رییس جمهور امریکا فرمان صادر نمود تا سه و نیم ملیارد پول مردم افغانستان به قربانیان حادثه یازدهم سپتامبرتعلق گیرد .
درین نوشته با حد اکثر ایجاز جوانب مختلف این فرمان غارتگرانه را بررسی مینمایم :
قبل از همه باید گفت که پرداختن به چگونگی وقوع حادثه و عوامل و عاملان آن اماج این نبشته نمی باشد . هزاران نوشته و دها کتاب بنشر رسیده است که تعریف رسمی دولت امریکا در مورد حادثه رازیرسوال قرارمیدهد و همانند “ تیری میسان ” در کتاب “ دروغ بزرگ ” این رویداد غم انگیز رابه سکانداران قدرت امریکا حواله میدهد .
پینه زدن مردم افغانستان با حادثه :
از همان روز یازدهم سپتامبر رییس جمهور و مجموع اراکین قدرت حادثه را تروریستی و کارسازمان القاعده خواندهاند و ترکیب تروریستان را چنین اعلام نموده اند :
- ( ۱۵ ) تن از عربستان سعودی
- ( ۲ ) از امارات
- ( ۱ ) مصری
- ( ۱ ) لبنانی
که اکثریت شان درس خوانده های ایالات متحده امریکا بوده اند .
لشکر کشی به افغانستان تحت عنوان سرکوب القاعده و رهبر آن اوسامه بن لادن طراح و سازمانده حملات و نابودی طالبان بمثابه میزبانان آنان انجام یافت .
بدینترتیب :
هیچک از افغانان مظلوم که قربانیان اصلی حضور تروریستان اند و استبداد سیاه طالبان را متحمل شده و درین دو دهه جنگ و تجاوز را متقبل شده اند و اکنون نیز در معرض قحطی وفاجعه بشری قرار دارند، درحوادث تروریستی دخیل نبوده و متهم نگردیده اند .
بدینرو سوال اساسی این است که چرا و مطابق به کدام نورم و معیار حقوقی و اخلاقی جبران خساره بپردازند ؟
چنانچه سازمان ملل متحد و مراجع بین المللی و منجمله دیده بان حقوق بشر اعلام نموده است :
« بمردم افغانستان تعلق دارد »
و از حکومت ها و گروه ها نمی باشد .
چگونه میتوان این تصمیم غارتگرانه رهبر بزرگترین امپراطوری جهان را در قبال فقیر ترین مردم دنیا که در بد ترین حالت مرگ و زندگی قرار دارند ، توجیه نمود .
اقای بارنت روبین افغانستان شناس معروف امریکایی در رابطه مینویسد :
« ثروتمند ترین کشور جهان تصمیم گرفته است به نام عدالت ، فقیر ترین کشور جهان را غارت کند »
ادام واینستین پژوهشگر موسسه کوهینسی ، استفاده از ذخایر ارزی افغانستان را بنام جبران خسارت ، دزدی خوانده است که استدلال قانونی ندارد .
در همنوایی با این دانشمندان امریکایی باید گفت که:
این قلدر منشی خاطرات تلخ دهه هفتاد و دزدی و چپاول تنظیم ها به اذهان تداعی مینماید که بایسکل و موتر شخصی اشخاص بر خود مالک می فروختند.
در بحبوحه این تصمیم چپاول گرانه ، وزارت خارجه امریکا با کمال سبک سری و در صحبت توجیه گرانه ، به زخم مردممظلوم ما نمک می پاشد و با نهایت بی ازرمی میگوید :
« وزارت خارجه امریکا به حمایت از قربانیان و خانواده های آنان ادامه خواهد داد »!
ایا این فرمان توجیه حقوقی دارد ؟
از قرار معلوم فرامین روسای جمهور در ذمره « سند تقنینی » پنداشته می شود و در صورتیکه خود فرمان مجوزقانونی و تمسک حقوقی نداشته باشد ، معروض به بطلان و « کان لم یکن » می باشد .
در حقوق معاصر چه در عرصه ملی و بین المللی مسله مشروعیت مطرح است . از جمله درموضوعات « جرم » ، « مجرم » ، « اتهام » ، « متهم » ، پرنسیپ های جهانشمول « مشروعیت جرم و جزأ » وجود دارد که در تمام قوانین جزایی کشورها مسجل می باشد .
پس در صورتیکه هیچگونه عنصر جرمی علیه افغانان وجود نداشته است ، چگونه میتوان
علیه آنان اعلام جرم نمود ؟ و آنان را مستوجب مجازات دانست ؟
این فرمان در واقع مصادره دارایی مردم افغانستان است که بدون شک اتخاذ همچو تصمیم مربوط رییس اجرایی یکشور نمیشود .
بدینترتیب :
فرمان اقای رییس جمهور امریکا فاقد تمام ارزشهای حقوقی بوده و هیچگونه استناد و توجیه قانونی ندارد و حسب اصل جهانی و قبول شده حقوقی از اساس باطل و :
کان لم یکن است !
از جانب دیگر ، این « شهکار » رییس جمهور امریکا در مغایرت با تمام اصول قبول شده جهانی مندج در میثاقهایبین المللی قرارداسته و ناقض معیار های پذیرفته شده فی مابین کشور ها است .
صدور اين فرمان « شاهانه » مبين اثر و رسوخ عاليترين مراجع قوه اجراييه را بر قوه قضاييه بوده واستقلال محاكم امريكا را زير سوال ميبرد .
این فرمان مشوق سقوط اقتصادی افغانستان که بدترین فاجعه حقوق بشری را در قبال دارد که حق حیات ملیونها افغان را تهدید مینماید ، به همین دلیل مندرجات فرمان با روح قانون اساسی امریکا و اعلامیه جهانی حقوق بشر در تناقض کامل قرار دارد.
اظهر من الشمس است که:
شکایت قربانیان بر علیه سازمانهای تروریستی و دولت های حامی تروریسم است و هر وجدان سالم و عقل سلیم میداند که:
این دولت عربستان سعودی است که باید ، محاکمه گردد و جبران خساره بپردازد و یا این دولت پاکستان که بمثابه حامی و میزبان اوسامه بن لادن باید مورد محاکمه و تعزیرات شدید قرار گیرد .
زمانیکه اوسامه بن لادن بحیث تروریست شریر و خطرناک واجب القتل است ، حامی و میزبان باید مجازات گردد.
هیهات ازین بی تمیزی ها:
افغانستان را بخاطر حضور اوسامه بخاک و خون کشانیدند و ملیونها تن بمب و بشمول مادربمب را استعمال نمودندو اما: در برابر دهسال مخفی نگهداشتن و نگهداری آن در اسلام آباد ، دولت پاکستان را انعام میدهند.
اگر قربانیان شکایت علیه طالبان دارند ، باید یخن روسای جمهور خود را بگیرند که به آنان « عصای پادشاهی داده اند» و در یک معامله مرموز استخباراتی با افراد شامل فهرست سیاه قرار دادعقدنموده، قدرت دولتی و بیشتر از هشتادملیارد دالر سلاح و مهمات را در اختیار شان قرار داده اند .
مبرهن است كه دولت امريكا با پول وسرمايه هاى قارونى رهبران زراندوزطالبان همانند دزدان ديروز مخالفت ندارد .
در حالیکه هیچگونه توجیه حقوقی و اخلاقی بخاطر این دزدی پول مردم مظلوم ما وجود ندارد ، صافو ساده این اقدام یک :
قلدری ، زورگویی ، عقده گشایی ناشی از شکست افتضاح امیز در پانزدهم اگست سال پار ترسایی است که میتوان انراچنین تعریف نمود :
قانون جنگل (The law of the jungle)!
و حتی در احوال حکمروایی ترامپ و بایدن :
گذار قهقرايى از قانون جنگل به جنگل بدون قانون !
مشخصه گذار به " قانون جنگل " ، برگشت به بدويت ميباشد.
اساس قانون جنگل این است که :
– « بکش ، یا کشته شو »
– « بخور و با خورده می شوی »
که رودیار کیپلنگ در کتاب « قانون جنگل » انرا در پیمان گرگ ها با سایر حیوانات توضیع نموده است.
این احوال اسفناک در واقع همان بازگشت به وضع طبیعی و جهان « هاپسی ، یا هاپزی » می باشد، که فیلسوف بزرگ انگلستان ، توماس هاپز (Thomas hobbes) در کتاب لویاتان (Leviathan) خود توضیع داده است.
جهان هاپسی :
گذار از حالت طبیعی به مدنی ، مرز و معیار رفتن به مدنیت و مدنی شدن است.
سردمدار قبلی و فعلی قصر سپيد همچون " اژدهاى شرير "(لوياتان كه ذكر ان در تورات رفته است و هاپس انرابحيث نام كتاب خود انتخاب نموده است)، " جهان هاپسى – هاپز" را رقم زده اند :
- حق داشتن به همه چيز
- هيچ چيز غير عادلانه و غير اخلاقى نيست
- فقدان مفاهيم خطا، عدالت و انصاف
كه همان:
قانون بى " قانون " و قانون برتر از " قانون" است. و از زمانى حكايه مينمايد كه:
" قانون " به مصاف عدالت و انصاف ميرود.
و حالتى مستولى ميگردد كه:
" ماهى هاى كلان، ماهى هاى خورد را بخوريد "
مسؤليت حقوقى :
ازحقوق يونان و روم باستان يك اصل حقوقى وجود دارد كه تا كنون و در حقوق معاصر بين المللى نیز كماكان معتبرشناخته مى شود كه عبارت از :
(pacta sunt servanda – قرارداد ها بايد اجرا گردد ) مى باشد . ( أوفو بالعهود و أوفو بالعقود )
ازهمان هوگوگروسیوس هالندی و مولف کتاب پر شهرت او « حقوق جنگ و صلح » ( ۱۶۲۵ م ) که بحیث پدر حقوق نوین بین المللی شناخته می شود ، صلح ویست فالیا (۱۶۴۸ م)، کنگره ویانا تا بعد از جنگ جهانی دوم و ایجاد سازمان ملل متحد وتصویب منشور آن سازمان و میثاق بین المللی، نوعی نظم بین المللی وحاکمیت قانون با تمام کمی وکاستی ان در جهان شکل گرفته است که مرز بین مدنیت و بدویت پنداشته می شود. هرگاه دولت ايالات متحده امريكا بمثابه عضو سازمان ملل متحد و عضو شوراى امنيت ان سازمان به اصول متذكرهمتعهد است بايد مطابق به معيار هاى حقوق معاهدات و بر طبق احكام كنوانسيون ويانا در مورد معاهدات بين المللى ( مى ١٩٦٩ م ) به قرارداد ها با دولت افغانستان متعهد و به حق حاكميت ملى افغانستان احترام نمايد .
شکست اخلاقی امریکا :
زبان زور، زور گويى، قلدرمنشى، اغواگرى، پوپوليسم و پشت پا كردن به تعهدات حقوقی و مسووليت اخلاقی معرف شكست اخلاقى است كه اطوار و كردار اقای ترامپ ( زنگی مست ) و اقای بایدن که با ذهول عقل مواجه است ، مصداق آن پنداشته مي شوند که همچون "اژدهاى شرور" به مجسمه آزادى پشت کرده است و باقلدری و زورگویی و با تبختر انگلوساكسونى مناشير و موازين قبول شده ای حقوقى و اخلاقى را زیر پا کرده اند .
در واقع این شكست " اخلاقى " امپراتورى امريكا موقف اشغالگر و سیطره طلب ان كشور را مسجل ميسازد.
مسؤلیت اخلاقی (Moralobligation) امریکا در قبال افغانستان و افغانان :
درحقوق بين المللى معاصر افزون بر اصل مسؤليت حقوقى ، مبحث مسؤليت اخلاقى نیزمطرح است كه با افاده :
( Moral obligation) تعريف و با مفاهيم :
(International obligation و Internation Responsibility) تكميل ميگردد .
بر طبق اين اصول الزام اور در روابط بين المللى مسؤليت اخلاقى دولت ايالات متحده امريكا در قبال افغانستان مطرحميگردد .
تراژیدی افغانستان معلول و محصول مداخله خارجی است و درین بیشتر از چهر دهه و بیست سال اخیر نقش امریکادر تباهی کشور ما از کفر ابلیس معروفتر است و ارایه دلیل خرما بردن به بغداد است .
امریکا همیشه ریشه تروریسم را در پاکستان آبیاری و شاخ بری انرا به قیمت بخاک و خون کشیدن مردم مظلوم ماانجام داده است .
در افغانستان بطور گسترده جنایات جنگی و ضد بشری انجام یافته است، نظامیان امریکا درین ارتباط متهم و ملزم می باشند. متاسفانه تا کنون در هیچ موردی مجرمین محاکمه نگردیده و به قربانیان جبران خساره پرداخت نگردیده است. (مثل آنکه در حقوق بشر طراز امریکایی خون افغان مظلوم ارزش ندارد)
به عوض دولت، شركت سهامى فسادسالاران را ايجاد و كليپتوكراسی رادروجوداقلیت منفورتاجران دين، تيكه داران " جهاد "، دكانداران قوم و جلابان سیاسی را برمردم حاكم ساخته و دراخرکاربا فروپاشی مجموع نظام مصیبت جاری را درکشور مستولی و مردم در معرض قحطی و فاجعه بشری قراردارند .
نتیجه:
اقای بایدن که با صدور این فرامین مبتذل میخواهد منافع مظلومترین مردم را بحساب «شهکار» ها در خدمت ارتقای اتوریته مقام و موقعیت خود نماید، این سخن وخشورانه یکی از اسلاف خود (ابرهام لینکلن) را بیاد داسته باشد که:
”هيچ معضله حل شدنى نيست تا عادلانه حل نگردد” و با قلدر منشى وداع و بنفع تمام بشریت است تا جهان ما از حالت ، ” جنگل بدون قانون ” به مرحله ” قانون جنگل ” و در مسير ” مدنيت ” و حاكميت قانون در مقياس جهان سير نمايد و در پر تو ان مردم به عزا نشسته افغانستان بخواست هاىواقعى شان كه بسيار ساده و انسانى است ، نايل گردند.
من بحیث شاگرد حقوق و مدعی العموم مردم به عزا نشسته افغانستان از تمام همسلکان، دانشمندان و روشنگران متعهد بوطن و مردم تقاضا مینمایم که:
بخاطر احقاق حق مشروع مردم مظلوم به تمام مراجع ذیربط بین المللی دادخواهی و صدای رسای شانرا متقرب نمایند.
بسیار بموقع و ضرور است تا:
خواست مشروع مردم مظلوم و قربانیان جنگ را بخاطر غرامات و جبران خسارات را همگانی نماییم.
برو قوى شو اگر راحت جهان طلبى
كه در نظام طبیعت ضعيف پامال است
ختم