دراین چند روز بگومگو های ملیاردها دالری کمک برای بازسازی کشور و عملکرد حکومت در دوازده سالی که گذشت سر زبان‌هاست. در این رابطه خواستم تا یکبار دیگر دیدگاه خودرا با در نظرداشت تجارب حاکمیت سیزده ساله کرزی و تجارب کشورهای دیگر بنگارم.

هرگاه مقایسه کنیم اروپای بعد از جنگ جهانی دوم را که اکثر کشورهای درگیر جنگ به ویرانه‌ها تبدیل‌شده بودند. نه ملل متحدی به ظرفیت امروزی بود و نه دونری به سخاوت امروزی؛ یعنی کمک در حدود 50 کشور، با ملیارد ها دالر برای بازسازی کشور ما.

در مقدمه چند قطعه عکسی از کشورخودما و کشور پولند که در جنگ جهانی دوم شش میلیون تلفات داشت و به‌خصوص شهر وارسا را پایتخت پولند که دو میلیون باشنده‌گانش را از دست داد، شهری که کاملا به ویرانه تبدیل شده بود طور مقایسه با شما شریک کنم تا خود قضاوت کنید با بازسازی کشور خودمان.

 آنجا هم چند سالی تحصیل کرده‌ام آثاری دارم و به زبان پولندی بلد هستم. البته آلمان هیتلری که خود عامل جنگ و ویرانی‌های اروپا بود حالتش بدتر از پولند شده بود.

کابل


کمک‌کننده آنزمان کشور های اقمار شوروی سابق، همان شورویی بود که خود بیست میلیون تلفات داشت، با خسارات هنگفت و همچنان کشورهای اقمارش یا اروپای شرقی نیز از کمک‌های کشورهای سرمایه‌داری محروم بودند. به یاد دارم که دو تعمیر بلند ارتفاع در مرکز وارسا به خاطر نبود پول سال‌ها نیم کاره مانده بود. تا زمانی که نظام سابق سقوط کرد و کارش شروع گردید و تکمیل شد.

اشاره مختصر در باره بازسازی:

بازسازی را متخصصین این بخش چنین تعریف کرده‌اند "بازسازی فرصت مناسبی است برای کاهش خطر و انجام اصلاحات تا با طرح‌ها ی پیشرفته زمینه تطبیق نورم‌های جدید ساختمانی در تمام کشور تطبیق گردد".

نظر به تعریف فوق متاسفانه در کشور ما هیچ نوع اصلاحات بنیادی و چشم‌گیر صورت نگرفت و به‌عوض کاهش خطر در ساختمان‌ها، خطر بیشتر ساختمان های نو را تهدید می‌کرد، به‌عوض اصلاحات اراضی و تقسیم عادلانه زمین، زمین‌های دولتی چور شد، و ملکیت مردم به غارت رفت. به نوسازی و دگرگونی‌های زیربنایی توجه نگردید، طوری که تا هنوز هم در شهر کابل که پایتخت و مرکز سیاسی، فرهنگی، اقصادی کشور برق مطمین، سیستم آبرسانی و شبکه‌های کانالیزاسیون وجود کافی ندارد و به این مسأله زیربنایی هیچ توجعی صورت گرفته است، پرابلم آلوده‌گی هوا و بهداشتی شهروندان کشور حالت بدتر از گذشته دارد حتا در این مدت بیشتر پارک‌های تفریحی توسط زورمندان غصب گردیده، سرک‌ها اکثراً به حالت سابقه‌اش مانده  و اگر بازسازی هم شد با عمر شش ماه یا کمتر از یک سال و کم دوام،70% ساختمان‌های بلند منزل بدون بدرفت و پارکینگ و مهمتر که بدون تست خاک با تهداب‌های نا مطمین و خطرناک خلاف نورم ساختمان، زلزله و اوزان دینامیکی طرح گردید و بدون محاسبات انجنیری و دیگر اوزان دینامیکی قد بالا کرد. مسؤولین ویزه کننده ساختمان‌ها شیرینی خود را گرفتند که زهرشان شود و حتی نقشه‌ها را اصلاح هم نتوانستند.

 بعد از وقوع حوادث عظیم طبیعی یا غیرطبیعی مانند جنگ‌ها که باعث تخریب و انهدام زیربناهای یک شهر یا کشور می‌شود و سبب معلولیت و معیوب شدن انسان‌ها و کشتار بیرحمانه مردم بیگناه، سقوط تعلیم و تربیه، هنر و فرهنگ و همه خدمات اجتماعی و غیره فعالیت های انسانی میگردد، نیاز به بازسازی و بازتوانی دارد که سازماندهی و مدیریت این پروسه بازسازی باید بدوش ارگان‌های دولتی باشد تا شرکت مؤسسات دولتی، خصوصی و سرمایه‌گذری‌های خارجی را به خاطر بازسازی کشور همآهنگ سازد.

 بازسازی هیچگاه در کشوری که آرام است و در آن حادثه‌ای رخ نداده باشد مطرح نمی‌شود. فقط در کشوری مطرح میگردد که بر علاوه منهدم شدن زیربناهای اقتصادی، باعث فرار یا کشته شدن کادرهای فنی و مسلکی هم می‌شود و درست در همین مقطع زمانی است که باید دولت به جلب کمک‌های دونرها بپردازد و این کمک‌ها را به مردم نیازمند برساند.  

 خصوصیت مدیریت سالم بازسازی در همین نهفته است که باوجود تباهی همه‌چیز و مشکلات فراوان ناشی از کمبود کادرها که در اثر سه دهه جنگ ظرفیت‌های وقت کشور یا فرار کرده یا کشته شده‌اند و نبود منابع مالی باید منابع پولی بیشتری جلب گردد. بدینمنظور اگر مسؤولانه برخورد صورت گیرد باید نیروی بیشتر کارشناسان امور را چه در داخل و چه در خارج از کشور که به منافع ملی وطن متعهد اند تشخیص و بسیج سازند تا مدیریت قوی و صادق و دارای حس مسئولیت ایجاد گردد. کادرهای که به وظایف سازماندهی و مدیریت گماشته می‌شوند باید در برابر ادای وظیفه‌های سپرده احساس مسؤولین نمایند و منافع وطن و مردم برای‌شان پیش‌تر از همه باشد تا پروسه بازسازی را به شکل سالم سوق و اداره کند و به درجه اول از فرار سرمایه و پول‌های کمک کننده‌کان جلوگیری نمایند. نظر به خصوصیت بازسازی که یک مدیریت است تا اهمیت لغوی آن، دیگر جایی برای شکوه و شکایت و بهانه‌جویی برای دولت سانحه دیده باقی نمی‌ماند، طوری که در گذشته شنیده می‌شد: ظرفیت یا کادر نداریم ولی در عوض دیدیم در زمان حاکمیت سیزده ساله کرزی همه ادارات کشور به مشاور دانی مفت‌خور مبدل شده بود، یا دولت ما جوان است از این قبیل شکوه‌های خنده‌آور.

از نظر مشکلات و تباهی گسترده چنانکه در مقدمه تذکر داده شد حالت اروپا، جاپان و شوروی سابق بعداز جنگ دوم جهانی بدتر ازما بود، دونرهایی به این سخاوت و ملل متحدی به توانایی و قدرت امروزی هم نبود همه ضربات جنگ را دیده بودند. با همه فقر گسترده‌ای که در وطن ما حکم‌فرما بود، زنان و مردان، اعم از بزرگان و خوردسالان ما مانند اروپایی‌ها بخاطر قحطی که اروپا را احاطه کرده بود از ساعات سه شب درعقب مغازه‌های موادخوراکی در لین‌ها صف نه بسته بودند و انفلاسیون ما به‌اندازه اروپا نبود که به خریطه‌ها پول می‌بردند تا چند قرص نانی بخرند. آنها مقابل همه این مصیبت‌ها با شکیبایی و حوصله مقاومت کردند و حتی برای بازسازی کشورهای‌شان دارایی‌های شخصی خودرا اعانه میدادند. ولی برعکس، متاسفانه در کشور ما قدرتمندان از پول‌های کمکی که حق سی میلیون باشنده این کشور بود فامیل‌های خود را مانند اسپ‌ها غرق طلا و جواهرات ساختند قصرها آباد کردند حتی در خارج از کشور مانند دوبی و سایر کشورها به انتقال پول و سرمایه ملی پرداختند. این افراد استفاده جو خود و خانواده‌های‌شان را چنان در پُست‌های مسلکی و پردرآمد سرش کردند که گویا از نیاکان خود قباله شرعی این مقام‌ها را داشته باشند.  

اما اروپایی ها به‌زودی و وقت کم توانستند ویرانه‌های خود را به قصرها و ساختمان‌های زیربنایی مستحکم تبدیل نمایند. به خاطری که تظاهر به وطن‌دوستی نمی‌کردند به حقیقت وطن خود را دوست داشتند و صادق بودند و امتیازی برای مبارزه خود هرگز نخواستند. با وجودی که به‌اصطلاح چوکی‌داران مقامات میراثی، آن‌ها کافر بودند.

 مردم مظلوم ما هم شکیباتر و با حوصله‌تر بودند و هستند، اشخاص صادق در وطن ما کم نبود و اکنون هم کم نیست، مدت زیاد تر از سی سال جنگ، وحشت و قساوت‌ها و تحقیر را به چشم دیدند و تحمُل کردند, ولی وقتی می‌دیدند که کمک‌های رنگ‌رنگ جوامع بین‌المللی توسط قدرتمندان و جنگ‌سالارن ربوده می‌شود، و صدای فریاد شان به خاطر جلوگیری از چور و چپاول و سؤاستفاده موثر تمام نمی‌شود  دولت گوش شنوا ندارد، ناگزیز اکثریت به حیرت و سکوت رفته بودند؛ و آن شور و هیجانی دسته‌جمعی که در کشورهای آسیب‌دیده بعد از جنگ جهانی دوم برای بازسازی در فلم های مستندشان دیده میشود و دیدم در کشور ما نبود جز مأیوسی. تعدادی از مسؤولین دولتی و زور داران شرکت‌های ساختمانی و " ان جی او " ها به نام‌های اقارب‌شان تاسیس کردند, به تورید مواد ساختمانی بی‌کیفیت و کم‌کیفیت پرداخته قیمت‌های مواد ساختمانی توریدی‌شان را به قیمت ‌های بالا به فروش می‌رسانند و بر علاوه تورید و فروش مواد ساختمانی را در انحصار خود نگه داشتند.

 امتیاز برای بازسازی در قرن 21 و پیشتر آن, همین سرازیر شدن پول های فراوان بشردوستانه است که در حالت عادی بجز دلچسپی‌های خاص سیاسی هیچ کشوری, حاضر نیست که چنین سخاوتمندانه و دلسوزانه پول روان کند؛ اما سرازیر شدن پول‌های فراوان هم بدین معنی نیست که حساب‌وکتابی در کار نباشد, بلکه دولت کشور سانحه دیده مکلفیت در حساب‌دهی شفاف دارد، یکی برای مردم خود و دیگر برای دونر یا کشور کمک‌کننده. کشورهای کمک‌کننده که آنها مکلفیت دارند تا برای مردم خود که مالیه دهنده‌گان اند حساب بدهند. ولی دور از امکان هم نیست که سال‌های بعد ما شاهد برملاسازی و محاکمه سؤاستفاده‌گرها و دزدان وجوه مالی بازسازی افغانستان باشیم.

 قابل تذکر است که بعد از جنگ عمومی دوم جهانی که همدردی‌های بشردوستانه‌ای کشورها, مخصوصاً ً کشورهای غنی به یک دیگر بعد از یک حادثه تباه کن رونق گرفت. دست اندر کاران سازمان‌های خیریه, کشورهای کمک‌کننده و کارشناسان بخشی از ملل‌متحد, متوجه گردیدند که در بعضی از کشورهای سانحه دیده, مخصوصاً درکشورهای جهان‌سوم, به دلیل فقدان مدیریت سالم, کمک‌های کشورهای اهداکننده به هدر می‌رود و حیف‌ومیل می‌گردد. بناهای که بازسازی می‌شوند, مخصوصاً ً در کشورهای که فساد و اختلاس بیداد می‌کرد مثل کشورما، ضعیف و بی‌کیفیت بازسازی می‌گردد یا به خواست مردم سانحه دیده نمی‌باشد و حتی سبب نارضایتی‌های گسترده‌ای مردم خساره دیده می‌شود. نسبت عدم توازن و ناهماهنگی سازمان‌های امداد، بین خود مردم خساره دیده تشنجات را خلق می‌نمایند و سبب بروز دها مشکل مانند حساسیت‌های اجتماعی، فرهنگی و غیره میگردد؛ که به طور مثال در این نوشته از یکی دو نمونه آن یادآوری گردیده است.

در کشور گواتیمالا در سال 1967 زلزله‌ای مدهشی رخ داد که شهر ماناگواه را با قریه‌های آن کاملا ً ویران نمود. برای بازسازی آن به ده‌ها سازمان و" ان جی او" ها به محل رسیدند که از جملۀ صرف سه و یا چهار " ان جی او" تجربه بازسازی یا خانه‌سازی داشتند. مانند کشور ما تقریبا ً اکثر این سازمان‌ها مستقلانه عمل میکردند، به پلان‌های دولتی اهمیتی نمی‌دادند، خواست مردم را نادیده گرفتند و مردم صرف سیل بین بودند. بعد از ختم پروسه بازسازی, هیأت امداد گران بین‌المللی بعد از تحقیق, راپوری به رییس‌جمهور گواتیمالا تقدیم کردند که بازسازی بسیار ضعیف است و پول‌های امداد به هدر رفته است.

مثالی از تشنج بین مردم سانحه دیده, بعد از یک ویرانی در اثر یک حوادث طبعی در ایالت اوتراپردیش هندوستان, برای بازسازی به ده‌ها سازمان یا" ان جی او" از کشورهای ثروتمند به منطقه رسیدند. از جمله سه سازمان از سه کشور جهان با بودجه و فرهنگ‌های متفاوت و ناهماهنگ، برای خساره دیدگان خانه‌های ارزان‌قیمت ساختند، یکی از این سازمان‌ها خانه‌های به قیمت در حدود 2000 دالر باکیفیت بهتر اعمار کردند و رایگان به مردم توزیع نمودند، سازمان دیگر خانه‌های به قیمت در حدود 1000 دالر اعمار کردند که نیم قیمت را از مردم خساره دیده اخذ نمودند و گروپ یا سازمان سومی خانه‌های اعمار کردند که در حدود کمتر از 500 دالر تمام شد و تمام پول قیمت خانه‌ها را از مردم گرفتند. این ناهمآهنگی و نابرابری ها بین مردم خساره دیده تشنج‌های زیادی را به بار آورد که سال‌ها دوام کرد. از این مثال‌ها در تاریخ بازسازی‌ها زیاد دیده شده است. حتی در کشور خود ما آنانی که زور و قدرت دارند به قیمت گزاف تا قریه گک خورد یا دهن دروازه‌شان سرک اسفلت گردید درحالی که سرک‌های کابل با داشتن چهار تا پنج میلیون نفوس فقط پینه کاری کم دوامی می‌گردید که نمونه‌ای است ازعدم توازن در بازسازی.

چنانکه در فوق تذکر داده شد، وقوع این نوع ناهماهنگی‌ها در کشور های مختلف جهان و به هدر رفتن پول‌های زیاد در بازسازی باعث گردید که متخصصین بین‌المللی امداد تحقیقات بیشتر نمایند و اهمیت خاص به این روند که یک مدیریت است قایل شوند. مدیریتی که ساده هم نیست حتا بسیار مغلق که مهارت یا تجربه زیاد یا حداقل مطالعه به‌کار دارد و کاری است گروپی متشکل از متخصصین بخش ها تحت یک رهبری واحد و قوی، نه تصمیم فردی، در غیرآن پول‌های زیادی به هدر می‌رود و صرف دست‌اندرکارانو زورمندان صاحب پول‌های گزاف و افسانوی می‌شوند که شدند.

در کشورهای که حوادث طبعی یا غیر طبعی چندین بار تکرار گردیده و بازسازی شده است هم مردم و هم دولت‌های‌شان تجارب فراوانی دارند؛ اما در کشور در انزوا و فقیرما در آن زمان این بار اول بود که ویرانی به این گسترده‌گی رخ داد؛ و نیاز به بازسازی پیدا نمود.

قابل تذکر است که اصلاً روند یا استعمال کلمه بازسازی در کشورما توسط "ان جی او" ها از سال 1992 شروع گردید که خارج از مرزهای کشور، با ایجاد دفاتر بسیار پر از زرق برق برای بازسازی افغانستان در پشاور، کویته و حتی اسلام‌آباد شروع به فعالیت آغاز نمودند که اکثراً انحصار شده بودند به "ان جی او" های فامیلی و منطقه‌ای یا تنظیمی یعنی "ان جیبُ‌ها"؛ و اگر تجربه کمی طی چند سال در بازسازی پیدا کردند صرف در پینه کاری سرک‌ها, جغل اندازی یا اعمار کدام کلینیک و مکتب در یک منطقه خورد بود نه در بازسازیی به سویه یک ولایت یا بازسازی ملی در سطح کشور که هر کدام تشکیل خاص خود را دارد.

 بازسازی افغانستان را میتوان یک بازسازی با روش‌های"ان جی او ایزم" تشبه کرد. در این سیستم حساب‌وکتابی در کار نیست اگر است سمبولیک، دونر ها سارنوال و قاضی ندارند وقت کافی و علاقه‌مندی هم ندارند که به ساحه بروند و پروژه از نظر تخنیکی، استحکامیت و اقتصادی تفتیش و کنترول کنند و نه توانایی آنرا دارند که متخلف را به محاکمه حاضر نمایند، مخصوصاً اگر خود به فساد دست داشته باشند. بلکه دونرها اکتفا می‌کنند به حساب دهی روی کاغذ. مسؤولین "ان جی او" باید مهارت زیاد به تیزی زبانريالبه کاغذ نوشتن، انگلیسی و کمپیوتر داشته یا چنین اشخاصی را استخدام نمایند.

متاسفانه همین شیوه توسط عده‌ای به دولت انتقال کرد. دلیل عمده دیگر که ما یک پلان ملی و علمی دولتی بازسازی نداشتیم ناهمگونی بین اعضای دولت که از ابتدا مشهود بود. گرچه همه افغان‌ها بودند ولی با دیدگاه‌های بسیار متفاوت و سؤظن‌ها, طور مثال یکعده از خارج آمدند و خود را با دانش‌تر می‌دانستند عده‌ای هم مربوط مجاهدین که خود را مستحق‌تر و اجرت جهاد را غیر محسوس می‌خواستند, گروپ سومی کارمندان "ان جی او" که خود را دارایی تجربه در بازسازی می‌دانستند و گروپ چهارم به حساب قوم بازی پشتون و تاجیک و ازبک و هزار و خویش‌خوری‌ها. به‌استثنای گروپ چهار هرکدام یا کشوری را می‌شناخت یا رابطه تنگاتنگی با دونرها داشتند که می‌توانستند مستقلانه پول بخواهند و به کار بازسازی شروع کنند؛ و اعتنایی به همآهنگی و پلان سازی دولتی نداشتند.

یعنی افغانستان از همان اول فاقد پلان بازسازی ملی بود.

 اگر چه در همان شروع کار دولت موقت و انتقالی, کنفرانس بزرگی بین‌المللیی بنام بازسازی افغانستان در کابل از طرف اداره‌ای هبیتات ملل متحد و تعدادی از انجنیران افغان مقیم امریکا سازمان‌دهی گردیده بود که مدت چهار روز در لیسه استقلال دوام کرد و در حدود بالاتر از دوصد نفر اشخاص کارشناس از کشورهای مختلف جهان و افغان‌های که سال‌ها از وطن دور بودند بنام متخصصین افغانی به کابل آمدند و شخص محترم ریس صاحب جمهور کرزی آنرا افتتاح نمودند. در مجموع مقالاتی که مدت چهار روز از طرف مهمانان خوانده شد، بعضی از مقالات آن ها بسیار علمی و آموزنده بود و تجاربی از بازسازی کشورهای خود را ارایه نمودند که برای دست‌اندرکاران بازسازی کشور ما می‌تونست بسیار مفید تمام شود، مخصوصاً مقالات کارشناسان بازسازی از کشورهای لبنان بعد از جنگ داخلی، جاپان، اروپا و غیره؛ و در اخیر چهار نفر از افغان‌های که استدلال‌های داشتند به رای دهی اکثریت خارجی و داخلی به صفت مشاور در عرصه بخش‌های مختلف بازسازی توسط همین مجلس بزرگ بین‌المللی تعین گردید؛ اما بعداز آنکه آن‌ها به کشورهای‌شان عودت نمودند کوچکترین ارزشی به نظرات آن‌ها داده نشد و از تجارب ارایه شده‌شان استفاده نگردید. در حالیکه باید تمام مقالات آن‌ها جمع‌آوری و چاپ می‌گردید و یک‌یک کاپی به‌دسترس وزارت ها، "ان جی او" ها و دست‌اندرکاران بازسازی توزیع میگردید تا حد اقل از تجارب آن‌ها الهام می‌گرفتند.

 نظر به گستردگی ویرانی افغانستان، در اوایل تشکیل دولت، موجودیت وزارت بازسازی در تشکیل کابینه بسیار مفید بود ولی با تاسف که این وزارت با داشتن یک مشاور خارجی هم بدون برنامه و پلان و حتی بدون صلاحیت بود و نمی‌دانستند چه کنند و از کجا شروع نمایند. گرچه هم شخص وزیر و معین مسلکی آن اقتصاددان بودند که اقتصاد جزء عمده و یکی از پایه‌های مهم بازسازی است. ولی اقتصاد کل مدیریت بازسازی نیست همان‌طوری که رشته‌های مختلف انجنیری مانند مهندس، ساختمان، شهر ساز، متخصص زراعت، معادن و صحت، نماینده‌های سکتور خصوصی و"ان جی او" ها و دونر ها و ملل‌متحد و غیره باید اعضای کمیسیون بازسازی ملی می‌بودند.

 اگر وزارت بازسازی آنزمان کفایت آنرا نداشتند و نمی‌دانستند از کجا شروع کنند. حتی آن عده که خود را با تجربه می‌دانستند یا ده‌ها مشاورین داخلی و خارجی که در تشکیل دولت و سازمان‌ها بودند هم نتوانستند که پیشنهادی به جلسات کابینه بدهند و تقاضا درخواست منع شروع بازسازی عجولانه و بدون پلان را حد اقل برای چند ماه بکنند که در اصول بازسازی همین چند ماه را دوره‌ای آرامش بخشیدن، سروسامان دادن، جمع‌آوری اطلاعات، ارقام و نقشه‌ها و ارزیابی خسارات، و بسیج کردن مردم در امور بازسازی یاد می‌کنند هیچ به این پروسه اهمیت داده نشد.

البته به‌استثنای بازتوانی اداره‌ای دولت و امور اجتماعی و به طور خاص بازسازی عاجل ریاست کارتوگرافی به خاطر تهیه نقشه‌های مختلف به مقیاس‌های مختلف برای روند بازسازی ضرور بود. در همین مدت چند ماه، به همه وزارت ها دستور داده می‌شد که با درنظرداشت اولویت ها, توسط متخصصین خود فقط پلان بسازند و برای توحید و هماهنگ ساختن به وزارت بازسازی ارسال نمایند، کمیسیون بازسازی ملی که باید تشکل آن در همین وزارت می‌بود آنرا بررسی و ارزیابی تخنیکی و اقتصادی و غیره میکردند؛ و فقط در همین نقطه زمانی ضرورت بود به استخدام یا دعوت چند نفر محدود از برجسته‌ترین مشاورین بین‌المللی که در دنیا شناخته‌شده بودند و ارزش آنرا داشت، هرقدر پولی که به‌عنوان اجرت یا معاش یک الی چند ماه هم می‌خواستند برای‌شان تأدیه می‌شد. نه متقاعدین؛ که در کشورهای خودشان بی‌کار بودند آمدند و سال پر معاش‌های گزافی گرفتند هیچ دست آوردی ندارند.

 پلان‌های تایید شده‌ای کمیسیون ملی بازسازی و با تصحیح مشاورین بین‌المللی به نظرخواهی عامه و اهل خبره هم گذاشته می‌شد و در اخیر به منظوری رییس دولت و یا حتی پارلمان می‌رسید؛ و کاپی پلان‌های ساخته‌شده مقابل دونرها یا کشورهای کمک‌کننده هم گذاشته می‌شد؛ که در این صورت حتا همان کشورها یا دونرهای که علاقه‌مندی دادن پول را نسبت نبود به اصطلاح ظرفیت یا اختلاس به باور خودشان به دولت نداشتند و خودشان مستقلانه کارهای بازسازی را انجام می‌دهند. حد اقل مجبور بودند که مطابق پلان‌های مطمین و علمی دولت کار می‌کردند و اگر ناقص عمل می‌کردند امروز بروی‌شان طور مستند کشیده می‌شد. ولی وقتی دولت پلان بازسازی ملی نداشته باشد. خارجی ها دلایل معقول یا غیرمعقول خود را خواهند گفت.

ورود خارجی ها به هدف کمک به کشور نیازمند و بحران‌زده تابع مقرره‌ای وضع‌شده بین‌المللی است توجه کنید به جدول در تصویر که خلاصه صلاحیت ها و مسولیت های خارجی ها که برای کمک و بازسازی در یک کشور سانحه زده می‌آیند توزیع گردیده است؛ که افغانستان حالت استثنایی ندارد و یکی از اعضای جامعه جهانی می‌باشد.

گروپ‌های خارجی

دلیل حضورشان در کشور

مسؤولیت رسمی

در برابر مردم خساره دیده

کارشناس خارجی

ارایه تخصص خود به دولت میزبان و یا یکی از سازمان‌ها

در برابرمقامات دولت، پوهنتون مربوطه و یا کسی که برایش ماموریت داده است

مسؤولیت مستقیم ندارد

مراکز داوطلب خارجی

کمک برای آسیب‌دیده‌گان

در مقابل رییس سازمان خیریه، تأمین کننده بودیجه و دولت

در صورتی که سازمان‌ها متشکل از مردم محل باشند، مسؤولیت دارند.

دولت های خارجی

کمک به کشور آسیب‌دیده که به صورت رسمی صورت می‌گیرد

در برابر دولت خودشان و دولت نیازمند

مسؤولیت مستقیم ندارد

سازمان‌های ملل‌متحد

مسؤولیت در مقابل کشورهای عضو بر اساس درخواست و یا قیمومیت

در برابر اراکین بلند رتبه دولتی، دریافت کننده کمک و سرمنشی ملل‌متحد

مسؤولیت مستقیم ندارد

 

 جدول فوق که بی‌ارتباط به پروسه‌ای بازسازی افغانستان نیست و ساخته متخصصین بین‌المللی است، صرف به طور خلاصه ترجمه گردیده است و به این نتیجه می‌رسیم که:

 1- اگر هر خارجی که خودسرانه بدون مشوره و پلان دولت عمل می‌کند تخطی کرده از حقوق بین‌المللی و کشور نیازمند که باعث بروز حساسیت‌ها هم میشود. از جمله بین متخصصین محلی که حضورشان در بازسازی تاکید شده است.

2- چنانکه دیده میشود هر سازمان خارجی هر کاری را که در کشور نیازمند انجام می‌دهند بالاخره باید به تایید یا تصدیق یکی از وزرا، معینان یا روسای ادارات ذیربط دولت رسانده شود. اگر کار بی‌کیفیت انجام گرفته یا قیمت ها مبالغه‌آمیز است و یا به خواست مردم نیست؛ و سرسری تصدیق گردیده دیگر خارجی‌ها مسؤولیتی ندارد. اینجا دو امکان موجود است یا تصدیق‌کننده دولتی صلاحیت خود را نداشته یا مسلکی نیست و یا شیرینی خود را گرفته که دراین صورت برای مردم جوابگوی می‌باشد.

اگر چه تمرکز همه امور بدوش دولت در بخش بازسازی، هم مشکلاتی را به بار می‌آورد به همین سبب به " ان جی او" ها و شرکت‌های ساختمانی اهمیت قایل شده‌اند ولی این بدین معنی نیست که دولت حق ندارد بداند کی؟ برای چه کاری؟ در کجا؟ به کدام توانایی و تجربه؟ به کشور می‌آید. خلاصه وظایف خارجی‌ها و حضور داشت‌شان در پروسه بازسازی در جدول داده‌شده حقوق ومسؤولیت‌های شان را معیین نموده است.

اگر پلان بازسازی ملی و منسجم می‌داشتیم.  

- دولت به بسیار آسانی، پروسه بازسازی را هم از نظر تخنیکی، مالی و اقتصادی و حسابدهی، خوب و به‌دقت کنترول کرده می‌توانستند.

 - بازسازی در تیررس چشم مالیه دهنده‌گان کشورهای کمک‌کننده یا دونرها قرار می‌گرفت و سبب تشویق بیشترشان در بازسازی افغانستان می‌گردید؛ که کارشناسان بازسازی به این موضوع اهمیت خاصی می‌دهند. ولی برعکس کشور ما تاکنون در این مورد نمونه‌های خوبی ارایه نتوانسته و در فساد و اختلاس یکی از پیشگامان جهان معرفی گردیده است.

 - مردم خود را در آیینه بازسازی ملی می‌دیدند و نارضایتی مردم و فاصله که امروز بین مردم و دولت ایجاد گردیده بروز نمی‌کرد، زیرا بازسازی امروز ما فقط فیصله یک شخص بلندپایه دولت و دونر است و مردم و اهل خبره سیل‌بین اند.

 - مواد ساختمانی، در انحصار چند دلال، معامله گر و دست‌اندرکاران بازسازی نمی افتید این موضوع را متخصصین بازسازی در آثار خود هوشدار داده‌اند... طور مثال در شروع کار دولت، در مارکیت‌های افغانستان نرخ یک تن سیخ گول از 300 تا 500 دالر بود و سال گذشته تا 1500 دالر فی تن بلند برده شد آن‌هم بدون مشخصات مارک یا کلاس آن و یا یک خریطه سمنت پاکستانی از 150 تا 320 افغانی و بالاتر رسید و همین‌طور تمام مواد ساختمانی به قیمت های مبالغه‌آمیز به انحصار درآمد؛ که قیمت ساختمان و بازسازی به قسم غیر باور به اوج خود رسید، چون پلان و مقرره‌ای ساختمانی وجود نداشت یا اگر داشت تطبیق نشد. مسؤولان دولتی  ما آنرا به نرخ روز "اقتصای بازار آزاد" توجع می‌کنند، درحالی که دولت میـوانست با برگزاری  رقابت‌های سالم از هم قیمت و هم کیفیت مواد ساختمانی زیر کنترول خود داشته باشد و از دستبرد پول کمک‌ها به بازسازی جلوگیری می نمود.

 - به اثر دادن آموزش به مدیران، حسابدهی و شفافیت در امور بازسازی قابل قناعت همه مردم می‌بود. نه به شکل حسابدهی بعضی از وزارت ها که در صفحات جراید به نشر می‌رسید و گیچ کننده بیش نبود آن‌هم بدون تایید از رضایت مردم. فقط کردم ولی به کدام قیمت و کیفیت و استحکامیت؟ در مدت حدود سیزده سال، هفته‌ای یا ماه‌ی که مردم از طریق رسانه‌های ملی و یا بین‌المللی نشنوند که این کشور یا آنکشور یا این بانک آن بانک مقدار چند میلیون دالر برای این و آن مقصد کمک کرد. ولی به طور مشخص کدام جدول مختصر حسابدهی از همان پول که در عنوان مقدار پول کمک هم درج و با کار انجام‌شده بیلانس میگردید، در نشرات داده نشد که پول متذکره که به آن تاریخ اعلان شد یا کاملا ً نرسیده همانطوریکه شکایت ها شنیده میشود و یا کار پروژه شروع شده و چند فیصد پیش‌رفته چه مقدار آن زیاد مانده یا کمبود کرده است. کاش جریده یا اخبار ماهوار مخصوص بازسازی به چاپ میرسید و هر سه ماه در آن حساب داده میشد.

- بازسازی پلان شده مطابق می‌بود با تعریفی که محققین این بخش ارایه کرده‌اند و در فوق به آن اشاره گردید؛ اما در بازسازی بدون پلان افغانستان نه تنها خطر کاهش نیافت بلکه تشدید هم شد.

 - محققین بازسازی در آثار خود هوشدار داده‌اند که: گروهای سودجو و پول‌ساز از کشورهای مختلف در انتظار رخ دادن حادثه‌ای در یکی از کشورهای جهان می‌باشند که مثل زاغ و زنبور بنام‌های مختلف کمک و یا امداد و متخصص زیر نام "ان جی او" و غیره وارد کشور سانحه زده میشوند. آن‌ها مهارت‌های خاصی در پیدا کردن همکاران ضعیف‌النفس کشورها سانحه زده دارند و حتی اشخاص پرقدرت دولتی را با دادن رشوه‌ها آرام میسازند، با بعضی دونرها ارتباط تنگاتنگ دارند که بدون مشکل پروژه‌ها را از دونرهای خارجی یا داخلی می‌گیرند و بعد به شرکت‌های خورد چندین بار دست‌به‌دست بفروش می‌رسانند و باکیفیت پایین ساخته می‌شود؛ و بدون درد سر و زحمت و سرمایه یا کمی سرمایه که عبارت از گرفتن یک دفتر لوکس و چند پایه کمپیوتر و استخدام رهنماهای داخلی که اندک به زبان انگلیسی و کمپیوتر آشنایی داشته باشند مبادرت می‌کنند از استخدام اشخاص کارفهم بومی هراس می‌کنند تا مبادا افشا شوند. در کشورهای که پلان و مدیریت در بازسازی ضعیف باشد و سازمان‌ها یا "ان جی او" های خوب و خراب را تفکیک کرده نتوانند و برای هر کسی بدون پرسان ویزه دخول به کشور بدهند این یک امر عادی است که پول‌های بازسازی توسط همین سازمان‌ها و شرکت‌ها ربوده می‌شود؛ و بدون زحمت، لک‌ها حتی میلیون‌ها دالر از پول بازسازی به شکل احمق پولی میربایند.

- بسیج کردن و اشتراک مردم رم کرده و داغدیده از جنگ‌ها در امور بازسازی ملی از الویت هاست؛ اما از شروع بازسازی تا امروز کسی به یاد ندارد که کدام مسؤولی حاضر شده باشد تا از طریق رادیو و تلویزیون ها حداقل سمبولیک روح مردم را آرامش دهند و مردم را به همکاری و اشتراک در بازسازی دعوت نماید. یا حداقل نیمی از کابل که در اثر جنگ‌های تنظیمی ویران شد، وعده بازسازی یا کمک برای بازسازی خانه‌های ویران‌شان را بدهند که روش‌های خاصی قابل امکان در بازسازی موجود است. حتی مسؤولین جنگ‌های داخلی کابل که باید غرامت و خساره خانه‌های مردم را می‌پرداختند یک معذرت خشک هم نخواستند. چون جنگ‌های اخیر داخل کابل مقابل شوروی نبود تا مردم آنرا جهاد می‌دانستند و چشم‌پوشی می‌کردند. نه تنها مردم بسیج نشدند بلکه خساره دیده‌گان به یک مهاجرت اجباری مجبور شدند.    

- توقعات فزاینده در یک بازسازی امر طبیعی است که داشتن پلان و شفافیت ازیک‌طرف و استدلال مدیران آموزش‌دیده محلی یا درچه سوم در سطح منطقه این مشکل را به آسانی رفع می‌توانستند و از نارضایتی مردم کاسته می‌شد. شایان ذکر است که کارشناسان بازسازی این روند را به سه کتگوری تقسیم نموده یعنی بازسازی به سطح کشور را درچه اول، ولایتی را درجه دوم و منطقه‌یی را درجه سوم نام‌گذاری نموده‌اند.

اگر بازسازی پلان شده‌ای می‌داشتیم که در آن کنترول و شفافیت و حسابدهی از الویت‌های آن است می‌بود این‌طور زمینه رشد رشوه و اختلاس از پول‌های بازسازی به این سویه نمی‌رسید. تا حد که اگر برای رشوه و اختلاس هم درجه قایل شویم این چپاول گران و فساد پیشه‌گان تا درجه‌ای دوکتورا مهارت پیدا کرده‌اند؛ حالا گمان ضعیف برده می‌شود تا این دوکتوران حرفه‌ای را که مانند ریشه‌ای سرطانی در هر اداره خارجی و دولت و کمیسیون های مبارزه با اختلاس حضور دارند، آن‌ها را شناسانی کنند و به پنجه قانون سپاریده شود.

نابود باد جنگ و فساد.