این یادواره به مناسبت پانزده همین سالروز درگذشت زنده یاد ببرک کارمل در برخی تارنما ها به نشر سپرده شده بود.

 

پانزده سال قبل از امروز نهضت ترقیخوا ه افغانستان یک انسان ومبارزواقعی و یک رهبر فرهمند، زنده یاد ببرک کارمل را از دست داد. درگذشت اندوهبار روانشاد ببرک کارمل یک حادثۀ ساده نبوده است. نبود این انسان آگاه ومتفکر، مبارز متعهد وجسور، باعث ایجاد خلأ بزرگی در رهبری قابل پذیرش، خلأ اندیشه و برنامۀ عمل سیاسی در نهضت ترقیخوا ها نه وداد خواهانۀ کشور گردید که تا همین اکنون از آن رنج میبرد. این نهضت ترقیخواه افغانستان، در غیاب ببرک کارمل و با گذشت پانزده سال از وفات او، نتوانست بمثابۀ یک نیروی موثر قد راست کند ووارد مرحلۀ سیاست های بزرگ شود.

ما، نهضت ترقیخواه امروز، هرآنچه راکه در عرصه اندیشه وتشکیلات (ظرفیت کادری) داریم، درواقع میراث ببرک کارمل است وبا تأسف که با گذشت هر سال ازحجم این ودیعه کاسته میشود زیرا ما ازاین میراث گرانبها نه بصورت درست مواظبت کردیم ونه هم چیزی به آن افزودیم.

امروز آن وقف وفداکاری ببرک کارمل برای آرمانها وارزشهای مبارزۀ ترقیخواهانه و دادخواهانه دروجود فعالان سیاسی ما سراغ نمی شود. یک دید گذرا به زند گینامۀ ببرک کامل نشان میدهد که سیاست ومبارزۀ سیاسی سر گرمی ساده یی نیست. نیم قرن مبارزۀ آگاهانۀ زنده یاد ببرک کارمل ونقش وی در رویدا ها وتحولات سیاسی افغانستان درسا لهای ۵۰ - ۹۰ قرن بیست بی تردید فصلی از تاریخ معاصر افغانستان را تشکیل میدهد.

زنده یاد ببرک کارمل در سال ۱۹۲۹ در قریۀ کمری ولایت کابل دریک خانوادۀ روشنفکر وتجددگرا دیده به جهان گشود. او از آوان جوانی با اندیشه های آزادیخواهانه ودموکراتیک ونهضت های مشروطه وتجدد گرا در افغانستان، منطقه وجهان اشنا یی حاصل نمود و درسال ۱۹۴۷ بعد فراغت از لیسۀ امانی کابل بخاطر تحقق این ارزشها به سیاست ومبارزۀ فعال رو آورد، درحرکت های اعتراضی شرکت ورزید، درتشکل ورهبری سازمان ها واتحادیه های روشنفکران وترقیخواهان سهم ارزنده گرفت و ازین سبب درسال ۱۹۵۲ ازطرف رژیم وقت بازداشت و زندانی شد. اما، حبس وتهدید وارعاب رژیم، کمر این مبارز جوان ومتعهد راخم نکرد وازتلاشهایش برای ایجاد یک سازمان سراسری جهت مبارزۀ متشکل وهدفمند بخاطر انجام تحولات مترقی ودموکرتیک در کشور باز نداشت. اوبا رهایی از زندان در سال ۱۹۵۶ با باورمندی بیشتر بر ضرورت اصلاحات وتغییردر نظام سیاسی آنوقت افغانستان، به پیکار عادلانه ودادخواهانه اش ادامه داد وبا جمعی از یاران خود طرح پلاتفورم ملی- دموکراتیک را تدوین نمود که بعد ها با تغیراتی اندک در اولین کنگرۀ حزب دموکراتیک خلق افغانستان که خود یکی از موسسا ودبیر آن بود بحیث مرامنامۀ جریان دموکراتیک خلق پذیرفته شد.

با تاسیس حزب دموکراتیک خلق افغانستان در سال ۱۹۶۵، مبارزۀ روانشاد ببرک کارمل وارد مرحلۀ تازه یی گردید. اودرحالیکه با قاطعیت دربرابر گرایشهای چپ افراطی، ضد دموکراتیک و"انقلابیگری " در درون حزب ایستاد، با شهامت بینظیر درتظاهرات ومارشهای خیابانی، ماهیت ضد دموکراتیک نظام را افشا میساخت وذهنیت عامه را درحمایت از مطالبات و خواستهای دموکراتیک خلق رنجدیده افغانستان بسیج میکرد. بیان شیوا، شعار های قابل درک ومنطق قوی او در دفاع از داعیه اش به قلب وروان مردم اثر عمیق میگذاشت. مردم با علاقمندی خاص به سخنرانیهایش گوش میدادند وباور میکردند. بر بنیاد همین باور واعتما د مردم، زنده یاد ببرک کار مل در سالهای ۱۹۶۵ و ۱۹۶۸ دوبار بحیث نمایدۀ مردم شهر کابل در ولسی جرگۀ وقت انتخاب گردید. او یگانه وکیل مردم افغانستان بود که به قول وتعهد ش با مردم وفا مینمود واز تربیون ولسی جرگه بی ترس وبی هراس رنج های بیکران مردم عذاب دیده افغانستان را با صدای گیرای خویش بیان وتوضیح میکرد و راه حل های دموکراتیک آنرا پیشنهاد مینمود.

به دلیل حضور فعال ومستمر زنده یاد کارمل وهمفکرانش درصحنۀ سیاسی ودربین مردم، حزب دموکراتیک خلق افغا نستان درزمان کوتاهی پس از تاسیس بمثابۀ یک فاکتور موثر سیاسی تبارز کرد. روانشاد کارمل با وصف اعتقاد شان به ضرورت تغییرات عمیق وریشه یی جهت بهبود زنده گی مردم و آرمانهای بزرگش برای نسل های اینده ، یک مبارز واقع گرا بود. به بیان دیگر، در سیاست ببرک کارمل آرمانگرایی ، خردگرایی وعملگرایی تلفیق منطقی یافته بود. او باحفظ مواضع اصولی ،استقلال عقیده ونظر، با طیف وسیعی از نیروهای سیاسی واجتماعی به شمول رژیم های وقت تعامل متمدنانه داشت. در شرایط آنزمان به مبارزۀ مسالمت آمیز رجحان میداد وتوسل به خشونت سیاسی را مردود میشمرد، چنانچه به مرحوم داودخان نیز در بارۀ سازمان دهی کودتا علیه محمد ظاهر، پادشاه افغانستان هوشدار داده بود. حتی جرخش رژیم مرحوم داود خان به سوی کشور های ارتجاعی منطقه، منع فعالیت سیاسی حزب دموکراتیک خلق افغانستان، پیگرد وتخویف شخصیت های آن حزب، باوروتعهد زنده یاد کارمل رابه مبارزه قانونی وحل مسایل اجتماعی از طریق مسالمت آمیز خدشه دارنساخت. او دریکی از نشستهایش با عده یی از کادر ها که از پیگرد و فشار رژیم شاکی بودند و یکتن ازمیان آنان از ضرورت براندازی رژیم و گرفتن قدرت حرف می زد، گفته بود: " جوانان، احساساتی نشوید، انقلاب درشرایط جامعۀ افغانستان، تولدی قبل از وقت است. درین تولد، مادر درد جانکاه زایمان را متحل میشود اما نوزاد هم زنده نمی ماند "

گذشت زمان ورویدادهای تراژیک افغا نستان صحت این درک عمیق زنده یاد کارمل از روان جامعه و حساسیت های منطقوی وبین المللی را دربرابر یک تحول آنی که میتوانست درشرایط جنگ سرد بمثابۀ اقدام در جهت تغییر " توازن " تعریف شود، به اثبات رسانید. نه "انقلاب" مرحوم داود خان زنده ماند ونه "انقلاب" حزب دموکراتیک خلق افغانستان. اما آن درد وزخم جانکاهی که بر جامعه تحمیل شد، تا همین اکنون آرام وتسکین نیافته است.

هفت ثور۱۳۵۷ سرنوشت روانشاد ببرک کارمل را نیز بگونه غم انگیزی رقم زد. او که در برابر یک عمل انجام شده قرارا گرفته بود، بسیار سعی ورزید تا از خشونت و" ترور انقلابی" وبخصوص تیرباران خاندان مرحوم داود خان به دلایل بشری واخلاقی جلوگیری کند اما انقلابیگران ماجراجو ومغز های گرم در رهبری حزبی گوش شنوا نداشتند.

بنا بر شواهد وروایات عده ای ازکادرهای رهبری حزب دموکراتیک خلق، ببرک کارمل ازتبعات خشونت و ماجراجویی درهفت ثور وبعد ازآن در سطح ملی وبین امللی بشدت نگران بود وازاینرو به قیام کننده گان ورهبری حزب پیشنهاد نمود که قدرت رانه به حزب دموکراتیک خلق بلکه به یک جبهۀ ملی- دموکرات بسپارند وزمینۀ انتخابات عمومی را هرچه زود ترفراهم سازند. با دریغ که این طرح دوراندیشانه وبرخورد مسئولانۀ ببرک کارمل را بمثابۀ خیانت! به امر انقلاب تلقی کردند وبه همین اتهام ازکشور تبعید و سپس مورد تعقیب قرارش دادند ویارانش را گروه گروه اعدام کردند و یا به زندان انداختند.

بازگذشت ببرک کارمل به عرصۀ سیاسی افغانستان در سال ۱۹۷۹ وقرار گرفتن او در رأس قدرت دولتی درشرایطی صورت گرفت که زمامداران رژیم " انقلابی " آنوقت با اعمال واقدامات عاقبت نیاندیشانه شان از یکسو و نیروهای عقبگرا در تبانی بارژیمهای ارتجاعی منطقه وکشور های غربی از جانب دیگرافغانستان رابه میدان جنگ تبدبل نموده ورویارویی نظامی در هر گوشه وکنار آن جریان داشت. آنها پای نیروهای خارجی (اتحادشوروی سابق) را نیزبه صحنۀ جنگ کشانیده بودند. در چنین اضاع واحوال دشوار، زنده یا د ببرک کارمل بمثابه شخص اول دولت، حل مسئلۀ "جنگجویان ضد دولتی" از طریق سیاسی واستقرار صلح سراسری، رفع تبعات سیاستهای ماجراجویانۀ دولتمردان قبلی، بهبود مناسبات باهمسایگان وفراهم ساختن زمینه برای بازگشت نیروهای اتحادشوری را در اولویت های کاری حکومت خویش قرارداد وبخاطر دستیابی به این اهداف هر آنچه را که میتوانست انجام دهد، انجام داد. اودرگام نخست فرمان آزادی بی استثناء تمام زندانیان سیاسی بشمول رهبران ارشد " مجاهدین" را صادر کرد، مخالفین مسلح دولت را به آتش بس ومذاکره دعوت کرد وبه کشورهای همسایه ایران وپاکستان پیشنهاد مذاکرات مستقیم و بی قید وشرط داد. به صدها شخصیت اجتماعی وکارشناس غیرحزبی زمینۀ کار در رهبری وادارۀ دولت را مساعد ساخت. فهرست مکمل اقدامات حکومت در جهت بهبود اوضاع نظامی وسیاسی کشورتحت زعامت شادروان ببرک کارمل ازحوصلۀ این یادداشت خارج است. آنچه مایۀ تاسف میگردد اینست که آن همه اقدامات سازنده وتلاشهای خستگی ناپذیر زنده یاد ببرک کارمل بدلایل گوناگون واز آنجمله موجودیت نیروهای اتحاد شوروی، مشارکت ونقش کلیدی عناصر بدنام رژیم پس از هفت ثور در ادارۀ دولت جدید ونقش خرابکارانۀ برخی کشورهای همسایه و دول غربی، نتایج مطلوب به بار نه آورد وسبب احیای اعتماد ازدست رفته مردم نشد که در سالهای حاکمیت ماقبل از دست رفته بود. همین عوامل دایرۀ ابتکارات ومانورزنده یاد ببرک کارمل را نیز محدود میساخت. بگونه مثال نظریۀ ببرک کارمل دایر بر انتقال قدرت دولتی به جبهه ملی(جبهۀ پدروطن) هم در درون نظام از جانب عناصر رادیکال وهم در بیرون ذریعۀ شوروی ها با مخالفت جدی مواجه گردید و بر روی کاغذ باقی ماند. به هرحال، ببرک کارمل درسالهای تصدی امور دولتی افغانستان با وصف فشار های مضاعف، از استقلال وحاکمیت ملی و هویت افغانستان بحیث کشور غیر منسلک در روابط خارجی با قاطعیت دفاع کرد وهیچ قرارداد وموافقتنامۀ اسارت بار برای کشور ومردم افغانستان را با هیچ قدرت خارجی امضا نکرد. یک وجب از خاک و قلمرو افغانستان نه در سرحد با شوروی و نه ایران و پاکستان، از حاکمیت دولتی افغانستان خارج نشد، در حالیکه امروز با موجودیت بیش از صد هزار نیروی خارجی غرب در کشور وتعهد روشن این نیروها به دفاع از تمامیت ارضی افغانستان، برخی منا طقی  مرزی کشور توسط پاکستان وایران اشغال ویا از حاکمیت دولتی افغانستان بیرون شده است.

ببرک کارمل برخلاف اتهامات غرض آلود برخی حلقات، هرگز درمخالفت با حل سیاسی مسئله افغانستان ومصالحۀ ملی قرار نداشت. اودرگام نخست بررعایت وتطبیق صادقانه وکامل موافقتنامه های ژنیو بشمول ضمانت های بین المللی در باره قطع مداخله ودخالت درامور افغانستان وعدم تکرارآن اصرار میورزید تا زمینه برای یک مصالحۀ دموکراتیک وعام شمول مساعد گردد. اودرواقع با برنامه اپراتیفی در رهبری شوروی مبنی بر فروپاشی رژیم های مترقی ودموکراتیک از درون، و سقوط دراماتیک این رژیم ها به سود ارتجاع به مخالفت برخاست وهمین باعث خلع او از قدرت وتبعید زیر پوشش دعوت و تداوی گردید.

زنده یاد ببرک کارمل با دلبستگی وعشق بی پا یانی که به وطن ومردمش داشت، به این "دعوت"، حتی در مطبوعات بستۀ آنوقت شوروی که تمرین علنیت و آزادی بیان راتازه آغاز کرده بودند، بشدت اعتراض نمود وخواهان عودت هرچه زودتر به کشور گردید. او بعد ازآمدن شان به وطن تا سقوط حاکمیت که با درد واندوه شاهد آن بود، به نحوی زیر نظارت قرار داشت.

روانشاد ببرک کارمل واپسین سالهای زنده گی اش را نسبت جنگ های کابل در شهرک کوچک حیرتان سپری کرد. او با رفقا ویارانش که به هرسو پراگنده شده بودند، همیشه در تماس بود و ازسلامتی شان اطمینان حاصل میکرد. شکیبایی در فراز و فرود مبارزه ، صحبت ها وپیام های گرم و باور راسخ ایشان به رستاخیز سیاسی در شرایطی که همه چیز ازدست رفته بود، امید به روشنی و فردای بهتر را در دل ها زنده میساخت ونیرو میبخشید. او در بارۀ برنامه وسترا تیژی نهضت ترقیخواه کشور در شرایط جدید، صحبت میکرد و با جمعبندی تجارب نیم قرن مبارزۀ فعال، کامیابی ها وشکست ها به این باور بود که درجامعۀ ما تطبیق برنامه واهداف مشروطه( استقلال، حاکمیت ملی و وحدت ملی، معارف عمومی، مدرنیته، جمهوریت و دموکراسی وقانون...) هنوزهم اولویت دارد. به نطر او، عقب مانی عمومی فرهنگی وخشونت ازبلاهای جامعۀ ماست که هرگونه تحول اجتماعی را به چالش میکشند. روانشاد کارمل در آنزمان از یک برنامۀ جامعۀ آزاد ودموکرتیک، برنامۀ که خواست ها وتمایلات همه اقشار ولایه های جامعه را انعکاس دهد ومتضمن رشد وانکشاف عمومی باشد، سخن میگفت و تصمیم داشت که تجارب، یادداشتها، برداشتها وخاطرات تلخ وشرین زندگی سیاسی اش را که فراوان دردل و دماغ داشت، بشکل یک کتاب تنظیم وبه دسترس جامعۀ روشنفکر افغانستان قرارد هد. با دریغ و افسوس که او نسبت مریضی صعب العلاج ، فرصت انجام این کار با اهمیت سیاسی را نیافت و تحت فشار رفقایش وکارمندان طب، در حالیکه یک عملیات پیچیده را پشت سر گذاشته بود، برای کوتاه مدت غرض معا لجۀ پیشرفته به روسیه رفت ودر همانجا بتاریخ اول دسامبر ۱۹۹۶ وفات نمود. جنازۀ زنده یاد کارمل بنا بر وصیت خودش "درساحل دریای آمو ویا دریای اتک" دروطن ودر کنار دریای آمو باحرمت و با اشتراک وسیع مردم ونماینده گان نیروهای دموکراتیک وترقیخواه ازتمام ولایت کشور که برای آخرین دیدار و وداع با دوست، رفیق و رهبر شان باتحمل مشکلات زیاد به شهر حیرتان رسیده بودند، به خاک سپرده شد. به این ترتیب داستان زنده گی ظاهری یک انسان، یک مبارز متعهد ویک رهبر به پایان رسید. بدون شک مطالعۀ ابعاد مختلف زنده گی معنوی روانشاد ببرک کار مل دارای اهمیت ومستلزم بررسی ها وکاوش همه جانبه است.

باور داریم که مردم حق شناس وبخصوص جامعۀ روشنفکر افغانستان، با زدودن ابر های سیاه، عصبیت مذموم و ایدیولوژیک در نگرش تاریخی وسیاسی رخدادها و نقش شخصیت ها، از زنده یاد ببرک کارمل واندیشه های ترقیخواهانه وداد خواهانۀ او به نیکویی یاد مینمایند.

روحش شاد و یادش گرامی باد