پس از قیام مسلحانه ثور ۱۳۵۷ در افغانستان و اوج‌گیری جنبش ملایی در ایران، غرب نظاره گر سقوط نظام شاهنشاهی و شکل گیری رژیم اسلامی در ایران بود که در یک تحول سیاسی، نظام شاهی رضاشاه پهلوی، قوی‌ترین ژاندارمری منطقه و نزدیک‌ترین متحد غرب با جمهوری اسلامی عوض گردید. در نتیجه آن خمینی و یاران آخوندی‌اش به‌مثابه الترناتیف قدرت در خزان همان سال از قلب اروپا برخاسته و در قلب پرتپش ایران به مسند قدرت سیاسی تکیه زدند.

 

البته این یک امر تصادفی نبود بلکه پروگرام پلان شده و سنجیده در لابراتوارهای سیاسی غرب با طرح نظریه برتری کاربرد اسلحه تبلیغاتی دینی نسبت به سلاح فیزیکی، تحولات سیاسی ایران را با خوش‌بینی پیگیری می‌نمود که دقیقاً همان‌طور هم شد. چنانچه جمهوری اسلامی در داخل با گرو گان گیری کارمندان سفارت امریکا در تهران با شعار نه شرقی ونی غربی و تصفیه بقایای رژیم شاهی و گروه‌های ترقی‌خواه و چپ دموکراتیک کار خود را آغاز کرد.

 

ودر خارج از ایران کمپاین نظامی و تبلیغاتی را علیه جمهوری دموکراتیک افغانستان به راه انداخته مهاجران افغانی را زیر نام دفاع از اسلام به خاک ایران تشویق و ترغیب نموده پس از تربیه و تسلیح در مشهد به جنگ در افغانستان اعزام می‌کند. با آمدن قوای محدود نظامی اتحاد شوروی سابق بنا به دعوت دولت جمهوری دموکراتیک افغانستان، پروسه مخالفت و مداخله تخریبکارانه ایران به‌منظور جلوگیری از استقرار نظام جمهوری دموکراتیک در افغانستان قوت گرفته جنگ را در کشور ما علیه حاکمیت دولتی افغانستان و قوای نظامی اتحاد شوروی سابق شدت بخشید.

 

با توجه به اوضاع افغانستان و موضع‌گیری خطرناک ایران علیه اتحاد شوروی و افغانستان، برای غرب مسئله گروگان گیری و شعارهای مرگ بر امریکا و اسراییل اهمیت چندانی نداشت؛ زیرا رژیم ملایی ایران باسیاست دوگانه و شعار مرگ بر امریکا عملاً در جنگ افغانستان در کنار امریکا و غربی‌ها قرار داشت. پس از عودت قطعات نظامیان شوروی به کشورشان، دولت جمهوری دموکراتیک افغانستان به‌رغم تشدید تجاوزات و مداخلات قدرت‌های بزرگ غربی و عربی در افغانستان توانست چندین سال دفاع مستقلانه را تجربه کند و اما تشدید حملات از خارج و دوام جنگ تحمیلی و نابرابر در کشور ما منجر به فروپاشی دولت جمهوری دموکراتیک افغانستان گردید.

 

 با این حال چنین به نظر می‌رسد که غربی‌ها عقب نشینی قوت‌های نظامی اتحاد شوروی این بزرگ‌ترین حریفشان را از افغانستان و پس از آن تغیر نظام سیاسی درین کشور را نتیجه همدستی ایران و پاکستان با قدرت‌های غربی و عربی دانسته و تشدید حملات، تجاوزات و جنگ نیابتی اعلام ناشده وتحمیلی پاکستان و سهم فعال مداخلات ایران در جنگ افغانستان را که با حرکات غرب همسویی کامل دارد مورد تایید وپشتیبانی شان قرارگرفته است. چنانچه با رویکار شدن دولت مجاهد ین در افغانستان، پاکستان متحد اصلی امریکا حضور نا میمون ومداخله گرانه خود را در این کشور بنمایش گذاشت وایران نیز منحیث رژیم نازدانه و تازه بقدرت رسیده در منطقه اقتدار گرایی را تجربه کرد.

 

 امریکا که در طول چندین دهه زمان جنگ سرد، کشورهای اروپا و خاورمیانه را از شوروی هراسی در هراس قرارداده واز مدرک آن سود هنگفتی بدست می آورد. پس از فروپاشی اتحاد شوروی این بارسیاست ایران هراسی را بخاطر ترساندن عربها در پیش گرفته فنا وری هسته یی آن کشور را محور مخالفت قرار داده با فروش تسلیحات به کشورهای عربی وحوزه خلیج مزید به معامله سود آور نفت، صاحب میلیاردها دالر شدند.

 

همزمان به آن در پی حملات امریکا به عراق و پس از ۱۱ سپتامبر داخل شدن قوای نظامی امریکا وناتو بجگ تروریزم در افغانستان، این بار افغانستان در کنار امریکا، کشور ایران در پهلوی روسیه قرار میگیرد؛ یعنی همان ایران دشمن دیروزی روسیه شوروی دوست روسیه امروزی. در تحول بعدی سوریه متحد ایران وعراق گردیده وکشور ترکیه با هسویی ناتو بجنگ سوریه شتافته و کشور یمن مورد تاخت وتاز عربستان قرار میگیرد. با استفاده از شرایط بحرانی بهار عربی در شرق میانه و سرکوب بعضی از کشورهای عربی ومنطقه خلیج توسط غربی‌ها اینبار دست ایران بکشورهای عراق، سوریه، یمن، لبنان ونوار غزه بالا میشود.

 

درین بازی سوریه در کنار روسیه قرار گرفته عربستان، لیبیا ومصر در کنار غربی‌ها و به این ترتیب بازی نفت واسلحه وارد صحنه های وسیعتر میشود. اوضاع جاری در منطقه نشاندهنده آنست که ایران با راه اندازی نمایش نیرو ومانور های نظامی در حوزه خلیج هوای هژمونی را در سر پرورانیده اسراییل وعربستان که از موافقت نامه برجام وبزرگ نمایی ایران در منطقه راضی به نظر نمی رسند اندیشه مشترک را دنبال میکنند.

 

این را نباید فراموش کرد بآنکه سیاست امریکا وایران در قبال اوضاع جاری در سوریه ویا دیگر کشورهای منطقه ظاهراً متضاد ومخالف همدیگر مینماید ولی به نظر می‌رسد که از تحرکات ایران، حضور امریکا در منطقه قوت بیشتر میگیرد.

 

همچنان امریکا که بعنوان منافع حیاتی خود در منطقه حضور دارد اینطور تصور میشود که بزرگ نمایی ایرانی ها هما نند نا فرمانی بخشی از طالبان سرکش، موجب نگرانی امریکا وغربی‌ها نیز میگردد. ایران که به مصلحت جیو پولیتیکی وگذار از پرابلم هسته یی در کنار روسیه قرار دارد دیده شود سیاست حاضر تا چه وقت ادامه داشته این درحالیست که قرار داد های اخیرایران با دول غربی، این کشور را به منافع سر شار اقتصادی امید وار میسازد. هکذا عراق وسوریه منحیث گرهگاه روابط امریکا وایران علایق این کشور ها را رقم خواهد زد که همین اکنون هردو در آن حضور دارند. مزید بر آن موضیعگیری سیاسی ایران وامریکا نسبت به تحولات جاری در افغانستان بروابط هردو کشور اثر میگذارد.

 

پاکستان این کشور نا میمون ومیراث خوار استعمار از همان آغاز که به‌منظور جلو گیری از نفوذ اتحاد شوروی به جنوب آسیا ایجاد گردیده بود، همچنان در راستای دشمنی با کشور ما ونیز پس از رویداد ثور ۱۳۵۷ بخاطر جلوگیری از استقرار نظام دموکراتیک وملی در افغانستان جنگ اعلام ناشده را بر کشور ما تحمیل کرد. واین کشور بنا بخواست غربی‌ها به لانه جاسوسی، تربیتگاه تند روان اسلامی ومرکز خطرناک تروریزم مبدل گردید.

 

پاکستان با راه اندازی جنگ تحمیلی در افغانستان وترغیب مهاجران افغانی در زیر نام دفاع از اسلام پس از تربیه نظامی در پشاور گروه‌های خرابکار ودهشت افگن راپس از تسلیح وتجهیز بجنگ افغانستان فرستاد که در نتیجه آن تمام بنیاد های عام المنفعه تاسیسات زیربنایی، اقتصادی وفرهنگی کشور بدست پرورش یافتگان آی اس آی از بین رفت واز ریشه نابود گردید ودر نتیجه جنگ ودهشت افگنی اسلام گرایان تندرو در افغانستان صدها هزار نفر کشته، صدها هزار دیگرمعیوب ومیلیونها نفر از وطن مهاجر شدند در ادامه جنگ نابرابر ودر اثر حملات پی در پی با پشتیبانی دول غربی که به سقوط دولت دموکراتیک ومردمی افغانستان منجرگردید، پاکستان در ازاُ جنگ با افغانستان صاحب سلاح اتمی وثروت سرشاراز اعطای مزد کارش از جانب غربی‌ها وعربها شد.

 

از گسترش جنگ وتحولات جاری در منطقه به نظر می‌رسد که افغانستان بار دیگر بمیدان جنگ قدرت‌های بزرگ مبدل خواهد شد چنانچه در مقاله عزیز آریانفر تحت عنوان نقش قدرت‌های بزرگ چنین میخوانیم. انگلیس برای جلو گیری از رسیدن روسها به آبهای گرم ورهیابی به سر زمین هند، پاکستان را ایجاد کرد. روسیه در آستانه ترک افغانستان سیاست کشاندن پای امریکا به با تلاق افغانستان ودر گیر ساختن آنکشور در یک جنگ فرمایشی بی پایان در نوار قبایل خشن مرزی را رویدست گرفت. اکنون کما کان چنین سیاستی را با همه نیرو به پیش می برد.

 

مقاله راجع به سیاست چین در افغانستان چنین مینگارد که سیاست چین در محور افغانستان پاکستان متوجه بیرون راندن امریکایی ها وتثبیت کنترول خود شان به افغانستان است. در مقاله مرکز تحقیقات استراتیژیک در رابطه به ایران، روسیه و امریکا میخوانیم ... باید بخاطر داشت که واشنگتن ومسکو در چهار چوب سیاستهای کلان واستراتیژیک به مشارکت همد یگر نیازمند اند ولی سیاست تاکتیکی آنها در باره برخی مسایل متفاوت است.

 

با توجه به تحلیل یک روز نامه صیهونیستی در مورد استرا تیژی جدید غرب برای خاور میانه آمده است ... در کنار منافع استراتیژیک وتاریخی ایران در سوریه امریکا نگرانی های را نیز در مورد حضور نظامی انحصاری روسیه در سوریه دارد؛ و بدنبال راه حل دیپلوماتیک برای کاهش نفوذ روسیه درین کشور است. از همین رو اتحاد های تازه ی در قبال اوضاع شرق میانه شکل میگیرد که از یکطرف روسیه، سوریه، ایران، عراق و حتا لبنان ـ از طرفی عربستان وکشورهای عربی. جانب سوم غربی‌ها، عربستان واسراییل.

 

گذشته از آن قرار گزارش مجله امریکایی ... ده جنگ بالقوه در سال ۲۰۱۶ عمدتاً در شرق میانه رخ خواهد داد. (اخبار وبگردی) بقول این مجله سیاست خارجی امریکا لست ده جنگ احتمالی در طول ۲۰۱۶ را منتشر کرد. این مجله بر جسته ترین مناطق برای جنگ در سال جاری میلادی را سوریه، عراق ویمن وهمچنین جنوب سودان، افغانستان، چاد ولیبی اعلام کرد همچنان به جنگ احتمالی داخلی ترکیه وبروندی ودر گیری در جنوب دریای چین که در آن پکن واشنگتن طرف در گیر هستند را میتوان گفت که خطر ناکترین درگیری های سال ۲۰۱۶ میتواند باشد.

 

و اما افغانستان بنقل از سایت کابل پرس در بخشی از مقاله تحت عنوان «بررسی نسبی عمق استراتژی امریکا در افغانستان» می خوانیم غرب و امریکا در منطقه و افغانستان بصورت بسیار مرموزی سیاست می‌کند. خواست واستراتیژی آنها نتنها برای صاحبنظران بلکه برای اولیای امور سیاسی قابل درک نیست. در جای دیگر همین مقاله میخوانیم امریکا بعد از جنگ دوم جهانی در شرق دور وخاور میانه وارث مناطق استراتیژیک کشورهای بریتا نیا وفرانسه گردید آهسته آهسته خاور میانه منحیث خط سرخ منافع امریکا شناخته شد.

 

سیاست امریکا در منطقه و افغانستان یک سیاست زمانگیر است ویک مدت طولانی باید در افغانستان حضور داشته باشد زیرا امریکا بالای پاکستان وکشورهای عربی اعتماد ندارد طالبان هم انتخاب مقبولی برای امریکا نیست صرف بحیث وسیله فشار در معادلات قدرت از ایشان استفاده میشود. امریکا از افغانستان خارج نمیشود و افغانستان در عمق استراتژی امریکا قرار ندارد بلکه عمق استراتژی غرب عبارت از منابع آسیای میانه کنترول ونظارت پرتحرکات چین در منطقه وبه بحران کشاندن آن، جلو گیری از ایجاد یک حکومت قوی در روسیه ومحاصره این کشور از طریق خشکه وبحیره سیاه. موقعیت جغرافیای افغانستان برای امریکا مهم بوده افغانستان جز مناطق اور آسیا میباشد واین مناطق مرکز توجه ابر قدرت‌های جهان است. از سوی دیگر افغانستان بصفت راه عبوری آسیای میانه ودر خط منافع امریکا قرار دارد. بگفته نویسنده مقاله پس میتوان گفت که کشور ما در بد ترین وخوب ترین نقطه جهان قرار دارد. امریکا سرمایه گذاری در آسیای میانه وترانزیت کشور ما در واقعیت آن استراتژی غرب که قدرت بزرگ جهان بشمار میرود این را تعقیب مینماید.

 

در هر حالت ما منتظر تحولات در آنسوی دریا ی آمو باید باشیم که تحولات مناطق اور آسیا سرنوشت سیاست جهانی را رقم می زند وکشور ما هم از آن متاثر میباشد. با توجه به عوامل فوق دیده شود که موضیعگیری روسیه در قبال تحرکات جوامع قدرتمند در سرنوشت آینده کشورهای منطقه چه نقش و تاثیری خواهد داشت. بهر صورت برای کشورما وهموطنان عزیز ما اتحاد وهمبستگی آگاهانه، هوشیارانه، هدفمندانه، ترقی خواهانه ومسولانه یگانه راهیست که سرنوشت افغانستان را رقم خواهد زد.