در افغانستان، بیش از چهار دهه است، که کذب، دروغ، حیله گری و عوامفریبی با قابلیت بزرگ رسانهٔ "حقیقت" را بهزانو در آورده و با جامهٔ مرغوب و آراسته بر قلمرو افغانستان و اذهان مردم جامعه و حتی زخم زدگان تاریخ حاکمیت نموده و کهنهترین نسخههای آزموده شده و خون آلود تاریخی را بهمثابه "نقشه راه " برای نجات افغانستان آرایش میبخشد.
بشریت جهان در زمان کنونی مصروف کشف پدیدههای نامکشوف از جمله حیات در دورترین بخشی از کائنات میباشند، اما در افغانستان پدیدهٔ بنام "طالب" با وصف جنایات بزرگ و برهنه گی هویت سیاسیشان طی سه دهه به طرز تغافل جویانه در بسا ذهنیتها هنوز ناشناخته باقی مانده، سوگوارانه حتی این پدیده در برخی حوزههای روشنفکری از جمله برخی حلقات و شخصیتهای چپگرا، مورد حمایت قرار داده میشود.
بر حکم شهادت تاریخ، آزمون جامعه و اعتراف عریان سران معتبر کاخ سفید، پروژه طالبان یکی از بزرگترین سازوکارهای سازمان استخباراتی «سیا» و «آی اس آی» پاکستان بوده و تا کنون بهمثابه نیروی پیاده نظام این سازمانها در خط راهبردی آنها در جنگ نیابتی افغانستان، نقش بزرگی را به انجام رسانیده و وظایف تاریخی و ناتمامی برای ویرانی افغانستان، در برابر آنها قرار داده شده است.
اخیراً دولت افغانستان یک نمایشنامهٔ بیسابقه را تحت عنوان " آتش بس " به راه انداخت.
انصافاً واژههای "صلح " و "آتش بس "در شرایط کنونی، همان نوشداروی افسانوی سهراب را در ذهنیت انسانهای خسته از جنگ تداعی بخشیده و امیدهای جدیدی را در راه صلح و آرامش بارور میسازد؛ اما مهمترین سؤال صداقت و حقیقت این واژههای اسیر است، که در درازنای یک جنگ طولانی و اهداف استراتیژی بیگانگان هراز گاهی از آن بهمثابه افزار جنگی و یا روپوش سیاسی استفاده ناجایز صورت میگیرد.
در یک نگاه ژرف اندیشانه، دولت کنونی افغانستان که در یک سرزمین اشغالی، در زیر سایهٔ استعمار نوین در پی تجاوز ایالات متحده آمریکا و همپیمانان اش بر افغانستان تأسیس یافته است، اساساً خود مجری برنامههای استعمار بوده و هر سه (دولت، طالبان، داعش) به مراجع و منابع معین مرتبط بوده و اتخاذ سیاست صلح و جنگ از توان دولت و طالبان بهکلی بیرون میباشد.
فقط و فقط حامیان بینالمللی و اسپانسران خارجی این جنگ است که مقدرات صلح، جنگ و آتش بس را در افغانستان در راستای سیاستهای کلان با کاربرد تاکتیکهای متنوع مشخص میسازند، وآن هنگامیست که معاملات شان در خصوص سرنوشت وطن نهایی گردد.
در آیینهٔ اهداف راهبردی آمریکا و دامنهٔ بیانتهای آن، و سطح مأموریت طالبان در افغانستان و برنامههای آزمندانه و بلندپروازانه پاکستان، در اوضاع کنونی و بدون توافقات منطقهیی، هرگز نمیتوان سیگنالهای صلح و آتش بس واقعی را در بستر جنگ افغانستان مشاهده کرد. پرواضح است که تأمین هرگونه صلح و آتش بس نارس نه تنها به حیات سیاسی و نظامی طالبان پایان بخشیده بلکه اهداف راهبردی آمریکا را در برنامه ریزی جنگ پنجاه ساله و برنامههای داخلی و منطقهٔ با چالش مواجه ساخته و اهداف تجاوز کارانه پاکستان را در راستای سیطره سیاسی آن کشور بر افغانستان، با شکست کامل مواجه میسازد.
بارزترین سؤالی که هیاهوی برنامه آتش بس را مورد پرسش قرار میدهد، هجوم ده هزار جنگجوی داعش در افغانستان است. هرگاه واقعاً اهداف تأمین صلح در میان بود، ضرورت به صدور داعش و گرم ساختن تنور جنگ افغانستان نبود.
ظهور قدرتمندانه طالبان در سایهٔ حمایت ناتو و حکومات تحت الحمایهٔ آنها ودستان مرموز وقدرتمند در عقب آنها ومارش اخیر آنها تحت مانور آتش بس سه روزه در شهرهای تحت حاکمیت دولت افغانستان، نشان میدهد که آینده نهایت وحشتناک بااحتمال استقرار نظام سیاه وفندمنتالیست آینده افغانستان را به شدت تهدید مینماید. چنین پندار زمانی قوت می یابد که دیده میشود رویکرد های اسلام گرایی بخشی از افزار نیرومند نظامی آمریکا را در کشور های اسلامی چون لیبی، مصر، تونس، سوریه، عراق، یمن، افغانستان، تشکیل نموده است.
بازتاب نمایشنامه آتش بس با طالبان
از قرائن بر می آید که طالبان بهمثابه نیروی الترناتیف سیاسی در برنامههای راهبردی آمریکا وپاکستان، در حوزه جغرافیایی افغانستان جا خوش نموده است.
نمایشنامهٔ اخیر " آتش بس " محصول توافق آمریکا وپاکستان بود، وعمدتا این تمرینات برای تغییر سیمای دهشت افگنانه طالبان وهموار سازی جاده برای حصول اقتدار سیاسی بهمثابه حافظ منافع سیاسی آمریکا-پاکستان، به راه افتید. این نمایشنامه قدرت وعظمت طالبان را به نمایش گذاشت وضربات مرگبار بر وجاهت سیاسی و نظامی دولت وارد نموده وروحیهٔ رزمی افسران وسربازان وطن را متلاشی ساخته وتیغ خونین طالبان را با توجه به جنایات اخیر وقتل وکشتار بیرحمانه مدافعین وطن وحملات گسترده بالای قرارگاه های نظامی دولت بیش از پیش تیز وتیز تر ساخت.
در برگه های مجلهٔ راهبردی «سنتوز» تحت عنوان «هنر جنگ» آمده است "یک دولت نباید ارتش را از خشم بیرون کند، رهبران نظامی نباید جنگ را بدون خشم تحریک کنند. هنگامی عمل نمایید که مفید است، از عملی که مفید نیست خودداری نمایید. خشم می تواند به شادی بازگردد، خشم می تواند به لذت برسد، اما ملت ویران شده نمی تواند دوباره احیا گرددو مرده ها نمی توانند به زندگی بازگردند "
طالبان با فرصت یابی ازین فضای آراسته، وشکست مورال رزمی ارتش، حملات وحشیانه شانرا شدت بخشیده وبا سقوط چندین ولسوالی وده ها قرارگاه نظامی و با کشتار های بیرحمانه اخیر نشان دادند که به جز عهد وپیمان با ولینعمتان پاکستانی شان، به هیچ میثاقی پابند نمی باشند. بارز ترین دست آورد این آتش بس قتل رهبر طالبان پاکستانی ملا فضل الله بوسیله هواپیماهای آمریکا در کنر بود، که در برابر لطف رهبران پاکستان برای صدور فرمان آتش بس سه روزه صورت گرفت.
در اعماق بازی های صلح مآبانه وتفاهمات مقامات پاکستان وآمریکا، لاجرم این نگرانی ها اوج میگیرد که مبادا آمریکا سرنوشت کامل افغانستان را بدستان استخبارات پاکستان تحویل دهد. مبرهن است که پاکستان در برابر این صلح کاذب کمتر از حاکمیت مطلق در کشور وحصول بخشی از اراضی بزرگ افغانستان، چیزی نمیخواهد. همان برنامهٔ که حالا توسط دولت کابل تحت عنوان " مناطق امن " برای طالبان در جریان است.
رزمایش اخیر طالبان در شهر های افغانستان منجمله کابل پایتخت کشور، در تحت اعلام آتش بس، از سطح نفوذ وقدرتنمایی پاکستان برای سوق واداره طالبان پرده برداشت ورسانه های پاکستان از سخاوت مقامات پاکستان در امر تأمین آتش بس که در حقیقت سطح اقتدار پاکستان و طالبان وعجز وناتوانی دولت وسنگرداران وطن را به نمایش گذاشت، پرده برداشت.
نمایشنامه آتش بس با طالبان که در واقع پس لرزه های فاجعه باری با کشتار بیرحمانه افسران وسربازان وطن وحملات گسترده بالای قطعات دولتی در روز های بعد به دنبال داشت، در واقع تشجیع طالبان وذهنیت سازی مردم برای راهگشایی دروازه های اقتدار برای طالبان بشمار رفته واز معاملات پشت آمریکا با مقامات پاکستان سخن میگوید.
هرچند ظاهرأپیچیدگی وپارادوکس های پروژه طالبان باترکیب حامیان بینالمللی آن، رهیابی سرنخ های اصلی را برای مأموریت فاجعه بار آنها، غبار آلود میسازد، اما حقیقت مسلم است، که حضور این پروژه، بقا و آینده افغانستان را جدأ با خطر بزرگ مواجه ساخته است واین رویکرد مستلزم اتخاذ تدابیر جدی وبازدارنده توسط نیروهای ملی ووطنپرست افغانستان میباشد.
ایالات متحده آمریکا، پاکستان ودولت تحت الحمایه آمریکا در کابل، طی ۱۷ سال اخیر تمام تدابیر لازم را برای تجدید حیات سیاسی طالبان بکار بردند، تا اینکه طالبان را قادر ساختند تا در قلمرو افغانستان،"دولت " شانرا احیا ومستقر سازند.
اخیراً روزنامه واشنگتن پُست، سیطره طالبان بر قلمرو افغانستان و چگونگی برقراری صلح و آتش بس را تحت عنوان «طالبان به طرز موفقانه دولت موازی را در بخش های عظیم افغانستان تأسیس نمودند.» به قلم پامیلا کونستبل مورد پژوهش قرار داده خاطر نشان میدارد (۱*):
"برای کسانی که تصور می کنند که طالبان تنها در ساحات کنترل شان، به ضرب وشتم مردان بخاطر غفلت در ادای نماز و بازداشتن دختران از رفتن به مکاتب مبادرت مینمایند، دچار اشتباه میگردند.
گزارشات جدید که بر اساس چندین مصاحبه در ساحات متذکره تهیه شده است، تصویرکاملأ متفاوتی را برتابیده ودر برخی حالات نهایت آزاردهنده میباشد.
یک مطالعه مفصلی که در روزپنجشنبه توسط «مؤسسه انکشافی بیرون مرزی» منتشر شد، به ابعاد زندگی تحت "دولت سایه " طالبان یا «دولت موازی» آنها پرداخته است. این گزارش راوی سیستم پیچیده و مصنوعی طالبان بوده که در وجود "دولت موازی " تجسم یافته و بوسیله گزینش کمیسیونها برای هرحوزه خدماتی مانند بهداشت، قضا، و تأمین مالی، که در مناطق مختلف فعالیت می کند، چیره گردیده وبه طور کامل توسط شورشیان کنترل می شود. این مطالعه، گستره بیست ولسوالی در هفت ولایت را مورد بررسی قرار داده است "
این گزارش بیشتر بر آمادگی راز آلود طالبان برای دولت سازی آنها در تحت حمایت چشمگیر ارتش خارجی تمرکز نموده خاطر نشان میسازد: "نتایج اصلی گزارش، که توسط اشلی جکسون نوشته شده و عمدتا مورد پژوهش قرار گرفته، این است که طالبان قوانینی را در قلمرو وسیع افغانستان به اجرا گذاشته که روح وروان مردم را شکنجه مینماید.
این امر عمدتا توسط اعمال خشونت آمیز و "نفوذ خزیده " از طریق خدمات و فعالیت های "دولت موازی "
بالای افغانها تحمیل شده و اغلب بهمثابه بخشی از "بافت اجتماعی " محلی است که در واقع ازطریق این راهکار، طالبان خود رادر پایان منازعات ۱۶ ساله برای رهبری کشور واداره آماده میسازند.
هرچندنخستین "دولت سایه " طالبان بیش از یک دهه پیش تأسیس گردید، اما این گزارش نشان می دهد که به رغم سال های مقاومت نظامی و خارجی در افغانستان، طالبان به چه میزان یی گسترش یافته است.
این گزارش خاطر نشان میسازد که مقامات افغانستان و مامورین خارجی بطور "نگران کننده بیخبر " اند که چگونه طالبان بطور اسفبار به شدت تلاش می کنند تا کنترل شانرا در محلات تأمین نموده، معاملات و خدمات شانرابخاطر اعمال نفوذ بالای جامعه به انجام برسانند.
این گزارش می گوید که امروز رهبران طالبان نه به عنوان شورشیان، بلکه به عنوان "دولت در انتظار " خود را می پندارند."
نویسنده این مقاله گستره نفوذ وسلطهٔ طالبان در جغرافیای وسیع کشور راچالشی بزرگی برای صلح و امنیت پنداشته اذعان میدارد "به نظر می رسد که در زمان افزایش امید ملی به صلح ومذاکره، تقویت کنترل ادارهٔ طالبان در مناطق مختلف، استحکام کنترل ادارهٔ طالبان در بخشی وسیع از مناطق افغانستان، امکان مذاکرات رسمی را به چالش کشانیده است. شورشیان ممکن است ازسطح ابعاد کنترل محلی شان به عنوان یک نیروی سیاسی دیگر در عوض دست کشیدن از اسلحه و حل و فصل سرنوشت جنگ، استفاده نمایند "
این گزارش بر رفتار سختگیرانه طالبان تاکید نموده بیان میدارد "رفتارمذهبی طالبان کماکان در چهارچوب قوانین رژیم گذشته آنها تبلور روشن داشته است: ریش های اجباری، اجتناب از موسیقی وتلویزیون، ومحدودیت های زنان بدون همراهی بامحارم شان در بیرون، محتوای اصلی قوانین آنها را دربر میگیرد "
این گزارش بر رفتارقساوتمندانهٔ طالبان وظلم آنها بالای مردمان محل نظر انداخته خاطر نشان میدارد:"یکی از جنبه های دلسرد کننده در دایره کنترل شورشیان این بود که ساکنین محلی به محققان، ازرفتار مقامات طالبان به عنوان «صلاحیت کیفی وخزنده» یاد نمودند. طالبان از مردمان محلی خواسته اند تایاخودشان را به طور مداوم با شیوه زندگی وقوانین طالبان تغییر دهند و یا برای ترک منطقه تصمیم بگیرند.
یکی از چشمگیر ترین شیوه هایی که طالبان احساس دولت بودن را ایجاد می کند، جمع آوری مالیات است. گزارش ها مشعر است که این گروه سیستم جامع جمع آوری مالیات و درآمد را در زمینه هایی مانند معادن، برق، تولید محصولات کشاورزی و آداب و رسوم مردمی توسعه داده است. طالبان همچنین مالیات های مذهبی را برای اهداف خیریه و همچنین مالیات برتولید تریاک، را به حیث یکی از منابع پرسود وپردرآمد جمع آوری مینمایند "؛؛
از همرسانی شما خواننده عزیز سپاس
عارف عرفان
لندن، جون ۲۰۱۸
منابع:
(*1)the Taliban has successfully built aparallel state in many parts of Afghanistan
By Pamela ConstableJune 21, 2018