گمان کردم تو همدردی

ولی دیدم که نامردی

(بخش اول)

آقای احمدزی! آمار تکان دهنده و تأمل برانگیز فساد گسترده اداری، اختلاس‌های کلان، کشتار غیرنظامیان، افزایش بی‌سابقه خشونت، اختلافات پوچ و خود خواهی و کج اندیشی، آوارگی جوانان در کمپ‌های غربی، گسترش فقر، خود کامگی تو و از همه مهم‌تر دخالت‌های کشورهای خارجی در تعیین و تبیین سیاست و امنیت افغانستان، معنای واژه وطن، دولت و استقلال را زیر سؤال برده است.

غنی احمدزی، میدانی فقر چیست؟

میدانی فقر چیست؟ تونان گدایی خورده‌ای؟

کودکت را دست خالی سوی داکتر برده‌ای؟

میدانی فقر چیست؟ در سرما شبی خوابیده‌ای؟

دستانی پر آبله یک کارگر را دیده‌ای؟

میدانی فقر چیست؟ از درمانده گی شرمنده‌ای؟

با شکست عزت نفست، مدام جنگیده‌ای؟

میدانی فقر چیست؟ در سطل زباله گشته‌ای؟

با خجالت دست خالی سوی خانه رفته‌ای؟

میدانی فقر چیست؟ با فقر تفکر ساختی؟

زیردست ناکسان زندگی‌ات را باختی؟

چشم امید زیاریی همه خلایق بسته‌ای؟

حس نمودی از تضاد طبقاتی خسته‌ای؟

میدانی فقر چیست؟ بارها قصد گدایی کرده‌ای؟

زیردست کارفرما حس نمودی، برده‌ای؟

زندگی کردی درون دخمه‌ای سرد و نمور؟

مادرت را دیده‌ای که از دیابت گشته کور؟

پدرت معتاد و بیکار که با سگرت و دود

تن طفل خویش را سوزانده و کرده کبود

چه خبرداری تو از احوال یتمان باربار

کودکی که جای تحصیل می‌رود در پی کار

میدانی فقر چیست؟ همه چیز وطن را ربود

زن چندم شد، زنی که کار بد بلد نبود

میدانی فقر چیست؟ امشب یک نفر جان می‌دهد

زندگی نکبتش را سوت پایان می‌دهد ...

غنی مغز متفکر جهان

زمامداری و قانونمندی

 خرابی كار یك مملكت از دو چیز است: نداشتن مردان عالم و لایق و نبودن آن‌ها بر سركارهای مملكت.

 در جامعه‌ای كه كارها برحسب استعداد تقسیم نشود، در حقیقت همه بیكارند. 

 زمانی یك جامعه دارای فضیلت اخلاقی است كه قانون، همه افراد جامعه را با یك چوب براند.

 تا کجا؟

 تا کجای قصه‌ها باید ز دلتنگی نوشت

 تا به کی بازیچه بود در دست سرنوشت

 تا به کی با ضربه‌های درد باید رام شد

 یا فقط با گریه‌های بی‌قرار آرام شد.

 غنی مغز متفکر جهان!

 از خوش شانسی ما افغانها این است که رئیس جمهور ما ملقب به مغز متفکر جهان است که از لحاظ نبوغ، فکر، مدیریت، در جهان حرف اول را میزند در طول یک سال از دوران ریاست جمهوری‌اش تا کنون اکثر وزارت خانه‌ها با سرپرست اداره می‌شود یا یک شناسنامه‌ی برقی را نمی‌تواند توزیع کند. جدا از مسائل امنیت اقتصاد مشکلات دیگر، درصورتی‌که تا هنوز معاش خود، کارمندان دولت، پولیس، اردوی ملی از مالیات غربی‌ها تأمین می‌شود باز ادعا دارد ما از افغانستان اروپا می‌سازیم نباید جوانان کشور را ترک کند این ادعا یک خیال باطل بیش نیست اکثر مردم طرز تفکرش در قرن بیست یک مثل دوران قرون وسطی اروپا است.

 تمام کسانی که در حکومت وحدت ملی (وحشت ملی) شامل هستند در طول سی‌وپنج سال به جنگ و غارت و چپاولگری مشغول بودند. دولت وحدت ملی در حال حاضر برای تداوم قدرت جنایتکاران و غارتگران و برای تداوم نظام مافیایی حکومت فعلی به وجود می‌آید. حکومت برای تعیین چگونگی تقسیم چوکی ها و منصب‌ها است. مردم براین باورند که تشکیل این حکومت به معنای تداوم قدرت چهره‌های گذشته است و درواقع نمی‌تواند تأثیر مثبتی در روند حکومت‌داری بگذارد.

 امنیت و آرامش امروز در وطن به یک رؤیایی دست‌نیافتنی و امنیت به یک کابوس وحشتناک تبدیل شده است. امنیت به دست کسانی هست که دیروز به‌منظور حرفه‌ی شدن نشانه زنی، عابرین را به گلوله می‌بستند. به دست کسانی هست که افتخار خرابی این شهر را به گردن آویخته‌اند. آنانی که سال‌های سال است که در مقابل ملت ستم دیده و مردم رنج کشیده زور گفتند، کشتند، بستند و بردند و از اموال بیت‌المال و از خون ملت قصرها، بلدنگها و آسمان‌خراش‌ها ساختند و در مقابل دید جامعه بین‌المللی و قوای ناتو ثروت ملی را به تاراج می‌برند و دستان شان بیشتر از گذشته و به خون بی‌گناهان آلوده شده است.

 غنی احمدزی وجدان دارید؟

 (ما میگویم ندارید، اگر میگوی دارم، جواب بدهید!)

از مرگ نترسید

 

از مرگ نترسید، از این بترسید که وقتی زنده‌اید،

 چیزی درون شما بمیرد به نام انسانیت.

 زیان‌بارترین بخش برای یک سیاستمدار از دست دادن اعتماد مردم و مشكوك شدن به توانایی و صلاحیت‌هایش نزد جامعه است.

 در شهر ما

 درکشورخون نشسته سری هست هنوز

 گر پدر مُرد، تفنگ پدری هست هنوز

 اگرمردان هزاره همگی کشته شو ند

 درگهواره ی چوبی، پسری هست هنوز

 آب ونان اگرنیست، صبرواستقامت نگر

 دست به دعا و چشمان تری هست هنوز.

 حمله به مسجد باقرالعلوم درغرب کابل دست کم ۲۷ شهید و ۶۴ زخمی به جا گذاشته. این حمله درهنگام برگزاری مراسم اربعین حسینی رخ داد. افزون بر این، حمله تروریستی دوم اسد که بیش از ۸۰ کشته بر جا گذاشت نیز مشخصا شیعیان افغانستان را آماج قرار داد. انفجار درمسجد باقرالعلوم جاده مورخ معروف کاتب، انتقام ازجنبش روشنایی می باشد. در طول دو ماه که جلسات جنبش روشنایی درمسجد باقرالعلوم برگزارمی گردید، دراین مدت بارها اعضای جنبش روشنایی مورد تهدید قرارگرفته است. معمولا تهدیدات تلفونی و یا هم از طریق پیام های شفاهی و کتبی.

 اما خیلی میگویند، دشمن در همکاری با ستون پنج نه، بلکه ستونِ پنجم درهمکاری با دشمن خونخوار و ذلیل طرح قتل وکشتار مردم را می ریزند. به تشابه انفجارات اخیر دقت کنید- حمله بالای راهپیمایان جنبش روشنایی، حمله بالای سوگواران حسینی در شب عاشورا و حمله امروز درمسجد باقرالعلوم. به این نتیجه می توان رسید که هم نوع انفجار و هم طرح آن از یک دست آب می خورد. ما با دشمنِ خیلی خونخوار وبی رحم طرف هستیم که متاسفانه درتاروپودمان دولت هم خانه کرده است. هر کسی که این جنایت را درمسجد شیعیان درشهرکابل انجام داده است کر محکوم می کنیم، اگرداعش است، طالب و یا شبکه تروریستی حنیف اتمر. این یک دروغ بزرگ است که این جنایت توسط داعش صورت گرفته است. داعش هنوزدرافغانستان و به ویژه درمیان شیعیان ودرشهر کابل نفوذ ندارند.

  گروه اتمری ها دردولت لرزان غنی احمدزی- اتمر بخاطر روی سفید ساختن طالبان نام داعش را بسیار وقت است از زمان فاجعه فعالان جنبش روشنایی و زیارت سخی بر سر زبان ها انداخته اند. ایجاد ترس از نام داعش یک سیاست نوحکومت غنی- اتمر است. هنوز داعش درنطفه قرار دارد و بیشترین اعضای آن طالبان هستند.

 دیگر بس است جنایت، تحت هر نامی که باشد. انتقام قدرت نمایی شیعیان در روز تجلیل اربعین در عراق را می خواهند در افغانستان بگیرند. عربستان سعودی و پاکستانی ها و حتی ترک ها شریک این جنایت هستتد و دولت اتمر- غنی شریک آن‌ها. این رسما نسل کشی است، نسل کشی که در زمان عبدالرحمن ... شروع و هنوز ادامه دارد و هدف غنی احمدزی هم، حذف کامل قوم عدالت پرورومدنی طلب، از صحنه است. بگوید این کارکیست؟ واگردشمنان چنین اعمالی راانجام میدهند وپس دولت کجاست؟ دولتی که امنیت مردمش راتامین نتواند وباید ازالف تا یا محاکمه شوند.

 غنی احمدزی چه می گفت وچه می کند؟

 سیاستمدارهوشیار

 غنی احمدزی! سیاستمداران هوشیاردربرکناری مسوولان بد نام، زمانی را ازدست نمی دهند، چون می دانند دردید مردم، مسوولین تفرقه انداز، فاسد، بی تجربه ودروغگو، خیلی زود دامن آن‌ها را نیزخواهد گرفت. ببخشید آقای احمدزی اکنون یادم آمد که این سخنان به زمامداران هوشیارمربوط می شود ونه به جناب شما...

 تقویم تاریخ

 چرابی عاطفه این روزگار است؟                 

 که هرکس با دلم ناسازگاراست

 وطن درخون و مردم خونرنگ شد

 به تقویم سیاهی  ماند گار است.

 همه بخاطرداریم دردوران کمپاین انتخابات غنی احمدزی به مردم میگفت، هیچ افغان از افغانی کمتر نیست ویا هیچ افغان از افغانی زیاد تر نیست، مردم به این باور بودند امکان دارد که جناب اشرف غنی احمدزی به فکر و اندیشه انکشاف متوازن درقریه و دهات افغانستان است.

 همچنان ایشان در سخنرانی دیگراش گفته بود تمام ولایات افغانستان ازنظر من به یک سطح است هیچ ولایات درجه یک ویا درجه سه نیست. ما به این باورهستیم تمام هموطن عزیز مان که در دیار غربت به سر می برد زمینه برگشتن ایشان بصورت آبرومندانه در افغانستان صورت گیرد و زمینه اشتغالزائی و مسکن برای ایشان از سوی حکومت مهیاگردد...

 مدت می‌شود که تیم اشرف غنی احمدزی وسفارت افغانستان مقیم پاکستان در پی یک مساله روان است همانا اسم معروف بنام خانم "شربت گل" خانم شربت گل به جرم جعل اسناد از سوی پاکستان تحت نظارت قرار گرفته بود، اینکه این بانو شهرت بین‌المللی دارد، دولت افغانستان نیز هرچی عاجل به اقدام رهای وی شتفافته و بعد از خلاصی از بند حکومت پاکستان درکابل نزد غنی احمدزی آمده و برایش یک آپارتمان از بودجه دولت داده شده است. این درحالیست که در افغانستان کسانی نیزهستند بخاطر دفاع از نوامس ملی تمامیت ارضی و استقلال ملی جان های شرین خویش را ازدست داده ویا اعضای بدن خویش را از دست داده، اما جناب رئیس جمهور اندک به فکر ایشان نیستند. ازمقامات بلند پایه حکومت تقاضامندیم تا به فکر شهدا و معلولین نیرو های امنیتی و دفاعی خویش نیز به مثل شربت گل باشند... گفته معروف است ... نزد رئیس جمهور رنگ چشمان شربت گل مطرح نیست رنگ زبانش مطرح است.

 غنی احمدزی چه می کنید؟

 سؤال های بی جواب

 چه کسی باید جواب این سؤال را بدهد؟! چرا این حقایق را ازچشم ملت پنهان می کنید؟  آیا جواب این بی بندوباری وحاتم بخشی بی جا وجنون آمیزرابه مردم فقیروگرسنه این مرزوبوم چه کسی میدهد وشماکه یک گوش رادرویکی رادیوارساخته اید. غنی احمدزی جنون ودیوانگی هم حدومرزی دارد وتاچه زمانی برشانه ملت سواروتازیانه جفا می کوبید؟

 تو...

 توبی غمی تودلجمی توبی درد

 کجا دانی غمم را، مرد نا مرد

 همه اعمال تو خلاف قانون

 توجایت گرم وما درکلبه سرد.  

 غنی احمدزی ده درصد مالیاتی را که ازکارت های مصرفی موبایل مردم فقیر و بی بضاعت کشورش گرد آوری می کند، برای شرکت های آمریکایی می‌دهد که به هدف تقویت روابط اش با کاخ سفید لابی گری کنند.
در تازه ترین مورد، روزنامه ویسا اسنادی را پخش کرده که نشان می‌دهد، اشرف غنی احمدزی، ماهانه پنجاه هزار دالر به رییس ستاد انتخاباتی هیلاری کیلنتون می پرداخت تا برای تقویت روابط اش در آمریکا لابی گری کند.

 غنی احمدزی تو که ازدفترت چیزی نمی دانی وچه رسد به صدای ملت.

 نسیم‌ پشتون شریفی، مشاورتو درامور جوانان چند روز قبل استعفا کرد. وی با نشر تصویرسرچپه سلام رحیمی رییس دفترت، چنین نوشت: رییس دفتراشرف‌ غنی احمدزی، سلام رحیمی، خانواده خویش را درگرد و پیش غنی احمدزی تعیین کرده است که نه‌ تنها سهم جوانان بلکه سهم تمام کشور را به گروگان گرفته است. اعضای خانواده یاد شده، مانند چشم، گوش و دهان غنی احمدزی در جاهای مهم تعیین شده‌ اند. سلام رحیمی به‌ صورت مافیایی، همه‌ چیز را انحصار کرده است.

 جنون غنی احمدزی ومدال های پی درپی

رستاخیز

 

من اگربرخیزم تواگربرخیزی همه برمی خیزند.

  من اگربنشینم تواگربنشینی چه کسی برخیزد؟ و در مقابل جنون وبی بندوباری احمدزی واتمربی ایستد؟ من دورانی را دیدم که کرامت انسان به عنوان آخرین و پیشرفته ترین پیام انسانی می رفت تا پایان تاریخ تلخ بشریت را رقم زند؛ زیرا انسانیت انسان به کرامت اوست و کرامت انسان آن گاه تبلورمی یابد که انسان بتواند آزاد بیندیشد و آزاد اندیشه هایش را بیان کند؛ بنابراین نفی آزادی انسان به مثابه نفی انسانیت اوست ومن دراین دوران دیدم که کاهنان مزدور با سلطه، دسیسه وبرتری خواهی، فرشته آزادی را درپیش پای انگاره های زمین و بتواره های زمان قربانی می کنند.

 چپاول

 تمد نت وطن در چند هزار سال

 نبوده هیچ زمانی در چنین حال

 دیدی چه کرد، غنی احمدزی؟

 فقط درعرض وطول دوسه سال.

 ارگ با نشر خبرنامه ای گفته که رئیس جمهوری ازخدمات ارزنده و صادقانه مشاورامنیت ملی در زمینه هماهنگی بیشترمیان قوای مسلح و جلب همکاریهای منطقه ای و بین‌المللی جهت تقویت و تجهیز نیروهای امنیتی و دفاعی، مبارزه با تروریزم و تامین صلح تقدیر کرده است. غنی احمدزی، کارکردهای مشاور امنیت ملی رادر بخش‌ امنیتی قابل قدردانست. اوگفت که اتمردرمشاوریت امنیت ملی کشوربا صداقت کامل کارمی‌کند ودیدگاه واضح افغانستان شمول را در ابعاد امنیت ملی درمناسبات بین‌المللی و منطقوی درنظر گرفته‌است. اتمربه احمدزی گفته: برای شما اطمینان می‌دهیم که ازهیچ نوع تلاش برای تأمین صلح و ثبات و رفاه مردم دریغ نخواهیم کرد.

 * * *

 هرباری که تروریستان بر مردم ملکی حمله می‌کنند، رئیس‌جمهور به مسوولین، مدال دولتی می‌دهد. در دیوارهای میهمان‌خانه رئیس گارنیزیون و قوماندان امنیه کابل جا برای میخ کردن حتی یک مدال دیگرباقی نمانده است. وفور مدال درحدی‌است که وقتی نواسه دختری یکی ازمسوولین امنیتی کابل گریه می‌کند، بابه جانش به دختر خود می‌گوید: «فوزیه! بیا برایش از این مدال‌های غازی امان‌الله‌خان و ملا مشک عالم ببر که بازی کند. هوش کن مدال میر مسجدی را قورت نکند که گوش‌های منارش تیز است.» به عمق فاجعه از این‌جا می‌توان پی برد که تا برای نواسه قوماندان امنیه کابل مدال وزیر اکبرخان ندهد که بازی کند، گریه‌اش آرام نمی‌شود. نواسه رئیس گارنیزیون کابل از مدال میر بچه‌خان به‌جای سکه پنج افغانی کار می‌گیرد و با مدال «شرینی چوشکی» می‌خرد.
می‌دانم که تفویض مدال دولتی به کسی که در انجام وظیفه ناکام بوده به نظر شما مسخره می‌آید، اما اگر شما به نیت رئیس‌جمهور از این کار پی ببرید، دو سه بار بر ذهن کُند خود تُف می‌کنید. تُف ساده نه، از آن تُف‌های ثقیل که اگر ذهن شما مسوول تنظیف شاروالی داشته باشد، شش هزار افغانی جریمه‌تان می‌کند. رئیس‌جمهور وقتی به یک مسوول ناکام مدال می‌دهد، درحقیقت از عمل‌کرد ضعیف او به شکل نرم و صلح‌آمیز انتقاد می‌کند. مشکل ما این‌جاست که انتقادپذیری نداریم و بی‌ننگی را مثل پَر افتخار بر کلاه خود می‌زنیم و الا خارجی‌هایی که تاحال با مدال‌های دولتی افغانستان مفتخر گردیده، اغلب دست به خودکشی زده و یا داوطلبانه خودشان را به پولیس انترپول تسلیم داده تا درصورت امکان در یک دادگاه بین‌المللی محاکمه شوند.
هفته نامه هشت شب علت توزیع مدال‌های دولتی افغانستان در چند سال اخیر را دقیقاً مطالعه کرده که نتیجه این مطالعه را در زیر برای شما توضیح می‌دهم.
مدال محمدایوب‌خان: این مدال ارزش چندان ندارد. اغلب به کسانی تفویض می‌گردد که در ریاست پاسپورت یا ریاست ترافیک کمیشن‌کاری می‌کنند یا از وسایط نقلیه دولتی برای انجام کارهای شخصی استفاده می‌کنند و یا نمبرپلیت موترها را برای چند روز در خانه مهمان می‌کنند.
مدال ملامشک عالم: همان قول مبارک قاضی حنفی یادتان است که به یک زن خارجی گفته بود «به‌دست یک جوان افغان بدهم که از بینی‌ات بکشد؟» ها جان. مدال مشک عالم به کسانی داده می‌شود که با استفاده از موقف رسمی خود می‌خواهند از بینی زن و یا بچه مردم بکشند. برای معلومات بیشتر در یوتیوب بنویسید محکمه غزنی+پیشنهاد هزار کلدار پاکستانی ویدیوی مخفی.
مدال غازی میربچه‌خان: دریافت‌کنندگان از این مدال زیاد استقبال نمی‌کنند. تاحال رئیس‌جمهور به هرکسی که خواسته از این مدال تفویض کند، برگشته به رئیس‌جمهورگفته خواهش می‌کنم رئیس، من از زمانی که بزرگ شده‌ام، از این کارها نکرده‌ام. لطفاً مدال مرا به کسی دیگر بدهید.

 مدال غازی‌میرمسجدی: این مدال برای افتخارات آتی به دریافت‌کنندگان تفویض می‌گردد: ساخت و ساز مکاتب خیالی، دزدی لین برق و نپرداختن پول شرکت برشنا، تفرقه‌اندازی میان اقوام ساکن در کشور از طریق فیسبوک، فساد در خرید کود حیوانی، بستن جاده‌ها با ستون‌های کانکریتی، لت‌وکوب پولیس ترافیک با استفاده از محافظ و استخراج و قاچاق سنگ‌های قیمتی. این مدال گاهی به پسران رهبران مجاهد که درسن مدال‌خواهی می‌رسند نیز داده می‌شود.

 مدال وزیر اکبرخان: این عالی‌ترین مدال دولتی افغانستان است که تقریباً به هرکسی داده می‌شود. سقوط ولایت، ناکامی در تأمین امنیت شهروندان، قاچاق انسان و هیرویین، هماهنگی حملات تروریستی بر نیروهای امنیتی، فساد در اجرای پروژه‌های انکشافی، فساد درجمع‌آوری مالیه، سنگ‌سار و یا تیرباران کردن زنان، سوزاندن مکاتب، جاسوسی برای استخبارات کشورهای دورونزدیک، قاچاق کمک‌های نظامی هند به پاکستان و کمک‌های نظامی آمریکا به ایران و انجام سایر فعالیت‌هایی که در کشورهای دیگر جرم سنگین پنداشته می‌شود، باعث دریافت این جایزه عالی می‌شود.
درمیان همهٔ این مدال‌ها، جای یک مدال به‌شدت خالیست. مدال برای سقوط کشوردربحران قومی که بتواند کشور را تا سطح تجزیه پیش ببرد.

شکارهای از اشرف غنی احمدزی

 (بخش دوم)

کاکا! می‌خری؟

یاد دارم یک روزی سردِی سرد

می‌گذشت از کوچۀ ما دوره گرد

فریاد می‌زد: کهنه قالین می‌خرم

توشک نو و کمپل بالین می‌خرم

کاسه و ظرف سفالی می‌خرم

گر نداری کوزه‌یی خالی می‌خرم

اشک در چشمان پدر حلقه بست

عاقبت آهی کشید بغضش شکست

اول ماه است ونان در سفره نیست

ای خدا شکرت ولی این زندگیست؟

بوی نان تازه هوشش برده بود

از مصیبت، مادرم هم روزه بود

خواهرم چون باد به بیرون دوید

گفت کاکا! سفره خالی می‌خرید؟

که می‌گوید که ارگ، غنی و اطرافیانش مردمان بداست؟

وطن پرست کیست؟

وطن مادر دوم است، وطن خویش را فزون‌تر از هر چیز گرامی دارید.

میهن دوستی باید مقدم برهركاروخود مختاری واستقلال پیشرو برهراندیشه باشد.

عشق ورزیدن به میهن عبارت از این است كه انسان با تمام قوا، میل داشته باشد عملی شدن آرمان‌های بشری را در آن مشاهده نماید و به‌قدر قوه‌ی خود در راه کار یاری نماید.

عشق و علاقه به وطن و آب و خاك مانند علاقه به پدر و مادر و زن و فرزند امری طبیعی است.

صمیمیت و عواطف و احساسات نسبت به میهن باید مافوق همه‌ی احساسات و عواطف باشد.

توفان

سر  كــــــوهی بلند آمد  سحر  باد

ز توفانی  كه می‌آمد  خبر داد

نهـــال   باغ  ما از ریشــــه  لرزید

به خاك افتــاد و مرغ از چهچه افتاد  .

استعفای جوان مردانه محترم جهانی وزیر اطلاعات و فرهنگ

در حالی که «بیماری»، دلیل استعفای وزیر اطلاعات و فرهنگ اعلام شده، «عبدالباری جهانی» در صفحه شخصی خود در فیسبوک دلایل استعفایش را نوشته است. جهانی که از سمت خود استعفا داده، در صفحه شخصی خود در فیسبوک در مورد دلایل استعفایش نوشته که "در ارگ ریاست‌جمهوری اداره موازی با وزارت اطلاعات و فرهنگ ایجاد شده بود که نه تنها کارهای روزمره وزارت را مختل می‌کرد، بلکه عملاً وزارت را فلج و بی‌صلاحیت کرده است."

خبر استعفای جهانی ده روز قبل منتشر شد و در ابتدا "بیماری" دلیل آن اعلام شده بود اما ریاست جمهوری هنوز استعفای جهانی را نپذیرفته است. اکثر پیشنهاد‌های وی برای انتصاب‌های جدید در وزارتخانه‌اش پذیرفته نشده و در این وزارت کار نشده و نمی‌تواند کار شود چون صلاحیت‌های اجرایی برای تغییر و جابجایی دست ارگ ریاست جمهوری یا کمیسیون اصلاحات اداری است. در صورتی که رئیس جمهور حداقل در هفته یکبار وقت ملاقات با وزیرش نداشته باشد و همه‌ ملاقات‌هایش دست مشاوران چاپلوس و مغرض باشد، از وزیر انتظار کار و فعالیت نباید داشت.

وی در نوشته خود افزود: خود رئیس جمهور شخص بدی نیست اما کارمندان ارگ همه راه‌های اصلی و فرعی رسیدن به وی را به دلیل غرایض شخصی بسته‌اند. جهانی اعلام کرد که در دوران وزارتش تنها چهار بار برای نیم ساعت با رئیس جمهور افغانستان ملاقات کرده و در حالی که برخی وزرا در هفته دو یا سه بار با اشرف غنی دیدار می‌کنند، وی ماه‌ها برای ملاقات با رئیس جمهور منتظر می‌ماند. وزیر سابق فرهنگ همچنین وضعیت اکثر وزرا را مشابه خواند.

پیش از این «گلاب منگل» وزیر سابق قبایل و امور اقوام و قبایل، رحمت الله نبیل رئیس سابق امنیت ملی، «نورالحق علومی» وزیر سابق داخله، «داود شاه صبا» وزیر سابق معادن و نفت، «میرزا خان رحیمی» والی هلمند، یوسف نورستانی رئیس کمیسیون مستقل انتخابات و جنرال «عبدالرزاق» قوماندان پولیس ولایت قندهار و هماهنگ کننده امور امنیتی ناحیه جنوب غرب نیز از سمت خودشان استعفا داده بودند.

جنون قدرت خواهی و فکری شاخ و دم دارد؟

 

سخنان پای در هوا

ماه‌ها ازین حرف جنون آمیز سپری گردید، غنی احمدزی گفته بود که دوازده ماه بعد، هفده بند آبی در هفده ولایت ساخته می‌شود. غنی خودش قید کرده بود که فِکس دوازده ماه بعد.

وطن

شدم پیر! ای وطن اندر غم تو

به سوز سینه دارم ماتم تو

سرشتی برمن غمگین نوشتند

که حسرت برکشم با هر دم تو.

ناگفته‌های عبدالباری جهانی، وزیر پیشین اطلاعات و فرهنگ:

- اکثریت پیشنهاد‌های من برای تعیینی و تبدیلی مُعینان، اتشه‌ های کلتوری و روسا پذیرفته نشدند.
- برای پیشنهاد‌های و حل مشکلات، در بیشتر از یک‌ و نیم سال مسؤولیت من به‌ حیث وزیر، چهار بار، نیم - نیم ساعت ملاقات با رییس‌ جمهور برایم داده شد، آن‌ هم برای هر بار دیدن تا چهار ماه انتظار کشیدم.

- شخص رییس‌ جمهور آدم بدی نیست؛ ولی راه‌های اصلی و فرعی رفته به‌سوی او را، کارمندان ارگ‌ اش برای غرض‌های شخصی، بسته‌اند.

- اگر یک رییس‌ جمهور کم‌ از کم هفته‌ای یک‌ بار برای دیدن وزیرش وقت ندارد و تمام ملاقات‌هایش به دست اشخاص مغرض باشد، پس توقع کار و فعالیت از وزرا نمی‌تواند باشد. این مشکل برای اکثریت وزرا است.

- اما وزرا و کارمندان نازدانه ای وجود دارند که هفته‌ای دو - سه بار با رییس‌ جمهور دیده می‌توانند.

- ملاقات‌ نکردن وزیر، معطل‌ ماندن وزیر برای ماه‌ها جهت ملاقات و تقاضای معلومات در مورد علت ملاقات با رییس‌ جمهور توسط سکرترش آن‌ هم با ایمیل، نه‌ تنها باعث کُندی کار و عملی‌ نشدن آن به‌وقت می‌شود، بلکه توهین به یک وزیر نیز است.

- رییس‌ جمهور یا قصداً و یا توسط مشاورینش، وزارت اطلاعات و فرهنگ را عملاً فلج و بی‌صلاحیت ساخته است و تا جایی که من خبر دارم، حال اکثر وزرا چنین است.

- اگر در وزارت اطلاعات و فرهنگ کاری نشده است، یگانه دلیل این‌ است که من مطلقاً صلاحیت نداشتم و تقریباً تمام صلاحیت‌ها را ارگ و اداره مفسد اصلاحات اداری از من سلب کرده بودند.

با که خواهم گفت؟

بی‌سوادان قرن ۲۱

بی‌سوادان قرن ۲۱ کسانی نیستند که نمی‌توانند بخوانند و بنویسند بلکه کسانی هستند

که نمی‌توانند آموخته‌های کهنه را دور بریزند و دوباره بیاموزند...

با که گویم؟

شرح این دیوانگی را با که توانم گفت؟

گر گوش دل یافتم به‌یقین خواهم گفت

تو دربند عیش و نوش و قومگرایی برو

زین پس سایه گر پذیرد سخن خواهم گفت.

شتر را پرسیدن بالایی خوب است و یا پایانی؟ و میدانید که شترچه گفت؟ از خر سوال کردند: مبارک باشد صاحب پسرشدی وی بدون مقدمه گفت: نفع به من ندارد او بارش را می برد و من بارم را... تا زمانیکه خود افغانان در سرنوشت کشور و ریس جمهور دیوانه و خود خواه تصمیم نگیرد و هیچ کسی دیگر دلش بحال این ملت نخواهد سوخت. از ریگن تا بارک اوباما وضع کشور ما چنین است و بعد هم کاری سودمندی انجام نخواهد شد...

وای برتو!

بی عاطفگی

اگر با خونسردی گناهان خورد را مرتکب شدیم، روزی می رسد که بدترین گناهان را هم بدون خجالت و پشیمانی مرتکب می شوبم.

نان آور

دستی كه نان و آب به من داد می‌رود  

من مرده بودم او كه مرا زاد می‌رود

این روزها كه می‌گذرد بی صدای او

تقویم پاره‌ایست كه در باد می‌رود

از من مخواه آینه باشم که در دلم

یک هستی دیرینه مگرازیاد می رود؟

بودن برای او قفسی تنگ بود و حال

مرغ از قفس پریده و آزاد می رود

خود سوخت وساخت باغم زندگی

آن کس که بنمود مرا شاد می رود.

مادراوزبیکی سه فرزند خود را در راه دفاع ازوطن از دست داده و فعلا گدایی می کند، ولی شربت گل فقط به جرم جعل سند هویتی بازداشت شده بود، اما واکنش ارگ دربرابر این دو پدیده جالب است. رییس جمهور به پاس قهرمانی شربتگل، از او در ارگ به گرمی استقبال می کند و به او ازپول بیت المال یک باب خانه می دهد، اما به مادر سه شهید نمی گوید که خونش به چند می ارزد. آیا دلیل این یکبام و دو هوا این نیست که شربتگل ازتباررییس جمهور، ولی مادر سه شهید از تبار ازبیک است؟

متفکر؟

اشرف غنی احمدزی

اشرف غنی احمدزی! با تزویر و ریا با غرور وتکبربا بدقولی وعهد شکنی با فتنه گری و دروغ نمی توان ادعای انسانیت داشت؛ و انکه به سرنوشت میهن ومردم سرزمین خویش بی انگیزه است ارزش یاد کردن ندارد.

چرا؟

چرابی عاطفه این روزگار است؟                

 که هر کس با دلم ناسازگار است

تو هرچه کرده ای غنی احمدزی            

به تقویم سیاهی ماند گار است.

کسی که از عزت و آزادی وطن دفاع میکند اینگونه زندگی دارد.
اما شربت گل کدام قهرمانی کرده است؟ که شما برای او خانه میدهد؟
بس شعار عدالت مبارزه با تبعض یک قصه مفت است
تا هنوز تعصبات قومی و تبعض در کشور روان است
رییس جمهور از کیسه خلیفه میبخشد،

رئیس جمهورغنی میزبان شربت گل بود!
این جوان دو چشم و یک دستش دردفاع از وطن از داده است و درخانه کرایی زنده گی میکند
.
شربت گل صاحب یک باب آپارتمان شد، مبارک اش باد.

اوج تبعیض قومی! یکی برای وطن چشمش کورشد و معاشش داده نمیشود و دیگری تا زندانی نشد خیال برگشت به افغانستان را نداشت. اگرشربت گل پشتون نمیبود مورد این همه لطف و مرحمت رییس جمهور قرارنمیگرفت ...ده ها زن در بد ترین شرایط با همه مشقت ها زندگی میكنند مانند هم سران و خانواده های افسران كه به شهادت رسیده اند اما رییس جمهور از آنها یاد هم نمیكند، نباید فراموش كنیم شربت گل اگر مجبور نمیشد هرگز افغانستان نمیآمد ...

شرف غنی و بی بی گل به جای اینکه از شربت گل خلافکار، تقلبکار و مجرم درارگ استقبال، تقدیروکلید یک باب خانه را به او بدهند، بهتر بود از عبدالله جان سرباز پولیس ملی که چشم، دست و سلامتی خود را در راه دفاع از وطن و مردم خود فدا کرده است، تقدیر و کلید یک باب خانه را به او می دادند؛ اما چه کنیم که اینجا افغانستان، یعنی فاسدترین کشور جهان و همه چیز دراین خرابستان برعکس است.

غنی احمدزی به این کارت چه نامی میگذاری؟

 

تاریخ

به شهادت تاریخ: هرگاه روزگاز خواسته تفکر فاسدی را رسوا کند

به او قدرت مطلق داده است .

میدانی؟

وقتی که سیم حکم کند زرخدا شود
وقتی دروغ داور هر ماجرا شود
وقتی هوا هوای تنفس هوای زیست
سرپوش مرگ برسر صدها صدا شود.

استقبال بی پیشینه ارگ از شربت گل تنها میتواند با فورمول تعصبگرایی اشرف غنی احمدزی قابل فهم باشد. شربت گل نه تاجی به سر مردم افغانستان زده است كه این گونه با دست باز ازسرمایه عامه برایش خرچ میكنند ونه اخراج او از پاكستان جنبه سیاسی دارد تا شایسته دلجویی باشد. شربت گل اسناد هویت پاكستانی را جعل كرده است وجعل اسناد در تمام كشورهای دنیا جرم بزرگیست. صدها نفر به همین جرم در پاكستان، افغانستان وكشورهای دیگر زندانی هستند. برخورد نهادهای قضایی پاكستان با پرونده شربت گل هم كاملا متساهلانه وتوأم با تخفیف بود. دلیل این همه هیاهو وسیاسی سازی مساله حقوقی از سوی ارگ چیست؟

اگر بحث چشمان آبی شربت گل مطرح بود كه چهل سال از آن زمانی كه او با آن چشمانش به شهرت جهانی رسید میگذرد در این مدت این آدمها چرا از او یادی نكردند وحالا كه نام او به عنوان "مجرم" تیتر رسانه ها شده است برایش بساط تكریم چیده اند. این یعنی اینكه در افغانستان یك گروهی فراتر از قانون وسرنهادن به معیارهای مدنی هستند كه نه تنها در افغانستان بلكه در بیرون از آنجا هم نباید ملزم به پیروی از قانون باشند.

در قاموس ارگ كابل، محاكمه شربت گل به جرم جعل اسناد توهین به وجهه فراقانونی تبار او است. همان وجهه یی كه به استقبال تروریست بین المللی یی چون حكمتیار فرش سرخ میگستراند، برای شربت گل خانه ونهاد خیریه میسازد.
ملیونها مهاجر ما در كشورهای مختلف به شمول پاكستان مورد توهین وتحقیر قرار میگیرند وحقوق وكرامت انسانی شان لگدمال میشود اشرف غنی عین خیالش هم نیست. سربازان ما در جبهه های جنگ برای حفظ قلمرو قدرت غنی جان میدهند وخانواده های شان بی پناه ودربدر به دنبال نان ومسكن میگردند اشرف غنی هیچ خبر نمیشود ولی از كیسه خلیفه برای كسی میبخشد كه به جرم جعل اسناد از یك كشور دیگر اخراج شده است. شربت گل اگر پشتون نمیبود هرگز این شانس را نداشت.

شهرخربوزه نیست؟

 

جهان سوم
جـهـان سـوم جـایی اسـت كـه هـركـس بخـواهـد مـمـلكـتـش را آبـاد كـنـد خانـه اش

خـراب مـی شـود، وهـركـس بخـواهـد خانـه اش را آبـاد كـنـد، بـایـد یـرای ویـرانی
مـمـلكـتـش بكـوشـد.

شربت گل از پاکستان به جرم جعل کاری اخراج و در کابل کلید خانه دریافت کرد ارگ ریاست جمهوری اعلام کرده است که شربت گل، زن افغانستانی که به دلیل چاپ عکسش بر روی جلد مجله نشنال جئوگرافیک به شهرت جهانی رسید، امروز به کابل رسیده و مورد استقبال اشرف غنی احمدزی و رولا غنی، بانوی اول قرار گرفته است. شربت گل امروز به کابل رسید، رئیس جمهوری به او خوش‌آمدید گفت و بانوی اول افغانستان به او خوش‌آمدید گفت. دراین دیدار به او کلید خانه‌اش در شهرک قصبه داده شد. رئیس جمهوری دراین دیدار به شربت گل وعده داد که برای آموزش فرزندانش و برای درمان صحت خودش توجه خاص خواهد کرد.

شربت گل به افغانستان آمد و صاحب زمین و موتر و آپارتمان و پول و عزت و مقام شد؛ یعنی اگر پاکستانی ها او را به زندان نمی انداختند شاید تا سی سال دیگر ما غیر از پوسترهای شربت گل با چشمان سبزش حتی شینگ چادری شربت گل را نمی دیدیم. باز هم خیر ببیند که به کشور برگشت و خیال همه راحت شد. از شما عزیزان هم خواهشمندم روی چشمان تان کار کنید شاید یک عکاس خارجی بیاید و داخل عمق چشمان تان چیزی پیدا کند و تصویر شما جهانی شود وسی سال بعد بخاطر چشمان تان بیفتید زندان و در نتیجه همه دنیا برای چشمان تان مظاهره کنند و پای شما به ارگ ریاست جمهوری برسد و همه به استقبال چشمان گرامی تان تا میدان هوایی بیایند.

اما چند پرسش مطرح است.
آنگاه که سفیر افغانستان در اسلام آباد برای آزادسازی شربت گل تلاش می‌ورزید و به فکر او شده بود، کمی به فکر این هم آمد که در زندان‌های پاکستان چند شربت گل، آقاگل و قندی گل دیگر افغانستانی زندانی اند و آنان هم عین حق را بالای دولت شان دارند؟!
اشرف غنی احمدزی وقتی کلید خانه را به شربت گل می داد و کودکان او را نوازش می‌کرد؛ آیا این به فکرش آمد که هزاران زن بیوه و کودک یتیم که خیلی‌هایشان بازمانده‌های نیروهای شجاع امنیتی اند که برای این دولت و این ملت جان شان را فدا کردند، در چه سرنوشتی قرار دارند؟! وزارت خارجه کمی به این فکر آمد که در هر گوشه‌ از دنیا چند شربت گل در زندان‌ها افتاده باشند و برایشان باید رسیدگی شود و خیلی «آیا» های دیگر... شاید باز هم نیاز به یک عکاس «نشنال جیوگرافیک» باشد تا دولت به‌ فکر سایر شهروندان مظلوم‌اش شود.

اینهم حکومت اشرف غنی احمدزی

 

عجب عصری

عصری ست که اندیشه ها فلج است، شخصیت ها فروخته شده اند، وفاداران تنها هستند، پارسایان گوشه گیرند، جوانان یا مایوس یا فروخته شده، یا منحرف ویاترک وطن کردند و گذشته گان و بزرگان گذشته یا شهید شده، ویا فروخته شده اند، وعصری ست که دیگردرمیان توده ها، هیچ آوائی و ندائی بلند نیست. قلم ها را شکسته اند، زبان ها را بریده اند، لب ها را دوخته اند و همه‌ی پایگاه های حقیقت را بر سر وفادارانش ویران کرده اند.

انسانها

چرا وقتی که راه زندگی هموارمی گردد؟

بشرتغییرحالت می دهد خون خوارمی گردد

به عیش و مستی می نوازد طبل بی دینی

به‌وقت تنگ دستی زاهدودین دارمیگردد.

آنچه درحکومت وحشت ملی فراموش شده مردم است. سفیر و وزیر و وکیل و رییس این حکومت همه دنبال امتیازگیری از بهانه‌های کوچک و بی‌ارزشی هستند که هیچ‌ربطی به اوضاع مردم و وظایف حکومتی شان ندارند. زاخیلوال سفیرکابل در اسلام‌آباد که ازتبه‌کاران و فسادپیشه‌گان ماهر ده سال اخیراست، اکنون بجای پیشبرد امور دیپلماسی در اسلام‌آباد، وقت‌اش را گذاشته پای تبلیغ و حمایت از یک‌ مهاجر افغانستان که با هویت پاکستانی بصورت جعل و تقلب در آن کشور زندگی کرده است. شربت‌گل هیچ امتیازی نسبت به میلیون‌ها آواره‌ افغان درسراسرجهان ندارد جز اینکه سال‌ها با هویت جعلی پاکستانی‌زندگی کرده است اما حنیف اتمربرای نجات او با سفیر پاکستان ملاقات می‌کند، زاخیلوال شب و روز برای آزادی‌اش از زندان تلاش نموده و رییس جمهور با خانم اش در ارگ جلواش زانو زده و کلید خانه‌ای‌را بصورت رایگان برایش می‌دهد. درهرسوی این کشور، روزانه ده‌ها سرباز در دفاع از مردم و در دفاع از حکومت کشته و زخمی و گردن زده می‌شوند اما حکومت نه تنها برای خانواده‌هایشان کلید خانه و پول و نان رایگان نمی‌دهند که حتی معاش وامتیاز یک‌ سرباز مدافع حکومت را بر آنان قطع می‌کنند و تنها راهی که برای خانواده‌هایشان باقی می‌مانند گدایی و مردن درروی جاده‌ها است.

یک تعداد به شدت شاکی اند که اشرف غنی احمدزی معتصب است، بودجه دولتی را در اختیار مناطق خاصی داده درحالیکه اولادهای ما درمحافظت کشور در جبهه های جنگ همه روزه شهید می شوند، جنرال دوستم را در انتحاری برابرکرد، جنبش روشنایی را درنطفه خنثی ساخت و... باز در پهلوی همه این گپ ها می گویند اشرف غنی دیوانه است. بنظرمن دیوانه به کار خود هوشیار است. این دیوانگی اخیرا به ولایت پروان سرایت کرده و اهسته اهسته تمام کشور را می گیرد.
ازکفترتاشربت گل

 

سیاستمدارناتوان

سیاستمدارناتوان، به جای گفتگو با خردمندان وآگاهان، با چاپلوسان نادان، نشست وبرخاست می کند. سیاستمدارنابکار، ازدزدان و آشوبگران بیشتر به کشور آسیب می رسانند

به تو چه؟

به شربت گل خدا داده به تو چه؟
غنی خان جابجا داده به تو چه؟
اگر میلیونها دالر بربی بی گل
به اوپای در هوا داده به تو چه؟

کفتر، زنی حماسه آفرین که جبهه بزرگی را سالهای سال رهبری کرد. گروهی از دلبندان خویش را در راه حفاظت از ناموس وطن راهی گورستان کرد. برای کفتربا این همه جان نثاری ها یک آشیانه در کبوترخانه های کابل میسر نشد؛ و اما شربت گل غیر از داشتن چشم رنگین دیگر چی هنر دارد که غنی او را در ارگ می پذیرد و کلید اپارتمان جهار اتاقه را تقدیمش می کند؟

اشرف غنی احمدزی، تا کی؟

از ماست که بر ماست

(بخش سوم)

این دود سیه فام که از بام وطن خاست از ماست که بر ماست
وین شعله سوزان که برآمد زچپ وراست از ماست که بر ماست
جان گر به لب ما رسد از غیر ننالیم با کس
هیچ چیز نگویم
از خویش بنالیم که جان سخن این جاست از ماست که بر ماست
یک تن چو موافق شد، یک دشت سپاه است با تاج و کلاه است
ملکی چو نفاق آرد، او یکه و تنهاست از ماست که بر ماست
ما کهنه چناریم که از باد ننالیم بر خاک ببالیم
لیکن چه کنیم آتش ما در شکم ماست از ماست که بر ماست
اسلام گر این روز چنین زار و ضعیف است زین قوم شریف است
نه جرم ز عیسی نه تعدی زکلیساست از ماست که بر ماست
پانزده سال یک به یک گفتیم و شنفتیم تا روز نخفتیم
و امروز بدیدیم که آن جمله معماست از ماست که بر ماست
گوییم که بیدار شدیم این چه خیالی است بیداری ما چیست؟
بیداری طفلی است محتاج به لالاست از ماست که بر ماست ...

ناامید نشوید. رنجی كه اكنون در بین ماست گذر حرص آدمی است، تلخی بشری است كه راه پیشرفت انسان او را می‌ترساند. نفرت آدمی می‌گذرد و دیکتاتورها می‌میرند؛ و قدرتی كه از مردم می‌گیرند به مردم بازخواهد.

سربازان: برای بردگی مبارزه نكنید! برای آزادی بجنگید! در فصل هفدهم سنت لوك نوشته شده "قلمروی خداوند در میان انسان‌هاست" – نه یك انسان و نه گروهی از انسان‌ها بلكه همه انسان‌ها، در شما، شما مردمی كه قدرت دارید؛ قدرتی كه تمدن بسازید؛ قدرتی كه شادی پدید آورید. شما مردمی كه قدرت دارید تا زندگی را آزاد و زیبا كنید تا این زندگی را پر از حادثه كنید! متحد شویم.

 برای یك دنیای جدید مبارزه كنیم، دنیای آراسته ای كه به همه انسان‌ها اجازه می دهد كاركنند كه به شما آینده وامنیت می دهد. با وعده این چیزها، دژخیمان به قدرت می رسند ولی آنها دروغ می گویند. آنها به وعده های خود عمل نمی كنند؛ وهرگز نخواهند كرد. دیكتاتورها خود را آزاد می كنند ولی مردم را برده می كنند. اكنون، مبارزه كنیم برای رسیدن به آن وعده ها! مبارزه كنیم برای آزاد كردن سرزمین ما، برای از بین بردن موانع، برای دوركردن حرص، نفرت و ناشكیبایی. مبارزه كنیم برای گفتگوو منطق.  چارلی چاپلین.

عالی جناب

کسی نمی دوید اندر رکابت
زجنون هم نمی برد ذره خوابت

بگو با من غنی! ترا به وجدان؟

چه کردی که شده عالی جنابت؟

من ازسوی اشرف غنی معاون اول نشدم