ضایعات و تلفات اتحاد شوروی در جنگ افغانستان عبارت بود از سیزده هزار کشته، سی و پنج هزار مجروح و سه صدویازده سرباز لادرک. بر اساس گذارش ها مصارف روزانه آنان در حدود یک ملیون ربل بود که بعد از خروج آنان نسبت بلند رفتن قیمتها، این رقم افزایش یافت و تنها اکمالات لوژستیکی شوروی میتوانست دولت نجیب الله را سر پا نگهدارد. بر اساس منابع امریکایی، شوروی بعد از خروج قوای آن از افغانستان هر ماه معادل سه صد میلیون دالر تجهیزات نظامی، مواد غذایی و مواد سوخت را در اختیار دولت افغانستان قرار داده و در ظرف شش ماه حد اقل سه هزار و هشت صد پرواز برای این منظور صورت گرفته است.
مرا از مرگ باکی نیست از سختیش میترسم
زمی خـوردن ندارم ترس از مستیش میترسم
ندارم بیمی از دشمن زدست دوست مینالم
ندارم شـکوه از بیگانگان از خویش میترسم
نمیترسم من از شــیر و پلنگ و حملـه گرگان
از آن گرگی کـه میپوشد لباس میش میترسم
اگر عقرب زند نیشـم نـدارم نوشی از دنبال
از آن نوشی که باشد در پیش صد نیش میترسم
مرا با خانقاه و خرقه درویش کـاری نیست
ولـی ازنـا مسلمانـان نــــا درویـــش میترسم
زهــر گندم نمای جـــو فروشی دارم اندیشـــه
ز بدخـواهان در ظاهـــر ارادت کیش میترسم
نمیترسم من از ظلم و ندارم وحشت از ظالم
ز آه خـانمان ســــوز دلی دل ریــــش میترسم
من ژولیده را کاری بـــه کار خلق عــالم نیست
ولیکن از زبان خـویش بیش از پیش میترسم.؟؟؟.
نیروهای نظامی اردوی سرخ اتحاد جماهیر شوروی در سال ۱۹۷۹ پس از درخواست های مکرر دولت تره کی و امین جهت سرکوب مخالفان مسلح، وارد کشور شدند. این جنگ نزدیک به ۱۰ سال طول کشید تا سرانجام در سال ۱۹۸۹ و بدون نتیجه خاصی منجر به خروج روسها شد. بعد از خروج نیروهای اردوی سرخ، دولت طرفدار شوروی تنها سه سال دوام آورد و افغانستان پس از درگیریهای داخلی به چنگال بنیادگرایان، افراطیون و تروریزم سقوط نمود.
هجوم قشون سرخ اتحاد جماهیر شوروی به افغانستان که ده سال جنگ را در پی داشت، هم از نظر مادی و هم از نظر انسانی تلفات زیادی در پی داشت. در مورد مصارف جنگ اتحاد جماهیر شوروی در افغانستان ارقام دقیقی در دست نیست. آنچه در پی میآید، ارقامی است که در منابع غربی و روسی در مورد این جنگ ده ساله ذکر شده است.
بین سالهای نوزده هفتاد نو تا نوزده هشتاد نو جمعاً ششصدوبیست هزار سرباز شوروی در افغانستان وظیفه انجام دادند.
از این جمع رقم مجموعی سربازانی که همزمان در افغانستان مستقر بودند، میان هشتاد هزار تا صد هزار تن بوده است.
رقم تلفات جانی در همه بخشهای نیروهای امنیتی رسماً چهارده هزار و چهارصد تن گزارش شده است.
پنجاه و سه هزار و هفتصد و پنجاه و سه سرباز زخمیشدند.
حدود چهارصد هزار سرباز، به دلایل اقلیمی و شرایط نامساعد صحی به امراض مثل زردی و یا محرقه مبتلا شدند.
خسارات مالی شوروی
- صد و هجده بال طیاره هواپیما
سه صد و سی بال هلیکوپتر
صدوچهل وهفت چین تانک
هزار و سه صد عراده زرهپوش
چهار صد و سی توپ و راکت انداز
هزار و یکصد واسطۀ سیارمخابره
پنجصد و ده واسطۀ جرثقیل، تراکتور و ماین پال
یکهزار و یکصد عراده لاری و تانکر تیل.
منابع غربی میگویند که درین جنگ بیشتر از یک میلیون افغان جان خود را از دست دادند.
پنج میلیون افغان به کشورهای پاکستان و ایران و غربی فرار کردند.
دو میلیون افغان دیگر آواره شدند.
حدوداً سه میلیون افغان زخمی گردیدند.
به تاریخ پانزده فبروری نیروهای شوروی از افغانستان خارج گردید. این جنگ نو سال و یک ماه و هژده روز دوام کرد. پنجصد و بیست و پنج هزار سرباز و افسر اردوی شوروی، نود هزار کارمند نظامی کی جی بی و پنج هزار کارمند نظامی و درین جنگ سهم گرفتند. در جنگ افغانستان حدود چهارده هزار و پنجصد سرباز و افسر کشته شد.
کمکهای اتحاد جماهیر شوروی به سرعت از سال ۱۲۹۸ (۱۹۱۹) با استقلال این کشور از انگلستان، در دوران سلطنت امانالله شاه آغاز شد و همچنین اولین کشوری در جهان بود که استقلال کشور را به رسمیت شناخت. این پشتیبانیها در زمانی صورت میگرفت که هنوز از انقلاب روسیه چندی نگذشته بود و هنگامی که حکومت تازه تأسیس روسیه، خود درگیر جنگ داخلی با طرفداران رژیم سابق تزاری بود. در آن زمان این کشور اقدام به تهیه سلاحهای سبک، مهمات و تأمین زرادخانه، کارخانه باروت سازی، تعدادی هواپیما و (مطابق اسناد منتشره از منابع شوروی) مبلغ یک میلیون روبل طلا جهت پشتیبانی از مقاومت افغانها در طول جنگ سوم انگلیس و افغانستان نمود، در موردی دیگر به دنبال ممنوعیت ترانزیت کالاها از خاک هندوستان (پاکستان کنونی)، با ایجاد معاهدهای، کالاهای افغانستان بدون پرداخت عوارض از خاک شوروی عبور میکرد.
اتحاد شوروی مجدداً در سال ۱۹۴۲ مبادرت به تقویت نیروهای مسلح با تهیه سلاحهای سبک، هواپیما وتاسیس مراکز آموزشی در تاشکند پایتخت جمهوری شوروی ازبکستان نمود. همچنین نظامیان شوروی و افغانستان همکاریهای دائمی خود را از سال ۱۹۵۶ آغازکردند که دلیل اصلی آن میتواند تسلیح پاکستان توسط آمریکا و عدم قبول آن کشور به فروش سلاح به افغانستان باشد و در سال ۱۹۷۰ با امضای یک موافقتنامه، اتحاد شوروی اقدام به ارسال مستشاران نظامی کرد. در دسامبر ۱۹۷۸ (۱۳۵۷) معاهدهای پیش از شروع جنگ به امضا رسید که بر اساس آن دولت جهت پشتیبانی نظامی به اتحاد شوروی مجوز داد. در مجموع افغانستان در اکثریت امور اعم از نظامی، فنی، تجارتی و غیره وابستگی به شوروی داشت.
ریشههای اولین تماس های امپراطوری روسیه با زمامدار دورانی عمق تاریخی دارد و بیش از دونیم قرن را دربر میگیرد. در طول سالیان متمادی حکام روسی و افغان بارها فرستادگان دیپلماتیک تبادله میکردند، تا، بالأخره، در سال نوزده نوزده بین دو کشور مناسبات دایمی دیپلماتیک و تعلقات دوستی برقرار شدند. نمیتوان این حقیقت تاریخی را نفی کرد که مناسبات دیپلماتیک بین روسیه شوروی و افغانستان و عقد قرارداد دوستی سال نوزده بیست و یک برای هردو طرف اهمیت مهم نظامی – سیاسی و اقتصادی داشتند و به آنها در شرایط نهایت دشوار داخلی و خارجی در امر ایستادگی و تحکیم کمک نمودهاند. مثمرترین دوران مناسبات روسیه – افغانستان به سال های پنجاه گذشته مربوط میگردد. در همین سالها (نوزده پنجاه – نوزده هفتاد نو) به مساعدت تخنیکی – اقتصادی اتحاد شوروی تهداب شبکه اقتصادی افغانستان بنیانگذاری گردید؛ بیش از یکصد و چهل پروژه که در جمله آنها شاهراههای شامل بودند که مناطق دوردست به مشکل قابلدسترسی را با پایتخت وصل نمود، در دشت سوزان جلالآباد مجتمع آبیاری اعمار گردید که در فارمهای آن مالته و زیتون پرورش مینمودند؛ پایگاههای ساختمانی برای اعمار منازل مسکونی برای مردم ایجاد گردید، انستیتوت پولی تخنیک کابل، تونل سالنگ، سیلوها و بسیاری مؤسسات دیگر اعمار شدند.
قرار ارزیابی کارشناسان، در سالهای پنجاه تا شصت قرن بیست اتحاد شوروی به افغانستان به مبلغ بیش از یک میلیارد دالر کمک مالی نموده است. از سال نوزده هفتاد و نو در مناسبات دو کشور، همجوار آن وقت، فاجعهبار ترین دوران فرامیرسد. در تاریخ بیست و هفت دسمبر سال نوزده هفتاد نو قطعات نظامی اتحاد شوروی در افغانستان مداخله میکنند، جای که مدت زمان ده سال در جنگ داخلی گیر میماند. واقعاً هم بعد از خروج نیروهای اتحاد شوروی از افغانستان در سال نوزده هشتاد نو، فروپاشی اتحاد شوروی، بر سر قدرت آمدن بنیادگرایان (مجاهدین) و بعداً اسلامگرایان افراطی (طالبان)، ظاهراً، به نظرمیرسید که مناسبات دو کشور، زمان دوست و همجوار به گذشته تعلق گرفته و نفوذ اسلامگرایان افراطی در جمهوری های آسیای میانه شدیداً تقویت گردید.
جالب توجه است كه افغانستان به مثابه کشور کوچک به بازیچه قدرت های بزرگ درآمد. داوود خان اولین سیاستمداری افغانی بود كه به دام گسترده آمریكائیان افتاد. آمریکاییها كوشیدند توازن قوا در منطقه را به نفع خود و متفقین بالفعل (پاكستان) و بالقوه (چین) بهم زنند. گرچه داوود خان در این بازی نتوانست نقش آنچنانی را كه آمریكائیان میخواستند بازی كند اما عملی كه او انجام داد (كودتای ضد سلطنت) بهانهی قانع كننده بود در دست آمریكائیان و سازمانهای اطلاعاتی آنها. در این گیر و دار شوروی نمیتوانست دست روی دست بگذارد و تماشاگر گستردن دامی برعلیه منافع حیاتی خود گردد؛ زیرا افغانستان و در جوار آن هندوستان متفق استراتژیك شوروی محسوب میشدند.
روابط اقتصادی، فرهنگی و نظامی شوروی با این دو كشور (افغانستان و هندوستان) گسترش مییافت و بر پایه مودت و دوستی استوار بود. بهم خوردن وضع موجود موجب تشدید تشنج میشد و بنابراین خنثی كردن این توطئه برای شوروی اهمیت حیاتی داشت. كودتای ضد كودتا در افغانستان در ماه ثور (اپریل) ١٩۷۸ به همین منظور سازماندهی شد. برای این کار مجوزی نیز وجود داشت. داوود خان با سرعت درسیاست خارجی خود تعدیل بوجود آورده بود. نگاه به غرب در سیاست خارجی داوود خان اولویت پیدا می كرد. ایران محمدرضا شاه دراجرای این سیاست دست یاری برای داوود خان دراز نمود. در سیاست داخلی تغییر جهت ۱۸۰ درجه انجام گرفت.
فعالیت حزب دمكراتیك خلق افغانستان به اتهام طرفداری از اتحاد شوروی وقت ممنوعه اعلام شد و رهبران درجه اول آن دستگیر و زندانی شدند. در چنین اوضاع و احوال بغرنج افسران جوان تحصیلکرده اردوی افغانستان كه عمدتاً در اتحاد شوروی تحصیل کرده بودند دست به قیام زدند و در حین حمله به كاخ ریاست جمهوری داوود خان و زن و فرزندانش كشته شدند. حزب دموكراتیك خلق افغانستان به رهبری نور محمد تره كی رهبر حزب قدرت حكومتی را به دست گرفت.
بلافاصله سازمانهای اطلاعاتی آمریكا و چین از بذری كه كاشته بودند بهره گرفتند.
پاكستان به پایگاه به اصطلاح مجاهدین افغانی تبدیل گردید. جنگ میان دولت جدید و مجاهدین آغاز گردید. صدها هزار آواره جنگی به پاكستان و ایران سرازیر شدند. احتمال مداخله نظامی از خارج افزایش یافت. كشمكشهای دوران حاكمیت به كشته شدن ترهكی توسط حفیظ الله امین انجامید. دست یافتن امین به قدرت توطئهای بود. این كودتای درون حكومتی امكانی چرخش سیاست افغانستان از با اتحاد شوروی به خصومت با این كشور را بوجود آورد.
حفیظ الله امین در فاصلهای نه زیاد دور از قدرت حذف شد. ببرك كارمل خنثیکننده توطئههای امین بود، اما او نیز نتوانستند بر جنگ داخلی فائق آید. پایگاههای نیروهای ضد دولتی در کشورهای همسایه بویژه در پاکستان به گسترش جنگ فرسایشی داخلی دامن زد. ورود اردوی شوروی به خاك افغانستان بهانه مناسبی برای این گسترش مداخلات پاكستان و امریكا و ایران بود.
همزمان با تشدید جنگ در افغانستان در رهبری شوروی تغییرات غیرمترقبهی انجام گرفت. رهبران سالمند یکی پی دیگری درگذشت و گورباچف جوان به رهبری حزب كمونیست اتحاد شوروی انتخاب شد. رهبر جدید شوروی طولی نكشید كه با یك قلم روی لیست رهبران کهنسال اما پرتجربه حزب و دولت شوروی خط كشید و افرادی را برای همكاری در رهبری حزب و دولت سرکار آورد كه از لحاظ عقیده وایمان به خود گورباچف شباهت داشتند. آنها براندازی دولت مقتدر شوروی را قبل از همه هدف نهایی خود قرار دادند. گورباچف مشاورین اقتصادی و سیاسی خود را از میان ارامنه و مشاورین ایدئولوژیك خود را از میان كسانی انتخاب كرد كه به ایدئولوژی طبقاتی اعتقاد نداشتند.
مداخله نظامی شوروی در افغانستان فرصتی بود برای اجرای سیاست مخرب گورباچف. همزمان با تشكیل شورای عالی نمایندگان اتحاد شوروی و تشكیل فراكسیون های ضد شوروی در داخل شورای عالی مركب از افراد فرصتطلب و انتقاد شدید از مداخله نظامی شوروی در افغانستان روزنهی برای فروریختن اتحاد شوروی باز شد. بیرون كشیدن نیروهای نظامی شوروی از افغانستان سرآغاز مرحلهای بود كه موقعیت شوروی را نه تنها در سرحدات جنوبی خود بلكه در سیاست جهانی تضعیف كرد. همچنین توازن نیروها را در صحنه جهانی بهم میزد. با این همه مردم افغانستان تحت رهبری حزب دموكراتیك خلق در مقابل گروههای رنگارنگ مجاهدین تسلیم نشد. بلكه در عمل نشان داد میتواند بدون قوای كمكی بیگانه به رهبری کشور ادامه دهد و قدرت حكومتی را در دست نگهدارد؛ اما طولی نكشید كه حزب كمونیست اتحاد شوروی منحل گردید و در تعاقب آن حكومت گورباچف سرنگون گردید. بوریس یلتسین «برادر ناتنی» گورباچف خشن تراز خود گورباچف از ارسال سلاح به افغانستان امتناع ورزید و رهبران افغانستان در عمل خلع سلاح شدند.
سرانجام نجیب الله با برادرش در نمایندگی سازمان ملل در کابل متحصن شدند اما با تسلط طالبان از نمایندگی سازمان ملل بیرون كشیده شدند و تیرباران شد و جنازهشان در میدان مركزی كابل به دار كشیده شد.
اكنون ما در جهانی زندگی میکنیم كه به دوزخ شباهت دارد. میلیونها انسان در آن میسوزند و دوباره زنده میشوند و باز میسوزند. به همین ترتیب کورههای جهنم مانند کوههای آتشفشان ذوب میشود و شعله آتش همه را به کام خود میکشد. افغانستان، عراق، سوریه، لیبی، برما، پاکستان، کشورهای افریقایی ... میسوزد و باز هم ذوب میشود. ایران و سوریه نیز در نوبه ایستادهاند و انتظار ذوب شدن در شعله آتش بسر میبرند. تا زمانی كه سرمایه فراملی در جهان حكمرانی میکند، كوره آتش شعلهورتر خواهد شد.
روسیه از اتحاد شوروی میراث سنگین به ارث برد و وظیفه رهبری نو کشور احیای مناسبات نورمال بود. به خاطری که بعد از خروج اردوی شوروی از افغانستان، برخی کارشناسان میگفتند که روسیه این کشور را برای همیشه از دست داده است. ولی، تجربه اینگونه پیشگویان را رد نمود. روسیه به صورت دقیق جهت سیاست خارجی خود را نسبت به افغانستان تعین نمود. بر مناسبات حسنه چند قرنه بین دو کشور نمیتوان توسط حوادث فاجعهبار جنگ داخلی که اتحاد شوروی به آن برخلاف اراده خود کشانده شد، خط بطلان کشیده شود.
در چنین زمان پیچیده، حامد کرزی رییسجمهور در جنوری سال دو هزار و یازده رهسپار مسکو گردید، جای که با رییسجمهور فدراسیون روسیه دمیتری میدویدیف مذاکرات انجام داد. در جریان بازدید طیف وسیع مسایل مناسبات بین الدولتی مورد بحث قرار گرفت. کرزی به توافق مسکو در مورد شرکت در بازسازی یک عده تأسیسات مهم حیاتی که در سال های پنجاه– شصت قرن گذشته به کمک اتحاد شوروی ساخته شده بودند و دست یافت. همچنان طرفین در مورد تأمین صادرات محصولات نفتی که افغانستان به آنها نیاز دارد به توافق رسیدند. مسکو که از قبل به نیروهای ایتلافی کمک میکند و به آنها دهلیز هوایی و زمینی برای انتقال محمولهها به افغانستان فراهم ساخته، همچنان به ادامه تربیه متخصصین عرصه امنیتی، ارسال سلاح خودکار و هلیکوپترهای می هفده به قوای مسلح کشور موافقه نموده است. متخصصین روسی یکجا با همکاران امریکاییشان در عملیات مشترک ضد مواد مخدره شرکت ورزیدهاند. روسیه همچنان تحقق پروژههای بشری را در افغانستان ادامه میدهد.
فهرست امکانات احیای همکاری متقابلاً مفید تخنیکی – اقتصادی را میتوان ادامه داد، در این جمله بازسازی فابریکه کود کیمیاوی، سیلوی کابل، توسعه کامبینات خانهسازی و اعمار فابریکه سمنت و همکاری در عرصه انرژی شامل میباشد. این بار در همکاری اقتصادی نه تنها مؤسسات دولتی، بلکه خصوصی میتوانند شرکت ورزند که عرصه همکاری را تا اندازه زیادی توسعه میبخشد. روسیه با تعین سیاست خارجی خود نسبت به افغانستان بر این امر استناد میکند که برقراری صلح در افغانستان، انکشاف اقتصادی کشور، حفظ تمامیت ارضی و استقلال ان با منافع روسیه مطابقت دارد.
روسیه در ماه جنوری سال دو هزار و یازده در جریان بازدید کرزی از مسکو و مذاکرات او با همتای روسی او دمیتری میدویدیف یکبار دیگر وفاداری خود را به چنین سیاست ثابت ساخت.
اعلامیه مشترک امضاء گردید که در آن موضعگیری عمده روسیه نسبت به افغانستان تسجیل گردید، از جانب روسیه وفاداری به تشکل افغانستان به مثابه دولت باثبات و شگوفان، فارغ از مشکلات تروریزم و جنایات مواد مخدره تأیید گردید. مسأله محوری که باعث نگرانی بسیاریها میگردد، اینست که در افغانستان بعد از خروج نیروهای ائتلاف بینالمللی چه رخ خواهد داد؟ چون منافع جیوستراتیژیکی روسیه به این امر مربوط میگردند، پس در اینجا باید این مسأله مدنظر گرفته شود که روسیه به مثابه عضو منطقه، نمیتواند به بیتفاوتی نسبت به رسیدن بنیادگرایان افراطی در افغانستان به قدرت که ایدیولوژی جنگطلبانه خود را به جمهوری های شوروی سابق آسیای میانه گسترش خواهند داد و فعال ساختن گروههای تندرو مذهبی موجود در برخی جمهوری های آسیای میانه نگاه کند. روسیه از تمام امکانات ممکن دیپلماتیک، مادی – تخنیکی و غیره استفاده خواهد کرد، تا به حکومت و مردم افغانستان در تاب آوردن در این زمان دشوار کمک نماید.
سفیر روسیه در کابل: آندری لیوونوویچ آویتیسیان متولد ١٩ماه می سال ١٩٦٠ میلادی، انستیتوت دولتی روابط بینالمللی مسکو را در سال ١٩٨٤ به درجه ممتاز به پایان رسانیده است، به زبانهای انگلیسی، فرانسوی، پشتو و دری تسلط دارد. از سال ١٩٨٤ به اینطرف مصروف کار های سیاسی و دیپلماتیک میباشد: از ١٩٨٤ – ١٩٨٨ و از ١٩٩٠ – ١٩٩٢ در سفارت در افغانستان، از ١٩٩٤ – ١٩٩٨ در نمایندگی دایمی در اتحادیه اروپا در بروکسِل، از ٢٠٠٢ – ٢٠٠٦ معاون نماینده دایمی روسیه در اتحادیه اروپا در بروکسِل، بلجیم، از ٢٠٠٦ – ٢٠٠٩ بحیث معاون ریاست همکاری سراسری اروپا. دارای رتبه فرستاده فوق العاده و تامالاختیار درجه ٢ میباشد. به اساس فرمان مورخ ٤ اکتبر ٢٠٠٩ رییسجمهور روسیه، به صفت سفیر کبیر و نماینده تامالاختیار فدراسیون روسیه در جمهوری اسلامی افغانستان مقرر گردیده است و اعتبارنامه خویش را در ٢٨ اکتبر ٢٠٠٩ به رییسجمهوری افغانستان تقدیم نموده است.
ایگورچیخرینوف مشاور فرهنگی سفارت فدراسیون روسیه در افغانستان میگوید که روابط بین افغانستان و روسیه با داشتن سابقه طولانی و ریشههای عمیق راههای سخت و مشکلی را در مسیر انکشاف خود طی کرده و فراز و نشیبها را پشت سر گذاشته است. روسیه حتی در سختترین لحظات طرفدار توسعه و شکوفایی افغانستان به عنوان یک دولت دوست با تاریخ کهن باقی مانده است. همین طور در خانه علم و فرهنگ اتحاد شوروی سابق که اساس آن در سال ١٩٨٢ میلادی گذاشته شده است، بنیاد های مورد ضرورت برای تأمین همکاریهای مشترک در عرصههای فرهنگی و بشردوستی بین دو کشور ایجاد گردیده بود. این مرکز طی مدت طولانی منحیث جزیره صلح، و آرامش تا زمانی باقی ماند که جنگ های خونین کشور را از هم دریدند.
خانه علم و فرهنگ اتحاد شوروی که از سنگ و مرمر ساخته شده و از داخل توسط تختههای حکاکی شدهای چوبی و منظرههای موزاییک تزئین گردیده بود، نه تنها سیمای با عظمت شهر کابل، پایتخت افغانستان را با منظره خود تزئین کرده بود، بلکه در آن زمان به عنوان سمبول دوستی بین ملت های افغانستان و روسیه تلقی میگردید. این خانه کلیه امکانات را برای استراحت و انکشاف همهجانبه در برداشت. در مرکز فرهنگی تالار های بزرگ و کوچک سینما و کنسرت با گنجایش ٣٠٠ و ١٢٠ نفر، یک تالار کنفرانس با گنجایش ٤٠ نفر، یک سالون موسیقی، یک استودیوی هنری و دو تالار نمایشگاه در دسترس علاقمندان و مراجعین قرار داشتند. کتابخانه این مرکز با اضافهتر از ٣٠ هزار جلد کتاب از محبوبیت همیشگی و مداوم در بین افغانها برخوردار بود.
چهار صنف درسی و اتاق زبان مجهز با وسایل عصری در آن زمانها بهمنظور پیشبرد امور درسی و متودیکی، تدریس زبان روسی در خانه علم و فرهنگ مورد استفاده قرار داشتند. علاقمندی افغان به فرهنگ و زبان روسی در ریشههای گذشتهء دو ملت فرو رفته است.
به گفته مشاور فرهنگی سفارت روسیه در کابل برنامهها برای باشندگان و مهمانان شهر کابل تدویر میگردیدند و محافل فرهنگی و اجتماعی مانند شب نشینی های هنری، دیدارها با هنرمندان، نمایشگاههای نقاشی و کتاب، نمایشگاههای عکاسی، پارچههای تمثیلی و همچنان محافل معرفت و آشنایی و میز های مدور به طور منظم برنامهریزی میگردید.
عمارت خانه علم و فرهنگ در جریان جنگ های داخلی سال های ٩٠ در افغانستان به طور قابل ملاحظه آسیب دیده است و امروز عملاً به یک مخروبه تبدیل شده است.
حکومت روسیه در سال ٢٠١٠ فیصله نمود تا به بازسازی خانه سابق علم و فرهنگ اتحاد شوروی منحیث خانه علم و فرهنگ روسیه بپردازد. ساختمان مرکز جدید فرهنگی روسیه عنقریب آغاز میشود و در سال ٢٠١٤ افتتاح خواهد شد.
فعالیت های مرکز علم و فرهنگ روسیه در راستای تثبیت آگاهی عینی از روسیه امروزی، بنیههای مادی و معنوی آن، حفظ و رشد حضور زبانی و معنوی روسیه، تحقق اصول دیپلوماسی مردمی در افغانستان بهمنظور انکشاف و تقویت دوستی، همکاریها و حسن تفاهم بین مردمان افغانستان و روسیه بکار برده خواهند شد. مشاور فرهنگی سفارت روسیه در کابل میگوید که حمایت از زبان روسی، ارتقاء خدمات تحصیلی روسیه، رشدِ همکاریها بین مؤسسات تحصیلی افغانستان و روسیه، کورس زبان روسی، پذیرش محصلین در مؤسسات تحصیلات عالی روسیه، حفظ روابط با فارغالتحصیلان آنها، تأمین روابط با نهضتها و سازمانهای جوانان وظایف عمده و اساسی فعالیت های مرکز علم و فرهنگ روسیه در افغانستان را تشکیل میدهند. به گفته او کار در عرصههای تقویت فرهنگ روسیه، آشنایی جامعه افغانی با میراثهای غنامند فرهنگی و هنر های معاصر این کشور و همچنان تنظیم و برگزاری جشنوارههای مختلف فرهنگی، نمایشگاهها، کنسرتها و روزهای سینمای روسیه با جلب استادان برجسته از عرصه فرهنگ از توجه چشمگیری در فعالیت های مرکز برخوردار خواهد بود.
تالارها برای اجرای کنسرتها و نمایش فلمها با گنجایش ١٥٠ و ٥٠٠ نفر، تالار بزرگ برای ضیافتها، کتابخانه با اتاق ویدیو و قرائت خانه در دسترس علاقمندان و مراجعین این مرکز قرار خواهند گرفت. چهار صنف درسی و یک اتاق مخصوص آموزش زبان با وسایل و دستگاههای مدرن برای تدریس زبان روسی در این مرکز تجهیز خواهند شد. فعالیت گروهها و استودیو های هنری و یک صنف رقص نیز در نظر گرفته میشود. ایگورچخرینوف یادآور شد که توسعه همکاریهای مشترک فرهنگی و بشردوستانه یکی از مهمترین عناصر برای تقویت مناسبات دوستانه بین افغانستان و روسیه را تشکیل میدهد که نه تنها باعث پیشرفت و تعمیق روابط موجود بین کشورهایمان میشود، بلکه فرصتها را برای تشخیص و تعیین خطوط جدید در همکاریها میسر میسازد.
همچنان در ۲۵ دسامبر ۲۰۰۹ درسی سالگی ورود اردوی سرخ به افغانستان، دومای روسیه پارلمان فدراسیون روسیه از کهنه سربازان شرکتکننده در جنگ تجلیل کرد. همچنین جناح اقلیت دوما از جنگ در افغانستان در سالگردش دفاع و به تمجید سربازان درگیر درنبرد پرداخت. در این میان در بین نظرات مختلفی که در مورد جنگ ابراز شد، عنوان گردید که: نمیباید احترام مردم روسیه به سربازانی که با صداقت در انجام وظیفه به نبرد بر ضد تروریسم بینالمللی و افراطگرایی دینی پرداختند، فرسوده گردد. عضو دوما، سیمون باگداسارف میگوید که روسیه خواسته نیروهای ائتلاف ایساف به رهبری آمریکا در جنگ بر ضد طالبان در سال ۲۰۰۱ (۱۳۸۰) مبنی بر کمک به آنان را رد کرده است، همچنین عنوان میدارد که برقراری ارتباطی با نیروهای ضد غربی طالبان در مورد به دستگیری مجدد قدرت وجود داشته است.
ادامه دارد...
جوزای ۱۹۹۴
دیپلوماسی و استراتیژی نظامی افغانستان در سه دهه
دیپلماسی هنر مذاکره کردن است. دیپلمات کسی است که بتواند منافع ملی کشورش را در شرایط مختلف ازجمله جنگ، مراودات اقتصادی، موضوعات فرهنگی، اختلافات منطقهی و از طریق گفتوگو و مذاکره تأمین کند. هر کشور و فرهنگی ممکن است نگاه ویژهی به دیپلماسی و دیپلمات داشته باشد؛ مثلاً انگلیسیها میگویند دیپلمات فرد صادقی است که برای منافع ملی کشورش دروغ میگوید. دیپلماسی یا روابط دیپلماتیک و ارتباط میان سیاستمداران و سران کشورهای جهان گفته میشود. به مقامهای رسمی سیاسی، فرهنگی، اقتصادی و نظامی یک کشور نزد کشور و یا سازمان بینالمللی پذیرنده دیپلمات میگویند. در فرهنگ روابط دیپلماتیک، عالیترین مقام سیاسی در نزد کشور میزبان را سفیر مینامند.
ما به مسمومیت افکار، عادت کردهایم
ما به حرف زشت در گفتار، عادت کردهایم
این قطار مردها و آن جایگاهی خانمها
ما به حایل بودن دیوار، عادت کردهایم
میگذاریم آخر هر جمله بیمعنی، چرا؟
چون به صحبت های معنادار، عادت کردهایم
خط سرخ روی شعر و روی شاعر میکشیم
ما به بیانصافی خودکار، عادت کردهایم
هر بلایی بر سر ما آمده دیروزی است!
ما به مجرم کردن بسیار، عادت کردهایم
بیسوادی، فقر فرهنگی، همه شد ریشه کن!
ما به نشر کاذب آمار، عادت کردهایم
ما به صحبت کردنِ دارا توجه میکنیم
چون به آه و ناله نادار، عادت کردهایم
در خبرها خواندیم که وحدت ملی شده
ما به دروغگوی اخبار، عادت کردهایم.
دیپلماسی، گرفتهشده از دیپلمات، نماینده سیاسی كشوری در كشور دیگر در زبان است. گستردهترین مفهوم دیپلماسی، روابط میان دولتهاست. برخی دیپلماسی را چکیدهای از توانایی ملی میدانند و برخی دیگر آن را تنها برگرفته از توانایی ملی میدانند و برخی دیگر آن را تنها وسیلهی اعمال سیاست ملی میشمارند. در درک مورد آخری تفاوت میان سیاست خارجی به عنوان هدف و غرض و دیپلماسی به عنوان وسیله و روش گذاشته میشود. در مورد بهکارگیری دیگر این واژه، كه رایج تراست و مفهوم گستردهتری دارد، همه همدلاند و آن اینكه دیپلماسی هم معنی مذاكره و گفتمان است. از آنجا كه هدف گفتمان موافقت است و موافقت ناگزیر به معنای سازش است، دیپلماسی را میتوان چنین تعریف كرد، فن سازش در سیاست میان دو ملت كه جای به مخاطره انداختن منافع و امنیت ملی آن را افزون میکند. دیپلماسی به كار دستگاه ادارهکننده روابط میان ملتها و به ویژگی های شخصی كسانی كه مأمور این روابطاند نیز گفته میشود. یكی از موردهای مهم در تعریف دیپلماسی موضوع رابطه دیپلماسی و جنگ است. بنا به تعریف، دیپلماسی وسیلهی است كه سیاست خارجی با استفاده از آن به جای جنگ، از راه توافق به هدف های خود میرسد و بر اساس این تعریف آغاز جنگ شكست، دیپلماسی است، اما گروهی دیگر بر این عقیدهاند كه دیپلماسی در دوران جنگ نیز میتواند ادامه داشته باشد. ولی به هر روی داشتن قدرت نظامی عاملی در دیپلماسی است.
دانشمند انگلیسی میگوید: در سال های پیش از جنگ بزرگ جهانی تمایلی در همه جا بویژه در امریکا پیدا شده بود كه بین دیپلماسی نو و دیپلماسی دیگری كه قدیم نامیدهاند تفاوتی قایل شوند. نظر مخالف ایشان آن است كه تا موقع ریاست جمهوری ویلسن سیاست امری جابرانه، زیانبخش و مكتوم بوده، ولی از سال نوزده هجده یكباره به صورت دموكراتیك و سودمند و آشکار درآمده است. این نظریه منجر به سؤتفاهماتی شد تا جاییكه مذاكرات سیاسی را در حیات ترقی دولت یك عامل طفیلی و خالی از اهمیت شمردهاند در صورتی كه از ضروریات است.
از زمانی كه زندگی اجتماعی انسان آغاز گشت، بین قبایل و طوایف بر سر مرتعها و محصول درختان جنگلی زدوخورد میشده است تا پس از این كه کمکم كار به جنگ های كوچك و محلی منجر میگشت و در نهایت رفتهرفته دامنه این جنگ و ستیزها بزرگتر میشد. موضوع اختلافها به دست آوردن منافع و یا از بین بردن ضرر و زیان بوده است. در پایان کشمکشها و خونریزیها سرانجام كار به صلح و آشتی میکشید برای انجام آن هم مذاكراتی لازم بوده كه به وسیله نمایندگان طرفین صورت میگرفت.
در آن دوران به دلیل نبودن وسایل و امنیت، مسافرت به قدری دشوار بود و برای فرستادن نمایندگانی كه سفیران صلح و یا جنگ و یا ریشسفیدی و میانجیگری بودند زمان درازی باید سپری میشد كه همراه با دشواریهایی شگرف و غیرقابل پیشبینی بود، نمایندگان با عده زیادی به مسافرت میرفتند و به لشكركشی شبیهتر بود و رسیدن نماینده و یا نامه به مقصد برای بستن قرارداد چندین ماه و یا سال به درازا میکشیده است؛ اما با پیشرفت جامعه بشری و آسان شدن رفتوآمد، به طوری كه میتوان درزمانی اندك از این سوی جهان به آن سوی دیگر رفت، و در تمام گفتمانها شركت جست، دیپلماسی صورتی نوین به خود گرفته است، و دارای اهمیت بسیاری گشته است.
دسپلین كه لازمهی هر دیپلماسی است مبتنی بر دو اصل است، كه پس از انقلاب فرانسه پذیرفته شد. این دو اصل عبارت بودند از- وجود كشورهای مختلف مستقل - قبول اصل تساوی كشورها در صحنه بینالمللی.
از سدهی هجده تا پیش از جنگ جهانی دوم، گفتمان روابط میان ملتها در واقع عبارت بود از مجموعه نوشتههای دیپلماتها و نظامیان، توضیح و تفسیر حقوق اسیران جنگی و همچنین تجزیه و تحلیل قراردادها، سازمان های میان ملتها و وظایف و ارگان آنها. دیپلماسی و توازن قوا نیز، بخش مهمی از گفتمان روابط میان ملتها را به خود اختصاص داده بود. پیشرفت ناسیونالیزم، پیدایش ایدئولوژیها و سیستمهای سیاسی و اقتصادی متضاد و مختلف، استقلال كشورهای آسیایی، افریقایی و خاورمیانه، همچنین كوچك شدن دنیا به سبب پیشرفت وسایل ارتباطی، اختراع سلاح های اتمی، تعدد و تنوع سازمان های میان ملتها و سرانجام توسعهی جنگ سرد، مبنای پیشین روابط میان ملتها را دگرگون ساخت و در مطالعهی موضوعات نوین روابط میان ملتها موجب به وجود آمدن روش تازهای گردید.
اما در تعریف جدید واژه دیپلماسی به معنی هدایت روابط بین افراد، گروهها و ملتها ازجمله واژههای سیاسی مورد استفاده در عرصه مناسبات بینالمللی است دیپلماسی (Diplomacy) در کاربرد رسمی خود عمدتاً به دیپلماسی بینالمللی که هدایت روابط بینالمللی از طریق دیدار و گفتوگوهای دیپلماتهای رسمی است اشاره دارد.
درگذشته دیپلماسی بین کشورها بیشتر به موضوعاتی همچون روابط شخصی و خانوادگی پادشاهان دو کشور با یکدیگر یا مسئله جنگ و صلح مربوط میشد، اما در شرایط کنونی جهان علاوه بر آنها موضوعاتی همچون روابط تجارتی، مناسبات فرهنگی و علمی نیز در محور مباحثات دیپلماتیک بین کشورهای مختلف با یکدیگر و بین آنها با سازمانهای بینالمللی قرار گرفته است. دیپلماسی در واقع مسؤول سیاست خارجی در چارچوب دکترین سیاست خارجی هر کشور است. دکترین سیاست خارجی یک کشور که معمولاً یک بیان کلی از سیاست خارجی آن محسوب میشود توسط رئیس حکومت یا وزیر امور خارجه اعلام میشود. اهداف دکترین سیاست خارجی هر کشور ارائه اصول کلی برای هدایت سیاست خارجی و انجام دیپلماسی است. این اصول به رهبری سیاسی یک کشور اجازه میدهد تا با وضعیت های مختلف پیشآمده به طور مناسب برخورد نماید و رفتار کشور در برابر سایر کشورها را توضیح دهد.
اجرای دیپلماسی بر عهده گروپی که هیأت دیپلماتیک نامیده میشود قرار دارد. این گروپ نماینده رسمی کشور فرستنده آنها نزد کشور پذیرنده و میزبان تلقی میشوند. وظیفه هیأت دیپلماتیک حفظ منافع دولت و مردم کشور فرستنده نزد دولت پذیرنده است. البته این امر در چارچوب مرزهای مجاز توسط حقوق بینالملل، انجام مذاکره با مقامات دولت طبق اصول مشخص شده توسط دولت فرستنده و از طریق سایر شیوههای قانونی که دولت پذیرنده آنها را به رسمیت شناخته صورت میگیرد. هیأت دیپلماتیک یک کشور نزد کشور دیگر تمامی فعالیت های خود را که برای تقویت روابط دوستانه بین دو کشور و نیز توسعه مناسبات سیاسی، اقتصادی، فرهنگی و علمی بین آنها انجام میدهد به دولت متبوع خود گزارش میکند. ریاست هیأت دیپلماتیک یک کشور در کشور دیگر نیز بر عهده سفیر یا کنسول است.
یکی از نکات مهم در مناسبات دیپلماتیک بین کشورها با یکدیگر و یا بین آنها با سازمان های بینالمللی به رسمیت شناخته شدن مصونیت دیپلماتیک برای سفیر و سایر اعضای کادر دیپلماتیک است. در این چارچوب دولت میزبان به سفیر یا کنسول به عنوان رئیس هیأت دیپلماتیک دریک کشور دیگر اجازه میدهد تا بخشی از خاک کشور او را که سفارتخانه یا کنسولگری نامیده میشود اداره کند. همچنین مکان، کارمندان و حتی خودروهای هیأت دیپلماتیک نیز در برابر بسیاری از قوانین کشور پذیرنده از مصونیت برخوردارند.
مصونیت دیپلماتیک یک نوع مصونیت قانونی است که کشورها بهمنظور تضمین انجام وظایف هیأت های دیپلماتیک بدون نگرانی از تحت تعقیب قرار گرفتن توسط کشور میزبان به آنها اعطا میکنند. اگرچه این نوع از مصونیت از سابقه دیرینهی در حقوق بینالمللی برخوردار است اما در سال ۱۹۶۱ با امضای کنوانسیون روابط دیپلماتیک وین به صورت اصول موضوعه حقوق بینالملل درآمده است. دیپلماسی را از مهم ترین ابزارهای تأمین منافع ملی و مناسبات استوار بر منافع همگانی کشورها قلمداد میکنند. در دنیایی مدرن، دیپلماسی فعال میتواند کشورها را به هم پیوند بزند و منافع مشترک آنان را تعریف کند. دستیابی به ثبات و جایگاه خود در نظام بینالمللی، از همه بیشتر به سیاست خارجی تعریفشده و دیپلماسی فعال نیاز دارد و الزاماً، باید چنین باشد.
افغانستان، به عنوان کشوری که میخواهد پس از سالها، درد و رنج، به ثبات و آرامش برسد و از لحاظ اقتصادی در پی دست یافتن به بازارهای مهم منطقه وجهان است، نیازمندی بیشتر به چنین دیپلماسی دارد. به همین منظور، کابل، از نخستین روزهای استقرار اداره نو، مردم افغانستان «سیاست مناسبات دوستانه» را نسبت به هر شیوه دیگر ترجیح میدهند. تأمین مناسبت گسترده با کشورهای خارج از منطقه و برقراری روابط وسیع با کشورهای همسایه و منطقه از بارزترین نقطه سیاست خارجی کشور به حساب میآیند؛ به گونهی افغانستان که روزگاری محل برخورد منافع کشورهای دور یا نزدیک بود، امروز میرود «اگر خارجیها بگذارند» تا به محور رقابت مثبت و منافع متقابل تبدیل شود. امضای پیمانهای متعدد بلندمدت با کشورهای فرا منطقه برای تأمین روابط مستحکم و بستن قراردادهای همکاری با کشورهای همسایه و منطقه تلاش دیگری در همین راستا میباشد.
افغانستان با داشتن ساختارهای سیاسی و اجتماعی مغلق و پیچیده، یکی از قویترین منبع و مرکز استفاده از ابزار دیپلماسی عامه در بین کشورهای جهان به شماره میرود. اشخاص و
نظامیهای سیاسی نادر موقع استفاده از ابزار دیپلماسی عامه را در این کشور دریافت نمودهاند، دلیل ناکامی نظام اسبق سیاسی در افغانستان موجودیت خلأ های سیاسی در نظریات و دیدگاههایشان نسبت استفاده از
ابزار دیپلماسی عامه عنوان گردیده است و آنها نتوانستند دیدگاههای خویش را بالای افراد ساکن در این مرزوبوم تحمیل نمایند، چون آنها درک از خصوصیت جامعه افغانی را بر سر نداشتند، اما کشورهای قدرتمند
سیاسی جهان که تمویل کنندگان و سازنده آنها بودند و به خصوص رابطه سیاسی با افغانستان سروکار دارند، این موضوع را خوب درک مینمایند که نتوانستهاند با استفاده از ابزار دیپلماسی عامه ساختهشده افکار
و دیدگاهشان، تغییرات در ابزار دیپلماسی عامه افغانها وارد نمایند و در آینده هم هیچگونه جای برای استفاده از ابزار دیپلماسی عامه خارجی وجود نخواهد داشت.
دیدگاه مردم افغانستان نسبت به استفاده از ابزار دیپلماسی عامه توأم با صداقت راستی میباشد که پایههای آن به واسطه بزرگمردان تاریخ افغانستان، بنیانگذاری گردیده است و
جای برای استفاده از فریب و چال و نیرنگها در استفاده از ابزار دیپلماسی عامه که سالیان متمادی از طرف نظامیهای سیاسی و قدرتمند استفاده میشد، باقی نمیماند.
هدف اساسی و نهایی سیاست خارجی کشورها را معمولاً اقتدار، سربلندی و عزت هر کشور و شهروندان آن تشکیل میدهد، برای نیل به این مهم دستگاه دیپلماسی بینالمللی کشورها معمولاً سه اصل مهم و بنیادین عزت، عقلانیت و مصلحت را مد نظر دارند؛ زیرا در این صورت است که میتوان روابط خارجی را سامان داده و به ثبات در مناسبات بینالمللی و امنیت پایدار در داخل کشور دست یافت. حال پرسش اساسی این است که آیا دستگاه دیپلماسی خارجی افغانستان توانسته است در یک دهه گذشته به این اهداف مهم دست یابد؟ به راستی افغانستان تا چه میزان توانسته است به اعتلای جایگاه افغانستان، تأمین ثبات در کشور از طریق تحسین روابط و تعمیق پیوندها با همه کشورهای همسایه و پیرامونی؛ توسعه و تقویت همکاریها با سازمانهای سیاسی و اقتصادی منطقهای مانند سازمان اکو، سارک، شانگهای، سازمان کنفرانس اسلامی و سازمانهای سیاسی اقتصادی و نظامی فرا منطقهای مانند سازمان مللمتحد، جنبش عدم تعهد، پیمان ناتو، اتحادیه عربی، آفریقایی و اروپایی و ... کمک کند. پاسداری از مرزهای کشور یک وظیفه ملی است. تاریخ این ملت آکنده از صحنههای پرشور دفاع از تمامیت ارضی کشوراست. در سالهای گذشته نیز نسل ما شاهد صحنههای روشنی افروز دفاع از هویت، تمدن، فرهنگ خود و تمامیت ارضی کشور بوده است.
مسؤولین دستگاه دیپلوماسی کشور از شاه امانالله خان تا اکنون
- محمود طرزی ۱۲۹۸-۱۳۰۱ وزیر امور خارجه سلطنت امانالله خان.
- محمدولی خان دروازی ۱۳۰۱-۱۳۰۳ وزیر امور خارجه سلطنت امانالله خان.
- غلام صدیق خان چرخی ۱۳۰۳-۱۳۰۶وزیر امور خارجه سلطنت امانالله خان.
- فیض محمدخان ذکریا ۱۳۰۸-۱۳۱۸ وزیر امور خارجه شاهی محمد نادرشاه و محمد ظاهر شاه.
- علی محمدخان ۱۳۳۱-۱۳۳۲ وزیر امور خارجه شاهی محمد ظاهر شاه.
- سلطان احمدخان ۱۳۳۱-۱۳۳۲ وزیر امور خارجه شاهی محمد ظاهر شاه.
- سردار محمد نعیم خان ۱۳۳۲-۱۳۳۴ وزیر امور خارجه و معاون صدراعظم شاهی محمد ظاهر شاه.
- دوکتور محمد یوسف خان ۱۳۴۲-۱۳۴۴ وزیر امور خارجه و صدراعظم شاهی محمد ظاهر شاه.
- نوراحمد اعتمادی ۱۳۴۴-۱۳۴۶ وزیر خارجه و (۱۳۴۶-۱۳۵۰) وزیر خارجه و صدراعظم محمد ظاهر شاه.
- محمد موسی شفیق ۱۳۵۰-۱۳۵۱ و ۱۳۵۱-۱۳۵۲ وزیر امور خارجه و صدراعظم شاهی محمد ظاهر شاه.
- سردار محمد داوود خان ۱۳۵۲-۱۳۵۶ وزیر امور خارجه و رییسجمهور - جمهوری افغانستان.
- وحید عبدالله ۱۳۵۶-۱۳۵۷ وزیر امور خارجه ریاست جمهوری سردار محمد داوود خان.
- حفیظ الله امین ۱۳۵۷-۱۳۵۸ وزیر امور خارجه و معاون صدراعظم دوره نور محمد تره کی.
- دوکتور شاه ولی سنبله ۱۳۵۸-جدی ۱۳۵۸ وزیر امور خارجه دوره حفیظ الله امین.
- شاه محمد دوست ۱۳۵۹-۱۳۶۵ وزیر امور خارجه دوره ببرک کارمل.
- عبدالوکیل ۱۳۶۵-۱۳۷۱ وزیر امور خارجه دوره دوکتور نجیب الله.
- سید سلمان گیلانی ۱۳۷۱-۱۳۷۲ وزیر امور خارجه حکومت موقت صبغت الله مجددی.
- هدایت امین ارسلا ۱۳۷۲-۱۳۷۳وزیر امور خارجه حکومت تنظیمی برهانالدین ربانی.
- عبدالرحیم غفورزی ۱۳۷۵ وزیر امور خارجه حکومت تنظیمی برهانالدین ربانی.
- عبدالله عبدالله ۱۳۷۷-۱۳۸۵ وزیر امور خارجه اداره موقت، حکومت انتقالی حامد کرزی.
- رنگین داد فراسپنتا ۱۳ حمل ۱۳۸۵-۲۷ جدی ۱۳۸۸ وزیر امور خارجه دولت حامد کرزی.
- زلمی رسول دلو ۱۳۸۸-میزان ۱۳۹۲وزیر امور خارجه دولت حامد کرزی.
- ضراراحمد عثمانی عقرب ۱۳۹۲- قوس ۱۳۹۳ وزیر امور خارجه دولت حامد کرزی.
- فعلاً صلاحالدین ربانی در اداره اشرف غنی.
ادارات مربوط وزارت امور خارجه
وزیر امور خارجه
معین سیاسی
معین اداری
رئیس دفتر
سخنگو و رئیس اطلاعات عامه
تشریفات
اول سیاسی
دوم سیاسی
سوم سیاسی
چهارم سیاسی
پنجم سیاسی
مللمتحد و کنفرانس های بینالمللی
اداری
منابع بشری
ارتباطات و آرشیف
امور قونسلی
همکاری های اقتصادی
حقوق و معاهدات
حقوق بشر و امور بینالمللی زنان
امور فرهنگی
مرکز مطالعات استراتیژیک
انستیتوت دیپلوماسی
امور سرحدی و همکاریهای امنیتی
همکاری های منطقوی
امور پارلمانی
امور ولایت.
سفارتخانههای کشور در خارج
اتریش
وین - سفارت
بلژیک
بروکسل- سفارت-
بلغارستان
صوفیه - سفارت
جمهوری چک
پراگ - سفارت-
فرانسه
پاریس - سفارت
آلمان
برلین - سفارت
بن - کنسولگری-
ایتالیا
رم - سفارت-
هالند
لاهه - سفارت-
ناروی
اسلو - سفارت
لهستان
ورشو - سفارت-
روسیه
مسکو - سفارت
اسپانیا
مادرید - سفارت
سوئیس
ژنو - کنسولگری
اوکراین
کیف - سفارت
بریتانیا
لندن - سفارت
آمریکای شمالی
سفارت در واشنگتن
کانادا
اتاوا - سفارت
ونکور- کنسولگری
تورنتو - کنسولگری-
ایالاتمتحده آمریکا
واشنگتن - سفارت
لاس آنجلس- کنسولگری
نیویارک - کنسولگری
آفریقا
مصر
قاهره - سفارت
لیبی
طرابلس - سفارت.
استرالیا
کانبرا - سفارت
آسیا
بنگلادش