بخش نخست
درین جا می خوانید:
-چطور میتواند یک زن "ضعیفه"! باشد؟
- چرا زن ها بیشتر از مردان زندگی میکنند؟
- زنان از نظر شنوایی حساس تر و قوی تر از مردان اند
- نیرومندی چشم های زنان نسبت به مردان- زنان جهان را بشکل بسیار زیباتر و رنگین تر از مردان می بینند.
- حس بویایی و ذایقه ی قوی زنان نسبت به مردان
- تفاوت احساسات و ترس و اضطراب زنان و مردان
- آیا زن به راستی از قبرغه چپ مرد بوجود آمده است؟
- امروز، امکان فرمایش تولید کودکی را، با تمام مشخصاتی که شما خود به آن نیاز دارید، میسر است.
- آن پروژه را امریکاییان خریدن
- می بینید که حجره ی جنسی مرد چقدر ضعیف است!
***
این کمینه بدون پیش تبصره و یا مقدمه میخواهم روی در روی به نفس و جان مطلب بپردازم و آن این که:
- زن یک شاهکار طبیعت است.
- زن یک (مادر) مهربان و از خود گذر است.
- زن یک (دختر) دلبند و طناز است.
- زن یک (خواهر) مهربان و دلسوز است.
- زن یک معشوقه، یک همسر، یک همسفر، و یک شریک زندگی یک مرد است.
از جانب دگر:
*هرگز مردان از زنان قوی تر نیستند.
*هرگز زنان ناقص العقل و ضعیفه نیستند.
*هرگز زنان از قبرغه ی چپ یک مرد ساخته نشده است.
اینها همه دروغ های شاخدار من دراوردی ، ناشی از یک تفکر خود بلند بینی کاذب یک مرد در جامعه ی "مرد سالاری قرون وسطایی" بوده است؛ که متاسفانه این تفکر را به خدای دانا و توانای کل آدرس داده اند. از نظراین جانب، این چنین اندیشه ها و افکار، تفکر و اتهام مطلق و یک گناه بزرگ بوده است که به خدا ( خالق عالم ) تهمت بسته اند.
خدا را ظالم تر، مکارتر، نادان تر، خود خواه تر، عقده مندتر، خون خوارتر، محتاج تراز خود شان به بشریت معرفی کرده اند.
بشر امروز، در قرن ۲۱، چطور میتواند به بسیاری از حقایق هستی، با خرد و استفاده از تکامل انکشافات ساینس و تکنالوژی( در هر دقیقه و هر ثانیه)، آموزه ها، تجربه ها و مشاهدات بالفعل دست یازد، اما خالق هستی، آن عالم مطلق، آن را نمی دانست؟
این حقیر از ورای علم ژنیتیک، "فیتال مدیسین" و "ژنیکولوژی" که همه بر پایه علم و معرفت، مشاهدات و تجربه ها استوار است، نه با ( عقیده جزمی )، میخواهم با مدارک علمی پذیرفته شده در شرایط معاصر آن را خدمت شما پیش کش نمایم.
من، که خوش بختانه ۴۸ سال عمر پربارم را ( تا درجه PHD ) درین رشته صرف تحصیل، آموزش و خدمت به انسان و انسانیت کرده ام، چه بسا در وطن و پس ازان هم در اروپا، برای بسر رسانیدن آرمان و هدف انسانی خویش مصروف بوده ام.
بر مبنای همین تجارب انبوه، موضوع ضعیف بودن زن، ناقص العقل بودن، از قبرغه پیدا شدن، و چه و چه... که همه چرند و پرند اند، فقط عصاره ای از طراوش مغز و ذهنیت انسان های قرون میانه است را به صورت قطع نمی پذیریم.
تحقیقات بسیار زیاد دانشگاهی در کشور های مختلفه نشان داده است که تا حدود ۷۵ درصد سقط های مراحل اول حاملگی که از هفته اول تا ۱۶ روز پسین رخ داده و مطالعه شده اند، جنین های مردانه بوده اند، نه زنانه. یعنی پسران (مرد های آینده)، بیشتر سقط می شوند تا زنان آینده.
چرا زن ها بیشتر از مردان زندگی میکنند؟
بسیاری از ریسریج ها نشان داده است که یک زن ۷ تا ۱۰ سال بیشتر از مردی زندگی کرده است و میکند که در عین سال هر دو متولد شده اند.
با ضایعات همین مقدار خون در طول زندگی، هنوز هم یک زن ده سال بیشتر از یک مرد ( همسن تولد) زندگی طولانی تر میکند.
آیا این منطقی است که بگوییم یک زن ضعیفه است؟
آیا این ده سال عمر بیشتر یک زن نسبت به یک مرد علامه ضعف و ضعیفی یک زن است؟
با وجودیکه یک زن در طول عمرش ممکن بالاتر از ده طفل تولد یا سقط کرده باشد، ممکن تا دو سال از شیره وجودش، طفلش را شیر داده باشد، با درنظرداشت این که در هر ماه، مدت تقریبا یک هفته خونریزی ماهوار داشته است.
۱- مقدار خون از دسترفته، در هر عادت ماهوار برای زنان متفاوت است، اما بهطور متوسط ( ۱۰ تا ۸۰ سیسی) خون در هر دوره ضایع میشود.
۲- اگر در نظر بگیریم که یک زن تقریباً ۴۰۰ تا ۵۰۰ دوره قاعدگی ( عادت ماهوار در طول زندگیاش داشته باشد، با یک تخمین کلی میتوان گفت که مقدار کل خون از دسترفته در طول زندگی زن ممکن است حدود ۱۲ تا ۴۰ لیترباشد!
این مقدار به عوامل مختلفی مانند سلامت فرد، طول دورهها و شدت خونریزی بستگی دارد.
۳- در هنگام ولادت، مقدار خون از دسترفته بستگی به نوع زایمان دارد:
- زایمان طبیعی: معمولاً بین نیم تا ۱ لیتر خون ضایع میشود و در زایمان با سزارین:
مقدار خونریزی ممکن است بیشتر باشد. به طور متوسط حدود ۱۰۰۰ تا ۱۵۰۰ میلیلیتر یا ( ۱ تا ۱.۵ لیتر). هرگاه تمام خون ریزی های یک زن را در طول حیات بارداری اش که حد اقل حدود 36 لیتر خون ضایع می کند؛ اما یک مرد بالغ در حد پنج لیتر به گونه متوسط در بدن خود خون دارد. همین مقدار خون میان زن ومرد بسیار متفاوت است. یعنی که که یک زن بیشتر از خون هفت مرد، خون تولید می کند. پس چطور میتواند یک زن به حیث یک موجود ضعیف تر نسبت به مرد محسوب گردد.
در مطالعات علمی که در دانشگاه های مختلف جهان (در سیستم های عصبی) صورت گرفته است، ژن زنانه را در کروموزوم های " XX" برتر و بهتر شناخته اند.
زنان از نظر شنوایی حساس تر و قوی تر از مردان اند
از آن جایی که زنان صدا های ضعیف و پایین ( پسپسک ) را با فریکانس های خیلی پایین، نسبت به مردان خوب درک و احساس میکنند و می شنوند، که این خود مبنای قوی بودن شان در ین مورد از مردان است.
نیرومندی چشم های زنان نسبت به مردان
زنان جهان را بشکل بسیار زیباتر و رنگین تر از مردان می بینند.
در حس بینایی، با وجودیکه مردان دید محیطی بهتری دارند، اما دید زنان در شناخت رنگ های مختلفه خیلی بالا و بهتر از مردان است. مثلا زنان در شناخت و تفکیک دقیق رنگ های سبز یا زرد، یا سرخ، و... هفت رنگ تجزیه شده نور ( سرخ/ نارنجی/ زرد /سبز/ آبی/ نیلی/ بنفش) به سان رنگین کمان دید دقیق تری دارند تا مرد ها. آن ها می توانند انواع و تعداد مختلف مثلا رنگ های سبز عدیده را، یا به همین ترتیب سرخ ها را به خوبی از هم تفکیک کنند. به گونه مثال: زنان میتوانند ده ها گونه رنگ سبز را که به فریکانس های مختلفه از یک جسم، مثلا (یک تکه گلدار) انعکاس می یابد، به درستی و وضاحت کامل تفکیک کنند. اما در چشم مردان فقط دو یا سه رنگ سبز بیشتر قابل تفکیک نیست و نمیتوانند رنگهایی با فریکانس های نزدیک به هم را از هم تفکیک کنند. این در حالیست که زنان چندین رنگ سبز و چندین رنگ آبی و به همین سان رنگ های سرخ ها، زرد ها، بنفش ها، و...را به درستی از هم تفکیک می کنند.
ما همه نیک میدانیم که جهان پیرامون ما بی رنگ است. در حقیقت هیچ رنگی وجود ندارد. رنگ یک پدیده انتزاعی است و ایجاد توهمی یک رنگ عبارت از درجه انعکاس دوباره نور آفتاب، یا چراغی یا روشنایی است که بالای یک جسم تابیده و دوباره به درجه های مختلفه انعکاس یافته، و از راه حدقه و عدسیه به پرده شبکیه چشم ما انعکاس می کند. این دماغ ( مغز ) ماست که این فریکانس های مختلفه نور را که دارای درجات و فریکاس های مختلفه است، تفسیر میکند. و ما میگوییم سبز یا زرد است.
برای تصریح بیشتر: به گونه ی مثال، یک شی را که ما سبز می بینیم، به این معنی-: وقتی که پرتو یا نور آفتاب و یا یک منبع چراغ به یک شی تصادف میکند، یا مثلا به یک گل می تابد، نظر به خواص بیولوژیکی و فزیکی گل؛ و یا این که به یک دیوار، یا یک درخت و یا هم به برگ درخت؛؛ شعاع یا نور، بدون رنگ را به درجه های بسیار بسیار مختلف به چشم ما بازتاب میدهد. نور از حدقه و عدسیه گذشته به بخش شبکیه چشم میرسد.شبکیه آن را به دماغ ( به مرکز بینایی ) انتقال میدهد. دماغ این نور ها را که به فریکانس های مختلفه که گویا به مرکز رسیده است را تفسیر( بیان) کرده و انرا به ۷ طیف مختلف، با درجه های متفاوت به تفسیر می گیرد. یعنی که به رنگ سرخ ( و انواع زیاد سرخ ها را به درجه های تیره و کم رنگ ) یا سبز ( به اندازه ها در مقیاس تیره بودن و کم رنگ بودن ) می بینیم. درین جاست که اعصاب بینایی چشم زنان آن قدر قوی و دقیق است که هر رنگ را در طیف ها و درجه های مختلف تیره و و کم رنگ میتوانند به سهولت ببینند واز هم دگر تفکیک نمایند. حیوانات امکان دارد رنگها را به شکل دیگری ببینند. مثلا یک سگ، رنگ زردی را که ما می بینیم به رنگ ممکن سبز یا سرخ ببیند. بوم ها نمی توانند در تابش نور، چیزی را ببینند. بلی... بوم ها تمام روز ها را در کوری بینی سپری می کنند، اما شب ها است که برای یافتن غذا و آب از شاخه ها و آشیانه ها برون شده به پرواز در می آیند.
کوتاه و مختصر این که: زنان جهان را بشکل بسیار زیباتر و رنگین تر از مردان می بینند.
حس بویایی و ذایقه ی قوی زنان نسبت به مردان
پس از پیامد پژوهش های زیاد علمی، دانشمندان به این نتیجه رسیده اند که زنان حس بویایی، و ذایقه ای خیلی خیلی بهتر و بیشتری نسبت به مردان دارند.
بسیار جالب است تا بدانیم این که، حتا زنان بوی خیانت شوهران شانرا به بسیار ساده گی از ورای تغییر عطر نهایت ضعیف لباسهای شوهران شان که شب هنگام به منزل میایند از راه بینی حس کنند.
تفاوت احساسات و ترس و اضطراب زنان و مردان
زنان فعالیت بیشتری در بخشهای مرتبط با احساسات دارند. اما درین جاست که مردان بیشتر به پردازش منطقی رو میاورند.
زن با دیدن یک موش یا یک چلپاسه به اوج وحشت و هراس می افتند، برعکس یک مرد بدون آن که بترسد، با بی تفاوتی تمام شانه ها را بالا انداخته و میگوید که این چه ترسی دارد؟
چگونگی تفاوت خشم و استرس زنان با مردان
مردان پاسخ خیلی شدید و خشن به خشم و استرس میدهند. این باز هم در حالیست که زنان بهتر میتوانند احساسات خود را مدیریت کنند. چرا؟
این تفاوتها بیشتر به افرازات و تاثیرات هورمونی زنان ( اوکسی توسین، دوپامین، استروژن) رابطه مستقیم دارد. اما در مردان هورمون های اندروژن به ویژه تستوستیرون تا حدودی زیادی عامل خشم بیشتر می شود. البته که درین مورد شرایط محیطی، تعلیم و تربیه را نمیتوان غیر موثر دانست.
زنان احساسات عاطفی را بیشتر و آشکارتر بیان میکنند و در مقابله یا واکنش با استرس ها به حمایت اجتماعی و گفتمان تمایل نشان میدهند. به همین سبب است که زنان می توانند معامله گران، حل کنندگان بسیار خوب و توانا در سیاست، مناقشات سیاسی، فرهنگی و اجتماعی باشند. بر عکس مردان با روحیه خشنتر، در تحرک و اثر هورمونهای "اندروژنیک" و خصوصن "تستوستیرون" ، بر خورد فزیکی و خشن تری دارند.
باید خاطر نشان کرد اینکه در دوران زن سالاری بشریت، که مردان همیشه دور از کاشانه شب ها و روزها در شکار بودند، و زنان در منزل و محله که سلطان خانه و محیط ماحول خود بودند، بشریت زندگی اجتماعی آرام تری بدون جنگ و خشونت داشتند.
بخش دوم
درین جا می خوانید:
-چطور میتواند یک زن "ضعیفه"! باشد؟
- چرا زن ها بیشتر از مردان زندگی میکنند؟
- زنان از نظر شنوایی حساس تر و قوی تر از مردان اند
- نیرومندی چشم های زنان نسبت به مردان- زنان جهان را بشکل بسیار زیباتر و رنگین تر از مردان می بینند.
- حس بویایی و ذایقه ی قوی زنان نسبت به مردان
- تفاوت احساسات و ترس و اضطراب زنان و مردان
- آیا زن به راستی از قبرغه چپ مرد بوجود آمده است؟
- امروز، امکان فرمایش تولید کودکی را، با تمام مشخصاتی که شما خود به آن نیاز دارید، میسر است.
- آن پروژه را امریکاییان خریدند
- می بینید که حجره ی جنسی مرد چقدر ضعیف است!
بخش دوم
آیا زن به راستی از قبرغه چپ مرد بوجود آمده است؟
نه... هرگز !!!
این ها همه چال و نیرنگ و خیالبافی دروغ محض دکان داران دین است. در واقعیت امر، این تهمت بزرگ به خدا است.
عزیزان بدانند که من، و هر کسی دگری از ما این حق را نداریم که خدا را از نزد یک مومن مظلوم، بیچاره و درمانده، در هر دینی که باشد بگیریم.
من چگونه و با کدام وجدان حق دارم که یگانه باور و عقیده و امیدش را از کسی که به آن باور دارد ( خدایش، که به هر اسم و رسم و نامی که در ذهنش هست و میپرستد) بگیرم.
ببینید! آن بیوه زن درمانده را که یگانه جوان دلبند و مظلومش را که برای یافتن یک لقمه نان، و بنام دفاع از وطن کشته شده بود، و آن بیوه زن شب و روز دعای این را دارد، که خدایش او را به بهشت برای دیدار یگانه فرزندش برساند، و منی ظالم این امید واهی را از او بگیرم ( ارچند، خودم معتقدم که یک آرزوی واهی و نارسیدنی برایش است). و یا هم یک مومنی را که خدایش را به هر نام و نشانی بپرستد، که این پرستش او بمن و دیگران اجبار و خطر نیاورد، و آزادی و زندگی من و دیگران را بنام اعتقاد به دینش نگیرد، او حق دارد که خدایش را بنام هایی هم چو - الله (اعراب و سایر مسلمانان)
- یهوه ، الوهیم ( در مسیحیت)
- یهوه، الوهیم، شدای( در یهودیت)
- برهما ، ویشنو ، شیوا، کریشنا( در هندویزم ). -اوالیتشوارا ، بودا ( در بوداییزم).
- اهورا مزدا ( در زردشتی)
- زییوس ، اپولو، آتنا ، هادش( در یونان باستان)،
- رع ، اوزیر یس ( در مصر باستان )،
- اودین، ثور، فریا، لوکی ( در شمال اروپای باستان).
- ایتزالکواتل ( مایاها ) بنامند.
آخر بمن چه مربوط که در حریم شخصی یک انسان دیگر مداخله کنم. هرگاه خدای ایشان آزادی من را، زندگی من را در به خطر نمی اندازد.
اگر در یک قبیله ی دور دست هندی مردمان آن، موش را میپرستند و مردمانش با خلوص نیت و ایمان کامل هر صبح گاهان، شیر یگانه بز خانگی شان را دوشیده، به عوض دادن آن به کودکان دچارکمبود مواد غذایی، به موش های داخل عبادتگاه شان میبرند، بمن و به ما چی ربطی دارد؟ و اما، و اگر آن موش ها عامل و علت طاعون در آن قریه و در تمام هند و احتمالا در جهان شوند، و دانستیم که عامل بیماری و مرگ مردم، همان موش ها است، درانصورت ما به مثابه یک طبیب حق داریم که موش ها را با هر یک از وسایل ممکن از بین ببریم.
زنان از قبرغه چپ مردان آفریده نشده اند. این خود یک افسانه ی
مضحک، دور از منطق علوم جنتیکی و انتروپولوژی، و حتا عامه است که به خورد انسان های تهی ذهن بیچاره از خبر داده شده است. این چنین شایعات و در نهایت توطیه های استعمار است که برای در بند کشیدن
اذهان عامه جهان این گونه استدلال های واهی و دور از کرامت انسانی را پیش کش کرده اند.
اعتقاد توهمی قبرغه چپ من را به فکر همجنس گرایان قرن خود ما انداخت. هم چنان افسانه ( هابیل و قابیل )، که به خاطر تصاحب یک زن، یک دیگر را کشتند.
اما سوال
اینجاست که درین چهارده صد سال آیا کسی پرسید ه است که آن زن کی بود؟
در آن زمان،
زن دیگر را الله متعال هست نکرده بود. پس یا مادر شان بود، یا خواهر شان، نعوذ بالله !!!
بشریت را نسلن در نسل حرامزاده ی مادر زنا معرفی کرده اند.
این شیوه ی و هنجار های که آن گونه خلقت را به خدا ربط می دهند، گناه بزرگ و اتهام بزرگ را مرتکب شده اند. اونها یک دروغ بزرگ را به خدای توانا و دانای مطلق! بسته اند.
در حقیقت این مردان اند که از وجود زن و از برکت وجود زن به دنیا آمده اند.
آن عقیده توهمی قبرغه مرد، اتهام به خدای دانا و توانای مطلق است،
مگر در کتابی مقدس ما نخوانده ایم ( گفتم بشو !!!! ،شد)، ( کن فیکون) و همینگونه است قدرت مطلق؛ بشو !!! که شد.
از نظر علم ژنیتیک، امروز ما و در تمامی لابراتوار های ژنیتیکی جهان میتوانیم با شبیه سازی ( کولون سازی/ کلوننگ ) حتی با گرفتن یک پارچه کوچک پوست یک حیوان یا انسان ( که امروز قطعا شبه سازی درانسان ممنوع است)، یک انسان دیگر، یک حیوان دیگر، حتی یک نبات و یک گل و یک میوه دیگر بوجود بیاوریم.
در ساحات غیر انسانی ( حیوانات و نباتات ) روزانه به تعداد کثیری از حیوانات شبیه سازی شده اند، که تمامی خصوصیات همان حیوان را دارد، که ابدا هیچ فرقی با حیوان اصلی ندارند، و حتی با دستکاری ژنیتیکی میتوان نسل های بهتر، زیبا تر، قویتر از اصل بوجود آورد. هر روز و هر ساعت دستکاری های ژنتیکی حیوانات و نباتات اجرا می شود تا محصولات بیشتر، مفیدتر، خوشمزه تر و با کیفیت عالی، حتی متنوع تر بوجود آید.
امروز حتی در لابراتوار های جهان شبیه سازی اکثریت حیوانات جهان صورت گرفته است، و حتی ممکن یک فامیلی که سگ یا پشک پیر (نزدیک بمرگ شانرا) خود را بسیار دوست هم دارند، به مراکزموسسات مربوط کلوننگ میاورند و میگویند، از آن جایی که ما این پشک را خیلی دوست داریم، ممکن است بزودی بمیرد. بنا لطف نموده از نظر ژنیتیک عین همین پشک را با همین شکل و شمایل برای ما تولید کنید.
که بعد از مدتی، به فامیل زنگ میزنند و میگویند پشک و یا سگ تان آماده است. بیایید آن را تسلیم شوید.
امروز، امکان فرمایش تولید کودکی را، با تمام مشخصاتی که شما خود به آن نیاز دارید، میسر است.
در سال ۲۰۱۴ در کنگره بین المللی "فیتال مدیسین" در بارسلونا که این حقیر هم شامل آن پروژه بودم، یک بره ( چوچه گوسپند ) را در خارج از وجود مادرش به جهان نمایش دادیم، که عین کار در انسان هم شدنی است، و میتواند انسانی بدون موجودیت یک مادر( رحم مادر )، در یک خریطه پلاستیکی که شباهت به رحم و کار رحم یک زن دارد بوجود بیاید.
بسیار عجیب است آن این که آن پروژه را امریکاییان خریدند.
امروز میتوانید به آن کمپنی زنگ بزنید ( من آدرس نمیدهم، چون نماینده کمپنی نیستم ) و طفل فرمایش دهید و رنگ چشمان، رنگ پوست، رنگ مو و سایر مشخصات را که مثلا
شکل و رنگ یک آفریقایی یا هندی یا اروپای شمالی یا چینایی و جاپانی شباهت داشته باشد، فرمایش دهید.
باز بر
میگردیم به ادامه ی تذکرات قبلی؛ بوجود آوردن یک انسان از استخوان قبرغه چپ. چرا و چرا نگفته اند قبرغه راست؟
یک مرد (آدم علیه السلام)، که حتما یا بایستی یک زن (بی بی حوا جان را)، به وجود بیاورد، توهین به توانایی خداست. مخالف آیه ( کن فیکون )است. زیرا از نظر
ژنیتیک از آدمِ مرد، "مرد" به وجود میاید.
از تخم یا
دانه گندم، گندم میروید، نه گل گلاب، کچالو و یا هم شفتالو.
مرد از نظر
ژنیتیک حاوی کروموزوم های (
XY) در هر سلول
یا حجره است.
و زن
حاوی کروموزوم های
(XX ) است.
در بالای تناب حلقوی کروموزوم X
( که در هر دو جنس زن و مرد وجود دارد )، جمعا حدود دو تا سه هزار( ۲۰۰۰- ۳۰۰۰) ژن
چسپیده اند.
این ژن ها
در حقیقت کود های معلوماتی اند که اطلاعاتی در مورد تولید نوعیت پروتین های خاص هر زنده جان مشخص را با خود دارد. همچنان کود های ژنیتیکی ویژگی های خصوصی افراد، اطلاعات عملکرد سلولی،
ویژگی های فزیکی و حتی استعداد مبتلا شدن به بیماری ها را انتقال میدهد.
اما متاسفانه در بالای حلقه سپیرال کروموزوم " Y
"که فقط در مردان وجود دارد، و این بازوی حلقه کروموزومی که بسیار ضعیف است تنها " ۷۸" ژن را
انتقال میدهد.
جمعن در
وجود انسانان حدود بیست تا بیست و پنج هزار ژن خاص وجود دارد.
قدرت و حکمت کروموزوم های زنانه و مردانه را درین جا هم قیاس کرده میتوانید؛ که سلولهای جنسی مردانه ( سپرم ) در خصیه ها (خارج از بدن )ساخته میشود و سلولهای جنسی زنان (اووم
)در تخمدانها که داخل شکم زنان اند تولید میشود.
در هر عمل سکس در مردان حد اقل حدود یکصد میلیون سپرم خارج میشود.این سپرم ها که عینا شبیه کرمک های لب جوی و کناره های آب در هر کجاها اند، سفر
میکنند یا به حرکت می افتند از مهبل بطرف بالا به سمت رحم.
البته یک سفر و حرکت ساده نی، بل یک دوش ماراتون تا به یک حجره یا سلول جنسی زنانه خود را برسانند. باید عرض کنم که زنان فقط
یک یا دو سه عدد محدود از اووم ها را در هر ماه یکبار، آن هم در حوالی روز ۱۴ عادت ماهوار
از تخمدانها آزاد میکنند.
این یگانه
یا احتمالا دو یا سه عدد اووم که از تخمدان آزاد شده است، حرکتی مثل یک توپ فوتبال به طرف رحم ( لوله های رحمی یا فالوپیان ) میکند.
خلاصه ازین
میلیونها میلیون سپرم فقط یک دانه آن که قوی ترین و خوش شانس ترین آنان هست خود را به اووم ( حجره جنسی زنانه ) میرسانند. دیگرها همه می میرند یا از نفس باز می مانند، یا توانایی رفتن ندارند، یا
هم این که توانایی آن را ندارند که با سر خود جدار (دیواره ) تخمه را بشگافند.
می بینید که
حجره ی جنسی مرد چقدر ضعیف است؟
این مردان
اند که ضعیف اند، نه زنان. اما این مرد است که از لحاظ تجسم و ساختار بزرگتر فزیکی خواسته است بر زن که مظلوم شمرده شده است، حاکم باشد.
ادیان عدیده به مردان این تفکر میان تهی را داده اند تا بر زنان حکمرانی کنند.
بلی... بالاخره سپرم ( با سر یا کله خود ) با تولید عده ی از انزایم ها جدار (پوسته)تخمه را شگافته، که در حقیقت گردنش قطع شده داخل تخمک میافتد و متباقی وجودش به فنا
میرود.
او ( آن
سپرم ) فقط توانایی این را دارد، که سر را داخل کند ( یعنی فقط کود ژنیتیکی خود را وارد تخمک یا اووم کند) و متباقی جسم مرد در بیرون از تخمه نابود شده و به ابدیت می پیوندد.
بنا فقط این
سیتوپلازم و «میتوکاندری» تخمه زن است که حیات یا زندگی را به موجود (تازه تشکیل شده ذره بینی) میدهد که جسامت آن هزاران مرتبه کوچک تر از یک نوک سوزن است، نامش ( تخمه القاح شده
است).
آن پروسه را که در بالا تذکر دادم، این جا در داخل تخمه صورت میگیرد، به این شکل که حلقه
کروموزومی هر یک از حجرات جنسی مرد (Xy)
و زن (XX)
که مانند یک ریسمان تاب خورده اند، از هم باز شده و به طرف آن جوره کروموزوم دیگر که از هم باز شده و مردانه است، به پیش میرود.
یا به به
عباره ی دیگر؛ زمانیکه
xx زن،
و xy
مرد از حلقه های ریسمانی خود باز و از هم جدا شد، بطرف جنس مخالف میروند، هم آغوش و بغل در بغل شده به رقص آمده و تاب و پیچ میخورند. یکی با دیگر پیوند یا حلقه حلزونی را میسازند
که آغازگر یک حیات یا( زندگی) جدید است. درین جاست که باز هم در اثر تصادف، اگر ( اکس مرد ) با( اکس زن)، یکجا شد، آن موجود زنانه است. و اگر اتفاقن "اکس" زن با "وای" مرد یکجا شد، نطفه
آینده پسر است، یعنی XY)). از
همین جاست که از مواد بسیار بسیار مغذی مفید و حیاتی تخمه زن" میتوکاندری" استفاده کرده، و فورا شروع به تقسیمات میتوتیک میکنند. در ظرف چند روز به یک توده توت مانند تبدیل شده که نامش"
زایگوت" است. مثل توپ فوتبال لول خورده، از تونل فالوپین رحمی گذشته در داخل رحم، در بالای بستر اندومتر رحم که قبلا توسط افراز هورمون( پروژستیرون) آماده شده است، در بستر خود میچسپاند. در آن
جاست که ازین مواد مغذی استفاده میکند و بعد ها یک پل یا ریسمان ارتباطی با رحم میسازد که آهسته آهسته مواد غذایی و اکسیژن بیشتر از رحم میگیرد. دور خود، مانند تخم پرندگان یک پرده حفاظتی میسازد
( از پرندگان آهکی است)، زیرا طبیعت خشن است، او را از ضربه، آب و هوای نامناسب محافظت میکند، اما در اینجا فقط یک پرده نرم و نازک است. به ضخامت یک پوقانه ی که برای بازی اطفال است. داخل رحم
مادر مهربان و داخل شکم مادر مهربان ( محافظ دوگانه). بلی جنین میخورد، مینوشد، ادرار میکند، و هنوز شکل جنین به مانند تمامی موجودات عالم است ( یعنی همان کرمک های لب جو )، یا مانند چوچه های
بسیار بسیار کوچک ماهی. (درین
جاست که به ما ثابت میسازد تا معتقد باشیم که منشا حیات یکی است. و بعد ها در مسیر میلیونها و میلیارد ها سال نظر به قانون انکار ناپذیر evolution
یا
فرگشت ( که ایرانی ها انرا در گذشته ها، بر غلط قانون تکامل تدریجی داروین ترجمه کرده بودند ) را به اثبات میرساند. که روزی درین مورد خواهم پرداخت.
این کرمک
های لب جوی ها که بعدا در اثر اطلاعات ژنیتیکی هر بخش وجود ان به ترتیب تکامل میکند، تا زمان ولادت فرا رسد، اما تا زمان ولادت یگانه چیزی، یا عضوی که تکامل کامل نکرده دماغ است؛ چرا
؟؟
سوال جالبی است، زیرا راه ولادت انسان مشکل ترین است، چرا که ظرف چند صد هزار سال دفعتا از چهار پا به دو پا ایستاده شدیم و این راست قامت شدن، خواه ناخواه حوصله (
استخوان حوصله ) و مجرای ولادت را تنگ تر کرد، که تعداد زیادی از نوزادان و مادران مظلوم در زمان و جریان ولادت می مردند. بنا طبیعت کود ژنیتیکی این اطلاعات را در ژن قرار داد، که چه وقت و تا کدام
اندازه سر جنین برسد تا هورمون اکسی توسین از دماغ شروع به افرازات کند، تا درد های رحمی را ایجاد و ولادت را در هفته ۳۸ حاملگی آغاز
کند ( البته در کتاب های درسی ۴۰ هفته گفته
شده)، که اشتباه است، چرا که سن حمل را از اولین روز آخرین عادت ماهوار حساب میکنند، در حالیکه تخمگذاری زن در حوالی روز ۱۴ پریودیک
است، نه ۱۴ روز
پیشتر.
خلاصه در
هفته چهارم حاملگی آهسته آهسته توسط یکی از همان کود های ژنیتیکی قلب ساخته میشود، در هفته پنجم تکانهای قلب را با اولترا سونوگرافی دیده میتوانیم، که این حقیر هزاران هزار را دیده ام و بمادر
تبریک گفته ام.
جالب است که در مادران افغانستانی و مسلمانان اولین سوال شان این بوده که جنین دختراست یا پسر؟ خنده کرده و گفته ام که تا هفته ۱۲ حاملگی ( سه
ماه ) صبر کن و در آن روز صد در صد برایت میگویم، و اگر الان میخواهی یگانه وسیله معاینه خون است تا بگویم دختر است یا پسر.
در کتاب مقدس مسلمانان آمده است، که جنین در ابتدا از علقه ی خون( لخته ی خون) ساخته شده، بعدا به مغزه ( گوشت کوبیده شده )، بعدا استخوان ها ساخته شده، بعدا روی استخوان
با گوشت پوشانیده میشود، و... متاسفانه این عقاید در بین فیلسوفان یونان باستان بود که از آنجا در بین مردم شبه جزیره عرب و از آنجا در کتاب مذهبی آنها شامل شد که با معذرت از بنیاد نادرست
است وفقط افسانه گک ها اند و بس.
امروز انیمیشن های زیادی درین گستره در یوتیوپ و سایر نشرات که بر اساس تحقیقات علمی ساخته شده است، تشریف دارد که شما میتوانید آن برنامه ها را مشاهده فرمایید.
آغاز ایجاد یک جنین را در پراگراف های بالا بصورت مفصل توضیح دادم. اما تشکل استخوان در جنین بعد از تشکیل گوشت جنین است. اما در ارتباط به قلب باید گفت که فقط در هفته
چهارم، یک رگ خونی مشخص و بسیار کوچک در داخل جنین تشکیل میشود که به زودی به قلب و سیستم گردش خون بعدا تبدیل میشود.
اما در هفته
پنجم ساختار های اولیه قلب شروع به تپیدن غیر منظم میکنند.
در هفته ششم قلب دارای چهار حفره مین خالی میشود که تا بعدها خون را به داخل و خارج قلب هدایت میکند.
در
هفته دوازدهم تحولات گردش خون آغاز به کار می کند. در
هفته ۱۶ مغز جنین
شروع به تنظیم ضربان قلب میکند و "مویرگها" به سرعت شکل میگیرند تا خون اکسیژن دار را که توسط "پلاسنتا" از "اندومتر" رحم مادر گرفته است به بافتها ( حجرات ) بدن برسانند.
اینکه در کتاب های مذهبی از مغزه و خون در تشکل جنین تذکر داده شده است، به احتمال اغلب فلاسفه یونان، جنین های سقط شده را دیده بودند که حاوی پلاسنتا بود، و
پلاسنتا را جنین تصور کرده بودند، و بعد ها اعراب هم آن را شنیدند که با معذرت آن را به علم و ارشادات خداوند متعال بر چسپ زدند؛ که این خود جفای بزرگ است.
بخش سوم
چقدر ظالمانه است که طفل نوزاد را ( مرد یا زن آینده را ) ولد به عربی، پدر مینامند، نه مادر. در حقیقت این مادران اند که نقش بزرگ و اساسی در خلقت کودک دارند.
مرد که تعداد کمتر ژنها را ( کود های ژنیتیکی را ) به طفل خود انتقال میدهد ( چون قسمیکه قبلا تذکر دادم، کروزوم های y که در هر سلول یک انسان مرد است، ۷۸ ژن دارد. کروموزوم های XX که هر یک حاوی حدود ۲۵ تا سی هزار ژن است، و مهمتر از همه کروموزوم پدر فقط سر سپرم را ( یعنی کود های ژنیتیکی ) اش را به انسان جدید میدهد.
بازهم توجه فرمایید به نیرومندی زنان... مادر نی تنها که تعداد بیشترین ژن ها را، بل همه وجود خود را به ویژه "سیتوپلازم" را که بدون آن اصلا زایگوت بقا و زندگی کرده نمیتواند، میدهد.
درینجا جا دارد که به عزیزانم تذکر دهم، بصورت تقریبی حدود ۳۷ تریلیون ( ۳۷ x هزار xهزار x هزار x هزار )حجره (یا سلول) مجموعا در وجود یک انسان هست، و هر سلول ۲۳ جوره کروموزوم، و هر کروموزم X زنانه حاوی ۲۵ هزار ژن، و کروموزم y پدری دارای 78 ژن است که ما انسان ها نه تنها فقط دارنده کودهای ژنیتیکی پدر و مادر هستیم، بل کود های ژنتیکی اجداد ماقبل خود را نیز در خود داریم. و یا اگر من هدف اصلی ام را بهتر توضیح داده بتوانم؛ در وجود هر یکی از ما ها، اگر یک نسل بالاتر برویم ( ژن های پدر کلان و مادر کلان پدری و مادری را با خود داریم یعنی محصول ۲+ ۴=6 از ۶ نفر هستیم). و اگر یک نسل دیگر هم بالاتر نگاه کنیم، ما تا حدودی حاوی کود های ژنیتیکی ۸ نفر را میراث داریم. از چهار نسل پیشتر خود از ۱۶ نفر، در ۱۰ نسل پیشتر ۱۰۲۴، و ۲۰ نسل قبل جمعا از بالاتر از یک میلیون انسان دیگر را ما میراثدار کود های ژنیتیکی به اندازه های مختلفه داریم.
یعنی ما تا ۲۰ نسل قبل، از بالاتر از یک میلیون انسان به اندازه های بسیار مختلف کود های ژنیتیکی را قرض گرفته ایم.
انسان دارای چندین میلیون و میلیارد، و تریلیون پدر و مادرکلان هاست. آیا عجیب نیست ؟
درینجا بحث بسیار مهم دیگر بیادم آمد، که آن اختلافات و تضاد های قومی است، که در دوره حاکمیتهای جمهوریت های واراداتی در وطن غوغا میکرد. و امروز در به اصطلاح در حاکمیت نمایندگان و وکیلان الله به اوج خود رسیده است. یقینن در جهان نذیر ندارد.
این حاکمان و نمایندگان مراجع آسمانی تصفیه قومی را بنام مالکان و باداران اصلی سرزمین خود ( که همان اسلامیت و افغانیت خواهان است )، به گند کشانیده اند.
آخر کشوریکه در طی صد ها و هزاران سال چهار راه تمدنی جهان، چهار راه لشکرکشان تاریخ و جباران تاریخ قرار داشت و دارد. کشوری که یگانه محصول جنگ اش ( کشتار و بعد صلح جور آمدی با فرهنگ به بدی دادن ها و بدی گرفتن های اجباری است( تباهی زندگی یک دخت مظلومی که اصلا حق دفاع و مقاومت از خود ندارد)، و یا هم به بدی دادن خوش به رضا و یا ازدواج های داوطلبانه و مصلحتی. و یا هم ایجاد باشگاه هایی به نام حرم سرا های چند صد زنی با کنیزان حسین و زیبا روی به غنیمت گرفته شده و یا به صورت اجباری. چطور امکان دارد و به کدام مقیاس جاهلانه خواهد بود که شخصی افتخار کند و بگوید این منم که پشتون خالصم، یا هزاره خالصم، یا ترکمن، یا تاج کیانی خالص( تاجیک)، یا بلوچ خالص و... سچه . این ناممکن است.
به صراحت گفته میتوانم که همه ما حاوی ژن های همه اقوام وطن به درجه های کم و یا زیاد هستیم.( اگر شک دارید، لطف نموده دی ان ای خود را تست ژنتیکی کنید.).
عزیزانم اگر به علم، یعنی ( تجربه و مشاهده ) باور دارید، ما تمام انسانهای روی زمین از جنوبی ترین منطقه افریقا، تا شرقی ترین منطقه آسیا، از شمال امریکا تا جنوب امریکای لاتین، از شمال اروپا تا جنوب اروپا و روسیه و آسترالیا، کانادا، نیوزیلند و گرینلند همه و همه نزدیک به ۹۹ درصد ژن های مشترک با هم داریم. فقط این فرهنگ ها، رنگ ها و قواره های ظاهری، زبان های مختلف، جغرافیای سیاسی و منافع است که ما را از هم جدا میکند.
نی تنها انسان ها، بل با حیوانات. با شامپانزه ها (تا ۹۸ درصد ) ژنهای مشترک داریم. زیرا نزدیکترین خویشاوند ما در چرخه ی حیات هستند.
این نظر را در ابتدا به نام قانون بقای داروین ثبت کرده اند. اما بیدل بزرگ دهلوی ( بیدل برلاس بدخشانی) در حدود دو قرن پیش از داروین گفته بود : هیچ شکلی بی هیولا قابل رویت نشد – آدمی هم پیش از آن کادم شود بوزینه بود.
با پشک ها تا ۹۰ درصد، با سگها تا ۸۴ درصد، با موشها تا ۶۰ درصد، با پرندگان مختلفه در حوالی ۶۰ درصد ژنهای مشترک داریم.
حتا... آیا باور دارید که با میوه ها مانند کیله تا ۶۰ ٪، با برنج تا ۴۰ - ۵۰ در صد، با کچالو ۳۰ تا ۴۰ درصد ژن های مشترک داریم.
چرا مشترک ؟
چون زمین دایه ماست. زمین مادر ما نیست. ما از عالم بالا آمدیم، از کهکشان های دیگر؛ مولای ما مولانای بلخ باستان گفته بود: " ما ز بالا ایم و بالا میرویم - ما ز دریاییم و دریا میرویم" . ذرات متشکله وجود ما در زمین ساخته نشده است، چون زمین توانایی انرا ندارد، که این عناصر متشکله ایکه وجود ما از آن ساخته شده است، که همه را "مندلیف" روان شاد بسته بندی و جابجا در جدول خود کرده است( جدول مندلیف).
و من درود میفرستم به مندلیف! گرچه او ملا بود (ملا یا اسقف کلیسا )، اما نه مانند ملا های ما، او به علم باور داشت، نه با توهم اعتقادی.
آیا میدانید حدود ۷۵ در صد وجود ما انسانها را آب تشکیل داده است؟ همه ما در نوجوانی در مکتب آموخته بودیم که آب از دو اتم هایدروژن و یک اتم اکسیژن ساخته شده است.
ترکیبات دیگر وجود ما یکی شحم است، که شحم وجود ما هم از عناصر جدول روانشاد مندلیف؛ (کاربن، هایدروژن و اکسیژن) ساخته شده است و مقداری آب هم دارد.
و دیگر عضله است، عضله از امینو اسید های مختلفه، که این را هم در مضمون کیمیای عضوی خوانده بودیم که امینو اسید ها به اشکال "آلفا ،گاما و دلتا" است، و این را هم خوانده بودیم که در طبیعت حدود" ۵۰۰" نوع امینواسید ها وجود دارد که همه اینها با ترکیبات مختلف و فرمولهای مختلفه کیمیاوی از همان عناصر مندلیف که عبارت از ( نایتروژن ، اکسیژن، کاربن، هایدروژن و سلفر است، ساخته شده است.
و پس ازان استخوان هاست که از کلیسم که بیشترین است، تا مگنیزیم، و فسفور ساخته شده است.
و البته در خون ما و سایر زنده جانها ، عنصر های آهن، سودیم، پتاسیم، کلور، و آیودین هم وجود دارد.
و البته این کمینه درحیرتم که چطور گفته اند که ما انسان ها را از خاک آفریده اند.
بعد از چند هفته، یا چند ماه یا سال، نظرگوینده عوض شده ، و یا فراموش کرده که قبلا چه گفته بود، فرموده که انسان را از علقه خون، بعد از چندی گفته که از گل رس ( گل کوزه گری)، و در جایی گفته است که ازآب، و در جایی دیگری بعد از مدتها فرموده؛ انسان را از نطفه که از کمر میاید ( که تقریبا نزدیکتر شده )، اما نطفه از کمرنی، بل از خصیه ها که خارج جسم است تولید می گردد. و این تماما نطفه نیست، یک بخشی از نطفه است. بخش دیگر و بسیار اساسی نطفه از زن است که از استخوان سینه میاید. گفته است، که نیامده ، بلکه اووم از تخمدان زن میاید، اصلا او نمی شناخته بود. به هر صورت متاثر از اینم که احتمال دارد تراوش یا تخیل یک مغز بیمار شیزوفرینیک بوده باشد، که آن را به دانای کل ( خدای دانا و توانا ) تهمت زده اند.
این عناصر، نه تنها در تشکل وجود ما انسانها، بلکه در تمامی زنده جانها و موجودات روی زمین ما سهم دارد.
قبلا عرض کردم که زمین ما توانایی ساختن این همه عناصر را
ندارند. گرچه در حقیقت هرکدام ازین عناصر از یک یا چند الکترون، پروتون و نیوترون ساخته شده، که پروتون ها در یک جا و الکترون
ها در مدار های مختلف به تعداد معین قرار دارند و در گردش اند. شگفت انگیز ترین و معجزه گر ترین این عناصر کاربن است که میتواند با تعداد زیادی از عناصر دیگر ازدواج کند. اما تشکل اینها ( که در یک
محدود چند پروتون، و متقابل چند نیوترون در مدار های مختلف بچرخد و در هسته چند نیوترون باشد ) به یک انرژی خارق العاده نیاز دارد که از توان نظام شمس ما و کیهان ما دور است. این انرژی بالا از جا
های دیگر آمده، از دور و دور، خیلی دور که اینها ساخته شده، و شاید با کدام شهاب سنگی وارد زمین ما شده است. و خورشید ما با انفجار های ذروی اتم های هایدروژن و هیلیم هم آنقدر انژی و
توانایی آن را نداشت تا این عناصر را بسازد.
چند نکته مهم را می خواهم
تذکر دهم و آن این که بگویم، آن طوریکه در کتاب های مقدس گفته بودند و ما شنیده و خوانده بودیم که- پنج علم خاص به الله متعال تعلق دارد، که بنده ( انسان ها را) در آن ساحه قطعا توانایی فهم
و درک آن نیست:
۱- انسان در کدام روز و در کجا می
میرد .
۲- انسان از نطفه، که از کمر مرد میاید، و
در ابتدا از علقه( "عه له قه " یا لخته ی خون) ساخته شده است.
۳- جنسیت طفل را خدا در زمان ولادت تعین میکند،
که پسر باشد یا دختر.
۴- باران کی میبارد .
۵- چه وقت و در کجا زلزله میشود و چرا ؟
امروز تقریبا همه
دانشمندان علوم اینها را میدانند.
الان بعد از قرنها دانسته شدیم، که خداوند متعال ما ( هر نامی که به او بدهیم )، همه را میدانست و میداند!!! اما
اینها را نگفته بود، آن قادر مطلق اصلا به این مسایل اهمیت نمیدهد، و کاری با آن ندارد.
در وجود هیچ انسانی ( چه زن و چه مرد ) ژنی بنام خرد، دانایی ، بیخردی یا نادانی، دروغگویی ، کینه، نیرنگ، وطن دوستی ، وطنفروشی، مردم دوستی، ایثار، فداکاری، راستی، از خودگذری و... و... هرگز و هرگز وجود ندارد. این ها همه و همه به فرهنگ، به تعلیم و تربیت اجتماعی و خصوصا خانوادگی محیط ماحول تعلق دارند. از همین جا است که تربیت طفل از سن صفر تا ۵ سالگی و نوجوانی، و بعد تعلیم تربیت در مهد کودک و مکتب و مدرسه و دانشگاه خیلی برای خانواده و جامعه مهم و بنیادی است.
رهبری خردمند یک خانواده و یک کشور، و در نتیجه یک انسان، یک همشهری و یک جامعه سالم بار
میاورد.
دین سازان این دروغ ها را ساختند و به خدا تهمت زدند تا از مردم سواری بگیرند
و به ما احکام دینی و شریعتی را اصدار نمایند.
امر، احکام و فتاوا دادند که- چه بخور و چه نخور!
چه بکن - چه نکن!
چه بگو - چه نگو!
چه بپوش - چه نپوش!
در داخل شدن به مستراح اول کدام پا را پیش بگذار و در خارج شدن از مستراح کدام پا را نخست بگذار! ...
پایان