولیت دارند، عده‌ای از این رهبران و فعالین پرافتخار با گوشه‌نشینی و محصور گردیدن در حلقات فامیلی و قومی باعث پراگنده‌کی و تعدد تشکیلات سیاسی ترقی‌خواهان در کشور گردیده‌اند و عده‌ای هم دردهای اجتماع را با نوش داروی به عاریت گرفته مداوا نموده‌اند و رنج های بیکران مردم را فراموش.

کسانی که رسالت اجتماعی خویش را فراموش نه کرده‌اند اندک نیستند، اما آنانی که در توهم به سر می‌برند و پیچیده بافی می‌کنند و از مضمون به شکل می‌روند هم کم نیستند. اهداف استراتیژیک برای یک عده نامعلوم است زیرا آنها بقایای نظام های قرون‌وسطایی و سنت های ناپسند جامعه را نمی‌بینند و دلبسته مظاهر آزادی های غیراخلاقی و غیرمسئولانه لیبرالی گردیده‌اند و منکر طی مراحل ضروری تکامل اجتماعی می‌باشند و مایل به تقلید از کجروان تاریخ می‌باشند.

همچنان هستند کسانی که به بهانه نوآوری و نقد گذشته پدیده‌های نوظهور و روبه تکامل را نمی‌بینند و یا نمی‌خواهند ببینند ازاین‌رو به ناشیگری و دیوانه سری روی آورده‌اند.

تاکنون ما شاهد قریحه و استعداد سرشار ده‌ها جوان و افراد مجرب سیاسی هستیم که می‌توانند با مبارزات پیگیرشان به پراگنده‌گی‌ها خاتمه دهند و با تشکل وحدت ارگانیک مبارزین راستین و مردمی در اعماق جامعه و روح طوفانی مردم غوغا برپا کنند، و در پیکار تاریخی جامعه گامی به جلو بردارند. فعالین و رهبران ترقی‌خواه که تاکنون نشسته‌اند و در انتظار پائین شدن فرشته‌های نجات از آسمان هستند، باید به پا خیزند و گام بردارند زیرا دیده می‌شود که گردش قلم یک نویسنده و هر گام تشکیلاتی و سازمانی فرد آگاه و متعهد بیشتر از هزارها سر نیزه برنده‌تر است، اما با دریغ که برخلاف کار تشکیلاتی و سازمانی کمتر گردیده و جای آن را نقد دیگران و توصیف خودی گرفته است.

بسی مضامین انتقادی نشر شده، کار تا سرحد توهین و تحقیر همراهان سیاسی دیروزی نویسنده می‌رسد و گفته‌های مملو از کینه، رشک و غضب شنیده می‌شود اما خوشبختانه هستند کسانی که سخنان آموزنده و مؤثر هم می‌گویند و تلاش می‌نمایند تا به دوری های موجود نقطه پایان بگذارند.

با لحن خونسردانه و مراعات ادب و نزاکت با بیان قوی و محکم و گفتار صریح و مشخص و جانبدارانه خواهیم توانست مردم سربلند و آزاده افغانستان را به قله‌های شامخ پیروزی رهنمون گردیم. هرگاه ما اشیاء و پدیده‌ها را به نام‌های واقعی آنها یاد کنیم و روش های منطقی و استدلالی، انسانی، متین، سازنده و آموزنده را شیوه کار خود قرار دهیم بر یأس و ناباوری‌ها غلبه خواهیم یافت. تجارب مبارزات سیاسی و اجتماعی کشور ما به اثبات رسانیده که نیروهای همسو و دارای منافع مشترک با استفاده از اسلوب های ناسالم و اغراض ذهنی نمی‌توانند به سرمنزل مقصود برسند و اما اگر آنها بتوانند بحث های علمی و منطقی و اسلوب های سازنده و مثبت را سرآغاز کارشان قرار دهند به نتایج مطلوب دسترسی پیدا خواهند کرد. واضح است که زشت نهادان مغرض، خودخواهان جاهل و دشمنان اجتماعی حقیقت تسلیم واقعیت های منطقی و انسانی نمی‌گردند. تحقیر و اهانت در ادبیات دادخواهان جهان جای ندارد و آنها به حربه‌های مشکوک دست نمی‌زنند. پس چرا تا هنوز در ادبیات سیاسی کشور ما ستایش های نابجا و نکوهش های ناروا وجود دارد.

ما باید به آفرین گویی‌ها نبالیم و از نفرین‌ها هم ننالیم و باید در مدار خرد و وجدان خود به‌پیش رویم. رسالت ما در مرحله کنونی ادای دین و وظیفه ما است که در قبال اکثریت مردم افغانستان داریم. ما باید برای حرکت جامعه به‌پیش و در دفاع از حقوق بشر تلاش نماییم و درصورتی‌که ادعای فعالین سیاسی و رهبران ترقی‌خواه را می‌نماییم باید به مثابه خدمت گذاران واقعی مردم بر وجدان جامعه مسلط گردیم و عرصه تحول و تغییر را در همه ساحات زندگی توسعه بخشیم و باید بدانیم که تاکنون نیروهای عقب‌گرا و دشمنان زندگی مدرن صحنه زندگی و تحول و ترقی را بر مردم هر روز تنگ و تاریک می‌نمایند. ما باید بتوانیم صدف را از حزف جدا نموده ناظم و رهنمون جامعه باشیم چنانچه چهار دهه قبل چنین بودیم و هم اکنون هم این توانایی و امکانات را داریم. تا هنوز امید بر این است که اگر رهروان واقعی راه سعادت و خوشبختی مردم بار دیگر عصای رهبری جامعه را در دست بگیرند و آن را با دانایی در حرکت بیاورند با درآمیختن و استحکام روش های علمی با فروتنی و نرمش در اصول می‌توانیم خدمات بزرگی را به مردم و تاریخ پرشکوه وطن انجام دهیم.

قبل از همه باید رهبران سیاسی و آگاه جامعه با استدلال متین و انسانی محکم و مترقی و پیشرو وارد صحنه نبرد عادلانه امروز گردند و به‌دست خود دروازه‌های تکامل جامعه را باز نگهدارند و حرکت‌های اجتماعی را در جهت خیر اکثریت زحمتکش جامعه و به خیر حقیقت مشخص تاریخی به جلو رهنمایی نمایند و بنا بر حکم تاریخ و تقاضای برحق مردمان سربلند و آزاده افغانستان مانع تسلط بیشتر نیروهای عقب‌گرا و مافیایی که هم اکنون دست بالاتر در اداره امور جامعه ما دارند، گردند.                                                                       

عالم همه یار است، تو محجوب خیالی

بند از مژه بردار، یقین ساز گمان را

شکل‌گیری و آغاز کار دولت وحدت ملی، افغانستان را وارد یک مرحله‌ی جدید از زنده‌گی سیاسی و اجتماعی گردانیده است.

این مرحله باوجود ناگواری‌های آن برای یک عده‌ی فرصت محسوب میگردد، زیرا تصور آنها بر این است که قبل از همه به منازعه تقسیم قدرت فی‌مابین گروه‌های قومی و جنگ‌سالاران مهر پایان نهاده خواهد شد و مطابق منشور انتخاباتی تیم تحول و تداوم و پروگرام‌های کاری تیم اصلاحات و همگرایی به نخبه‌گان جامعه اعتماد صورت می‌گیرد تا در کشور شایسته‌سالاری به دور از هرنوع فساد معمول گردد.

با درنظرداشت نقش و تأثیرگذاری ایالات‌متحده امریکا و دولت شاهی بریتانیا و سایر قدرت‌های غربی در شکل‌گیری این دولت گمان بر آن است که با تلاش آن‌ها غرض جبران فرصت‌های ازدست‌رفته و با درنظرداشت محتوای پیمان‌های امنیتی که با ایالات‌متحده امریکا و پیمان نظامی ناتو به امضا رسیده تا حدی از دخالت‌های قدرت‌های منطقوی و فرامنطقوی در امور داخلی کشور کاسته شود. آرزومندی وجود دارد که بازسازی و توسعه اقتصادی در حد استاندارد بالا نسبت به گذشته صورت گیرد تا زمینه‌های لازم رفتن این کشور به کام اژدهای نظام سرمایه‌داری جهان مساعد گردد.

اما مهمتر از همه اراده بالقوه مردم افغانستان برای تغییرات و تحولات اساسی در تمام عرصه‌های حیات اجتماعی می‌باشد که در سنگر دفاع از منافع علیای کشور حاکمیت قانون و مخالفت به استبداد، بی‌عدالتی‌ها و مظالم اجتماعی آگاهانه و استوار قرار دارند. بنابر آن عدم توجه به خواست و اراده مردم افغانستان نتایج ناگوار و غیرقابل‌تحمل را برای حاکمیت جدید در کشور به بار خواهد آورد.

در حال حاضر و با گذشت حدود یکماه معلوم نیست که اهداف اعلان‌شده از طرف دولت وحدت ملی تحقق خواهد یافت و یا مانند گذشته در حالت توهم باقی خواهد ماند زیرا که تجارب گذشته امیدوارکننده نیست، چنانچه با گذشت سیزده سال و آمدن پیمان نظامی ناتو با سازوبرگ عصری مجهز خود نتوانسته امنیت را در کشور تأمین کند و هم اکنون افغانستان در وضع امنیتی بهتر از سیزده سال قبل قرار ندارد.

طور مثال انگلستان در ولایت هلمند در حدود سی میلیارد دالر را به مصرف رسانیده و تلفات نظامی حدود چهارصد وپنجاه و سه نفر را متقبل گردیده است اما امروز حدود چهل و پنج فیصد از مکاتب این ولایت مسدود می‌باشند و حداقل حدود یک‌صد هزار از جوانان این ولایت از امکانات رفتن به مکتب محروم هستند.

آمدن قوای آیساف مبتنی بود بر حکومت‌داری خوب، محوء کشت و ترافیک مواد مخدر، تحقق دموکراسی واقعی و سایر اهداف که در کنفرانس بن اول اعلان گردیده بود و اما تا هنوز هیچ یک از این اهداف تحقق نیافته است، چنانچه گفته‌شده تنها ایالات‌متحده امریکا حدود هفت میلیارد دالر در راه محو کشت کوکنار در افغانستان مصرف نموده است حالانکه کشورما تا هنوز در تولید و کشت تریاک مقام اول را در جهان دارا میباشد و در تعداد معتادین روزتاروز افزایش بعمل میآید.

موقعیت جیوپولیتیکی کشورما ضرورت به اراده قطعی حاکمیت در دفاع از منافع ملی و مدیریت سالم حکومتی دارد زیرا تضاد منافع قدرت‌های بزرگ سیاسی-نظامی و اقتصادی جهان به آسانی در مورد کشورما همآهنگ و منسجم نخواهد گردید. جهان امروزی به‌مراتب نسبت به یک دهه قبل به تشنجات و درگیری های مختلف گرفتار گردیده و افغانستان امروز هم یک کشور بی‌ثبات و با هویت ملی متشتت و مردم‌گریزان از مرکز است که بخش‌هایی از باشندگان آن متمایل به کشورهای همسایه می‌باشند. افغانستان دارای فرهنگ التقاطی و مقلد بوده و اقتصاد آن توسعه‌نیافته و فقیراست. دراین کشور مجال رشد و شگوفایی اندیشه، تعقل گرایی و ظهور شخصیت های مستقل ملی و بین‌المللی موجود نمی‌باشد. فساد گسترده درتیم حاکم و مداخلات آشکار و پنهان خارجی در امور داخلی کشور معضلات و پرابلم های ما را بیشتر ساخته است.

نظام انتخاباتی ناکارآمد وعدم اعلان نتایج انتخابات ریاست جمهوری به‌صورت تشریحی و توضیحی و اعتراضات نامزدان انتخابات شورای ولایتی اعتمادم ردم را نسبت به پروسه‌های دموکراتیک و روند سالم انتخابات درکشور خیلی تضعیف نموده است. و درحال حاضر برگرداندن ثبات و آرامش بهر وسیله‌ی ممکن از نیازهای مبرم کشوراست و برای حل معضلات کنونی باید تدابیر اساسی اتخاذ گردیده و نباید به تدابیر موقتی و شعارهای عوام‌فریبانه خوشبین و باورمند بود.

مبارزه برعلیه فساد اداری، اصلاح سیستم قضایی و اصلاح سیستم انتخاباتی کشور، از بین بردن و اصلاح تورم تشکیلاتی را میتوان از گامهای اولیهء موثر حاکمیت جدید ارزیابی کرد؛ البته درصورتی‌که این اقدامات پیگیر، همه‌جانبه و با قاطعیت همراه باشد.

نخبه‌گان کشورما همیشه به معضلات استراتیژیک اندیشیده‌اند و همه آنها برای حل معضلات ایجاد حکومت سالم، مردم‌سالار و پاسخگو به مردم را پیشنهاد می‌نمایند.

بحران و معضل اجتماعی را حاکمیتی حل کرده می‌تواند که ضامن وحدت ملی و تجلی‌بخش هویت مشترک همه مردمان این سرزمین باشد. حاکمیت دموکراتیک و ترقی‌خواه معتقد به آرمان‌های والای انسانی و حقوق بشری با خدعه و نیرنگ و از طریق طرح های احساساتی بوجود نخواهد آمد. حاکمیت ملی بربنیاد منافع ملی و از طریق تصاحب قلب‌ها و مغزهای هر شهروند این کشور حاصل خواهد گردید. تقسیم کرسی ها به اساس قوم، زبان و مذهب و تبدیل وزارتخانه‌ها به شهرک‌های قومی چنانچه تاکنون معمول بوده راه رفتن به‌سوی وحدت ملی نیست.

رفع معضلات و پرابلم‌های موجود با تقسیم قدرت به‌صورت اصولی و غیر جانبدارانه و ایجاد زمینه‌های دخالت هر یک از افراد جامعه در سرنوشت‌شان، توزیع عادلانه ثروت و امکانات در تمام کشور میسر شده می‌تواند. باید همه نیروها و استعدادهای کشور به‌عنوان سرمایه ملی محسوب گردیده و استعدادهای بهتر به کار گماشته شوند. زدودن فقر و محرومیت‌ها از چهره پاک هر هموطن بویژه رفع محرومیت‌ها وعقب ماندگی ها از بخشهای دورافتاده کشور نیاز عاجل و ضروری برای رسیدن به وحدت ملی است.

رخدادهای اخیر حکایت از برهم خوردن تعادل حاکمیت سنتی درکشور مینماید ازاین‌رو تمام اقشار جامعه خواستار تجدید بنای حاکمیت می‌باشند؛ بنابراین بازنگری قانون اساسی و انتقال بعضی از صلاحیت‌ها به ادارات محلی از ضرورت‌های مبرم مرحله کنونی محسوب میگردد که به این منظور انتخابات شوراهای ولسوالی ها و تدویر لویه جرگه قانونی مطابق آنچه در قانون اساسی پیشبینی گردیده است ضرورت میباشد؛ اما باید گفت که بعداز سال ۱۳۷۱ ولسوالی ها و سایر تشکیلات اداری مخالف قوانین و نورم‌های ملی و بین‌المللی ایجاد گردیده است؛ چنانچه هم اکنون ما دارای ولسوالی‌های باداشتن حدود چهار هزار نفوس و هم ولسوالی باداشتن بیش از دوصد هزار نفوس هستیم. هرگاه لویه جرگه بربنیاد اشتراک نماینده‌های ولسوالی ها دایر گردد اصل برابری شهروندان دربرابر قانون نقض میگردد. از این‌رو گفته می‌توانیم که برای تحقق بعضی از خواست‌ها نوعی اضطراب و شتابزده‌گی محسوس است؛ که باید برای رسیدن و تعین اهداف موردنظر از دقت و توجه لازم کارگرفته شود.

در شرایط کنونی دادن صلاحیت‌ها و تشکیلات اداری مشابه به تمام ولایت‌ها غیرممکن به نظر میرسد زیرا عده‌ی از ولایت‌ها باداشتن امکانات محلی و موقعیت برتر تجارتی و سرحدی از رشد و شگوفایی بیشتر برخوردار هستند که نیازمند تشکیلات اداری خاص می‌باشند که آنرا نمی‌توان در سایر ولایات تطبیق و عملی کرد. ایجاد پست های اداری غیرضروری نمایانگر تبعیض و تعصب است که بر مردم ما هرروز تحمیل میگردد.

حاکمیت ایجادشده بعداز کنفرانس بن اول که دولت وحدت ملی ادامه آن محسوب میگردد طور رسمی مدعی هیچ نوع اندیشه سیاسی و ایدیولوژیک نیست ولی عامل نوعی الگوی غربی در زمینه اداره سیاسی و اقتصادی و مدیریت اقتصادی میباشد. از این‌که افغانستان در شرایط متفاوت با غرب قراردارد بنا برآن در بسیاری عرصه‌ها ناکامی این حاکمیت طی سیزده سال اخیر بنابر تقلید و دیکتهء منابع خارجی کاملاً مشهود بوده است مانند تطبیق و تعقیب سیاست اقتصاد بازار که امروز به یک اقتصاد لجام‌گسیخته، فاسد و ناکام منتهی گردیده است. همین‌طور ازمیان دو شیوه‌ی نظام (پارلمانی؛ ریاستی)، نظام باصلاحیت بیشتر ریاست جمهوری (Presdential) بر مبنای کنترول و اصلاحات از بالا، مطابق خواست مشاورین خارجی قبول گردیده است. اگرچه اعتقاد بر این است که در شرایط موجود این نظام به صلاح کشوراست و از هرج‌ومرج و ایجاد ارگانهای متعدد تصمیم‌گیری کاسته میشود. تجارب سیزده سال اخیر و مداخلات کاخ ریاست جمهوری در انتخابات سال ۱۳۹۳ناکامی این نظام را به اثبات رسانیده که باعث ایجاد پست مقام اجراییوی در دولت گردیده است. تمرکز قدرت به‌دست یک شخص در کشوری مانند افغانستان مرادم را از راهی برمیگرداند که طی سال‌ها برای همزیستی مسالمت‌آمیز بدون تسلط قوم یا گروه خاص پیموده‌اند.

اکثریت آگاهان سیاسی بدون اینکه از نظام فدرالی خالص پشتیبانی بعمل آورند خواهان توزیع قدرت در مقامات ریاست جمهوری و صدارت و ایجاد یک پارلمان مقتدر و باصلاحیت هستند که باید نقش بااهمیت تر در تدوین قوانین و نظارت بر اعمال حکومت داشته باشد.

مهمتر از همه آن است که افغانستان تاکنون در مرحله تمرین دموکراسی قرار داشته و هر گام باید باحوصله‌مندی و محتاطانه برداشته شود و قبل از همه حاکمیت جدید در تعین و تشخیص صلاحیت های کاری افراد، تعریف و تثبیت دشمن و مناسبات با همسایه‌ها، استراتیژی ملی و تعاریف مشخص را وضع و بربنیاد آن اجرآات خودرا عیار سازد. ازاین‌جهت تاکنون مدیریت تصمیم‌گیری در تمام بخش‌ها توسط مراجع پراگنده و متعدد داخلی و خارجی صورت می‌گیرد باید مقام تصمیم‌گیری واحد و مشخص بوجود آید و ظرفیت‌های کاری ادارات دولتی با جابجایی افراد و اشخاص مطلوب و مستعد بلند برده شود.

درافغانستان درگیری نفوذ فرهنگ‌های بیگانه و وارداتی با فرهنگ و عنعنات پسندیده و مطلوب ملی و هم خرافات و سنت‌های ناپسندیده در جریان است. فرهنگ‌های بیرونی و الگوهای بیگانه بویژه غربی پرقدرت بوده و زمینه‌های بیشتر نفوذ را دارا می‌باشند. گروه‌های مافیایی و قشری از بورژوازی تازه به دوران رسیده به حمایت خارجی در مقابل عنعنات، رسوم و فرهنگ اصیل افغانی قرار می‌گیرند همان‌طوری که عده دیگری برای اهداف خاصی به تقویه و حمایه سنت‌های خرافی و متحجر ادامه می‌دهند.

این‌همه عوامل مساعد و نامساعد در مقابل ملت و مردم افغانستان قرارگرفته که در صورت ناکامی و عدم موفقیت نیروهای وطن‌دوست، دموکرات و ترقی‌خواه در برابر این نابسامانی‌ها، مشکلات موجود تداوم‌یافته و معضلات جدیدی بوجود خواهد آمد؛ که دولت وحدت ملی می‌تواند از عوامل مساعد و مثبت به نفع پیشرفت و ادامه کارش استفاده نماید؛ که بعدا تاریخ در مورد اعمال این حکومت و نحوه استفاده از فرصت‌های فرا روی آن بی‌رحمانه قضاوت خواهد نمود نه افراد و گروه‌های مشخص.

و اما بنا به اراده قاطع مردم افغانستان و شعور سیاسی ملت بزرگ افغانستان ما به پیروزی نهایی مردم افغانستان باورمند هستیم، ضمن این‌که به خوشبینی های زودهنگام باور نداریم برای تحقق اهداف دموکراتیک و ترقی‌خواه مردم افغانستان از هرنوع امکانات و شرایط استفاده مطلوب خواهیم نمود.

 

واقعه سوم عقرب ۱۳۴۴ سرآغاز اعتراضات ضد حکومتی و طرح خواست‌ها و مطالبات صنفی به گونه مسالمت‌آمیز درکشور گردید.

چنانچه ما میدانیم بعداز برگزاری انتخابات دور هشتم شورای ملی (۳۱ حمل ۱۳۳۱) اعتراضاتی که برضد نتایج این انتخابات و تقلب گستردهء دربار شاهی در شهر کابل و نزدیکی ارگ صورت گرفته بود از وقوع تظاهرات دیگر الی سال ۱۳۴۴ اطلاعی دردست نیست.

اما بعداز گذشت یک ماه از سوم عقرب ۱۳۴۴ اعتصاب در فاکولته ساینس پوهنتون کابل ازطرف محصلین برضد اعمال و اجراأت غیرقانونی و مخالف روحیه ء افغانی تیم همکار آلمان غرب و غرض تحقق سایر خواست‌های محصلین آغاز گردید.

از آنجایی که این اعتصابات مبنای قانونی داشت و خواست‌ها و مطالبات آنها بر دلایل اکادمیک استوار بود مورد حمایت اکثریت از محصلین پوهنتون کابل قرارگرفت؛ و اعتصابات در سراسر پوهنتون توسعه یافته و پروسه تدریس و اجراأت یومیه متوقف گردید. رهبری پوهنتون تصمیم به تعطیل امور تعلیمی و بستن لیلیه بروی محصلین گرفت بدین‌وسیله حکومت میوندوال توانست فضای خاموشی را در پوهنتون مسلط گرداند؛ و بعداز مدت چند روز با انجام فعالیت‌های استخباراتی و تطمیع عده‌ی از محصلین اعلان شد که هر یک از محصلین که آرزومند سپری نمودن امتحان هستند ثبت‌نام نمایند. بدینترتیب اکثریت محصلین حاضر به سپری نمودن امتحان گردیدند و اعتصاب ناکام شد.

حکومت پولیسی به این هم بسنده نکرده عده‌ی از محصلین فاکولته ساینس را به اتهام محرک و سردسته اعتصاب اخراج نمود که از این جمله میتوان از استاد بسم اله محصل صنف چهارم ریاضی-فزیک، استاد سید قاسم محصل صنف سوم ریاضی-فزیک، محمدابراهیم بابری محصل صنف دوم ریاضی-فزیک، بابه صاحب طوفان محصل صنف دوم ریاضی-فزیک و محتشم محصل صنف اول ساینس نام برد، همچنان انجینر عثمان استاد ریاضی در آن فاکولته مورد سوظن قرارگرفت، تاجایی که امتیازات استادی خویشرا از دست داد.

در آغاز سال تعلیمی۱۳۴۵ شامل صنف دهم دارالمعلمین کابل گردیدم و از روی تصادف استاد بسم اله معلم الجبر و هندسه ما شد. موصوف بعداز اخراج از پوهنتون به صفت معلم مقرر گردیده بود. استاد بسم اله فرد آگاه و عاشق سربلندی و اعتلای افغانستان بود با قد کوتاه و چهره بشاش، در علم ریاضیات دسترسی زیادی داشت، خیلی مهربان و شخصیت تأثیرگذار بالای شاگردانش بود او بعدها به مقام استادی پولتخنیک کابل هم رسید و در جوانی چشم از جهان بست. روحش شاد باشد. استاد بسم اله جهان فکری مرا تغیر داد و باعث گردید تا ریاضیات را به مثابه مسلک و مضمون مورد علاقه خویش انتخاب نمایم.

در بهار سال ۱۳۴۵ بنابر اعتراضات محصلین و وابسته‌گی محتشم به وزیر داخله حکومت میوندوال (عبدالستار شالیزی) افراد نامبرده شده‌ی اخراجی از پوهنتون دوباره چانس شمولیت پیدا کردند اما استاد بسم اله به مثابه استاد مضمون ریاضیات ما باقی ماند و زمینه معلمی طور خدمتی برای سایر افرادی که گویا محرک اعتصاب فاکولته ساینس بودند نیز به حمایت محمد سالم مسعودی در دارالمعلمین کابل مساعدگردید که ازجمله بابه صاحب طوفان و سید قاسم هم به دارالمعلمین کابل راه یافتند تاطورحق الزحمه تدریس نمایند. محمد سالم مسعودی به مثابه مدیر دارالمعلمین زمینه‌های لازم فعالیت‌های سیاسی را دراین موسسه مساعد ساخته بود.

از آنجایی که دارالمعلمین کابل به مثابه مرکز بزرگ تعلیمی افغانستان محسوب میگردید و در تظاهرات سوم عقرب ۱۳۴۴ و بعدها در اعتصابات و پوهنتون، متعلمین آن اشتراک وسیع داشتند، از اینرو استاد بسم اله و رفقایش علاقمند برقراری مناسبات دوستانه و تماس های دایمی با شاگردان بودند. ازجمله من با استاد بسم اله بر علاوه مناسبات شاگردی، پیوندهای رفیقانه ی شخصی هم پیدا کردم و همچنان مناسبات دوستانه من با محمدابراهیم بابری به وجود آمد. محمدابراهیم بابری که در ساحه پل سرخ کارته چهار زندگی داشت میتوانست هرزمان در دسترس و در دارالمعلمین با ما در تماس باشد.

دراین تماس‌ها آنها ما را به مطالعه آثار ادبی و سیاسی تشویق میکردند و از اوضاع سیاسی و اجتماعی کشور و جهان به ما معلومات میدادند و ماهیت طبقاتی و شیوه‌های ظالمانه حکومت شاهی را مشخص نموده و درزمینه تغیر اوضاع به نفع مردم عقاید خودرا ابراز مینمودند.

در اواخر ماه میزان ۱۳۴۵ از طریق استاد بسم اله و استاد بابری اطلاع یافتم که اولین سالگرد واقعه سوم عقرب طی تظاهرات وسیعی تجلیل میگردد و نه تنها من خودم بلکه اکثریت از متعلمین دارالمعلمین هم باید دراین مظاهرات اشتراک نمایند و قرار تقاضای آنها من شب دوم بر سوم عقرب۱۳۴۵ بعداز صرف طعام شب با دوتن از همصنفان خود به لیلیه مرکزی پوهنتون رفتیم و در اتاق طعام منتظر آغاز میتنگ شدیم. فضای لیلیه آرام بود هرکس بعداز صرف طعام به اتاق خود میرفت تنها به دور یک یا دو میز افرادی نشسته بودند که به نظر میرسید منتظر شروع میتنگ باشند در میان آنها استاد بسم اله و بابه صاحب طوفان هم دیده میشد در زمانیکه کمترین افراد داخل سالون طعام خوری باقی ماندند میتنگ توسط صحبت‌های بابه صاحب طوفان آغازشد و یک عده‌ی زیادی از محصلین دوباره از اتاق‌ها به طعامخانه آمدند و بعداز مدتی میتنگ ختم گردید، در میتنگ از آماده‌گی محصلین برای تجلیل از سوم عقرب و انجام راهپیمایی و مارش از لیلیه پوهنتون الی شهدای صالحین معلومات داده شد.

فردای آنشب (روز سوم عقرب) قبل از هفت صبح بازهم با عده‌ای از همصنفان خود به لیلیه پوهنتون رفتیم. قبل از رسیدن ما در لیلیه پوهنتون گردهمایی آغاز گردیده بود. چندین شعارنوشته توجه ما را جلب کرد که در آنها شعارهایی به یادبود شهدای سوم عقرب، برضد حکومت وقت و در دفاع از حقوق و آزادی های مدنی و تطبیق قانون اساسی نوشته شده بود. بعداز توقف اندک، مظاهره چیان از مقابل لیلیه به‌سوی مرکز پوهنتون حرکت کردند و بعد از تجمع چند دقیقه‌ی در نزدیکی پوهنځی طب سابقه به‌سوی چهارراهی دارالمعلمین حرکت کردیم باوجود تدابیر خاص اداره دارالمعلمین اکثریت متعلمین دارالمعلمین کابل با تظاهرکننده‌ها یکجا شدند. مارش به‌سوی دهمزنگ در حرکت شد در مسیر راه متعلمین لیسه های صنایع، تخنیک ثانوی و غازی نیز با ما یکجا گردیدند، و بعد از توقف در چهارراهی دهمزنگ و یکجا شدن عده‌ای از متعلمین لیسهء حبیبیه مارش به‌سوی سینما پامیر ادامه یافت.

راهپیمایی سوم عقرب۱۳۴۵ که صبح وقت از لیلیه مرکزی پوهنتون کابل آغاز گردیده بود با عبور از مسیر کارته چهار-دهمزنگ-پل آرتل- سینماپامیر-جا ده میوند و دروازه لاهوری حوالی ظهر به شهدای صالحین رسید. در مسیر راه در بعضی از نقاط مرکزی از جمله در چهارراهی ها توقف کوتاه به عمل می‌آمد و عده‌ی از اشتراک کننده‌ها که همه‌شان از محصلین پوهنتون کابل بودند با خواندن اشعار و سخنرانی های مختصر و دادن شعارها احساسات وطندوستانه ملی و میهنی شانرا تبارز میدادند. در مسیر راه بیشتر از بالای درختان و بالکن های اپارتمان ها به مثابه استیج استفاده به عمل می‌آمد. اشعاری که به خوانش گرفته میشد بیشترین آن از سروده های ابوالقاسم لاهوتی، فرخی یزدی، اجمل ختک، سلیمان لایق، بارق شفیعی، میرزاده عشقی و غیره بودند. اکثریت سخنرانان و گویندگان آنروز بعدها از شخصیت‌های بزرگ سیاسی کشور شده و عده‌ی هم به مقامات عالی رهبری دولت رسیدند.

در شهدای صالحین بعداز تجمع و سخنرانی چند نفر دوباره مارش به‌سوی لیلیه پوهنتون کابل از مسیر طی شده قبلی درحرکت شد و حوالی شام همان روز درمقابل لیلیه پوهنتون کابل به پایان رسید. ویژه‌گی‌ها و اهمیت این اولین تجلیل از واقعه سوم عقرب عبارت بودند از:

·   این تجلیل اساسات تجلیل از سوم عقرب را به مثابه یکی از روزهای ملی و پرافتخار در تاریخ مبارزات سیاسی افغانستان پایه گزاری کرد که مدت شش سال هرسال با به راه انداختن مارش‌ها و گردهمایی‌ها در شهر کابل و اکثریت از شهرهای افغانستان تجلیل می‌گردید و این روز فرصتی بود که خواست‌ها و نیازمندی‌های سیاسی جامعه و مردم ما و نقایص و کمبودی های حکومت از طریق سخنگویان و رهبران احزاب سیاسی به مردم توضیح و تشریح می‌گردید. تجلیل هرساله سوم عقرب در بیداری و آگاهی مردم نقش چشمگیر و بااهمیتی را ادا کرده است.

·   روز سوم عقرب ۱۳۴۵ (تجلیل از اولین سالگرد واقعه سوم عقرب) اولین و آخرین روزی بود که تمام احزاب و نیروهای سیاسی فعال جامعه و تحت شعارهای واحد تجلیل گردید، حالانکه درسالهای بعدی هر یک از احزاب و گروه‌های سیاسی تحت شعار گروهی و سازمانی خود به‌صورت جداگانه از این روز تجلیل بعمل می‌آوردند.

همچنان درسالهای بعد هر یک از گروه‌ها و سازمان‌ها بر علاوه عملکرد حکومت، اعمال و اجراأت احزاب و سازمانهای دیگر را نیز مورد نقد قرار میدادند تا جائیکه به اختلافات و دوری این سازمان‌ها از یکدیگر هرچه بیشتر دامن زده میشد.

·   قراری که بعدها به ما معلوم شد این چهار تن محصل ساینس هم ازجمله اعضای پرافتخار حزب دموکراتیک خلق افغانستان و علاقمندان آن در آنزمان بودند و اهداف همین حزب را برای ما در دارالمعلمین کابل می‌رساندند. چنانچه استاد بسم اله درحالیکه هنوز آثار و علایم جوانی در چهره اش نمایان بود با افتخار داشتن عضویت حزب دموکراتیک خلق افغانستان چشم از جهان بست و بابه صاحب طوفان باوجود نوسانات سیاسی در سال ۱۳۶۹ موقف عضو علی‌البدل کمیته مرکزی حزب وطن را به‌دست آورد.

اما محمدابراهیم بابری بنابر مناسبات خاصی که با استاد انجینر محمد عثمان داشت بعد از سال ۱۳۴۵ گرایش بیشتر با جریان سیاسی شعلهء جاوید پیدا کرد و باهمین اندیشه و مخالفت با نظام در سال ۱۳۵۷ از بین برده شد و سید قاسم هم به همین سرنوشت دچار گردید.

·   تا زمان اولین تجلیل از سالگرد واقعه سوم عقرب ده‌ها جوان و نوجوان باوجود نداشتن عضویت حزبی و حتی بی‌خبر از این‌که درافغانستان اساس تشکیلات سیاسی انقلابی گذاشته شده است بنابر احساسات پاک وطن‌دوستی و درک مظالم اجتماعی در تظاهرات ضد حکومتی و ترقی‌خواهانه سهم می‌گرفتند که یکی از آنها من بودم و البته این سهم گرفتن و اشتراک در تظاهرات زمینه تماس و استحکام روابط جوانان بی‌طرف را با فعالین حزبی مساعد میساخت.

·   از تذکر مطالب فوق به وضاحت فهمیده میشود که تربیت و ارتقای شعور سیاسی افراد در آن ایام که آثار چاپی و رسانه‌ای بسیار اندک بود و رادیوهایی که بتوانند برای مردم آگاهی سیاسی بدهند وجود نداشت کاری بود دشوار و توأم با خطر؛ ازاین‌رو جوانان انقلابی وفعالین حزبی که دررأس آنها جوانان وابسته به حزب دموکراتیک خلق افغانستان قرارداشتند برای تربیت سیاسی جوانان وآگاهی آنها ازاوضاع سیاسی کشور وجهان وظایف دشوار و خیلی سخت شبآروزی را انجام دادند تا توانستند جنبش وسیع و بزرگ مترقی ضداستبداد وارتجاع را درافغانستان بوجودآورند ازاین‌رو من برای آنانی که درفعالیتهای سیاسی و سازمانی دهه چهل سهم کم ویا زیادگرفته اند و تاهنوز حیات دارند برای همه شان طول عمر وسعادت و خوشبختی آرزو مینمایم و آرزو دارم تا میراث سیاسی و افتخارات زنده گی خودرا با امانت داری و شجاعانه حفظ نموده و به نسل های آینده کشور، بطورخاص به فرزندان شان انتقال دهند و آنانی که بازندگی وداع گفته‌اند روحشان را شاد، خاطرات‌شان را جاودانه و راهشان پر رهرو خواهانم.

به باور من مردم حق شناس و تاریخ پرشکوه افغانستان و فرزندان اصیل این مرزوبوم رهروان واقعی راه تحولات دموکراتیک و ترقی‌خواهانه کشور را هرگز فراموش نخواهند کرد. جوانان رسالتمند و پرتلاش امروزی ما از تجارب و حماسه‌آفرینی اجداد و پدران پرافتخارشان درس مردانگی، شجاعت و وطن‌دوستی خواهند آموخت؛ چنانچه تاکنون آموخته‌اند و می‌آموزند و با اتحاد و همدلی درفش باشکوه این مبارزات روشنگرانه را برافراشته نگه‌داشته و به‌سوی فرداهای روشنتر و بهتر، مصمم و استوار قدم بر می‌دارند.

 

جاودان باد خاطرات حماسه‌آفرینی جوانان افغانستان

فرخنده باد سوم عقرب روز همبستگی جوانان کشور