صلح؛ نه به هر قیمت
جنگ در افغانستان ناخواسته و در مالکیت افغانها نیست و صلح حق و آرزوی دیرینه ئ مردم رنجدیده و مظلوم افغانستان است.
در حقیقت آنانی که نمیتوانند منافع و سود را از برنامههای مسالمتآمیز بدست بیاورند، با کشاندن شعلههای خانمانسوز جنگ در کشورهای چون افغانستان به مقاصدشان میرسند و به گونههای تسلط استبدادی، استعماری و استثماری قدرت، به غارت و چپاول منابع اقتصادی و سرکوب اقتدار ملی کشورهای درگیر و متضرر از جنگ میپردازند.
متأسفانه مالکان و مدیران جنگ با استفاده از عمال خاین و خود فروخته ئ داخلی، رویدادهای خونین و ننگین را تحت عناوین مختلف چون بهاصطلاح جهاد، دولت اسلامی، امارت اسلامی و یا کدام سو استفاده ئ دیگری از ارزشهای تاریخی و مقدسات دینی و مذهبی چندی ست بالای ما جاری ساخته و از آن بیشرمانه سود میبرند.
مردم شریف افغانستان فاجعههای خونین و ننگین فراموش ناشدنی دورههای جنگ خاصتاً دههی هفتاد و تسلط سیاه ارتجاعی حاکمیت بهاصطلاح امارت را در کشور عزیز خود تجربه نمودهاند و میدانند عامل بدبختی و ویرانی افغانستان کدام های داخلی و بیرونی هستند.
زندگی در فضای صلح و رفاه حق هر انسان خاصتاً ما افغانها که حدوداً چهار دهه میشود در آتش و اثرات ناگوار جنگهای تحمیلی و تمویلی بیگانه، جان میبازیم و تا هنوز به یک آرامش نسبی در کشور خویش نیستیم، است و هر آن صلحی که باعث نابودی ارزشها، دستاوردها و ساختارهای سازندهی مدنی و ملی ما گردد، نا خواستنی ست.
بناً در این زمان فهم، شعور و احساس وطن دوستی مردم شرافتمند افغانستان خاصتا نسل پویا و بالنده ئ جوان آنقدر است تا از برنامههای که وطن شان را به منجلاب بدبختی فرو میبرد، آگاه و در محور برنامههای وطنپرستانه و دلسوزانه ئ رهبران و فرزندان واقعی کشور منسجم گردند و از حاکمیت ملی، تمامیت ارضی، شرف و عزت میهن آباییشان دلیرانه و وطنپرستانه دفاع نمایند.
صلح پایدار و باعزت غرور و عفت ملت افغانستان است نه صلح نمادین و تحمیلی که ما را به گذشته ئ خونین، ننگین و سیاه ببرد.
زنده باد افغانستان - ژوندی دی وی افغانستان - یشه سین افغانستان
هر آن شخص و گروهِ که خود را منسوب به تشکیلات سابق حزب پر افتخار دموکراتیک خلق افغانستان و تشکیلات احزاب فعلی انفصال شده از آن، میدانند اگر هر چه زود در محور فراخوان و اعلامیههای وحدتطلبانهی جریانهای سیاسی معتبر منسجم و گامهای عملی برای تشکیل واحد و با اقتدار حزبی برندارند با قضاوت صریح و جدی نسل جوان و تشکل نوین راهرو آرمان سترگ انسانی حزب دموکراتیک خلق افغانستان روبرو خواهند شد آنگاه نمیتوانند در مقابل ادعا و سؤالهای مطرحِ نسل نوین تبرئه حاصل نمایند.
چنانچه دیده میشود شرایط حساس است و تقاضای زمان بیشتر پای نیروهای سیاسی ملی مترقی و دموکرات را در میدان مبارزه به خاطر نجات و رهایی کشور از جنگ، مجبوریت های مختلف اعم سیاسی، اقتصادی، فرهنگی و عقب ماندهگی ها، میکشاند.
بناً متوجه مسؤولیت تاریخی شده دین ملی و انسانی خود را یکبار دیگر وطنپرستانه ایفا نمایید تا به وحدت واقعی رسیده در آبادی، پیشرفت و ترقی کشور عزیز ما افغانستان گامهای عملی موفقانه برداشته شود.
قوت ما در وحدت ماست!
جفای که در این برهه زمانی صورت گرفته است غیرقابل بخشش است. با این معامله بر سر همه تلاشها برای ادامه خط مترقی و وطنپرستانه خط بطلان کشیدند. اینها رسوا شدنی هستند. این اقدام حتمی پلان همان انجوهای مفتن است که در این مقطع خواسته اینها را رسوا سازند تا سایر اعضای صادق حزب و راه و اندیشه دلزده شوند، سیاست و مبارزه را کنار بگذارند. این شیوه در دهها کشور دیگر آزموده شده است. بدترین حالت زمانی است که صفوف صادق حزب ببینند که بنام آنها تجارت صورت گرفته است.
مبارزه ادامه دارد. رفقا استقامت.
موضع گیری اصولی و ضرورت وحدت عمل
به نظر من؛ موضع گیری و سیاست اصولی در وضعیت کنونی و بحرانی کشور عبارت از این است که ما نیروهای جنبش چپ ملی؛ مترقی؛ دموکرات وداد خواه کشور از زد و بندها و ایتلافهای تنظیمهای جهادی؛ حلقات حکومتهای فاسد و ناکام ۱۸ سال اخیر و مافیای قدرت - ثروت؛ جنگ سالاران؛ غارت گران و شرکای سیاسی تکنوکرات آنان؛ دوری جویم و متحد شویم و به راه اندازی یک جنبش وحدت عمل و بدیل دموکراتیک در حل سیاسی قضیه ء کشور و تأمین صلح پایدار مبتنی بر ارزشهای قانون اساسی و حفظ دستاوردهای موجود در عرصههای توسعه ء سیاسی، آزادیها، حقوق زنان و حقوق اساسی مردم و سایر عرصههای حیات ملی کشور و ایجاد یک دولت ملی قدرتمند و استقرار دموکراسی واقعی؛ آزادی و برابری؛ رفاه و عدالت اجتماعی و تحقق آرمان افغانستان آزاد و مستقل؛ امن و دموکراتیک؛ شگوفان و مرفه؛ نیرومند و سربلند که درراه آن مبارزات طولانی فداکارانه به عمل آمده است و قربانیهای فراوان داده شده است بهصورت متحدانه و یک پارچه مشارکت ورزیم و بدین گونه دین خود را در برابر وطن و مردم رنجدیده کشور ادا نمایم
موضع گیری و سیاست اصولی
به نظر من؛ موضع گیری و سیاست اصولی در وضعیت کنونی و بحرانی کشور عبارت از این است که ما نیروهای ملی؛ مترقی؛ دموکرات و داد خواه کشور از زد و بندها و ایتلاف های تنظیمهای جهادی؛ حلقات حکومتهای فاسد و ناکام ۱۸ سال اخیر و مافیای قدرت - ثروت؛ جنگ سالاران؛ غارت گران و شرکای آنان؛ دوری جویم و در یک جبهه ء واحد سیاسی متحد شویم و به راه اندازی یک جنبش صلح و بدیل دموکراتیک در حل سیاسی قضیه ء کشور و تأمین صلح پایدار مبتنی بر ارزشهای قانون اساسی و حفظ دستاوردهای موجود در عرصههای توسعه ء سیاسی؛ آزادیها؛ حقوق زنان و حقوق اساسی مردم و سایر عرصههای حیات ملی کشور و ایجاد یک دولت ملی قدرتمند و استقرار دموکراسی واقعی؛ آزادی و برابری؛ رفاه و عدالت اجتماعی و تحقق آرمان افغانستان آزاد و مستقل؛ امن و دموکراتیک؛ شگوفان و مرفه؛ نیرومند و سربلند که در راه آن مبارزات طولانی فداکارانه به عمل آمده است و قربانیهای فراوان داده شده است بهصورت متحدانه و یک پارچه مشارکت ورزیم و بدین گونه دین خود را در برابر وطن و مردم رنجدیده کشور ادا نمایم.
پیام حقیقت
طی سالهای اخیر نشریههای چاپی زیادی با استفاده از آزادی نسبی مطبوعات و رسانهها در کشور به شگوفه نشستند که از جمله یکی هم ماهنامه حقیقت زمان است. این ماهنامه معتبر با حفظ شرایط ناگوار طی شش سال اخیر توانسته است تا بعد از یک وقفه نسبتاً طولانی با نشر نخستین جرقههای اندیشههای دادگستری و ترقیخواهی در میان سایر نشریههای کشور که هر کدام شان جای پای درخشانی در راه بیداری مردم به دوش دارند، تابندهتر باشد.
تارنمای حقیقت آغاز هفتمین سال نشراتی ماهنامه حقیقت زمان را شادباش گفته و برای گردانندهگان این ماهنامه پیروزی و مؤفقیتهای مزیدی را در امر دادخواهی، ترقی پسندی و دموکراسی گرایی در کشور آرزو میبرد.
عمر فیض مدیر مسؤول تارنمای حقیقت
نگاهی به نا آرمی های اخیر در کشمیر
جدال هند و پاکستان در مرز دو کشور زمانی آغاز شد که در حمله جدایی طلبان کشمیری وابسته به پاکستان سربازان هندی کشته شدند و هند اینبار نه تنهادولت پاکستان را مسئول دانست بلکه با تهاجم هوایی بدان پاسخ داد و با عکس العمل پاکستان مواجه شد. دولت آقای مودی در هند و دولت آقای خان در پاکستان وسیله مناسبی را بدست آوردند تا ازین فرصت طلایی بنفع خود استفا ده کنند، یکبار دیگر تمامی رسانه جمعی پاکستان واحزاب سیاسی آن شیپور اسلام به خطر افتاده را بصدا در آوردند و دفاع از دولت اسلامی در مقابل هندوی کافر را فریضه اسلامی دانستند.
در هند حزب حاکم آقای مودی و برخی احزاب دیگر بنام دفاع از هند بزرگ و کوفتن بر طبل ناسیونالیسم هندی و مذهب هندو به مقابله برخواستند. حزب آقای مودی مرکز تجمع گروه های ناسیونالیست و متعصبین مذهبی هندو است. هند در آستانه انتخابات قرار دارد و حزب حاکم میتواند از احساسات مردم هند بنفع خود بهره برداری کند.
دولت پاکستان که بدون کمک خارجی توان پرداخت سود قرضه های خود را ندارد، درداخل با مشکلات سیاسی و نظامی روبروست و تحت فشار قدرتهای بیرونی قرار دارد، میتواند همه توجه مردم پاکستان را به سمت بیرون انحراف دهد و بسادگی مخالفت ها را سرکوب کند.
اشتراک افغانها در این جنگ چه عملی باشد و یا تبلیغاتی بطور قطع بنفع مردم افغانستان نیست. ما بکمک هند و پاکستان نیاز داریم، هردو کشور به دست پیشی ما نیاز ندارند. هردو کشور سلاح اتمی دارند و دوستان بیرونی .
به کشور خود به اندیشیم و هزاران سرباز قربانی وطن
ششم جدی را از چندین منظر میتوان دید:
- ارتش سرخ بعد درخواست مکرر رژیم ترکی- امین به افغانستان لشکر کشی و انرا اشغال کرد.
- امین کشته شد و دارو دسته اش از قدرت کنار زده شدند.
- کارمل دومین شخصیت در رهبری ح.د.خ.ا (بعد از ترکی) در راس حزب و حکومت قرار گرفت.
- برای ایالات متحده، غرب، پاکستان و رژیمهای مرتجع عرب بهترین فرصت مساعد شد تا افغانستان را به "ویتنام" برای شوروی تبدیل کنند و کردند.
- درفرجام نه تنها ارتش رخ شکست خورد بلکه شوروی و پکت وارسا هم ازهم پاشید و جهان دو قطبی به یک قطبی تبدیل شد.
ولی از منظر دیگر:
رژیمخونتای "امین" در مدت یک ونیم سال موجودیت خود، بیش از پنجاه هزارتن از روشنفکران، اهل سواد و قلم و متخصصین کشور را که به قیمت گزافی طی یک قرن تربیت شده بودند، بشمول بزرگان قومی و علمای دینی را بدون هیچ گناه و خطایی از دم تیغ کشید.
- در روزهای نزدیک به ششم جدی سال ۱۳۵۸ درزندانهای افغانستان (ازسطح علاقداریها تا ولسوالیها، ولایات و مرکز کشور شهرکابل) حدود صدهزار تن زندانی بودند و همه منتظر اعدام. اگر رژیم امین دوام میکرد مسلمآ اکثریت مطلق این زندانیها نیز سر به نیست میشدند.
شش جدی اگر هیچ حسن دیگری نداشته باشد؛ این خوبی را داشت که ده ها هزار زندانی سیاسی منتظر به اعدام را آزاد ساخت.
این، آن نکته ایست که مخالفین شش جدی کمتر به ان توجه دارند.
ما؛ و داعیه ء حراست وحدت ملی افغانستان
آنچه امروز اهمیت درجه اول دارد و ما آن را در مرکز توجه خویش قرار میدهیم، وحدت ملی افغانستان و همزیستی مردمان سرزمین مشترک ماست. ما با صدای بلند میگوییم! این ملت وجود دارد! این ملت، تاریخ دارد، ریشه دارد، دلیل وجودی دارد و روح مشترک، ارادۀ زندهگی خود و اولاد خود را در همین وطن واحد و تقسیم ناپذیر دارد. ما، نه از کاسۀ کثیفِ نفاق ملی در گذشته خوردهایم و نه خواهیم خورد. در جریان بیش از نیم قرن زندهگی سیاسی؛ ما رهبرِ تاجیک، رئیس جمهورِ پشتون، صدراعظمِ هزاره، منشی اُزبک و رفیقِ ترکمن، نورستانی، بلوچ و پشهیی داشتهایم. از آنان آموختهایم و آنان را دوست داشتهایم. ما مبارزه به خاطر درد مشترک را از آنان فرا گرفتهایم و این را که هزارۀ گرسنه و پشتونِ گرسنه، هردو گرسنهاند و باید بازو به بازوی هم بدهند؛ تا از گرسنگی رهایی یابند.
طی دهههای گذشته، همانهایی که امروز ریا و تزویرشان برای مردم افغانستان ثابت شده است، وحدت ملی ما را اینک با آزمایشهای جدی مواجه ساخته است. همانهایی که برای ثروتمند شدن و قدرتمند شدن زیر بیرق جهاد و قومیت؛ افراطیت مذهبی و قوم گرایی از هیچ جفایی در حق شما هموطنان رنجدیده دریغ نکردند، همانهایی که برای پُر کردن جیبهای خود، به فساد، رشوت، اختلاس و چور ملکیت عامه متوسل شدند، جنگ اقوام، رقابت زبانها و درگیری مذاهب را راه انداختند. ولی ما و شما هموطن با خون و عرق جبین ازین وطن واحد که دران یک پشهیی مساوی به یک پشتون؛ مساوی به یک ازبک مساوی به یک تاجیک مساوی به یک بلوچ و ترکمن و نورستانی و قزلباش و سادات و دیگران هستند و خواهند بود، حمایت و حراست خواهیم کرد.
نسل جوان باید از ناسیونالیسم عظمت طلبانه پشتون و ناسیونالیسم تنگنظرانه محلی تاجیک خودداری کنند
لجاجت و سرتمبگی شیوه خوب حکومت داری نیست دادن وعدههای بزرگ و غیرعملی سردمداران را در برابر ملت ناکام میسازد بیتوجهی به حال ملت جلوه نمایی موفقیت در کار و دروغ شیوه حاکمان محیل و عوام فریب است عکسالعمل در برابر نا کارگی بیکفایتی جعِل و دروغ و عوامفریبی حق ملت است یک ملت زنده باید در مقابل این زمام داران از حق خود دفاع کند اما بهره گیری سیاسی اشخاص و گروهکهای منفعت باخته شیوه محیلانه دیگریست که آن هم نمیتواند خواست ملت را بسر رساند به نسل جوان کشور بیپرده میگویم که یک مشت اقلیت غیرقابل حساب در نفوس سی و شش میلیونی کشور دچار واهمههای دو افراط در تفکر ملیشان شدهاند و میخواهند برای حفظ و تحکیم موقفهای زدوده شدنی آیندهشان از آن بهره بگیرند این مشت قلیل دو خط فکری خود ساخته ناسیونالیسم عظمت طلبانه پشتون و ناسیونالیسم تنگنظرانه محلی تاجیک را وسیله دسترسی به اهداف شان قرار دادهاند که هر دو طرز تفکر از جانب ملت افغان مردود است زیرا ناسیونالیسم عظمت طلبانه پشتون با کلیت خواهی قرون گذشته افغانستان آمو تا به سند را شعار میدهند و خواهان افغانستان قرن ۱۸ اند که این طرز تفکر غیرعملی بوده درد ملت را دوا نمیکند و ناسیونالیسم تنگنظرانه محلی تاجیک افغانستان شمول نبوده محدود به افغانستان دامنههای هندوکش میباشد که بوی تجزیه طلبی از آن برمخیز و باید نسل جوان افغان از توسل به هر دو افراط خود داری کنند. آرزو و انرژی فکری و جسمی خود را صرف بهبود اوضاع بیدار سازی ملت و ایجاد ظرفیتهای فکری مناسب برای انتخاب رهبران وطن پرست و مردم دوست سازند ملت واحد سرزمین واحد افغانستان کشور افغانها.
تاجیکیزم بدیل پشتونیزم نیست. برادر اندر پشتونیزم است
سیستم سیاسی مبتنی بر قوم، بر قبیله، سیستمی بیثبات و بالقوه غیر دموکراتیک است. سیستم اقتصادی مبتنی بر پیوندهای خونی قبیلهیی، سیستمی عقبمانده و فلجکننده است. سیستم فرهنگی و ارتباطی مبتنی بر قوم، زمینههای زورگویی، تمامیتخواهی و تداوم جنگ را ایجاد میکند. این پدیده در کشور ما یک چهرۀ مشخص و روشن دارد و آن پشتونیزم است. هم در سطح قدرت سیاسی، هم در سطح بازار کار، هم در سطح انجمن فرهنگی، قرار گرفتن در برابر این پدیدۀ قرونوسطایی وظیفۀ مقدس هر پشتون دموکرات، هر غیر پشتون دموکرات است.
این پدیده در افغانستان چهرۀ دیگری هم دارد و آن «تاجیکیزم» است. همینی که در برابر پشتونیزم، تازه در حال ایجاد کردن و تیوریزه کردن آناند. تاجیک یک قوم نیست. هرگز نبوده و حالا نیز نیست. تاجیکیزم محصول تنبلی فکری و خصلت غیردموکراتیک چند تا وکیل گذر فارسیزبان است که برای تصاحب و تقسیم مساعد قدرت، صاف و ساده ـ ازآنجاییکه قادر به تصور و قرار گرفتن در عقب پروژهیی دموکراتیک نیستند ـ پس میروند در برابر اقوام پشتون، قوم جدیدی را ایجاد میکنند و نامش را تاجک میگذارند تا در برابر زورگویی پشتونیستها با زبانی مأنوس و قابلفهم حرف بزنند.
راهکارهای نجات
- تشدید فشارهای دامنه دار مدنی در چهارچوب نظم اجتماعی برای تغییر مهرهها، سیاستها و استراتیژی ها؛
- ایجاد کمیتههای مردمی، برانگیختن قیامهای مردمی در امر بسیج و همبستگی مردم و دفاع متحدانه از ولسوالی ها، شهرها و ولایات و ایجاد صندوقهای تعاون برای هزینههای دفاعی؛
- طرح مقدمات سیاسی، ایجاد ایتلافهای سیاسی، اتحادهای سیاسی و ایجاد جبهات بزرگ فارغ از رنگهای قومی و ایدئولوژیک برای دفاع مستقلانه و لاجرم ایجاد بدیل بایسته و ملی برای دولت تروریست پرور موجود.
- راهیابی و همسوی خطوط واحد رسانهیی و تمرکز نقش قلم به دستان برای آفرینشها و انگیزههای دفاعی و میهن دوستانه و تشدید خود آگهی مردم برای سمت یابی و بسیج اجتماعی؛
مکثی بر پیام رادیو تلویزیونی اشرف غنی به مناسبت حادثه دردناک دیروز:
رییس جمهور درحالیکه نیشخندی بر لب دارد، در پرده تلویزیون ملی ظاهر میشود و شهریان کابل را تسلی داده چنین میفرماید:
"متأسفانه گروههای اجیر تروریستی و باداران شان، امروز در کابل خون هموطنان مظلوم ما را جاری کردند که اینجا تنها تقبیح کفایت نمیکند؛ بلکه زمان اقدامات جدی بر ضد آن گروههای ضدبشری و ضداسلامی فرارسیده است".
یعنی تا حال جاری شدن این همه جویهای خون در کابل و ولایات کشور چندان مهم و جدی نبوده است که ایجاب اقدامات جدی را میکرد. و جناب شان فکر میکردند که تقبیح عملکرد آنان و تشکیل کمیسیونهای حقیقت یاب برای جلوگیری از اعمال این برادران آزرده خاطر کفایت میکرد.
درجای دیگر میفرماید:
«اکنون فرصت فیصلۀ مهم ملت فرارسیده و او برای این فیصله و بسیج ملی، به ملت رجوع میکند.»
و این در حالی گفته میشود که ملت دیروز فیصلهاش را با صدای بلند اعلان کرد: استعفا بده و دست از سر کل ما بردار!
به مزاحت نگفتم این گفتار،
هزل بگذار و جد از او بردار
پسلگد، هیولای داعش بهسوی خالقین:
امروز جامعه بشری به خاطر جنایت هولناک ضد بشری و ریختن خون انسانهای بیگناه و آنهم در محفل خوشی، عزادار است و هر انسان آگاه و متعهد به انسانیت خود را شریک مصیبت، عزاداران شهر مانچستر انگلستان میداند.
شهروندان «غرب» در وقوع این ششترین نوع توحش و بربریت، فیالواقع کفاره گناهان دولتمردان شان را میپردازند، رهبرانی که به خاطر تحقق اهداف استراتیژیک در خلق «دایناسور» های مهلک «جهادی» همانند داعش و ... سهم دارند، در محکمه وجدان بشری، بهمثابه شریک قاتلان ددمنش و بربر داعشی، محکوم میباشند.
اظهر منالشمس است، تا زمانی که در تعریف تروریست و خون، برخورد دوگانه وجود داشته خون افغان، سوری، عراقی و ... با خون شهروندان غرب همگون پنداشته نشود و تروریسم در افغانستان و تا شرق المیانه و پاریس و مانچستر و ... جنایت علیه بشریت شناخته نشود، (که مصداق عملی این فیل و قیل را جهانیان در تداوم تراژیدی خونبار افغانستان مشاهده مینمایند) خالقین همانند فرعونان تاریخی مصر باستان حتی در قصرهای سپید و زرهیشان مصون نخواهند بود.
وقت آن رسیده است تا در برابر سونامی دهشتبار «اسلامی» که جهان را به مخاطره کشانیده، وجدان آگاه بشری و نیروهای وفادار به ارزشهای انسانی در غرب، صدایی اعتراض شان را بلند نمایند تا رهبران غرب که تا چند روز دیگر در مقر فرماندهیشان در بلجیم جمع میشوند، این کلام شاعر بزرگ ملاک تصامیم شان باشد که:
تخم دیگر بکف آریم و بکاریم ز نو زانچه کشتیم ز خجلت نتوان کرد درو
با حرمت
شرقالمیانه «بزرگ»:
تحت این عنوان استراتیژی پساجنگ سرد امریکا در مورد آینده شرقالمیانه، پیریزی میگردد که معطوف بر این موارد میباشد:
ــ سقوط دولتهای مقتدر ملی که موجودیت شان مانع تحقق پلان میگرددږ
ـــ زمینه سازی برای تخریب و تجزیه کشورهای با ظرفیت بزرگ نظامی و اقتصادی. دشمن تراشی در وجود اسلام که از این سه امتیاز برخورداراست:
۱ـ ایدیولوژی دارد.
۲ـ سیف الاسلام و «جهاد».
۳ـ کشورهای اسلامی دارایی بزرگترین ذخایر نفت و گازاست.
ــ سازماندهی نسل پنجم هیولای هولناک بنیادگرایی «اسلامی»، داعش و...
ــ تغیر در جیواستراتیژی، اقتصاد محور منطقه که منجر به تفوق سیطره امریکا بر ذخایر نفت و گاز شرقالمیانه و تا آسیایی میانه و کسپین گردد.
لشکرکشی به افغانستان و عراق و نابودی لیبیا و جنگهای خانمانسوز سوریه و ... در همین راستا انجام یافته، که رجال برجسته و ذیدخل در طراحی و تطبیق این پلانها در کتابهای شان آن را افشا و اعتراف خانم کلینتن و در روزهای اخیر صحبتهای خانم کاندولیزا رایس وزیر خارجه اسبق در مرکز فکر بروکینگز به مجموع اعترافات صحه گذاشته و بهصراحت اعلام داشته که: «ما راست گو نیستیم، ما نه به خاطر دموکراسی، بل برای سرنگونی به عراق و ... رفتهایم»
مرور به این حقایق تلخ که مقدرات تاریخی منطقه و افغانستان را رقم زده است به این دلیل نیز حایز اهمیت است که: در سیاست افغانستان لااقل آنانی که «مأمور» نیستند، یخن همدیگر را رها و به فکر نجات مردم و وطن باشند.
د افغانستان په راوانه سیاسي کشاله او ټلواله کې یو بل سرزوری خو تل ناکام سیاستلوبی ورزیات شو، چې تمه نه ترې کیده .
که په نوي یمو کلونو کې د نظار شورا یا پنجشېر قدرت نه وی انحصار کړی؛ نو د طالبانو د غورځنګ دې راټوکیدلو لپاره هېڅ بانه او انګېزه نه وه؛ او نه به هغه غورځنګ را پيدا شوی و؛ او که چېرې همهغه نظار شورا بیا په دوه زرمو کلونو کې د تېر غوندې بیا په وچ زور قدرت یوازې په خپلو ګورتونو کې نه وی نیولی؛ ټولیزې شتمنۍ یې نه وی تالان کړې ، هېواد او دولتي اداره یې د فساد په رنځ نه وی ککړه کړې او لنډغریزم یې نه وی پيل کړې ؛ ګلبدین ته د راتګ هېڅ بانه او انګېزه نه وه....موږ افغانان هېڅ کله له تاریخ او خپلو تېروتنو نه نه زده کوو....
ګلبدین دا ځل د سیاسي شترنج په تخته کې ښه چل ولاړ؛ هغه ولس له خوږ ګوتې ونیو او نادان ولس فکر کوي چې، د ګلبدین راتګ به له ځانه سره سوله راوړي؛ خو نه پوهیږي چې، سوله بل ځای کې ده، سوله به هغه وخت راشي چې د طالب د توپک شپېلۍ غلې شي؛ ځکه دا اوه لس کاله د ټول جهادیزم لیډران او د ګلبدین ګوند په کابل کې ناست دي، خو سوله ورکه ده...
بل دا چې د نننۍ غونډي په ګڼه ګونه هم څوک و نه غولیږي، دا ډول غونډي د اوبو پر سر پوکاڼو غوندې دي زر به یې باد ووځي...
خواست روز!
ریشهها و عاملین اصلی مصیبتهای جاری وطن را باید هدف قرار داد!
آیا تنها با اعلان روز ماتم ملی و شنیدن و نوشتن کلمات تکراری چون "در غمت شریکیم، روح شهدا شاد باد، تشکیل کمیسیون تحقیق و..." درد و اندوه بازماندگان شهدای واقعه اخیر تسکین مییابد و جلو تکرار جنایات همانند آن گرفته شده میتواند؟
آیا بهتر نیست صدای اعتراض خود را هماهنگ و همصدا برعلیه دولت موجود، رهبری بیکفایت، بیمسئولیت، غرق در فساد و بیخبر از درد و رنج مردم بلند نماییم؟
هرگاه این خواستها، از طریق صفحات اجتماعی مطرح گردد، تأثیر بیشتر نخواهد داشت؟
ـ سبکدوشی عاجل وزرای دفاع، داخله و رییس عمومی امنیت ملی
ـ سلب صلاحیت والی، قوماندان امنیه و رییس امنیت دولتی ولایت بلخ
ـ جلب قوماندان و سایر مسئولین قول اردوی ۲۰۹ شاهین به پای میز تحقیق
ـ سایر خواستهای روز مردم
خطاب به تاجران خون:
در افغانستان کم نیستند اشخاص و گروهکها که در نمک پاشی به نعش آغشته به خون مادر وطن با خبیثترین دشمنان تاریخی خارجی مسابقه دارند و اظهر منالشمس است که همین «تاجران دین»، «دکانداران قوم»، «تیکه داران جهاد» که شاید از چند صد تن بیشتر نباشند، با اشتراک در «شرکت سهامی» جهادی - طالبی و مافیایی و به کمک حامیان اجنبی، سی ملیون شهروند مستضعف و مظلوم را گروگان گرفتهاند و اکنون دیده میشود که تعداد دیگر که بهنوعی شریک خوان آنان میباشند «تجارت خون» را پیشه ساخته و در نقش متخصصان دی ان ای شناسی قوم و نژاد به احصاییه گیری شهیدان گلگون کفن که هنوز خون پاک شان خشک نگردیده، میپردازند و مطابق پلانهای استعماری افغانستان را بهطرف جنگ قومی و یوگوسلاویا شدن میکشانند، تا در تکه و پارچه شده میهن، «دستمال گل سیب» نصیب شان گردد.
در حالی که افغانستان با تشدید جنگ اعلام ناشده دشمن خبیث و تاریخی پاکستان مواجه است و آماج حملات زشتترین انواع بنیادگرایی خشن «اسلامی» طالبی، داعش، القاعده و ... که بهمثابه ابزار کثیف بازیگران رقیب منطقوی و بینالمللی استعمال میگردند، قرار دارد و دور جدید «بازی بزرگ» میان رقبای تاریخی و سیطره و جنگ امپریالیستی که به خاطر «تقسیم مجدد مناطق حیاتی جهان» تلاش دارند و از افغانستان بهمثابه معبر ورود به آسیایی میانه، قربانی میخواهد، ما باید قبل از هر وقت دیگر هوشیار باشیم و به همان ندایی وخشورانه یکی از پدران بزرگ معنوی لبیک بگوییم که، گفته بود:
ای ملت از برای خدا هوشیار شویید از مکر و حیله دشمن خبر شویید
و به خاطر دفاع از «حق حیات شهروندان» و فرزندان اقوام با هم برادر و برابر صادقانه تلاش نماییم و برادری و برابری و حقوق مساوی و انسان و انسانیت را ملاک عمل و اندیشه قرار دهیم و کشور را از «فغانستان» به «انسانستان» به تمام مردم، بدون هر نوع تبعیض و تعصب مبدل سازیم.
با حرمت