۲۹ فبروری ۲۰۲۰،روز سیاه تاریخ میهن ما بود،روزی که توافقنامه آمریکا و طالبان در دوحهی قطر امضا شد.
این توافقنامه، شامل خروج نیروهای آمریکایی و ناتو از افغانستان و همچنین تعهد طالبان مبنی بر عدم استفاده از خاک افغانستان علیه امنیت آمریکا و متحدانش بود. این توافقنامه همچنین شامل جدول زمانی برای خروج نیروها، مذاکرات بینالافغانی و تبادل زندانیان بود.
در حقیقت با امضای آن توافقنامه امریکا و ناتو،راه را هموار کردند که طالبان بتوانند قدرت سیاسی را در افغانستان دردست گیرند تا منافع امریکا با کمترین هزینه تامین گردد.
چرا امریکا چنین کرد؟
تاریخ نشان داده که بر پایه منافع قدرت های بزرگ اولویت های آنان نیز تغییر یافته است متکی بر این اصل برای امریکا دیگر حقوق بشر،آزادی های شهروندی،دموکراسی،قانونیت و عدالت مفهوم خویش را از دست داده بود، صرف در پی آن بود و است تا با گروه های نیابتی اهداف دور و نزدیک خویش را آنچنان که می خواستند به اجرا درآورند.
از طرف ديگر،سیاسیون امریکا از جمهوریت کرزی و غنی که تهداب آن از بن اول کج گذاشته شده بود خسته شده بودند،آنان میدانستند که جمهوریت چقدر در فساد پولی،سیاسی و اخلاقی غرق شده است،میدانستند که ادامه مصارف گزاف بالای چهره های بدنام و ناکام به نفع شان نیست،پس باید ساختار و نوع نظام را تغییر بدهند که خود روی ديگر از سیاست آنان پیرامون امروز و آینده افغانستان بود.
چه اتفاق افتاد؟
یک سال و چند ماه بعد از توافقنامه دوحه همه شاهد بودیم که جمهوريت کاذب که خود ساخته و بافتهی امریکا بود با وجود حضور هزاران سرباز امریکایی در کابل به تاریخ ۱۵ اگست ۲۰۲۱ سقوط کرد،قوای مسلح آن توان دفاع خویش را از دست داد،سران دولت به شمول رییس جمهور، فرار کرد،واپس ترین واپسگرایان وارد ارگ شدند و افغانستان بحران ديگر سیاسی را تجربه کرد.
در حقیقت بازی های استخباراتی پاکستان و حامیان کلان شان تحقق یافت و افغانستان بیشتر در قلمرو سیاستهای خصمانه پاکستان قرار گرفت.
تمام ارزشهای حد اقل بیست سال جمهوریت به باد فنا رفت،میلیون ها انسان مجبور به فرار شدندو میلیون های ديگر زیر خط فقر قرار گرفته و مجبور شدند به زنده گی دشوار و تاریک خویش ادامه دهند.
گروه طالبان که تفسیر تنگ نظرانه و دیوبندی از دین اسلام دارند و در کتاب حکیم حقانی یکی از چهره های مطرح شان برجسته شده است به سیاست های افراطگرایی مذهبی، تکقومی،تک ایدیولوژیک،تک محوری و تک جنسیتی خویش آغاز و ادامه داده اند.
نیمی از پیکر فعال جامعه که دوشیزهگان و زنان آن دیار استند به فراموشی سپرده شده اند،دروازههای مکاتب متوسطه و عالی و دانشگاهها به روی دختران بسته شدند،حق کار و زنده گی آزاد شهروندی دختران و زنان گرفته شد.
در آن کشور از حقوق بشر،آزادی های شهروندی،عدالت اجتماعی و دموکراسی خبری نیست،آنجا به سرزمین مرده های متحرک تبدیل شده است.
لابی گران گروه طالبان از امنیت و صلح سخن می زنند در حالیکه باید بدانند کجاست امنیت روانی مردم،امنیت اقتصادی و امنیت شهروندی انسان های آن سرزمین؟
امنیتی که با شکنجه و فشار های روانی برقرار شود، ديگر امنیت نیست، بلکه ظلم و استبدادیست که مردم از بیچارهگی، به آن تن داده اند.
آیا مردم حق دارند بپرسند که کجاست سهم و نقش ما در قدرت؟
کجاست جایگاه دختران و زنان ما در جامعه؟
کجاست قانون و تحقق آن؟
چرا ۲۲ میلیون انسان به شمول کودکان و بانوان، شبها را گرسنه می خوابند؟
چرا میلیونها هموطن ما که بیشتر شان آموزش دیدگان جوان اند، فرار نموده اند و میلیونهای ديگر قصد فرار دارند؟
کجاست موسیقی،ادبیات و فرهنگ ما؟
و دها چرای ديگر …؟
کاملأ واضح است که در میان این همه پرسش ها،طالبان پاسخ روشن ندارند،همه را به شریعت و دین ارتباط می دهند،گویا در آن سرزمین اصلأ از دین و مذهب خبری نبود و این طالبان اند که مردم را مسلمان ساخته اند و درس شریعت و دین میدهند.
پس از چهار سال،افغانستان در چه وضعیت قرار دارد؟
- کشور در بحران بزرگ سیاسی و اقتصادی بسر میبرد.
- طالبان به جای مکتب، هزاران مدرسهی دینی را ایجاد نموده اند تا فکر طالبانی تبلیغ و ترویج یابد،نهادینه شدن فکر طالبانی، یعنی گذار به سوی بنیادگرایی و افراطگرایی مذهبی و دینی که عواقب خیلی ناگوار برای امروز و آینده افغانستان دارد.
- بدون از روسیه ديگر هیچ کشور به شمول پاکستان حاضر به رسمیت شناختن حاکمیت طالبان نیستند.
- فقر داد میزند،مردم در ناامیدی و آینده تاریک روزگار را سپری مینمایند
- فرار و مهاجرت ریکارد خود را بسته در عین زمان میلیونها هموطن ما از ایران و پاکستان مجبور به اخراج اجباری از این کشور ها شده اند،متاسفانه حاکمیت طالبان از لحاظ اقتصادی،صحی و روانی آمادهگی پذیرش عودت کنندگان را ندارد.
- از حقوق بشر،قوانین بشری و آزادی بیان خبری نیست.
- گروه های تروریستی در جغرافیه افغانستان وجود دارند،آنان به حمایت طالبان و کشور های دیگر به خصوص پاکستان منتظر ارتکاب اعمال تروریستی شان در زمان معین اند.
مخالفین و اپوزیسیون طالبان در چه وضعیت قرار دارند؟
- متاسفانه در طی چهار سال، هیچ حرکت منسجم سیاسی که دارای برنامه وسیع تر علیه طالبان باشند ایجاد نگردید،اینجا و آنجا شوراها،اتحادها و ساختار های سیاسی و نظامی ایجاد گردید، اما هیچیک نتوانسته اند هویت و اعتبار مردمی را کسب نمایند و هیچ یک نتوانسته اند بدیل خوب برای تغییر سیاسی افغانستان باشند.
- بیشترین حرکتها از میان چهره ها و سازمانهای باخته و سوخته جمهوریت ایجاد گردیده،در حالیکه گذشته سیاسی و سهم بزرگ آنان در فساد دوران جمهوریت مورد پرسش قرار دارد، اما آنان هنوز هم خود را بدیل خوب میدانند در حالیکه این چهرهها و سازمانها نه تنها بدیل خوب نیستند،بلکه خود مانع ایجاد انسجام های مردمی و گذار به سوی بدیل اند.
- سهم و نقش احزاب و سازمان های مترقی و دموکرات آنچنان که باید باشد نیست و حتا سهم خیلی ها ناچیز و ضعیف دارند،این احزاب نتوانسته اند وارد سیاست افغانستان شوند و هنوز که هنوز است قادر به ایجاد بدیل خوب جهت تغییر مثبت سیاسی نشده اند که این نقد متوجه هر یک ما منیحث خانواده بزرگ دموکراتها و ترقیخواهان میباشد.
چه باید کرد و راه نجات از بحران چیست؟
- در قدم نخست ما به کار بزرگ روشنگری نیاز داریم،باید مردم آگاه و بیدار شوند.باید حقیقتهای تاریخ جنگ افغانستان،کارکردهای بیست سال جمهوریت و چهار سال طالبان روشن گردد.
- نباید نسبت با وضعیت موجود، دست به معامله زد و خاموشی اختیار کرد،ما باید در جهت منافع مردم وارد کارزار سیاسی شویم و با شهامت بیشتر در کنار نسل خاموش و مصیبتدیده افغانستان قرار گیریم.
- ديگر از مهره های سوخته و باخته تاریخ دوری و نسل مترقی،دموکرات و آیندهنگر را بسیج کرده،پس از ایجاد فکر، به سوی حرکتهای کلانتر، گام برداریم،نقش جوانان و زنان را فراموش نکنیم.باید به مردم افغانستان و جهان نشان دهیم که توانمندی ایجاد بدیل خوب را داریم.
- از شعار، وارد عمل شویم،فضای همدیگر پذیری و اتحاد مردمی را ایجاد کنیم،مهم تر از همه جلب اعتبار مردم و سهم مردم در تغییر سیاسی افغانستان است.
ما به تغییر بزرگ فکری و فرهنگی نیاز داریم،برای تحقق و رسیدن به این آرمان بزرگ به اتحاد و کار مشترک نیاز داریم.
با امید آزادی،عدالت اجتماعی و حاکمیت قانون!
اگست ۲۰۲۵
صمد کارمند