جریان دموکراتیک خلق که در روشنی قانون اساسی سال ۱۹۶۴ و در جو دموکراسی نوپا و نیمبند نظام سلطنتی به وجود آمد، برنامه سیاسی خویش را بر مبنای اهداف مبارزه طبقاتی و مبارزه در برابر استبداد نظام تدوین نمود. این مبارزات بدون شک تحت تأثیر جو سیاسی جهان دو قطبی سوسیالیزم و امپریالیزم و موجودیت چین کمونیستی با سیاست آتشین «جنگ ببرها را باید از فراز تپهها مشاهده نمود»، شکل گرفتند و جریان دموکراتیک خلق، علی الرغم انشعاب بدو فرکسیون خلق و پرچم، به حیث یکی از فکتورهای قابل حساب در نهضت ترقی خواهی، مبارزه ضد استبداد و جبهه گیری در برابر راستگراهای افراطی و حلقات وابسته به دستگاههای کشورهای امپریالیستی قرار گرفت.
جریده پرچم ارگان نشراتی فرکسیون پرچم، تحت رهبری یکی از اندیشمندترین، سیاستمدار با تعهد و هدفمند و ترقی خواه با اراده و وطندوست زنده یاد ببرک کارمل قرار داشت و اقبال نشر میافت. این جریده را که بهحق تابناک مینامم، ناشر افکار ترقی خواهی و مبارزات آزادیبخش افغانستان بود که صفحه از تاریخ مبارزات سیاسی و جو مسلط سیاسی و اقتصادی جامعه افغانی را در یک مقطع و دوران خاص تبارز میدهد.
انگیزه این مقاله در چهار نکته قابل بحث، ارزیابی و یاددهانی خلاصه میگردد.
۱-جریده پرچم بازتاب جو سیاسی، اقتصادی و اجتماعی جامعه طبقاتی و استبدادی افغانستان در دهه شصت و هفتاد قرن بیست میباشد.
۲- جریده پرچم بازتاب و ناشر طرز دیدهای چپ، انقلابی، ترقی خواه و یک جهانبینی مسلط همان عصر بود.
۳- جریده پرچم بیان مبارزات جسورانه، شجاعانه و اشکال مبارزه مسالمت آمیز در چوکات قانون اساسی و سائر مجوزه های قانونی در یک مقطع معین تاریخی است.
۴- جریده پرچم به حیث یک مأخذ و منبع معتبر برای تحلیلهای سیاسی و تاریخی و مقایسوی در ابعاد، منافع ملی، وفاق ملی و شرایط متفاوت سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و بینالمللی در فاصله زمانی شصت سال از آن روز تا امروز میتواند باشد. علاوتن این جریده بازتاب دهنده همه ناملایمات اجتماعی و وضع رقتبار و بحرانی جامعه در عمق فقر و قحطی و محرومیتهای ناشی از عدم توجه حکام و دولتمداران به ضرورتهای اولیه مردم بوده است.
به همت دو تن از چهرههای وزین فرهنگی و شناخته شده محترم قاسم آسمایی و محترم انجنیر عمر فیض و سایر همکاران شان در صفحات اتترنتی حقیقت و راه پرچم شمارههای این جریده با ویرایش از نو تهیه و در خدمت خواننده قرار میگیرند. من از زحمات و کار خستگی ناپذیر این دو فرهنگی با تعهد سپاس عمیق مینمایم و کار متداوم و هدفمندانه آنها را شایسته تقدیر و سپاس بزرگ میدانم. این را نمیتوانم دلیل دیگری بهجز افتخار به گذشته با غرور و خدمت پر ارج فرهنگی برای نسل جوان پویا و هدفمند امروزی کشور بدانم.
من در این مقاله اصطلاحات را بکار بردهام که در آن جریده و در همان جو سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و سیاسی جهانی به حیث مفاهیم زمان بکار میرفتند. واضح، مستدل و پر مفهوم است که اصطلاحات مربوط به اندیشه چپی و طبقاتی آن وقت، در ادبیات سیاسی امروز نه تنها کمتر بکار گرفته میشوند، بلکه دوران کنونی جو جدید فکری، ساختار متفاوت اجتماعی و اقتصادی را بمیان آورده است که باید در کاربرد اصطلاحات کلاسیک و طبقاتی محتاط بود.
یکی از مشخصههای قابل مقایسه دوران دهه شصت و قبل از آن تسلط نظام مسلط قبیلوی و فیودالی در افغانستان بوده است که نظر به تعریف و محتوا زمینداران بزرگ و خوانین تحت حمایت نظام سلطنتی طبقه مسلط جامعه بودند که دهاقین تهی دست را نه تنها تحت ستم قرار میداند، بلکه هر گونه سرکشی دهقانان را با وحشیانهترین وسایل سرکوب مینمودند. به آتش کشیدن یک دهقان در ولایت جوزجان توسط یکی از خوانین و فیودالان به اسم اسحاق زی خبر روز بود که این خان زمیندار و ثروتمند به جرم این قتل تنها روزانه بهصورت سمبولیک و مدت کوتاه با دو خدمتگارانش در زندان بسر میبرد و شبانه به منزل خویش بازمیگشت.
جریان دموکراتیک خلق بخصوص رهبران دست اول و دوم آن با مقالات و سایر نوشته جات شان این تظلم نظام و استبداد زمینداران بزرگ را افشا و محکوم مینمودند. علاوتن وقایع و حرکتهای مدنی مانند اعتصابات و مظاهرات منظمن در تازهترین شمارههای جریده پرچم انعکاس میافت که در روشنگری و روان و آگاهی اجتماعی اثر بخشی خاص خود را داشت.
فکتور عمده سیاستهای بینالمللی و تضاد در ابعاد سیاست، اقتصاد و ایدیالوژی میان امپریالیزم و سوسیالیزم یک واقعیت عینی آن دوران بود که اکثریت حکومات، احزاب سیاسی و اتحادیههای صنفی را در انتخاب ضمنی و مستقیم یکی از این دو قطب قرار میداد. روی همین دلایل استفاده از اصطلاحات و مفاهیم مانند مبارزه طبقاتی، تمایل به اهداف نهائی مانند راه رشد غیر سرمایه داری، تشکیل دولتهای آزادیبخش ملی و نهاتین تکامل در جهت ایجاد سوسیالیزم محتوا و سؤال این دوران بودند. اندیشه سوسیالیزم درست بعد از جنگ دوم جهانی در کشورهای اروپا غربی باعث ایجاد احزاب سوسیالیستی و کمونیستی گردید که سیستم تأمینات و تضمینات اجتماعی و اقتصادی و بیمههای اجتماعی محصول همان زمان است که تا کنون در بیشتری کشورها در سطح بلند قرار دارند. طبعن مبارزه انقلابی با نفی کودتاها و کودتاگری، کسب قدرت با استفاده از نیروی انقلابی مانند کارگران، دهقانان و تهی دستان مطرح میگردیدند. در آن دوران مبارزه هدفمند متکی بر یک ایدیالوژی و جهانبینی بود. تحت تأثر همین اهداف و سیاستهای چپی و انقلابی بودند که در کشور دهها مظاهرات، اعتصابات و مارشهای دهها کیلومتری کارگران مستند در جریده پرچم انعکاس میافتند که هر خواننده این چنین گزارشات و تحلیلها را به سادهگی در شمارههای ویرایش شده جریده پرچم میتوانند در یابند و به مطالعه گیرند. در حالی که خصوصیت فعالیتهای مبارزاتی طبقه کارگر آن زمان در کشورهای مدرن سرمایه داری اکنون به نقش نهادهای بزرگ اجتماعی و مدافع لایههای مختلف کارگران و کارمندان در داخل سیستم سیاسی به فکتور بزرگ و بیبدیل کسب خواستهای مؤسسات تولیدی و کارمندان عرصههای غیر تولیدی تبدیل شده است که منظمن با دولت داخل مذاکرات و مشاجرات میباشند که با مظاهرات بزرگ کارگران آن وقت در شکل و محتوا متفاوتاند.
مشخصه دیگر آن عصر تعویض و تحمیل کردن رژیمهای کودتایی و حافظ منافع منطقوی و بینالمللی دول امپریالیستی با خونریزیها و قلع و قمع نیروهای ترقیخواه و چپ بود که بیشتر در کشورهای آسیائی، آفریقائی و آمریکای لاتین واقع گردیدند.
در عصر کنونی که سیاسی دوقطبی با آن سازو برگ استراتیژی و نظامی شکل دیگری به خود کسب نموده است، اعمال نفوذ، تسلط بر کشورها و سلب استقلال ملیشان، تحت نام نجات دموکراسی و حقوق بشر صورت میگیرد. توازن قوا که بهصورت نسبی عامل ثبات جهانی بود، جایش را با مداخلات بدون سرحد و مداخله نظامی تعویض نموده است با پر رویی و گستاخی بر ملتها تحمیل میگردند. آمریکا از زمان سقوط سوسیالیزم و پیمان وارسا از موقف ضعیف سازمان ملل متحد سؤاستفاده نموده بر کشورهای مانند افغانستان، لیبیا، سوریه، عراق، یوگوسلاویا مداخله نظامی نمود، گستاخانه حاکمیت ملی این کشورها را، آنچه در اساسنامه ملل متحد تعریف گردیده است، نقض نموده است.
خواننده در شمارههای پرچم میتواند سیاست جهانی و نقش دولتهای بزرگ را در نقض حاکمیت ملی و در یک جو دیگر بینالمللی مطالعه نمایند.
یک تبارز با اهمیت مطالعه و مقایسه برای نسل کنونی کشور در عملکرد رهبری جریان دموکراتیک خلق در برابر نظام و حوادث سیاسی مرتبط با نظام و جریانانت دیگر سیاسی اعم از چپ و راست بوده است که رهبران با درک، مطالعه و ارزیابی زمان، سیاست اپوزیسیونی را به حیث بهترین گزینه انتخاب نمودند. آنان یا شجاعت، درایت و متکی بر سیاست سازمان سیاسی خویش دولت و نابرابریهای اجتماعی ناشی از استبداد و بیعدالتی را بهنقد میگرفتند. رهبران سیاسی آنوقت تحلیل و نظر و اراده سازمان خویش را مرتبط به آنها معین میساختند. آنها در نقد و اعتراضات خویش فاکت های، حتی کوچک، یعنی حوادث در یک قریه کوچک را استفاده و نظر سازمان سیاسی خویش را انعکاس میداند. رهبران جریان دموکراتیک خلق در جریده پرچم با شهامت و با جسارت آنچه را بهنقد میگرفتند، نه تنها در اورگان نشراتی خویش انعکاس میدادند بلکه در مبارزات داخل پارلمانی خویش هم با قوت استفاده نموده و توجه میلیونها دهقان، کارگر و مردمان فقیر و آسیب پذیر جامعه را به اهداف خویش جلب مینمودند و از منافع این مردمان دفاع مینمودند. این نقش اپوزیسیونی جریان دموکراتیک خلق یک تجربه پربها بوده که این سازمان سیاسی را در جامعه افغانی آن وقته ما متبارز و قابل شناخت ساخت.
نویسنده به عنوان اختتام این خاکه میخواهد ضمن قدرمندی از دو فرهنگی ارجمند محترم قاسم آسمایی و محترم عمر فیض، میخواهد مطالعه شمارههای پرچم و همچنان سائر نشرات ارگانهای سیاسی دوره دهه شصت را که یک دوره متبارز مبارزات اجتماعی در افغانستان است، مشورت دهد.