ظاهراً این بسیار غیرمنطقی مینماید که طالبان در باره تیم مذاکره کننده دولت (حکومت) افغانستان ابراز نظر نماید چه رسد به تعین افراد تیم مذاکره کننده حکومت اما، چرا طالبان تیم مذاکره کنندۀ حکومت را رد مینمایند؛ واقعیت چیست؟
برای روشن شدن این موضوع ناگزیر به پیشینۀ بحث مذاکرات صلح با طالبان بهصورت کُل نظر اندازیم.
بحث مذاکرات صلح، بحث تازه نیست. این بحث مذاکره با طالبان در زمان بارک اوباما رئیس جمهور پیشین امریکا و حامد کرزی رئیس جمهور پیشین افغانستان آغاز شد. به این منظور شورای عالی صلح به رهبری متوفی برهانالدین ربانی تشکیل شد و دفتر سیاسی طالبان در قطر گشایش یافت.
حامد کرزی با گشایش رسمی دفتر به نام امارت اسلامی افغانستان و بیرق طالبان بر فراز آن دفتر و نیز گفتگو با طالبان زیر نام امارت اسلامی افغانستان مخالفت کرد و بنابرین بحث مذاکرات هم برای مدتی خاموش شد. با وصف این، امریکاییها تماس با دفتر طالبان را حفظ کردند. با پیروزی دونالد ترامپ وضعیت تغیر کرد. او (ترامپ) بیرون کشیدن نیروهای امریکایی از افغانستان را در اولویت حکومت خویش قرارداد. دیپلوماسی امریکا وظیفه گرفت که خروج نیروهای امریکا و متحدان آن از افغانستان را طوری مدیریت کنند که خاک افغانستان در صورت نبود نیروهای امریکایی علیه امنیت و منافع امریکا و متحدان توسط گروههای تروریستی شناخته شده مورد استفاده قرار نگیرد و در افغانستان نیز صلح و ثبات سیاسی برقرار شود. ستراتیژی خروج ترامپ اما، به مخالفت جدی پنتاگون و حکومت داکتر غنی مواجه شد.
دونالد ترامپ عقب نشینی کرد و در چهارچوب ستراتیژی جنوب آسیا به جنرالان امریکا شش ماه فرصت داد تا اگر میتوانند منازعه افغانستان را از طریق نظامی حل نماید. او دست جنرالان امریکایی را در استعمال هر نوع اسلحه تعاملی (غیر اسلحه کشتار جمعی) به شمول کاربرد مادر بمها و اعزام نیروی بیشتر به میدان جنگ باز گذاشت و به این ترتیب، توپ را به دروازه پنتاگون «شوت» کرد.
بر خلاف انتظار، طالبان نه تنها اینکه سرکوب نشدند بل توانستند که در این مدت زمان بیشتر از هر وقت دیگر در میدان نبرد دستاورد داشت باشند. چندین ولسوالی پی هم سقوط کردند، مراکز ولایات کندوز، غزنی و فراه هر چند برای مدت کوتاه به دست طالبان افتیدند. آمار تلفات نیروهای دفاعی و امنیتی افغان به گونۀ وحشتناک بالا رفت. (گزارش سیگار دیده شود)
در ست در چنین وضعیت، دونالد ترامپ بهطور قطع تصمیم گرفت که با طالبان باب مذاکره باز شود. تلاش صورت گرفت که این مذاکره اساساً میان حکومت افغانستان و طالبان صورت گیرد و امریکا از نتایج آن حمایت کند اما، طالبان کماکان (همانند زمان حکومت کرزی و بعد) هرگونه مذاکره با حکومت افغانستان را قاطعانه رد نمودند.
طالبان گفتند که حکومت افغانستان را به رسمیت نمیشناسد و این حکومت طرف اصلی جنگ شان نیست؛ صلاحیت جنگ و صلح و اتخاذ تصمیم در بارۀ بیرون شدن نیروهای خارجی از افغانستان را نیز ندارد.
طالبان اسرار داشتند که تنها با امریکا که طرف ا صلی جنگ است مذاکره میکنند و آنهم روی بیرون شدن نیروهای خارجی از افغانستان و ضمانت عدم استفاده از خاک افغانستان علیه امریکا و متحدان. چگونگی نظام آینده افغانستان، مسأله داخلی است.
سر انجام امریکا، حکومت افغانستان (داکتر غنی) و طالبان به توافق رسیدند که بحث حل منازعه افغانستان به دو بخش تقسیم شود. بعد خارجی و بعد داخلی.
برای حل بعد خارجی مذاکرات مستقیم میان امریکا و طالبان بدون مشارکت حکومت افغانستان آغاز گردد و پس از حصول توافق روی حل بعد خارجی منازعه، مذاکرات برای حل بعد داخلی در فرمات «مذاکرات بینالافغانی» که نمایندگان حکومت نیز در نقش افراد جز آن باشد، برگزار گردند.
به تاریخ ۱۲ اکتوبر ۲۰۱۸ اولین دور مذاکرات امریکا و طالبان روی اجندای 4 مادهیی یعنی: تضمینهای مبارزه با تروریسم، بیرون شدن نیروهای خارجی از افغانستان، مذاکرات و گفتگوهای بینالافغانی و سر انجام آتش بس دائمی و جامع (صلح پایدار) آغاز یافت. داکتر خلیل زاد این چهار عنصر را مرتبط باهم دانست «روی هیچ چیز موافقه نخواهد شد تا روی همۀ این چهار مورد توافق نشود»
در ماه فبروری ۲۰۱۹ کنفرانس ماسکو و بعد در ماه جولای ۲۰۱۹ کنفرانس دوحه بر اساس فرمول «مذاکرات بینالافغانی» تدویر یافتند که مورد حمایت امریکا و روسیه قرار گرفت. حکومت افغانستان احساس کرد که به حاشیه رانده میشود و از اینرو، از معرفی نمایندگان حکومت به این کنفرانسها خود داری ورزید و کنفرانس بینالافغانی را که قرار بود در چین دایر شود، نیز مختل ساخت.
مذاکرات طالبان و امریکا بیهیچ توجه به نارضایتی، ملاحظات حکومت افغانستان ادامه یافتند اما روند کنفرانسهای بینالافغانی متوقف شدند. حکومت افغانستان به شیوه نرم به مخالفت خویش با چگونگی گفتگوها میان امریکا و طالبان ادامه داد و ستراتیژی خرابکاری و وقت کشی را در پیش گرفت چنانچه در جریان یک سال روند مذاکرات میان امریکا و طالبان از معرفی هیأت مذاکره کننده برای مذاکرات بینالافغانی خود داری کرد. امریکا برای آرام ساختن فضا و فراهم ساختن قناعت داکتر غنی مسوده بیانیه مشترک با حکومت افغانستان را ترتیب داد که همزمان با امضای «موافقتنامه آوردن صلح به افغانستان» میان امریکا و طالبان صادر شد. این بیانه هرچند در موارد معین با متن موافقتنامه آوردن صلح به افغانستان میان امریکا و طالبان در تضاد است اما، در مورد فرمول «مذاکرات بینالافغانی» با موافقتنامه آوردن صلح به افغانستان میان امریکا و طالبان مطابقت کامل دارد. بند 5 بیانیه امریکا و حکومت افغانستان به شرح زیر است:
«با آغاز «مذاکرات میان افغانها »، جمهوری اسلامی افغانستان متعهد میشود تعامل دیپلماتیک را با شورای امنیت سازمان ملل متحد دربارۀ فهرست تحریمهای این سازمان بر طالبان آغاز کند.»
بنا بر این، سخن بر سر مذاکرات میان افغانها (Intra-Afghan negotiations) است نه مذاکرات میان حکومت و طالبان. فرمول «مذاکرات میان حکومت و طالبان» نه در اسناد کنفرانس ماسکو، نه در اسناد کنفرانس قطر، نه در موافقتنامه آوردن صلح به افغانستان، نه در بیانیه مشترک امریکا و افغانستان و نه هم در قطعنامه شورای امنیت سازمان ملل آمده است. در همه اسناد ذکر شده، اصطلاح مذاکرات بین الا فغانی (intra-Afghan negotiations) به کار رفته است.
تعبیر که تا اکنون از اصطلاح مذاکرات بینالافغانی ارایه شده این است که در این مذاکرات باید نمایندگان دولت، نمایندهگان طالبان، شخصیتهای مستقل ملی و اجتماعی و بیطرف، نمایندگان مهاجران وجود داشته باشند. صلح نباید در انحصار و درگرو تنها حکومت، طالبان و یا هردو باشد. تفاوت میان فرمول «مذاکرات بینالافغانی» و فرمول «مذاکرات میان حکومت و طالبان» هم در همین نکته است. به بیان دیگر، حکومت و یا طالبان و یا هردو نمیتوانند که ادعای رهبری و مالکیت روند صلح را داشته باشند. خوبی این فرمول مذاکرات بینالافغانی در این است که هیچ طرف بهویژه حکومت و طالبان نمیتوانند صلح را گروگان بگیرند و مانع تحقق آن گردند.
حال وضعیت به گونۀ است که حکومت و طالبان میکوشند مذاکرات صلح را در کنترول و انحصار خود داشته باشند. هیأت نیروهای شامل دولت توسط حکومت تعیین شده، ستراتیژی آن را حکومت مشخص میسازد و صلاحیت تصمیمگیری را هم ندارد. حکومت یک مدت زمان طولانی 5 ساله (دور دوم ریاست جمهوری آقای داکتر غنی) و میکانیزم پیچیدۀ «هفت خوان رستم» را برای مذاکرات و رسیدن به صلح در نظر گرفته که گذشتن آز آن ناممکن است، در حالی که قرار است تا ۱۴ ماه دیگر نیروهای خارجی بهصورت مکمل خاک افغانستان را ترک کنند.
آیا طالبان برای 5 سال دیگر برای صلح انتظار میکشند؟ و اگر نیروهای خارجی مطابق جدول زمانی (۱۴ ماه) و بدون برقراری صلح از افغانستان بیرون شوند، آ یا طالبان برای سرنگونی حکومت از طریق نظامی تلاش نخواهند کرد؟
آیا نیروهای خارجی برخلاف «موافقتنامه آوردن صلح به افغانستان» که میان امریکا و طالبان امضا شده و به تائید شورای امنیت سازمان ملل نیز رسیده است، تا 5 سال دیگر از افغانستان بیرون نمیشوند؟
روشن است که در این صورت هیچ مذاکرۀ میان حکومت و طالبان و یا مذاکره میان افغانها وجود نخواهد داشت و همه چیز به وضعیت پیش از آغاز مذاکرات میان امریکا و طالبان و موافقتنامه صلح بر میگردد.
چه باید شود؟
اگر طالبان و حکومت در پی سبوتاژ و تخریب روند صلح نباشند، را ه حل بسیار ساده است و آن اینکه: مسیر موافقتنامه آوردن صلح به افغانستان و بیانیه مشترک امریکا و حکومت افغانستان و فرمول «مذاکرات بین الا فغانی» که در هر دو سند گنجانیده شده دنبال گردد.
- حکومت افغانستان حق دارد که تیم مذاکراتی خود را شامل گروههای درون دولت تعیین کند و طالبان حق رد تیم مذاکراتی حکومت را ندارند حتی اگر رئیس جمهور غنی ریاست این تیم را داشته باشد.
- طلبان نیز میتواند بدون مداخله حکومت تیم مذاکراتی خویش را معرفی نماید و حکومت حق رد نداشته باشد.
- یک ثلث اشتراک کنندگان مذاکرات بینالافغانی از جمع شخصیتهای بیطرف و مستقل ملی، اجتماعی – فرهنگی و نمایندگان مهاجران از جانب سازمان ملل متحد و یا کشور میزبان در تفاهم با حکومت و طالبان معرفی گردد. اشتراک کنندگان مذاکرات بینالافغانی صلاحیت تصمیمگیری و عقد موافقتنامه صلح را داشته باشند و مذاکرات در خلال ۱۴ ماه یعنی پیش از بیرون شدن نیروهای خارجی به نتیجه قطعی یعنی ختم جنگ و برقراری صلح دایمی و پایدار برسد.
سطح پایین هیأت حکومت و ندادن صلاحیت تصمیمگیری به این هیأت اراده حکومت برای ختم جنگ و استقرار صلح در کوتاه مدت (تا ۱۴ ماه آیند) را زیر سؤال میبرد.