ازظهور فرشته هايي اسماني ملا برهان الدين رباني تا امروز كلمه يي ازنيك وبد طالبان را ننوشتم تا خود مردم قضاوت نماييد.

 تااينكه باند ملا رباني، مزاري وكرزي طالبان را درمسكو منحيث تحريك طالبان به رسميت شناخت و بر امامت طالب اقامه نماز نمودند. اين كه با وضو ويا با اجراي تيمم. كه دراسلام همچو عمل بنام بعيت است.

 درمجالس خصوصي بارها گفتيم

 اگر طالبان دروجود فرشته هايي اسماني ملا رباني سررابلند نميكرد.

 اگر رباني براي انها بخاطر مقاصدشوم خودفرشته اسماني خطاب نميكرد

 اگر شيخ الحديث سياف بخاطر بقايي خودبرايش لباس وموادغذايي تهيه، تدارك و روان نميكرد.

 اگر احمدشاه مسعود بخاطر تضعيف رقيب ديرينه خود وخواست وجداني اش با قلب باز به ملاقات طالبان تا ميدان وردك نميشتافت

 اگر عده يي چپي نما ها وراستي ها بنا بر تعلقات قومي وزباني بادهل وسرنا ترانه خواني و رقص نميكرد وبه قدم ان عده چپي نما هايي كاذب قدم نميگذاشت كه روزي به شوراي نظار جاسوسي ميكرد.

 باوردارم داكتر عزيز و شهيد حزب ما نجيب الله تا هنوز زنده ميبود.

 اگر حكومت ملارباني تك حزبي جمعيتي وشوراي نظاري نميبود تاك انگور كوهدامن بُريده نمي شد وكوهدامن دراتش نميسوخت؛ و قتل عام دشت ليلي نا ممكن بود.

 اگر حكومت تك حزبي ومتعصب ملا رباني ازبين نميرفت حكومت رباني را بدتر از سودان وسعودي تجربه ميكرديم كه كرديم.

 بايد گفت كه: هر انچه بنام مصيبت كه دروطن رخ داد زاده طرز وتفكر ملارباني و حلقه خاص شان است. وناشي از فرشته خطاب كردن تا تهيه لباس، ازنان دادن تا نزد شان رفتن است.

 اين همه نه به خاطر رضا يي خدا متعال بوده ونه بخاطر سعادت خلق الله.

 نه بخاطر ارامش، صلح و امنيت دروطن بوده و نه هم سيرساختن شكم گرسنه ها وبينوايان.

 درعقب اين همه يك هدف مشخص تن پروري وجنايت پيشگي ذاتي انها نهفته بوده تا به هر وسيله ممكن جنايت كار ديگر گلب الدين " راكتيار " را ازسر راه خود از چار أسياب دورسازد، كه دورش ساخت واو مانند غده سرطان از سروبي سر را به دور اورد درحاليكه دوچند وحشي تر وتيزتر شده بود.

 جمعيتي ها كوشيد صاحب يك نظام تك حزبي با افكار سكتاريستي شوند كه قدرت كامل دراختيار انها باشد درغرب با مزاري ودرچاراسباب با گلب الدين ودرجنوب عليه دوستم جنگي.

 طالبان به رهبري ملاعمر توقف نه كرد.

 ازاينكه مردم از دست بي امنيتي، تجاوز، پاتك، جنگ وجنايت تنظيمهايي هفت گانه وهشت گانه به ستوه امده بود طالبان را خوش امديد گفت حزب اسلامي وجمعيت را تاكولاب وحزب وحدت را تاتهرا ن دواند.

 من نميگويم اين سخن از كرزي است.

 ان بازي ها خون چكان جمعيتي ها راكه از نزديك و دور نگاه ميكردم باوركنيد باتاسف ادامه بازي هايي بخش اول اغاز بخش دوم همان سريال ازداستان غم انگيز حزب خود را دروجود عده يي نامردان ونيمه راهان بي وجدان وخداناترس درحزب را يادم امد. كه چند قمارباز سياسي كه در طرح و تدوير پلنوم هژدهم قمار سياسي رازد همان حالات درچشمانم مجسم ميشد و همان وقت نفرين به خود، نفرين به ان نيمه راهان بي وجدان وحزبي هايي كاذب و جمعيتي ها گفتم.

 طراحان پلنوم دروجود خود توان اين را نميديد ونميتوانست وكسي هم دربين انها نبود كه به دور

 او حزبيها جمع شوند. چون كسي دربين انها نبود كه سرش به تنه مي ارزيد، تا صفوف حزب دموكراتيك خلق افغانستان درنبود كارمل سر او اعتماد كند؛ و جاي نشين كارمل خودرا اعلان و كارمل را از صحنه سياست دور كند تا اينكه:

 به اين نتيجه رسيدند كه بهترين شخص به اين بازي كسي ديگر شده نميتواند بجز دكتور نجيب الله، چون نجيب الله دربين پرچميها در حضور زنده ياد كارمل سر زبانها بود كه درنبود كارمل بهترين ويگانه ترين رهبر نجيب الله است. وحتي ياد دارم كه كارمل نيز به زبان خود نجيب الله را چون خودش تربيه ورشد داده بود واز عتماد خاص او برخوردار بوده درحضور همرزمان نزديك خود اينجا وانجا بهترين جاي نشين خود را اينجا ياداورميشد.

 طراحان پلنوم با پيشكش نجيب الله، ببرك كارمل را از سر راه و صحنه سياست درظاهر دورساخت مگر از معنويت و رهبريت او درقلوب همه پرچمي ها باقي ماند.

 انها دقيق سنجيده بودكه كارمل را سر نجيب بايد زد و بعد از مدتي ميتوانيم به سادگي نجيب را سبكدوش كنيم و هرانچه راه ونقشه گرباچف است كه كارمل باان مخالفت كرد و يا كارمل نخواست تا داغ سياه درجبين اش حك شود كه خودمختاري شمال را بپذيرد. تا تيم گرباچف درغياب ونبود كارمل انرا عملي كند تا تحفه يي ماندگار باشد به گرباچف گرچي سعي كرد وحكومت موازي را ساخت مگر رسميت نيافت.

 انها مطمئن بود كه درسرنگوني نجيب خواستهايي گرباچف را عملي كرده ميتواند وبه ضد نجيب فعاليت را شروع كرد. نجيب با دو جبهه مواجه شد يكي مخالفين پلنوم هژدهم وديگرش مارهايي استين انهايي كه اورا دربرابر كارمل استعمال كرد نجيب درك كرد و متوجه شد كه اين اقايان كه به كارمل وفادار نماند به من نجيب هرگز وفا نخواهد كرد وبه داد انها تاجايي رسيد.

 به ترتيب نور، كشتمند، رزمجو، كاوياني وعده يي را تغير وتبديل ويا ازصحنه سياست دور كرد وطفل شير خور وتشنه مقام "مزدك" را با دستور و هدايت مستقيم ك گ ب بالا كشيد و به معاونيت خود تعين كرد.

 با رفتن، رفتن جمعيتي ها وسيافي ها نزد طالبان و فرشته خطاب كردن به انها تكرار همان داستان غم انگيز حزب ما درذهن من تازه ودرچشمانم مجسم شد ودست به قلم بُردم جمعيت اسلامي به ويژه ملارباني ومسعود خواست تا گلب الدين را با طالبان سركوب كند.

 و همان داستان مكروب توسط ميكروب را بايد ازبين بُرد و بعد از ان فرشته اسماني را به سادگي ميتوان ازبين بُرد. ان وقت درقسمت اول سريال نيمه راه هان ما درپلان شوم خود خيلي بيچاره، ناتوان وناكام شدن و نتوانستد به أهداف خود برسند تا اينكه راه دومي را انتخاب و با شوراي نظار وحكمتيار سر راخم كردند تا نجيب الله را سرنگون سازد كه سرنگوني نجيب الله به فاجعه بدل شد.

 ودر بخش دوم سريال جمعيتي ها وشوراي نظار نيز ناتوان وناكام شدند. گرچه گلب الدين را طالبان سركوب كرد مگر جمعيت به أهداف خود نرسيد، درمقابل طالبان همه را از سر راه خود دوركرد روزي رسيد كه همه را بشمول گلب الدين تا كلاب وتهران رساند وعده يي درداخل دركوه ها سوراخ را ميپاليد.

 خوشبختانه داستان شكست عزيزان ما وجمعيتي ها و شوراي نظار يكسان است وسريال شكست هردو قابل ديدن است وهيج يكي از ان مكروب ها به اهداف شوم و خطرناك خود نرسيد. خدا را شكر كه به بركت خون هزاران شهيد وطن افغانستان از تجزيه حتمي نجات يافت وخودمختاري شمال ناممكن شد.

 تا اينكه پاكستان توسط فرشته هايي رباني توانست ان داكتر نجيب را كه معاون طفل شير خور وتشنه قدرت جاسوس و نفوذي شوراي نظار دربيروي سياسي يكجا افسران شوراي نظاري تحت امر خود مانع نجيب شد و او را به دفتر ملل متحد روان كرد تا اينكه به هدايت پاكستان توسط استخبارات پاكستان توسط طالبان كه يك تعداد كساني درناداني وتعصب نجيب را قومگرا خطاب ميكند توسط تبارش كه چپي نماها به امدنش پايكوبي كرد نجيب وبرادرش را اعدام كرد.

 و روزي هم رسيد امريكا امارات اسللامي ملا عمر را همان قسم كه بنا كرد به همان قسم به بهانه مبارزه با تروريزم از وطن دور اش ساخت و اما براي روز مبادا حفظ اش كرد و وطن را اشغال كرد حاكميت طالبان را با زور ب ٥٢ به عقب نيشيني وادارساخت.

 نه ملا رباني به ارزو خود رسيد ونه به مردم كار مفيد كرد واما حلقه نزديك اش درزندگي چي كه صاحب مقبره هاي ميلوني شدند.

 حكومت ملارباني و مخالفين او باعث جنگ هايي داخلي شدند كابل را مشترك ويران وشصت هزار كابلي را كشتن و مردم را به مهاجرت واد ساخت وبه ان بسنده نكرد به جنگ مذهبي دامن زدند

 كه فاجعه و قتل عام مردم افشار يكي از نشاته ها و ثبوت اين مدعا است من نميگويم اين سخن مزاري است.

 پاكستان نگذاشت تا طالبان حكومتي فراقومي راداشته باشد كه شكم مردم بينوايان را سير كند بي انصاف نيستم از ارامش نسبي و خاتمه دادن به چور، غضب وچپاول را ناديده گرفت.

 اگر أفغانيتان به زندان تبديل شده بود باانهم خبري از تجاوز به مال وناموس مردم شنيده نشده درمقابل امپرياليزم درراس امريكا وانگليس بخاطر اشغال وطن وغارت معادن، قاچاق مواد مخدر به بهانه تروريزم سرنگوني حكومت طالب را ضرور دانست واز سياست قمارخانه يي استفاده وكشور

 عزيز ما را اشغال نمود.

 انهايي كه از هويت وماهيت امپرياليزم اگاه بودند ازهمان روز اول حمله امريكا و اشغال، اشغالگران را محكوم كرد و به امريكا نفرين گفت.

 درمقابل ازاينكه مردم چنان ازدست قوماندانان تنظيمها به اصطلاح اسلامي وفرشته هايي ملا رباني ناراض بوده كه با حضور اشغالگران امريكا خاموشي را اختيار كرد و فكر كرد باران دالر به سر شان خواهد باريد، دالر باريد به سر قوماندانان ومافيا بي كرزي باريد وبر سر مردم عوض دالر بمب باريد حتي مادر بمب نيز باريد.

 از يك سو بي كفايتي وناتواني كرزي درحكومت داري خوب و از سوي ديگر تكيه به جمعيت اسلامي كه مردم از انها ناراض بوده واز سوي ديگر بي عدالتي حتي درتقسيم غارت و همچنان بمباردمان قُرا وقصبات ودادن راپور هايي نادرست كه مردم عادي را بنام طالب بُردند، زنداني ساختن و وكشتن كه طالبان توانست جوانان را قانع و مسلح سازند ودربرابر كرزي وامريكا صفوف خودرا تقويه نماييد. كرزي در بي حيايي با دستان ناپاك خود شيپور چور زد، و زورگويان را بخاطر اينكه تحت امر وتابع كرزي باشد وسركشي نكند دستان انهارا ازاد ماند و انها چنان چورجانانه شروع شد كه روزي كرزي گفت چور كنيد مگر خارج نبريد.

 درحكومت دلقك اشغالگران بي عدالتي، بي امنيتي اختطاف وغارت به أوج خود رسيد. از اصل مجازات خبري نيست. فقير نادار تر و دزدان ميلياردران شدند. چنان كه ثابت سارنوال فساد دوره كرزي را طوفان ناميد وخرم ريس دفتر كرزي از خيلي حقايق پرده برداشت.

 طالبان جبهه يي جنگهايي خودرا تغير وجنگ چريكي را شروع كرد وانهايي كه سلاح را به زمين گذاشته بود انها را دوباره بخاطر جنايت بيشمار وبي عدالتي در حكومت كرز ي وامريكا، دربين جوانان دوباره سربازگيري كرد وياران گذشته خود را مسلح ساختند، تاكه توانست كشتند، انفجار كردند وفرهنگ انتحار را زنده وترويج ساختند.

 جايي شك نيست كه تمويل كننده ماشين جنگي طالبان دربرابر دولت كرزي، غني وامريكا پاكستان وعربها است؛ و هيج كس انكار كرده نميتواند كه اكثريت جنگجويان كه بنام طالب ميجگند بادو ديدگاه متفاوت با انها برخورد ميكند

 كه هردو ديدگاه از خود طرفداران ومخالفين دارند. يكي گروه ادعا دارند كه جنگ طالبان بخاطر ازادي كشور از اشغال دربرابر اشعالگران وحكومت دست نشانده ان است.

 و گروه ديگر طالبان را لشكر سياه پاكستان كشورهايي عربي، انگلستان وامريكا خطاب ميكند. درهرحال فرشته هايي ملارباني هم خودرا ميكشند وهم ديگران را و مردم را درگلم غم ميشاند

 همان قسم كه امريكا نيز مردم بيگناه را ميكشند. طالبان به گفته خانم كلنتن وزير خارجه اسبق امريكا پروژه امريكايي بوده و از مدتي طالبان در دست استخبارات كشور هايي همسايه دور و نزديك افتيده كه ميتوان ازان نام گرفت.

 طالب امريكايي

 طالب روسي

 طالب چينايي

 طالب ايراني

 طالب قطري

 طالب پاكستاني

 و

 طالب دولتي.

 كه همه باعث كشتن مردم ميشوند.

 طالبان به كسي حتي با قوم و هم مذهب و هم دين و هم زبان خود رحم نميكند از سرباز افغان گرفته مردم بيگناه را و خودرا نيز ميكشند. همان قسم كه امريكايان دركشتن مردم ما رحم نميكند.

 ميبينم درمقابل امريكا ناتوان شده، يا نخواست ويا نتوانست به اين كشور امن بياورمد و براي مقصد كه امده بودند شرمنده شد. براي ان چي كه امده بود عاجز ماند وشكست خودرا اعتراف كرد امريكا بجز فرهنگ چور وغارت نه صلح اورد و نه امنيت را اورد ونه به وعده خود وفاكرد تا به خانه افغان نان و امنيت بياورد و ترورستان را نابود سازند.

 مصارف اين جنگ فراوان است و درتاريخ امريكا طولاني ترين جنگ است. ادامه جنگ به امريكا وسعودي كمرشكن است.

  ازمدت زياد بخش سوم سريال غم انگيز وطن انهم خيلي خطرناك از بخش اول ودوم با كارگرداني دزدان سرگردنه جمعيتي، وحدتي، جاسوسان پاكستان، خليلزاد و شيخان قطر شروع شده كه بود ونبود يك ملت عظيم يك كشور دوست داشتني به خطر مواجه ساخته است.

 اين بخش سريال درقطر، مسكو وأزبكستان فلمبرداري ميشود و طالب را كه روزي به انها ترورست وقوم يهود ميگفت بخاطر مقاصد شوم يكدم توسط دزدان و جنايت كاران جمعيتي، وحدتي بشمول باند مافيا كرزي بخاطر منافع بقا وسرمايه خود انهارا تحريك طالبان گفته ودر سدد سرنگوني يك نظام كه از دموكراسي نسبي ونظام برخوردار است دربرابر غني وحكومت دوكله غني و عبدالله قرار گرفته است.

 از طالبها تمجيد ميكند چون انها نتوانست كه به ديوارها ارگ پريده و غني را از ارگ بيرون ونابودكند

 از حربه دشمن را بادشمن بايد زد كار ميگيرد و طالبان را پيش گرفته و ميبينيم كه چيزي كم از يك سال از مذاكرات گذشت بلاخره امريكا زانوزد و شكست را قبول كرد و حال امريكا پا خودرا دراز كرده ونقش مرچه خور را بجا مي اورد نه از مردم و نه از حكومت پرسيد كه درجريان مذاكرات چي ميخواهيد و در درهايي بسته ديروز طالب را درمسكو بنام تحريك طالبان وامروز تحريك طالبان را بنا م امارات اسلامي در تفاهنامه درج و قبول كرده. شكست ابدي خودرا امضا كرد ودراين شكست ميخواهد يك ملت عظيم وسركش را نابود سازد.

 امريكا جنگ را باخت وباخت خودرا قبول كرد!

 حال ببينيم كه با حكومت غني چي ميكند؟

 غني را باكي وحكومت غني ونظام را باكي معاوضه ميكند همان قسم كه روزي شوروي نجيب را با رباني عوض كرد.

 درفرجام!

 مردم عزيزم از شب هايي سياه وتاريك درامان باشيد.

 يا متحدانه دركنار همين حكومت نا كار و دوكله استاده شويد ويا سند مرگ خود وتبايي وطن تان را بدستان خود امضا كنيد.

 باخبر باشيد كه دشمنان قسم خورده يي وطن ومردم سركش تان را با هزار فريب ونيرنگ حكومت غني و غني را ازاد نميگذارد كه طالبان را جز حكومت سازد.

 و ازامكان دور نيست كه غني را وادار با نوشيدن جام زهر ساخته وامارات اسلامي صاحب اين كشور شود.

 من خاكه تفاهم نامه را خواندم هراس ام دراين است كه وطنم نابود نشود وشما به چندين قرن به عقب برنگرديد وتاريخ پنجهزار ساله تان قرباني تاريخ هفتادساله پاكستان ونوكران مزدور شان نشود

 درهردو حالت سنگ زيرين اسياب مردم ما است

 ومن الله توفيق