دورازاصول جمع، خودانگیختگی جفاست

این حاصل تجارب دیرین درک ماست؟

در همچو لحظه، پای نها دن درا شتبا ه

دردا که این مسیر سرآشیب مرگ ماست

قابل توجه کسانیکه با دیدگاه های وسیع در راه وحدت وهمبستگی نیازمند تحرک بیشتر

اند. شاید خوش آیند نباشد مگر تلخ یا شیرین یک حقیقت است وباید کم کم با ذکراشتباهات خود نیزعادت کنیم. اظهارواقعیتها ی تلخ هم گاهگاهی طاقت فرسامیشود اما باعرض معذرت که اینبار بحث موجود راجع بخود ما ست.

بلی علی الرغم خصومت وتجاوز دوامدار دشمنان افغانستان درجهت تحمیل جنگ چهل ساله توام با نفاق، تفرقه وتعصب که وطن مارا خراب کردند، ماهم آگاهانه ونا آگاهانه کمابیش مرتکب اشتباهات درسطوح مختلف شدیم که برمبنای آن کاردشمنان وطن در فروپاشی، تجزیه و تکه پارچه ساختن حزب د خ ا آسان گردید.

حقیقت آشکارا این است که پس از سقوط حاکمیت وفروپاشی حزب دموکراتیک خلق افغانستان، تشکلها، ساختار ها، گروها، احزاب متعدد وجزایر خورد وبزرگ سیاسی برخاسته از بدنه ی اصلی ح د خ ا توسط کادرهای پویا وسابقه دار همان حزب بنام ها وبرنامه های مختلف ایجاد گردید. واما اکثراً وحدت حزبی که در محور این سیاست اصولی وقبول شده قرارداشت بنحوی جای خود را بروابط فامیلی، خویشاوندی، قومی، سمتی، زبانی وگروهی داده وبر مبنای آن بودکه

برخی از مقامات رهبری وکادر های دست اول ح د خ ا با نزول از مقام ومنزلت عالی معراج اندیشه های انسان نوین، ازقله ی بلند استراتیژی تاریخی وافقهای روشن فرهنگی مجهز با تفکر انترناسیونالیزم پرولتری راه قبیله وبرخی راه خراسانی وتعدادی مسیر بابه هشتگانه وگروهی راه بیگانه را برگزیدند.

اگراین یک واقعیت باشد ضرورت به برآشفتگی ندارد واگر چنین نیست پس رهبران واعضای این جزایر خرد وبزرگ حزبی وسازمانهای جداشده از بدنه ی ح د خ ا کیها هستند؟

معلومدار که همه اعضای همان حزب واحد د خ ا هستند. برعلاوه ی کسانیکه علی الرغم گذشت زمان بازهم درخواب وخیالات گذشته مانده وتا هنوز بیدارنشده اند.

بنا بر آن هرچه بود شد جای تعجب وآشفتگی نبوده بلکه یک امرطبعیست؛ زیرا در جوامع عقب نگهداشته شده با همچنان ترکیبی از چنین خصوصیات اجتماعی جمع پرابلمها درین مرکب ومعجون سیاسی هرچه ممکن است صورت پذیرد واما در روشنایی تجارب، پختگی سیاسی وآموخته از گذشت روزگار ومرور زمان هرناممکن ممکن وجبران خواهد شد.

پس چه باید کرد واز کجا باید شروع کرد؟ همه خواهید گفت باید اولتر از خود شروع کرد بلی اولتر از همه از خود باید شروع کرد وپاره گی های سیاسی را متحداً با رشته های وحدت وهمبستگی رفو باید کرد. یک عالمی میفرماید «هرانسان تغیرات در جهان وتغیر دیگران را میخواهند ولی هیچکس حاضر نیست خود راتغیر دهد» ما فقط عادت کرده ایم که همیشه گناه خود را نیز بگردن دشمنان اندازیم، همه کشورها واحزاب سیاسی دشمنان رنگارنگ دارند ولی ما چرا اینقدر آسیب پذیرتر از دیگران؟

آیا ما از تاریخ درس دقیق نگرفته ایم؟ زیرا عادت نکرده ایم که خطا واشتباه خود را بخاطر اصلاح وبهبود امور برجسته ساخته واز یاد آوری دیگران نیز تا روزقیامت آزرده نشویم واز همین دلیل است که مشکل ما نیز تا آخردنیا حل نخواهد شد.

ما چه کردیم با افتخارات گذشته ی خود؟ با میراث بجامانده از رهبران وگذشتگان خود باخون شهیدان خود افتخاراتی که حزب دموکراتیک خلق افغانستان بر خاسته از میان مردم بمثابه پیشتاز جنبشهای آزاده ودموکراتیک بد فاع از منافع علیای خلق ستمدیده افغانستان پنجاه وهشت سال قبل پرچم واحد مبارزه ی دموکراتیک رابرضد ارتجاع وآمپریالیزم برافراشت تا هنوز وطن دوست داشتنی ما زنده وچراغ حزب محبوب ما ح د خ ا با وجود توفانهای شدید روشن است.

اما درچگونه شرایطی؟ واضح است که علی الرغم تلاشهای نسبی برای وحدت متاسفانه جنبش ترقی خواهانه ودموکراتیک بنظر بنده در لبه ی پرتگاه ودرمیان سرحد مرگ و زنده گی قراردارد.

 که بدلیل تفاوتهای سلیقوی، خود انگیختگی، اختلاف دیدگاه ها وسایر ضعف ها وکمبودیها ی ما مزید بر حوادث گوناگون، اعضای حزب را به شاخه ها، گروه ها وجزایرحزبی پارچه پارچه تقسیم نموده اند ولی هیچ اختلاف وتضادی بنیادین وجود ندارد که مانع وحدت رفقاشده همبستگی داد خواهانه مارا ناممکن بسازد؛ زیرا حزب ما وارث سننها ی دیرینه وافتخارات مبارزات آزادیخواهی که پیروزی در میدان مبارزه و زعامت قدرت سیاسی درکشور را تجربه کرده وبار مسُولیت رهبری جامعه را نیز بدوش کشسیده است.

پس چرا درچنین لحظات حساس تاریخی که پاکستان بنیابت از قدرتهای استکباری جهان بخاک ما دهن باز کرده وکشورمارا به جولانگاه تروریزم ودهلیز عبور آتش به آسیای میانه مبدل میسازد. درچنین شرایط هولناک تاریخ اعضای ح د خ ا وبدنه ی اصلی جنبش دموکراتیک تا چوقت در فاصله وحتا مقابل هم قرار داشته باشد؟ تابکی وضع چنین باشد؟

تا چه وقت روگردانی رفقا از همدیگر فقط بخاطر نبودن نام اعضای ح د خ ا در فلان کتابچه ودفترچه حتا از خطاب کلمه رفیق، از رفتن به خیروشر رفقای روزهای دشوار، از شرکت درغم وشادی رفیق، از احوالپرسی رفیق مریض درشفاخانه، ازاشتراک درجنازه رفیق، از شرکت در یک صف جمعامدها ی سیاسی وروزهای تاریخی، از رفتن بمحافل ومجالس وسایرمسایل مبرم، اصولی وضروری دریغ ورزیدن چه دردی از ما وکشورمارادرمان خواهد کرد؟

ما که درفضای نسبتاً آرام وامن برفقا رسیده نتوانیم از رفقایی که در خون وآتش نفس میکشند چه انتظاری داشته باشیم تا بحال نتوانسته ایم بحیث یک سازمان دموکراتیک وسیاسی در محافل ومجامع بیرون از کشور حضور فعال داشته باشیم. آیا این یک خلای بزرگ پراز ضعف وکاستیها، یک خلای عظیم خلاف آرمانهای خلق ستمدیده وجفا به مردم هردم شهید افغانستان نیست؟ باید برفع این مشکل توجه جدی مبذول داشت ما بمثابه مدعیان خدمت بمردم افغانستان، بدشمنان افغانستان نشان بدهیم که سیاست وحدت طلبی از آموزه های رهبر بیاد گارماندنی زنده یاد ببرک کارمل بزرگ همچو خون در رگهای ما جریان دارد.

چه فرق میکند هر عضو حزب در هر کتابچه یا سازمان ویاهرگروه همسوی که باشد ولی در مجموع وبصورت کل بدلیل حرمت به خانواده بزرگ سیاسی وفاداری به اندیشه ها واستراتیژی جمعی وجوهات مشترک وفراوان سیاسی منحیث رفیق همدیگر پذیر بوده

 راه را بسوی یکی شدن وقوی شدن نزدیک خواهد ساخت؛ زیرا شکوه مندی وافتخار ما، شرف ما، عزت و اقتدار ما، اعتبار ما، سربلندی ما رفقای ما همان رفقای ح د خ ا وهمراهان دیروزی وامروزی ما است ولو اسم آن رفیق درهرجزیره ی سیاسی همسو که ثبت شده باشد.

عرایض کمینه به پیشگاه بزرگان وپیشکسوتان سیاست ومبارزان راه راستین جنبش این است که فرهنگ گذشت وهمدیگر پذیری را در میان رفقا نمونه ورایج ساخته از تنها شدن وضعیف شدن صفوف حزبی جلوگیری نماییم زیرا که نسل جوان ما درعالم سیاست راه مستقل نوسازی خود رادر پیش گرفته و ما نسل یک قدم پیشتر بیشتر به همدیگر خود تمرکزداریم. نگذاریم چند صباحی باقیمانده از عمرخویش را به صورت تنهایی ودر گوشه ی انزوا بسر بریم.

زنده باد حزب دموکراتیک خلق افغانستان

زنده باد وحدت وایتلاف نیروهای ملی دموکراتیک وترقیخواه افغانستان

باعرض حرمت

 

وکیل کوچی