اگر گفته شود که این آوازه نیست حقیقت است بازهم شک و تردیدهای ذهنی نزد عده‌ای رفع نمی‌گردد.

 کشوری که پس از استقلال ده سال در مسیر تحول قرار داده شد، با یک تند باد سقوی ده ساله دستاوردش از معارف تا مطبوعات، از نهضت زن تا آزادی‌های سیاسی و مدنی وقت واز ساختمان تا جمیع مظاهر نو گرایی طی هفت ماه به اتش جهل سوخت و حدود چهل سال دیگر سر بلند نکرد و اگر بلند کرد سربریده شد بازهم می‌تواند به کام همان توطئه‌ها و نابود سازی ها برگردانده شود.

 با انفاذ قانون اساسی دوران سلطنت محمد ظاهر شاه یکبار دیگر نسل نو مشعل نبرد حق با ناحق را بر افروخت اما این هم در کمتر از چهل سال فروزان نماند، همان ارتجاع سیاه و عقبگرا با حمایت منطقوی وجهانی استعمار و استعمار زدگان داروندار چهل سال را در اتش جنگ سوختند، چور کردند، غنیمت بردند، به پاکستان سپردند و ده سال زیر نام مجاهد و طالب وظیفه ویرانی و بربادی هفت ماهه سقوی را به انجام رسانیدند تا اینکه کشور را در گیر ۴۷ کشور دیگر درآوردند و خود به غول‌های ثروت و جایداد های نامشروع و صاحبان لشکرهای مسلح مبدل شدند.

 حال ۲۰ سالگی در آمیزی سیه فکری با سکولاریسم وارداتی غربی در حال پوره شدن است، این دوره در ظاهر اختلاط متضادها ولی در عمق اتحاد همدستان گذشته میباشد، اما بنا برخی عوامل جهانی و شعارهای ارائه شده در اول تجاوز، دست مایه‌های برای روشنگری و ازاد اندیشی، نو گرایی و تحول پسندی از آن ته نشین ذهن نسل جوان کشور گردیده است که اگر برای حفظ آن مغزها و دست‌های نواندیشان و تحول طلبان مشترک نیندیشند وعمل نکنند آن‌هم به بسیار آسانی طعمه لهیب عقبگرایی قرون وسطایی شده می‌تواند.

 اگر صرف به آوازه‌ها گوش داده و به رفتارها و کردارهای انانیکه اکت زعامت می‌کنند چشم دوخته شود تردیدی برای درست بودن آوازه‌ها در میانه باقی نمی‌ماند. وطن‌فروشان و سودا گران حرفوی خاک وناموس وطن حسب معمول ذهن وعمل شان تن به خود فروشی داده میدان را به عقبگرایان خالی می‌کنند و خود از میدان بدر می‌روند یا هم بربنیاد اندیشه وعمل مشترک گذشته بر کشور حکم میرانند.

 برای اینکه طرح عقبرانی کشور عملی نگردد چه می‌توان کرد؟

 بر حفظ همین دموکراسی نامنهاد پافشاری کرده بر قانونی سازی امور دولتی و سکولاریسم تأکید گردد تا جلو احیای مجدد امارت گرفته شود

 وحدت همه اقوام وقبایل وملیتها از مبرم‌ترین گزینه رفع این خطر است، حالا وقت پیش کشیدن طرح‌های قومی و قبیلوی نیست، اگر وطن حفظ شود، حق عدالت خواهی نیز محفوظ می‌ماند، در غیر آن نه عدالتی بجا خواهد شد و نه حقی، همه در زیر تیغ بنیاد گرایی ذبح خواهد گردید.

 محدود نمودن هرچه بیشتر زهر پاشی اخلالگران موظف از بیرون با طرح‌ها و اندیشه‌های غیر ملی تدبیر معقول برای جلوگیری از فرورفتن کشور به کام بنیاد گرایی و پاکستان بوده می‌تواند. چه معقول است اگر از جنگ‌های فیسبوکی و سائر مراجع مطبوعاتی برای تشدید تفرقه‌های قومی و ملی به‌سوی همصدایی و همنوایی ملی گذار صورت گرفته همه و همه مسیر واحد مبارزه با بنیاد گرایی و خطر احیای مجدد آن را در پیش گیرند شاید وظیفه مبرم‌تر ازین دربرابر چیز فهمان قرار نداشته باشد.

 بالایی‌ها (حکام) مصروف معاملات خطر ناک در مورد سر نوشت کشوراند، از حرکت دورانی به گرد نقطه‌های سیاه گذشته پا فراتر نمی‌نهند، پیروی از آن‌ها و دفاع نامعقول از مواضع شکل نا گرفته و ضد ملی ایشان نباید باعث شود تا بارها پیروان شان باهم در افتند و درین درگیری‌ها پای کسانی هم کشیده شود که اصلاً تصوری در مورد ایشان نمی‌توانست باشد.

 واقع‌بین باید بود، آن‌ها مطیع قانون و پیرو منافع ملی نیستند ودر لجنزار زد و بندهای خلاف قانون و ضد منافع ملی در غلتیده‌اند. لست اعضای شورای عالی مصالحه و معرفی برخی کاندید وزیران یکبار دیگر بر شعارهای کاذب شایسته سالاری، تجربه کاری، لیاقت و کاردانی خط عریض و طویل بطلان کشد. زیر شعار شایسته سالاری معامله سالاری را ترویج می‌کنند.

 این حاکمیت کلوخ می‌گذارد و از آب میگذرد. ۲۰ سال عمر دولت داری بر همین فاجعه آفرینی گذشت و نتیجه آن تهدید برگشت به عقبگرایی چیز دیگری نیست.

 حاکمان در تطبیق پلان امریکا دست بدست هم حرکت می‌کنند، ضرور است تا این عمل شان با عکس‌العمل عمومی انانیکه در فکر حفظ وطن و سعادت مردم‌اند مواجه شود. صلح باید تامین گردد، مذاکره باید هرچه زودتر آغاز گردد اما با همه مبر میت‌های مذاکره و صلح مصلحت و منفعت مردم در داشتن آزادی و دموکراسی حفظ گردد.

 در بادغیس و فراه تظاهرات دوامدار بر ضد تقرر والی‌ها برپا شده می‌تواند اما صدای اعتراض علیه توطئه خطر ناک واشنگتن، لندن، اسلام آباد و کابل چرا صورت نمی‌گیرد؟ و حکام با آن معامله می‌کنند؟ زیرا به گفته استاد نوید:

 سیا سر سیاست است

 ریا سر ریاست است