زبان پارسی فرزند برومند زبان اوستایی است. در این مورد هیچ شکی وجود ندارد، انکتیل دو پرون و بورنوف با استفاده از زبان سنسکرت آثار اوستایی به ویژه یسنا را خواندند دوپرون و بورنوف نیز با استفاده از واژگان سنسکرت که با اوستا بسیار نزدیک است، زبان اوستایی را فراگرفتند.

 تیودور نولدکه در کتاب دو جلدی مجموعه پژوهش ها به زبان فارسی و اداوارد برون نویسنده تاریخ ادبیات ایران کلمان هوار وریبکا شرق شناسان همه از همگونی و نزدیکی واژگان و زبان اوستایی، با فارسی و سنسکرت و زبان هندی میانه و جدید خبر می دهند.

و اوستا و فارسی شناسان مشهور آلمانی پاول هورن و هاینرش هوبشمان در کتاب مشهور شان: Grundriss der Neupersischen Etymologie 1893 نیز که در مورد ریشه شناسی واژه های زبان فارسی، اوستایی، سنسکرت و پهلوی تحقیق کرده اند، به این باور هستند که زبان اوستایی، فارسی، پهلوی، سنسکرت و هندی زبان های بسیار با هم نزدیک هستند، در اینمورد به چند نمونه کوچک بسنده می شوم:

واژه آب: فارسی یکی از چهار عنصر اوستایی Äp، سنسکرت Äp هندی باستانی Äp، پهلوی آپ، فارسی امروزی آب یا او شده است.

واژه آفتاب: خورشید سنسکرت Äbhä Täpa هندی باستانی Äbhe tabe j در زبان فارسی امروزی آفتاب و یا خورشید شده است.

واژه بوم: سرزمین و یا میهن اوستایی Bümi پهلوی بوم سنسکرت و هندی باستانی bhümi شده است.

واژه چهره: اصل، طبعیت، نژاد و رخسار، صورت اوستایی آن Ğiera در زبان هندی باستانی و سنسکرت: Ğiträ صورت پهلوی آنĞiträ ودر فارسی امروزی چهره شده است.

 به همین ترتیب نزدیک به دوهزار واژه کاربردی در زبان اوستایی و سنسکرت همگونی های وجود دارد که از اثر آن دانشمندان با استفاده از زبان سنسکرت، زبان وادبیات اوستایی و پهلوی و فارسی باستانی را خواندند. (۱)

زبان فارسی در هند:

با تازش اعراب در شرق و غرب اغلب زبان های جهانی چون: در غرب: گیپتی، آکدی، سینایی، بربری، فنیقی، آرامی، سامی، عبری، کنعانی، آسوری ودیگران ودر شرق نیز زبان های نامور چون: خوارزمی، سغدی، ختنی (سکایی) آستی، یا آسی، مانوی، پهلوی ودیگران نابود شدند واز گویش افتادند، این نابودی طی مدت کمتر از نیم سده انجام شد، در خوارزم به گفتاورد ابوریحان البیرونی در کتاب آثار الباقیه عن القرون الخالیه فصل سوم در بخش تاریخ اهل خوارزم چنین می نویسد:

((قتیبه بن مسلم هر کس را که خط خوارزمی می دانست از دم شمشیر گذرانید و آنانی که از اخبار خوارزمیان اگاه بودند و این اخبار و اطلاعات را میان خود تدریس می کردند ایشان را نیز به دستهء پیشین ملحق ساخت، بدین سبب اخبار خوارزم پوشیده ماند که پس از اسلام نمی شود آن ها را دانست)) (۲)

اما زبان فارسی دری که در شرق نگهداری می شد بر اثر پاسداری صفاریان و سامانیان از نابودی جلوگیری شد، با آن که حجاج بن یوسف ثقفی والی خراسان وفارس عربی دستور داد تا تمام دیوان و دفتر به زبان عربی شود و همچنان در نابودی آثار زبان پهلوی تلاش کرد و این زبان را از کاربرد در اداره دولتی و اداری ممنوع قرار داد، مگر چون در یک زمان کوتاه دولت صفاریان و سامانیان بوجود آمدند و در سرزمین های خود دو باره دستور دادند که دفتر ودیوان به زبان فارسی دری تغییر داده شود، زبان فارسی زنده ماند و از نابودی آن جلوگیری شد، یعنی اگر یعقوب لیث صفاری و شاهان سامانی نمی بودند، وشاهان یفتلی و کابل شاهان با جنگ و گریز با اعراب مبارزه نمی کردندزبان فارسی دری نیز پس کلاه زبان های پهلوی، خوارزمی و دیگران می رفت.

پس نباید این قوت را در زبان فارسی دانست، زیرا زبان های فنیقی، اکدی، سامی، آرامی، آسوری، خوارزمی نیز به هیچروی ضعیف تر و ناتوان تر از زبان فارسی نبودند. این بقا وثقای زبان فارسی را باید مدیون یعقوب لیث صفاری و شاهان سامانی و سپس شاهان غزنوی، سلجوقی، خوارزمی، پس از تازش مغول مدیون تیموریان هرات، صفویان و گورگانیان دانست.

این را بخاطری نوشتم تا بدانیم که هنر بقای زبان فارسی نه در زبان فارسی بلکه در هنر دولتمردان و رهبران این زبان نهفته است، در غیر آن گویشوران زبان های اکدی، آسوری، خوارزمی و ختنی و مانوی نیز کمتر از گویشوران زبان فارسی دری نبودند.

 وایدون درمورد زبان فارسی درهند.

در بالا مناسبات زبان های سنسکرت، اوستایی، پهلوی، فارسی وهندی را عرض کردم تا بدانیم که مناسبات تاریخی وواژگانی میان زبان های فارسی وهندی بسیار ژرف و دقیق وجود دارد.

از اسناد تاریخی چنین بر می آید که زبان فارسی در شبه قاره هند در سده ای سوم هجری یعنی همزمان به رشد زبان فارسی در کابل، هرات وغزنی در سند و در ملتان، در کشمیر نیز کاربرد داشت ومروج بود، یعنی زبان رسمی و اداری و بازاری و بازرگانی بود، بنا بر قول ابن حوقل در صوره الارض و اصطخری در مسالک الممالک: مردم ملتان ومنصوره به زبان عربی وسندی و مکران به زبان فارسی سخن می گفتند. در اوایل سده ای چهارم هجری در سند شاعری ظهور کرد که مشهور به رابعه بنت کعب که اشعار فصیح دلکش از او در قدیمی ترین تذکره ها نقل شده است و می رساند که در زمان او زبان فارسی در هند رواج داشته است. (۳)

از این نگارش بر می آید که زبان فارسی در هند پیش از تازش سلطان محمود غزنوی وجود داشت و زبان مردمی و گویشی بود.

بنا بر گفتاورد پژوهشگران نزدیک به یک ملیون نسخه خطی به زبان فارسی در هند وجود دارد.

در هند زبان فارسی نزدیک به یک هزار سال زبان رسمی، علمی، ادبی، تجارتی، شهری وروستایی بود، اگر زبان مردمی نمی بود، شاعران بزرگی چون: بیدل دهلوی، امیر خسرو، اقبال لاهوری، واقف لاهوری، فیضی دکنی، صاحب، غالب و صد ها شاعر دیگر در این کشور پدیدار نمی شدند. سبک هندی در هندوستان ایجاد شد و زبان فارسی مدیون سبک هندی در شعر و ادب است.

اسناد آرشیف هند می رساند که زبان فارسی در هند، زبان بیگانه و غیر رسمی نبود، تمام اسناد دولتی، اداری و رسمی هند طی هزار سال پیش از آمدن انگلیس ها به زبان فارسی بود. سخنان میر سید علی فارسی گو پیش از تازش سلطان محمودغزنوی در ۱۱۰ جلد در هندوستان به زبان فارسی نگاشته شده است که بادرد ودریغ تا هنوز در ایران وافغانستان وتاجیکستان به چاپ نرسیده است.

 فرهنگ ابراهیمی، فرهنگ آنندراج، فرهنگ غیاث اللغات، ودر حدود چهل تذکره شرح احوال شعرای فارسی گو در هند نوشته شده اند که به عنوان نمونه به تذکره خزانه عامری نوشته آزاد بلگرامی می توان اشاره کرد.

تا ایدون نیز در اغلب قوانین هند واژه ها وآثار زبان فارسی به دیده می آید.

چرا با داشتن چنین پیشینگی زبان فارسی در هند نابود شد؟

 نخستین گروه های تازش کارانه اروپایی از هلندی ها اغاز می یابد از ۱۶۰۵ تا ۱۸۲۵ ترسایی، سپس دانمارکی ها به هند ره گشودند که از ۱۶۲۰ تا ۱۸۶۹ ترسایی بود پس از آن برتانیایی ها در این کشور تازیدند که از ۱۷۵۷ تا ۱۹۴۷ دوام کرد.

انگلیس در آغاز تازش شان به زبان وفرهنگ فارسی رویکرد وتوجه خاص داشتند،

در سال ۱۷۸۸ کتاب لیلی و مجنون هاتفی خرجردی با کوشش و تصحیح سر ویلیام جونز به عنوان نخستین کتاب ادبی فارسی در هند چاپ شد. در حقیقت کار چاپ و نشر کتاب و آثار ادبی در هندوستان پیشتر از ایران و افغانستان آغاز یافته است.

شرق شناسان که در کمپنی هند شرقی کار می کردند در اغاز سیاست شان حمایت از زبان فارسی به عنوان مظهر تمدن بومی بود برای این گلچینی از آثار مهم فارسی تالیف، تصحیح و به زیور چاپ اراسته شدند.

این دوران طلایی اما در هفتم مارچ سال ۱۸۳۵ با رویکار آمدن حکمران جدید سر چارلس ترولیان به پایان رسید. با این دستور که بهتر است تا هندیان سر گرم هنر و ادبیات اروپایی شوند، زبان فارسی را نخست از گردش در ادارات دولتی ممنوع کرد؛ و پول تخصیصی برای نشرات زبان فارسی را که ماهانه نزدیک به ۲ هزار پوند بود متوقف ساخت

 کمپنی هند شرقی پس از آن که متوجه شدند که زبان فارسی زبان نیرومند و توانایی است، در پی آن شدند تا به منظور جایگزینی دایمی قدرت استعماری خود این زبان را از کاربرد رسمی و اداری بزدایند.

در گام نخست به منظور فریب مردم در سال ۱۸۳۲ ترسایی سر چارلس ترولیان دستور داد تا بجای زبان فارسی زبان اردو در ادارات دولتی کاربرد یابد، این رویداد تا سال ۱۸۴۸ ترسایی دوام کرد. دولت انگلیس متوجه این امر بود، چون می دانستند که زبان اردو یک زبان ضعیف و بدون آثار علمی در آن زمان بود، از اینرو کارمندان ادارات دولتی به دشواری روبرو شدند، سپس کمپنی هند برتانوی در سال ۱۸۴۸ ترسایی تصمیم گرفت تا بجای زبان اردو که توانایی های اداره دولتی را ندارد، زبان رسمی واداری کشور به زبان انگلیسی تغییر پذیرد، با آنهم زبان فارسی در کشمیر، در سند، در لاهور ودر اغلب شهر های هندوستان به مثابه زبان مردمی کاربرد داشت،

دکتر پرویز ناتل خانلری در سفری که به کشمیر داشت، از گستردگی زبان فارسی در کشمیر یاد آؤری می کند.

مگر بادرد ودریغ در سال ۱۹۷۵ ترسای دولت های هند و پاکستان با حذف آموزش زبان فارسی از کشمیر و لاهور ودیگر شهر ها گلیم زبان فارسی را از این کشورها برداشتند.

زبان یک پدیده همبودگاهی است که با آن انسان خرد و تفکر خود را بازتاب می دهد، زبان به گردش رسمی، تمرین، ممارست و آموزش نیاز دارد، هرگاه زبان از گردش، وآموزش و افهام وتفهیم برداشته شود و با جیر وزور گویشوران آن مجبود شوند تا زبان دیگری را بیاموزند و به کارببردند، هیچ زبان قدرتمند جهان ولو زبان انگلیسی باشد، نمی تواند زندگی کند، نمونه های آن را در زبان های کشور های سامی، آرامی، آسوری، آکدی، گپتی و زبان های خوارزمی، ختنی، مانوی، سغدی و پهلوی می توان یافت.

زبان فارسی که درافغانستان پیشینگی دو هزار ساله دارد و در حقیقت بلخ وفرارودین جایگاه پیدایش وپرورش آن است اگر به جبر وزور از گردش اداری وآموزشی برداشته شود تا نیم سده شاید نسل های بعدی آن را فراموش کنند.

این مساله نه به پیشینگی زبان مربوط است (زیرا زبان های آکدی، سومری و آرامی نزدیک به سه هزار سال پیشینگی از زبان فارسی و زبان های: خوارزمی و ختنی پیشینگی همسان با زبان فارسی داشتند)، دیدیم که چگونه به زور و به جبر از گردش زمان برداشته شدند ونابود گردیدند. زبان فارسی نیز نمی تواند تا در برابر زور، تجاوز و تازش در افغانستان زیست کند.

زبان فارسی -دری در افغانستان به خاطر بقا و ثقای خود به زور، فداکاری، رزمایش و محافظت نسل موجود و به ویژه جوانان نیاز دارد، اگر به خود نیایید، بسیار به زودی شاهد زوال زبان تان یعنی زبان فارسی دری از افغانستان خواهید بود.

به جوانان فارسی گوی شامل پشتون های فارسی زبان، تاجیک ها، به هزاره ها و دیگر تبار ها لازم است تا از زبان مادری و از زبان نیاکان شان و از زبان امانت اجداد شان در برابر نیرو های اهریمنی فاشیست متجاوز گر پاسداری کنند. در غیر آ ن تاریخ و فرزندان شان بر این نسل سکوت و جبون نفرین خواهند فرستاد.

 

————————————

 Grundriss der Neupersischen Etymologie 1893-1

۲- ابوریحان البیرونی آثار الباقیه عن قرون الخالیه ترجمه دانا سرشت موسسه انتشارات امیر کبیر تهران ۱۳۸۹ فصل سوم تاریخ اهل خوارزم رویه ۵۷

 

۳ گزارش فرهنگستان زبان وادب فارسی (PDF) پایکاه شده اصلی در ۱۸ اپریل ۲۰۱۳